گزارش منطق الطیر

مجمعی کردند مرغان جهان

آنچه بودند آشکارا و نهان

سیمرغ

قلمرو زبانی: مجمع: محل اجتماع، انجمن / مجمعی کردند: در جایی جمع شدند / مرغ: پرنده / بودند: فعل غیراسنادی، وجود داشتند / آشکارا: شناخته شده / نهان: ناشناخته / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن/ آشکارا، نهان: تضاد / آشکارا و نهان: مجاز از همه / مرغ: نماد رهرو، سالک / جهان، نهان:‌ جناس؛ قافیه / واج آرایی: «ا» / حروف قافیه: ان(مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ن» / در بیت‌ها تمثیل دیده می‌شود.

بازگردانی: همۀ پرندگان شناخته و ناشناخته جهان در جایی گرد آمدند.

جمله گفتند این زمان در روزگار / نیست خالی هیچ شهر از شهریار

قلمرو زبانی: جمله: همگی / روزگار: دو تلفّظی / هیچ شهر: گروه اسمی در جایگاه نهاد / هیچ: صفت مبهم؛ شهر: هسته / شهریار: پادشاه / قلمرو ادبی: شهر: مجاز از سرزمین / جمله، هیچ:‌ تضاد / شهر، شهریار: همریشگی یا اشتقاق/ حروف قافیه: ار (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ر» / واج آرایی: «ر»

بازگردانی: همۀ پرندگان گفتند: هیچ سرزمینی، هیچ گاه بدون شاه نبوده است.

چون بود کاقلیم ما را شاه نیست / بیش از این بی شاه بودن راه نیست

قلمرو زبانی: چون: چگونه / اقلیم: سرزمین / را: نشانه دارندگی / بُوَد: می‌باشد / قلمرو ادبی: را؛ راه: جناس / شاه؛ راه: جناس / ما؛ را: جناس ناهمسان / / حروف قافیه: اه (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ه» / واج آرایی: «ا»

بازگردانی: چگونه است که سرزمین ما شاه ندارد. بیش از این بدون فرمانروا بودن درست نیست.

یک دگر را شاید ار یاری کنیم / پادشاهی را طلب کاری کنیم

قلمرو زبانی: دگر: دیگر / شاید: شایسته است (بن ماضی: شایست، بن مضارع: شاید) / ار: اگر / طلبکاری کردن: جستن / قلمرو ادبی: واج آرایی: «ا» / کنیم: ردیف / قافیه: یاری؛ کاری/ حروف قافیه: اری (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ر/ جناس ناهمسان: یاری؛ کاری

بازگردانی: اگر یکدیگر را یاری کنیم و دنبال پادشاهی بگردیم شایسته است.

زانک چون کشور بود بی‌ پادشاه / نظم و ترتیبی نماند در سپاه

قلمرو زبانی: زانک: زیراکه / بود: باشد / چون: هنگامی که / قلمرو ادبی: تناسب: کشور؛ پادشاه؛ سپاه / حروف قافیه: اه (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ه»

بازگردانی: زیرا هنگامی که کشور بدون پادشاه باشد، هیچ نظم و ترتیبی در سپاه نمی‌ماند.

پس همه با جایگاهی آمدند / سر به سر جویای شاهی آمدند

قلمرو زبانی: سر به سر: همگی / با: به / قلمرو ادبی: واج آرایی: «ا» / واژه آرایی: سر / آمدند: ردیف / قافیه: جایگاهی؛ شاهی / حروف قافیه: اهی (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: هـ / جناس همسان: آمدند (۱- رفتند ۲- شدند) این دو واژه معنای یکسانی ندارند و باید قافیه به شمار آیند؛ ولی فعلها اگر تفاوت معنایی اندک داشته باشند ردیف می‌سازند و به شعر اشکالی گرفته نمی‌شود.

بازگردانی: پس همه مرغان به مکانی رفتند و همگی خواستار پادشاهی شدند.

هدهد آشفته دل پرانتظار / در میان جمع آمد بی‌قرار

قلمرو زبانی: آشفته دل: نگران / هدهد: شانه به سر / قلمرو ادبی: جانبخشی: هدهد آشفته دل بود / هدهد: نماد پیک و نامه بر / قافیه: پرانتظار؛ بی‌قرار / حروف قافیه: ار (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: «ر»

بازگردانی: شانه به سر با نگرانی و با توقع، در میان مرغان آمد.

