ای آنکه شگفتیهایش در دریاهاست.
یُشاهِدُ أَعضاءُ الْأسُرَهِ فِلْماً رائِعاً عَنِ الدُّلفینِ الَّذی أَنقَذَ إِنساناً مِنَ الْغَرَقِ، وَ أَوْصَلَهُ إِلَی الشّاطِئِ.
اعضای خانواده فیلم جالبی را دربارۀ دلفینی که انسانی را از غرق شدن نجات داده و به ساحل رسانده است، میبینند.

ای آنکه شگفتیهایش در دریاهاست.
یُشاهِدُ أَعضاءُ الْأسُرَهِ فِلْماً رائِعاً عَنِ الدُّلفینِ الَّذی أَنقَذَ إِنساناً مِنَ الْغَرَقِ، وَ أَوْصَلَهُ إِلَی الشّاطِئِ.
اعضای خانواده فیلم جالبی را دربارۀ دلفینی که انسانی را از غرق شدن نجات داده و به ساحل رسانده است، میبینند.
حامِدٌ: لا أُصَدِّقُ؛ هذا أَمرٌ عَجیبٌ. یُحَیِّرُنی جِدّاً.
حامد: باور نمیکنم؛ این، موضوعی شگفتانگیز است. بسیار مرا شگفتزده میکند.
الْأبُ: یا وَلَدی، لَیْسَ عَجیباً؛ لِأنَّ الدُّلفینَ صَدیقُ الْإنسانِ فِی الْبِحارِ.
پدر: پسرم، شگفت نیست؛ زیرا دلفین دوست انسان در دریاهاست.
صادِقٌ: تَصدیقُهُ صَعبٌ! یا أَبی، عَرِّفْنا عَلَی هذَا الصَّدیقِ.
صادق: پدرم، باور کردنش سخت است، ما را با این دوست آشنا کن.
الأب: له ذاکِرَهٌ قوَیَّهٌ، وَ سَمْعُهُ یفَوقُ سَمْعَ الْإنسانِ عَشْرَ مَرّاتٍ، وَ وَزنُهُ یبَلغُ ضِعْفَی وَزنِ الْإنسانِ تَقریباً،
پدر: حافظهای نیرومند دارد و شنوایی اش ده بار از شنوایی انسان نیرومندتر است و وزنش تقریباً به دو برابر وزن انسان میرسد.
وَ هوَ مِنَ الْحَیَواناتِ اللَّبونَهِ الَّتی تُرضِعُ صِغارَها.
از جانوران پستانداری است که به خردسالانش شیر میدهد.
نورا: إنَّهُ حَیَوانٌ ذَکیٌّ یُحِبُّ مُساعَدَهَ الْإنسانِ! أَ لَیْسَ کَذٰلِکَ؟
نورا: این ماهی جانوری باهوش است که کمک به انسان را دوست دارد! آیا این گونه نیست؟
اَلْأبُ: بلی؛ بِالتَّأکیدِ، تَستَطیعُ الدَّلافینُ أَنْ تُرشِدَنا إِلَی مَکانِ سُقوطِ طائِرَهٍ أَوْ مَکانِ غَرَقِ سَفینَهٍ.
پدر: آری؛ البتّه، دلفینها میتوانند ما را به جای افتادن هواپیما، یا جای غرق شدن کشتی راهنمایی کنند.
اَلْأمُّ: تُؤَدّی الدَّلافینُ دَوراً مُهِمّاً فی الْحَربِ وَ السِّلْمِ، وَ تَکْشِفُ ما تَحْتَ الْماءِ مِنْ عَجائِبَ وَ أَسرارٍ،
مادر: دلفینها نقش مهمّی در جنگ و صلح ایفا میکنند و شگفتیها و رازهای زیر آب را کشف میکنند.
وَ تُساعِدُ الْإنسانَ عَلَی اکْتِشافِ أَماکِنِ تَجَمُّعِ الْأسَماکِ.
و در یافتن مکانهای گردآمدن ماهیان به انسان کمک میرسانند.