حلّه‌ای بود از طریقت در برش / افسری بود از حقیقت بر سرش

قلمرو زبانی: حلّه: جامه؛ رخت / طریقت: روش / بر: پهلو / افسر: تاج / قلمرو ادبی: تشبیه: طریقت مانند جامه بود / تشبیه: حقیقت مانند افسر بود / جناس ناهمسان: بر؛ سر / جناس ناهمسان: بر؛ در / تناسب: حقیقت و طریقت / قافیه: برش؛ سرش/ حروف قافیه: ﹷ ر (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ر / قافیه: در؛ بر / حروف قافیه: ﹷ ر (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ر / بیت دارای دو قافیه است / بیت دارای موازنه است / واژه آرایی: بود / واج آرایی: «ر» / بر: مجاز از تن / جانبخشی / کنایه: کل جمله کنایه از این است که از دانش طریقت و حقیقت آگاهی داشت. / واژه آرایی: بود / تناسب: سر، افسر، بر / «بر» نخست و «بر» دوم: جناس همسان

بازگردانی: جامه ای از طریقت در تنش بود و تاجی از حقیقت بر سرش بود. [هم از طریقت آگاهی داشت و هم از حقیقت]

گزارش: پشمینه پوشان مراحل رهروی انسان به ‌سوى خدا را به سه پلّه بخش مى‌ کنند: شریعت، طریقت و حقیقت. شریعت گفت پیامبران است. طریقت دید پیامبران است و حقیقت کِرد پیامبران.

تیزوهمی بود در راه آمده / از بد و از نیک آگاه آمده

قلمرو زبانی: وهم: هوش / تیزوهم: تیزهوش / حذف فعل «بود» به قرینه معنایی / قلمرو ادبی: در راه آمده: کنایه از رهروی کرده / از بد و از نیک آگاه آمده: کنایه از اینکه با تجربه و پخته بود / نیک، بد:‌ تضاد / آمده: ردیف / حروف قافیه: اه (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ه» / واج آرایی: «ا» / جناس همسان: آمده (۱- رفته ۲- شده) این دو واژه معنای یکسانی ندارند و باید قافیه به شمار آیند؛ ولی فعلها اگر تفاوت معنایی اندک داشته باشند ردیف می‌سازند و به شعر اشکالی گرفته نمی‌شود.

بازگردانی: شانه به سر تیزهوش بود و رهرویی کرده همچنین مرغ پخته و کارآزموده ای بود.

گفت ای مرغان منم بی هیچ ریب / هم برید حضرت و هم پیک غیب

قلمرو زبانی: مرغ: پرنده / ریب: شک / برید: نامه بر / حضرت: بارگاه / غیب: جهان نهان / قلمرو ادبی: تناسب: برید؛ پیک / حضرت: مجاز از سیمرغ / ای مرغان: جانبخشی / مرغ: نماد یا استعاره از رهرو / قافیه: ریب؛ غیب / حروف قافیه: ﹷ یب (مصوت + صامت+ صامت) قاعده ۲ / حرف روی: «ب» / جناس ناهمسان: ریب؛ غیب

بازگردانی: گفت ای مرغان، بی هیچ شکی من هم نامه بر بارگاه سیمرغ ام و هم پیک غیب ام.

هم ز هر حضرت خبردار آمدم / هم ز فطنت صاحب اسرار آمدم

قلمرو زبانی: حضرت: بارگاه / فطنت: زیرکی / اسرار: رازها / آمدم: شدم / قلمرو ادبی: آمدم: ردیف / قافیه: خبردار؛ اسرار / حروف قافیه: ار (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: رواج آرایی: «ر»،«م» / جناس ناهمسان: هم، هر

بازگردانی: من هم از بارگاه سیمرغ خبردارم و هم به خاطر زیرکی ام رازدار پادشاهم.