صادِقٌ: رَأَیْتُ الدَّلافینَ تُؤَدّی حَرَکاتٍ جَماعیَّهً؛ فَهَلْ تَتَکَلَّمُ مَعاً؟
صادق: دلفینهایی را دیده ام که حرکتهای گروهی انجام میدهند، آیا با همدیگر سخن میگویند؟
اَلْأمُّ: نَعَم؛ قَرَأتُ فی مَوسوعَهٍ عِلْمیَّهٍ أَنَّ الْعُلَماءَ یُؤَکِّدونَ أَنَّها تَسْتَطیعُ أَنْ تَتَکَلَّمَ بِاسْتِخدامِ أَصواتٍ مُعَیَّنَهٍ،
مادر: آری؛ در دانشنامهای خواندم که دانشمندان تأکید میکنند که دلفین میتواند با به کار گرفتن صداهایی مشخّص سخن بگوید؛
وَ أَنَّها تُغَنّی کَالطُّیورِ، وَ تَبکی کَالْأطفالِ، وَ تَصفُرُ وَ تَضحَکُ کَالْإنسانِ.
مانند پرندگان بخواند و مانند کودکان گریه کند و مانند انسان سوت بزند و بخندد.
نورا: هَلْ لِلدَّلافینِ أَعداءٌ؟
نورا: آیا دلفینها دشمنی دارند؟
اَلْأبُ: بِالتَّأکیدِ، تَحسَبُ الدَّلافینُ سَمَکَ الْقِرْشِ عَدوّاً لَها،
پدر: البتّه، دلفینها کوسه ماهی را دشمن خودشان به شمار میآورند.
فَإِذا وَقَعَ نَظَرُها عَلَی سَمَکَهِ الْقِرْشِ، تَتَجَمَّعُ بِسُرعَهٍ حَولَها، وَ تَضرِبُها بِأُنوفِهَا الْحادَّهِ وَ تَقتُلُها.
هر گاه نگاهشان به کوسه ماهی میافتد، به سرعت پیرامونش گرد میآیند و آن را با بینیهای تیزشان میزنند و میکُشند.
نورا: وَ هَل یُحِبُّ الدُّلفینُ الْإنسانَ حَقّاً؟
نورا: آیا به راستی دلفین انسان را دوست دارد؟
اَلْأبُ: نَعَم؛ تَعالَی نَقرَأْ هذَا الْخَبَرَ فی الْإنتِرنِت:
پدر: آری؛ بیا این گزارش را در اینترنت بخوانیم:
… سَحَبَ تَیّارُ الْماءِ رَجُلاً إلَی الْأعماقِ بِشِدَّهٍ، وَ بَعدَ نَجاتِهِ قالَ الرَّجُلُ:
… جریان آب مردی را به شدّت به اعماق کشید و پس از نجاتش، آن مرد گفت:
رَفَعَنی شَیءٌ بَغتَهً إلَی الْأعلَی بِقوَّهٍ، ثُمَّ أَخَذَنی إلَی الشّاطِئِ وَ لَمّا عَزَمْتُ أَن أَشکُرَ مُنقِذی، ما وَجَدْتُ أَحَداً،
ناگهان چیزی مرا با زور به بالا برد؛ سپس مرا به کناردریا رساند و هنگامی که برآن شدم از نجات دهنده ام سپاسگزاری کنم کسی را نیافتم،
وَلٰکِنّی رَأَیتُ دُلفیناً کَبیراً یَقفِزُ قُربی فی الْماءِ بِفَرَحٍ.
ولی دلفین بزرگی را نزدیکم دیدم که با شادمانی در آب میجهید.
اَلْأمُّ: إنَّ الْبَحرَ وَ الْأسَماکَ نِعمَهٌ عَظیمَهٌ مِنَ اللّهِ.
مادر: بی گمان دریا و ماهیها نعمتی بزرگ از سوی خداوندند.
قالَ رَسولُ اللّهِ: اَلنَّظَرُ فی ثَلاثَهِ أَشیاءَ عِبادَهٌ: اَلنَّظَرُ فِی الْمُصحَفِ وَ النَّظَرُ فی وَجهِ الْوالِدَینِ وَ النَّظَرُ فِی الْبَحرِ.
فرستادۀ خداوند فرموده است: نگاه کردن به سه چیز عبادت است: نگاه کردن به قرآن[نُبی]، نگاه کردن به چهرۀ پدر و مادر و نگاه کردن به دریا.




عَیِّنِ الصَّحیحَ وَ الْخَطَأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرسِ. (پاسخ درست و نادرست را با توجه به متن درس شناسایی کن.)
۱- اَلدُّلفینُ مِنَ الْحَیَواناتِ اللَّبونَهِ الَّتی تُرضِعُ صِغارَها. √ (دلفین از جانوران پستانداری است که خردسالانش را شیر میدهد.)
۲- یُؤَدّی سَمَکُ الْقِرشِ دَوراً مُهِمّاً فِی الْحَربِ وَ السِّلْمِ. × (کوسه ماهی نقش مهمی را در جنگ و آشتی بازی میکند.)
۳- سَمْعُ الْإنسانِ یَفوقُ سَمْعَ الدُّلفینِ عَشْرَ مَرّاتٍ. × (شنوایی آدمی ده بار از شنوایی دلفین نیرومندتر است.)
۴- سَمَکُ الْقِرشِ صَدیقُ الْإِنسانِ فِی الْبِحارِ. × (کوسه ماهی دوست آدمی در دریاهاست.)
۵- سَمَکُ الْقِرْشِ عَدوُّ الدَّلافینِ. × (کوسه ماهی دشمن دلفینهاست.)
۶- لِلدَّلافینِ أُنوفٌ حادَّهٌ. √ (دلفینها بینیهای تیزی دارند.)


اِعلَموا (بدانید.)
اَلْجارُّ وَ الْمَجرورُ
در زبان فارسی به حروفی مانند «به، برای، بر، در، از» حروف اضافه و در عربی حروف جر می گویند.
به حروف «مِنْ، فی، إلَی، عَلَی، بِـ ، لِـ ، عَنْ، کَـ» در دستور زبان عربی «حروف جر» می گویند. این حروف به همراه کلمه بعد از خودشان معنای جمله را کامل تر می کنند. مثال: منِ قرَیَه، فی الغْابَه، إلیَ المْسلمِینَ، علَیَ الوالدِیَنِ، بِالحافله، للِّه، عنْ نفسِه، کَجبَلٍ.
به حرف جر، جارّ و به اسم بعد از آن مجرور و به هر دو اینها «جار و مجرور» می گویند.
أَهَمُّ مَعانی حُروفِ الْجَرِّ:
مِنْ = از
﴿…. حَتَّی تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ﴾ آلِ عِمران: ۹۲ = تا انفاق کنید از آنچه دوست میدارید. (مِمّا = مِنْ + ما)
﴿أساوِرَ مِنْ فِضَّه﴾ اَلْإنسان : ۲۱ = دست بندهایی از جنس نقره
مِنْ هُنا إلَی هُناکَ: از اینجا تا آنجا
فی = در
﴿هو الذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الأرض جمیعا﴾ اَلْبَقَرَه : ۲۹ = او کسی است که همه آنچه را در زمین است برایتان آفرید.
اَلنَّجاهُ فِی الصِّدقِ. رَسولُ اللّهِ = رهایی در راستگویی است.
إلی = به ، به سوی ، تا
﴿سبحان الذی أسرَى بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسجِدِ الْحَرامِ إلَى الْمَسجِدِ الأقصَى﴾ اَلْأسراء : ۱
پاک است کسی که بنده اش را در شبی از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی حرکت داد.
﴿قالَ کَمْ لبَثِتَ قالَ لبَثِتُ یوْما أوَ بعْضَ یوْمٍ قالَ بلْ لبَثِتَ مِائهَ عامٍ فاَنظُرْ إلِی طَعامِکَ شَرابِکَ﴾ اَلْبَقَرَه: ۲۵۹
گفت:«چقدر درنگ کردی؟» گفت: «یک روز یا بخشی از یک روز» گفت: «نه، بلکه صد سال درنگ کردی؛ به خوراکت و نوشیدنی ات بنگر.»
کانَ الْفَلّاحُ یَعمَلُ فی الْمَزرَعَهِ مِنَ الصَّباحِ إلَی اللَّیلِ. = کشاورز از صبح تا شب در مزرعه کار میکرد.
عَلی = بر، رویِ، به زیانِ
اَلنّاسُ عَلَی دینِ مُلوکِهِم. رَسولُ اللّهِ = مردم بر دین پادشاهانشان هستند.