آنک بسم الله در منقار یافت / دور نبود گر بسی اسرار یافت

قلمرو زبانی: آنک: آن کس که / بسی: بسیار / اسرار: رازها / نبود: نیست / گر: اگر / قلمرو ادبی: واژه آرایی: یافت / یافت: ردیف/ قافیه: منقار ؛ اسرار / حروف قافیه: ار (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: «ر» / واج آرایی: «ر» / آنک بسم الله در منقار یافت: کنایه از کسی که نام خدا همراه او بود و کارش ایزدی بود. / جناس ناهمسان: در؛ دور / بسم الله: تضمین

بازگردانی: آن که کارش ایزدی باشد، بسیاری از رازهای ایزدی را می‌داند.

می‌گذارم در غم خود روزگار / هیچ کس را نیست با من هیچ کار

قلمرو زبانی: می‌گذارم: می‌گذرانم / را: نشانه دارندگی / قلمرو ادبی: روزگار، کار:‌ قافیه / واج آرایی: «ر» / حروف قافیه: ار(مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ر» / واژه آرایی: هیچ

بازگردانی: روزگارم را با غم خودم می‌گذرانم و هیچ کس با من کاری ندارد.

چون من آزادم ز خلقان، لاجرم / خلق آزادند از من نیز هم

قلمرو زبانی: چون: به این دلیل که / خلق: مردم؛ آفریده / لاجرم: به ناچار / قلمرو ادبی: واژه آرایی: من؛ خلق؛ آزاد / واج آرایی: «ن»؛ «ا» /

بازگردانی: به این دلیل که من به مردم وابسته نیستم و آزاده ام، مردم نیز به من وابسته نیستند.

چون منم مشغول درد پادشاه / هرگزم دردی نباشد از سپاه

قلمرو زبانی: چون: به این دلیل که / جهش ضمیر: «م» در هرگزم / قلمرو ادبی: واژه آرایی: درد / واج آرایی: «د» / حروف قافیه: اه(مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: ه / درد: مجاز از کارها و مشغله ها

بازگردانی: به این دلیل که مشغول کارهای پادشاهم،‌‌ هرگز از سپاه او آسیبی به من نمی‌رسد.

آب بنمایم ز وهم خویشتن / رازها دانم بسی زین بیش من

قلمرو زبانی: نمودن: نشان دادن / وهم: ذهن / بسی: بسیار / قلمرو ادبی: واج آرایی: «ن» / حروف قافیه: ﹷ ن (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ن»

بازگردانی: از ذهن خودم می‌توانم جای آب را یافت و رازهای بسیاری بیش از این را هم می‌دانم.

با سلیمان در سخن پیش آمدم / لاجرم از خیل او بیش آمدم

قلمرو زبانی: لاجرم: ناچار / خیل: گروه / آمدم: شدم / قلمرو ادبی: تلمیح به داستان سلیمان / پیش، بیش: جناس ناهمسان؛ قافیه / واژه آرایی: آمدم / آمدم: ردیف / حروف قافیه: یش (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ش/ جناس همسان: آمدم (۱- رفتم ۲- شدم) این دو واژه معنای یکسانی ندارند و باید قافیه به شمار آیند؛ ولی فعلها اگر تفاوت معنایی اندک داشته باشند ردیف می‌سازند و به شعر اشکالی گرفته نمی‌شود.

بازگردانی: در سخن گفتن با سلیمان از همه پیشی گرفتم و برای همین در میان گروه او از همه پیشتازترم.

هر که غایب شد ز ملکش ای عجب / او نپرسید و نکرد او را طلب

قلمرو زبانی: غایب: ناپیدا / مُلک: فروانروایی / قلمرو ادبی: عجب، طلب:‌ قافیه / حروف قافیه: ﹷ ب (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: ب

بازگردانی: هر کس که از پادشاهی سیمرغ ناپیدا گشت و از پیش سیمرغ رفت، سیمرغ خواستار او نمی‌شود و به دنبال او نمی‌فرستد.

من چو غایب گشتم از وی یک زمان / کرد هر سویی طلبکاری روان

قلمرو زبانی: یک زمان: مدتی / طلبکار: جستجوگر / روان: راهی؛ روانه / قلمرو ادبی: زمان، روان:‌ جناس / حروف قافیه: ان(مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ن»

بازگردانی: ولی زمانی که من مدت کوتاهی از بارگاه او دور می شوم بی درنگ گروهی را برای جستن من می‌فرستد.