عَلَیکُم بمکارم الأخلاقِ فَإِنَّ رَبّی بَعَثَنی بِها. رَسولُ اللّهِ
= به صفات برتر اخلاقی پایبند باشید، زیرا پروردگارم مرا به خاطر آن فرستاده است.
اَلدَّهرُ یَومانِ یَومٌ لَکَ وَ یَومٌ عَلَیک. أَمیرُ الْمُؤمنینَ علیٌّ = روزگار دو روز است؛ روزی به سودت و روزی به زیانت.
اَلْحَقیبَهُ عَلَی الْمِنضَدَهِ. = کیف روی میز است.
بِـ = به وسیله، در
﴿اِقْرَأ و ربّک الأکرمَ الذی علّم بِالْقَلَمِ﴾ اَلْعَلَق : ۳ و ۴ = بخوان و پروردگارت گرامیترین است؛ همان که به وسیله قلم یاد داد.
﴿وَ لَقَد نَصَرَکُمُ اللهُ بِبَدرٍ﴾ آلِ عِمران : ۱۲۳ = و خدا شما را در [جنگ] بدر یاری کرد.
«عَلَیکُم» اصطلاحی است که از معنای «جار و مجرور» خارج شده و معنای فعل یافته است.
لِـ = برای ، از آنِ (مالِ)، داشتن
﴿لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأرض﴾ اَلنِّساء : ۱۷۱ = آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ اوست.
لِکُلّ ذَنبٍ تَوبَهٌ إلّا سوءَ الْخُلُقِ. رَسولُ اللّهِ = هر گناهی جز بداخلاقی توبه دارد.
لَکُم دینُکُم وَ لیَ دینِ. اَلْکافِرون: ۶ = دین شما از آنِ خودتان و دین من از آنِ خودم.
لِماذا رَجَعْتَ ؟ – لِأَنّی نَسیتُ مِفتاحی. = برای چه برگشتی؟ – برای اینکه کلیدم را فراموش کردم.
۱- دینِ: دینی (دین من)
عَنْ = از، درباره
﴿وَ هو الذی یَقْبَلُ التَّوْبَهَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَعْفو عَنِ السَّیِّئاتِ ….﴾ اَلشّورَی : ۲۵ = او کسی است که توبه را از بندگانش میپذیرد و از بدیها درمیگذرد …
﴿وَ إذا سَألکَ عِبادی عَنّی فَإنّی قَریبٌ ….﴾ البقره: ۱۸۶ = و اگر بندگانم از تو درباره من بپرسند، قطعاً من [به آنان] نزدیکم.
کَـ = مانندِ
فَضلُ الْعالِمِ عَلی غَیرِهِ کَفَضلِ النَّبیِّ عَلی أمّته = برتری دانشمند بر غیر خود مانند برتری پیامبر بر امّت خودش است.
اِختَبِر نَفسَکَ: عَیِّن المَحَلَّ الإعرابیَّ ما أُشیرَ إلَیهِ بِخَطٍّ. (خودت را بیازما: نقش دستوری آنچه را با خط به آن اشاره شده، شناسایی کن.)
۱- العِلمُ خَیرٌ مِنَ المالِ. العِلمُ یَحرُسُکَ وَ أنتَ تَحرُسُ المالَ.
(دانش بهتر از دارایی است. دانش تو را پاس میدارد، در حالی که تو دارایی را پاس میداری.)
۲- ﴿ قُل سیروا فی الأرضِ﴾ (بگو در زمین سفر کنید.)
نونُ الْوِقایهِ
در متن درس کلمات «یُحَیِّرُنی» و «أَخَذَنی» را مشاهده کردید.
وقتی که فعلی به ضمیر «ی» متّصل می شود، نون وقایه بین فعل و ضمیر واقع می شود. مثال: یَعرِفُنی: مرا میشناسد. اِرْفَعْنی: مرا بالا ببر.
أَخَذَنی: مرا بُرد. یُحَیِّرُنی: مرا حیران میکند.
اِختَبِر نَفسَکَ: تَرجِم هذهِ الجُمَلَ. (خودت را بیازما: این جملهها را ترجمه کن.)
۱- ﴿ رَبِّ اجعَلنی مُقیمَ الصّلاهِ﴾ (پروردگارا، من را برپای دارنده نماز گردان.)
۲- اللّهُمَّ انفَعنی بِما عَلَّمتَنی وَ عَلِّمنی ما یَنفَعُنی.(خدایا با آنچه به من آموختی، سودم برسان و آنچه را به من سود میرساند، بیاموزانم.)
۳- إنَّ اللهَ أمَرَنی بِمُداراهِ النّاسِ کَما أمَرَنی بِإقامَهِ الفَرائضِ.(همانا خدا به من میفرماید با مردم خوشرفتاری کنم، همانگونه که میفرماید واجبات را برپا بدارم.)
۴- اللّهُمَّ اجعَلنی شَکوراً وَ اجعَلنی فی عَینی صَغیراً وَ فی أَعیُنِ النّاسِ کَبیراً.(خدایا، مرا سپاسگزار بگردان و خودم را در چشمم، کوچک بگردان و در چشم مردم بزرگ.)




حوارٌ (گفتگو.)
(مَعَ مُشرِفِ خَدَماتِ الفُندُقِ) (با مدیر داخلی مهمانسرا.)
السّائحُ (گردشگر.) | مَسؤولُ الِاستِقبالِ (مسئول پذیرش.) |
عَفواً مَن هُوَ مَسؤولُ تَنظیفِ الغُرَفِ وَ الحِفاظِ عَلَیها؟ (ببخشید؛ چه کسی مسئول پاکیزگی اتاقها و نگهداری از آنهاست.) | السَّیِّدُ دِمَشقیُّ مُشرِفُ خَدَماتِ غُرَفِ الفُندُقِ. ما هِیَ المُشکِلَهُ؟ (آقای دمشقی مدیر داخلی خدمات اتاقهای مهمانسرا ست.) |
لَیسَتِ الغُرَفُ نَظیفَهً، وَ فیها نَواقِصُ. (اتاق من پاکیزه نیست و کمبودهایی دارد.) | أعتَذِرُ مِنکَ؛ رَجاءً، اِستَرِح؛ سَأتَّصِلُ بِالمُشرِفِ. (از تو پوزش میخواهم؛ لطفا آرامش خودت را حفظ کن؛ با مدیر داخلی تماس خواهم گرفت.) |
مَسؤولُ الِاستِقبالِ یَتَّصِلُ بِالمُشرِفِ وَ یَأتی المُشرِفُ مَعَ مُهَندِسِ الصِّیانَهِ. (مسئول پذیرش با مدیر داخلی تماس میگیرد و مدیر با مهندس تعمیرات میآید.) | |
مُشرِفُ خَدَماتِ الفُندُقِ (مدیر داخلی خدمات مهمانسرا.) | السّائحُ (گردشگر.) |
ما هِیَ المُشکِلَهُ یا حبیبی؟ (دوستم مشکل چیست؟) | لَیسَت غُرفَتی وَ غُرَفُ زُمَلائی نَظیفَهً، وَ فیها نَواقِصُ. (اتاقم و اتاق همکارانم پاکیزه نیست و کمبودهایی دارد.) |
سَیَأتی عُمّالُ التَّنظیفِ، وَ مَا المُشکِلاتُ الأُخرَی؟ (نظافتچیها خواهند آمد مشکلات دیگر چیست؟) | فی الغُرفَهِ الأُولَی سَریرٌ مَکسورٌ، وَ فی الغُرفَهِ الثّانیَهِ شَرشَفٌ ناقِصٌ، وَ فی الغُرفَهِ الثّالثهِ المُکیِّفُ لا یَعمَلُ. (در اتاق نخست، تخت شکسته است و در اتاق دوم ملافه کم است و در اتاق سوم کولر کار نمیکند.) |
نَعتَذِرُ مِنکُم. سَنُصَلِّحُ کُلَّ شَیءٍ بِسُرعَهٍ؛ عَلَی عَینی. (از شما پوزش میخواهم. هر چیزی را به سرعت درست خواهیم کرد؛ چشم.) | تَسلَمُ عَینُکَ! (چشمت بی بلا.) |
۱- مُشْرفِ: مدیر داخلی۲- تَنظیف: پاکیزگی ۳- أتصَّلُ: تماس می گیرم ۴- صیانَه: تعمیرات ۵- سَیر: تخت ۶- شَرشَف: ملافه ۷- نصَلحُّ: تعمیر می کنیم

اَلتَّمْرینُ الْأوَّلُ: عَیِّن الجملهَ الصَّحیحهَ و غیرَ الصَّحیحهِ حَسَبَ الحقیقهِ و الواقِعِ. (جمله درست و نادرست را با توجه به حقیقت و واقعیت شناسایی کن.)
۱- عندَما یَنقَطِعُ تَیّارُ الکَهرِباءِ فی اللَّیلِ، یَغرَقُ کُلُّ مَکانٍ فی الظَّلامِ. √ (هنگامی که جریان برق در شب گسسته میشود، هر مکانی در تاریکی غرق میگردد.)
۲- الطّاووسُ مِنَ الطُّیورِ المائیَّهِ تَعیشُ فَوقَ جِبالٍ ثلجیَّهٍ. × (طاووس از پرندگان آبزی است که بالای کوههای برفگیر زندگی میکند.)
۳- المَوسوعَهُ مُعجَمٌ صَغیرٌ جِدّاً یَجمَعُ قلیلاً مِنَ العُلومِ. × (دانشنامه فرهنگ بسیار کوچکی است که دانشهای اندکی را گرد میآورد.)
۴- الشّاطِئُ مِنطَقَهٌ بَرِّیَّهٌ بِجِوارِ البِحارِ وَ المُحیطاتِ. √ (ساحل، زمینی خشک است در همسایگی دریاها و اقیانوسها.)
۵- الأنفُ عُضوُ التَّنَفُّسِ وَ الشَّمِّ. √ (بینی، اندام تنفسی و بویایی است.) [شَمّ: بویایی]
۶- الخُفّاشُ طائرٌ مِنَ اللّبوناتِ. √ (شب پره، پرندهای پستاندار است.)
اَلتَّمْرینُ الثّانی: ضَع فی الفراغِ کلمهً مُناسبهً مِنَ الکلماتِ التّالیَه. «کلمتان زائدتان» (در جای خالی واژه مناسبی از واژگان زیر بگذار.)
أُنوف / دَور / قَفَزَ / بَلَغنا / أسرَی / أساوِرَ / الذّاکِرَه / تَیّار
۱- اِشتَرَی أبی لِأُختیَ الصَّغیرَهِ أساوِرَ مِن ذَهَبٍ. (پدرم برای خواهر کوچکم دستبندهای[دستاورنجن] زرین خرید.)
۲- کانَ کُلُّ طالبٍ یَلعَبُ دَورهُ بِمهارهٍ بالغهٍ. (هر دانشآموزی نقشش را با مهارتی بسیار بازی میکرد.)
۳- قالَ الطُّلّابُ: بَلَغنا السَّنهَ السّادِسَهَ عَشرَهَ مِنَ العُمرِ. (دانشآموز گفت: به سال شانزدهم عمر[مان] رسیدیم.)
۴- عَصَفَت رِیاحٌ شَدیدَهٌ وَ حَدَثَ تَیّار فی ماءِ المُحیطِ. (بادهای شدیدی وزید و جریانی در آب اقیانوس پدید آمد.)
۵- أنصَحُکَ بِقِراءهِ کتابٍ حَولَ طُرُقِ تقویَهِ الذّاکِرَه لِأنَّکَ کثیرُ النِّسیانِ.
(تو را پند میدهم که کتابی پیرامون راههای تقویت حافظه بخوانی؛ زیرا تو بسیار فراموشکاری.)
۶- لَدَینا زمیلٌ ذَکیٌّ جِدّاً قَفَزَ مِنَ الصَّفِّ الأوَّلِ إلَی الصَّفِّ الثّالِثِ.
(همشاگردی بسیار باهوشی داریم که جهشی از کلاس یکم به کلاس سوم رفت[پرید].)
اَلتَّمرینُ الثّالِثُ: تَرجِمِ الآیَتَینِ وَ الأحادیثَ، ثُمَّ ضَع خَطّاً تَحتَ الجارِّ و المجرورِ. (دو آیه و حدیثهای زیر را به فارسی برگردان؛ سپس خطی را زیر جار و مجرور بکش[بگذار].)
۱- ﴿وَ أدخِلنی بِرَحمَتِکَ فی عِبادِکَ الصّالِحینَ﴾ (من را در رحمتت در [میان] بندگان شایسته ات وارد کن.) [عِبادِکَ الصّالِحینَ: بندگان شایسته ات]
۲- ﴿وَ انصُرنا عَلَی القَومِ الکافِرینَ﴾ (ما را بر گروه بی دینان یاری کن.)
۳- أدَبُ المَرءِ خَیرٌ مِن ذَهَبَهِ. (فرهنگ آدمی بهتر از زرش است.)
۴- عَلَیکَ بِذِکرِ اللهِ فَإنَّهُ نورُ القَلبِ. (باید خدا را یاد کنی؛ زیرا آن نور دل است.)
۵- جَمالُ العِلمِ نَشرُهُ وَ ثَمَرَتُهُ العَمَلُ بِهِ. (زیبایی دانش در پراکندنش و میوه آن انجام دادن آن است.)
اَلتَّمْرینُ الرّابِعُ: عَیِّنِ الکلماتِ المترادفهَ وَ المتضادّهَ. (واژگان مترادف و متضاد را شناسایی کن.)
بَعَثَ | صِغار | شاطِئ | أرسَلَ | بَکَی | کِبار | أَقَلّ | ضَوء | بَعُدَ | ساحِل |
ضَحِکَ | ظَلام | أکثَر | بَغتَهً | قَرُبَ | دَفَعَ | فَجأَهً | کَتَمَ | اِستَلَمَ | سَتَرَ |
بَعَثَ (فرستاد)= أرسَلَ شاطِئ(دریاکنار) = ساحِل بَغتَهً(ناگهان) = فَجأَهً کَتَمَ(پوشاند) = سَتَرَ
صِغار(خردسالان) ≠ کِبار(بزرگسالان) بَکَی(گریست) ≠ ضَحِکَ(خندید) أَقَلّ (کم تر)≠ أکثَر(بیش تر)
ضَوء (روشنایی)≠ ظَلام(تاریکی) بَعُدَ (دور شد)≠ قَرُبَ(نزدیک شد) دَفَعَ (پرداخت)≠ اِستَلَمَ(دریافت کرد)
اَلتَّمْرینُ الْخامِسُ: تَرجِمِ الکلماتِ التّالیَهَ. (واژگان زیر را ترجمه کن.)
یَبلُغنَ / صِغار / ذاکِرَه / عَفا / بَکَی / مُنقِذ / مَرَق / أوصَلَ / صَفَروا / غَنَّیتُم / سَمع / طُیور / حادَّه / دَور / لَبونَه / کَذلِکَ / جَمارِک / زُیوت / سَمَّینا / ظاهِرَه / أمطَرَ / حَمیم / ثُلوج / سِوار / رائِع
۱ | کوچکها | ص | غ | ا | ر | |
2 | این طور | ک | ذ | ل | ک | |
3 | تیز | ح | ا | د | ه | |
4 | پدیده | ظ | ا | ه | ر | ه |
۵ | سوت زدند | ص | ف | ر | و | ا |
۶ | روغنها | ز | ی | و | ت | |
۷ | نقش | د | و | ر | ||
8 | شنوایی | س | م | ع | ||
9 | جالب | ر | ا | ئ | ع | |
۱۰ | نجات دهنده | م | ن | ق | ذ | |
۱۱ | نامیدیم | س | م | ی | ن | ا |
۱۲ | دستبند | س | و | ا | ر | |
۱۳ | گرم و صمیمی | ح | م | ی | م | |
۱۴ | برفها | ث | ل | و | ج | |
۱۵ | حافظه | ذ | ا | ک | ر | ه |
۱۶ | پستاندار | ل | ب | و | ن | ه |
۱۷ | پرندگان | ط | ی | و | ر | |
۱۸ | رسانید | أ | و | ص | ا | |
۱۹ | باران بارید | أ | م | ط | ر | |
۲۰ | بخشید | ع | ف | ا | ||
۲۱ | میرسند | ی | ب | ل | غ | ن |
۲۲ | ترانه خواندید | غ | ن | ی | ت | م |
۲۳ | گریه کرد | ب | ک | ی |
قال امیرالمؤمنین علی: اَلدَّهرُ یَومانِ یَومٌ لَکَ وَ یَومٌ عَلَیک. = روزگار دو روز است؛ روزی به سودت و روزی به زیانت.
اَلتَّمْرینُ السّادِسُ: تَرجِمِ الآیهَ وَ الأحادیثَ ثُمَّ عَیِّن المَحَلَّ الإعرابیَّ لِلکَلِماتِ الَّتی تَحتَها خَطٌّ. (آیه و حدیثها را به فارسی برگردان؛ سپس نقش واژگانی را که زیر آنها خط است شناسایی کن.)
۱- ﴿ وَ یَقولُ الکافِرُ یا لَیتَنی کُنتُ تُراباً﴾ (بی دین میگوید: ای کاش من خاک بودم.) / الکافِرُ: فاعل
۲- مُجالَسَهُ العُلَماءِ عِبادَهٌ (هم نشینی با دانشمندان نیایش است.) / مُجالَسَهُ: مبتدا / عِبادَهٌ: خبر
۳- حُسنُ السُّؤالِ نِصفُ العِلمِ. (پرسش خوب، نیمی از دانش است.) / حُسنُ: مبتدا / نِصفُ: خبر
۴- العالِمُ بِلا عَمَلٍ کَالشَّجَرِ بِلا ثَمَرٍ. (دانشمند بی کردار مانند درخت بی بر است.) / العالِمُ: مبتدا
۵- إذا ماتَ الإنسانُ انقَطَعَ عَمَلُهُ إلاّ مِن ثَلاثٍ: صَدَقَهٍ جاریَهٍ، أو عِلمٍ یُنتَفَعُ بِهِ، أو وَلَدٍ صالِحٍ یَدعو لَهُ. (هرگاه آدمی بمیرد، کردارش گسسته میشود، مگر در سه جا: بخشش روان؛ یا دانشی که از آن سودبرده میشود؛ یا فرزند درستکاری که برای او دعا میکند.) / الإنسانُ: فاعل / عَمَلُ: فاعل




ð أنوارُ القُرآنِ ð (فروغ قرآن.)
عَیِّن فی الآیَهِ الشَّریفَهِ ترجمهَ ما تَحتَهُ خطٌّ. (در آیه شریفه ترجمه آنچه را زیرش خط است شناسایی کن.)
۱- ﴿ رَبِّ هَب لی حُکماً وَ ألحِقنی بِالصّالِحینَ﴾ = پروردگارا، به من دانش ببخش و مرا به درستکاران پیوند بده.
۲- ﴿ وَ اجعَلنی مِن وَرَثَهِ جَنَّهِ النَّعیمِ﴾ = و مرا از وارثان بهشت پرنعمت قرار بده.
۳- ﴿ وَ لا تُخزِنی یَومَ یُبعَثونَ﴾ = و روزی که (مردم) برانگیخته میشوند، رسوایم مکن.
۴- ﴿ یَومَ لا یَنفَعُ مالٌ وَ لا بَنونَ﴾ = روزی که نه دارایی و نه فرزندان سود نمیرساند.
۵- ﴿ فَاستَبِقوا الخَیراتِ﴾ = در کارهای خیر از هم پیشی بگیرید.
۶- ﴿وَلا تَقولوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیلِ اللهِ أمواتٌ بَل أحیاءٌ وَ لکِن لا تَشعُرونَ﴾
= و به کسانی که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید، بلکه زنده اند؛ ولی شما نمیدانید.
اَلْبَحثُ الْعِلمیُّ (پژوهش علمی.)
اِبحَثْ عَن قِصَّهٍ حَقیقیَّهٍ قَصیرَهٍ حَولَ حَیَوانٍ، (به دنبال داستان کوتاه راستی پیرامون جانوری بگرد.)
وَ اکْتُبْها فی صَحیفَهٍ جِداریَّهٍ، (و آن را در روزنامه دیواری بنویس.)
ثُمَّ تَرجِمْها إلَی الْفارِسیَّهِ، مُستَعیناً بِمُعجَمٍ عَرَبیٍّ فارِسیٍّ. (سپس آن را به کمک واژهنامه عربی – فارسی به فارسی برگردان.)