زانک می‌نشکفت از من یک نفس / هدهدی را تا ابد این قدر بس

قلمرو زبانی: زانکه: زیرا که / شکفتن: آرام و قرار ‌گرفتن؛ شکیبیدن؛ صبر کرد (بن ماضی: شکفت، بن مضارع: شکیب) / نفس: دم / قدر: ارزش / بس: کافی / قلمرو ادبی: نفس، بس:‌ جناس / حروف قافیه: ﹷ س (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ن»

بازگردانی: زیرا او حتا یک لحظه هم دوری من را برنمی‌تابد و برای من همین اندازه ارزشمندی کافی است.

نامهٔ او بردم و باز آمدم / پیش او در پرده همراز آمدم

قلمرو زبانی: بازآمدم: بازگشتم / آمدم: شدم / قلمرو ادبی: واژه آرایی: آمدم / نیست: آمدم / قافیه: باز ؛ همراز / حروف قافیه: از (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ز/ واژه آرایی: او / بازآمدم، آمدم: همریشگی یا اشتقاق / تضاد: بردم؛ باز آمدم / واج آرایی: «د»

بازگردانی: من نامه بر و پیک اویم؛ همچنین در خلوت رازدار او.

هر که او مطلوب پیغمبر بود / زیبدش بر فرق اگر افسر بود

قلمرو زبانی: مطلوب: پسندیده؛ خواسته شده / بُوَد: باشد (بن ماضی: بُود، بن مضارع: بُو) / زیبد: برازیدن (بن ماضی: زیبید، بن مضارع: زیب) / بود: فعل اسنادی  / فرق: شکافی به‌صورت خط که با شانه میان موها پدید می‌آید / افسر: تاج / قلمرو ادبی: بود:‌ قافیه؛ واژه آرایی / واج آرایی: «ر» / حروف قافیه: ﹷ ر (مصوت + صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ر» / فرق: مجاز از سر / تناسب: فرق؛ افسر / بر فرق افسر بودن: کنایه از سروری، فرمانروایی و بزرگداشتن

بازگردانی: هر کس که پیغمبر او را بخواهد و بپسندد اگر بر روی سرش تاجی بنهند شایسته است.

هر که مذکور خدای آمد به خیر / کی رسد در گرد سیرش هیچ طیر

قلمرو زبانی: که: کس / مذکور: یادشده / خیر: نیکی / سیر: رهروی / آمد: شد / قلمرو ادبی: پرسش انکاری / خیر، طیر:‌ جناس؛ قافیه / واج آرایی: «ر» / حروف قافیه: ﹷ یر (مصوت + صامت+ صامت) قاعده ۲/ حرف روی: «ر» / سر؛ خیر؛ طیر: جناس / رسیدن در گرد سیر: کنایه از هیچ کس سرعت رهروی او را ندارد

بازگردانی: خدا از هر کس به نیکی یاد کند هیچ کس نمی‌تواند از او پیشی گرفت.

سالها در بحر و بر می‌گشته‌ام / پای اندر ره به سر می‌گشته‌ام

قلمرو زبانی: بحر: دریا / بر: خشکی / اندر: در / قلمرو ادبی: بحر، بر: جناس ناهمسان / بحر، بر: تضاد / بر، سر: جناس ناهمسان / در، بر، سر: جناس ناهمسان / واژه آرایی: می‌گشته‌ام / نیست: می‌گشته‌ام / قافیه: بر ؛ سر / حروف قافیه: ﹷ ر (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: ر / تناسب: پا، سر / بحر و بر: مجاز از همه جا / پای اندر ره: کنایه از اینکه همیشه در سفر بوده ام / به سر می‌گشته‌ام: کنایه از اینکه با همه وجودم جهان را گشته ام

بازگردانی: چرا سرزمین ما شاهی ندارد، بیشتر از این درست نیست که کشور بدون شاه بماند.

وادی و کوه و بیابان رفته‌ام / عالمی در عهد طوفان رفته‌ام

قلمرو زبانی: وادی: دره / قلمرو ادبی: وادی: مجاز از سرزمین / واژه آرایی: رفته‌ام / رفته‌ام: ردیف؛ واژه آرایی / قافیه: بیابان ؛ طوفان / حروف قافیه: ان (مصوت + صامت) قاعده ۲ / حرف روی: «ن» / وادی و کوه و بیابان: تناسب؛ مجاز از همه جا / تلمیح به داستان طوفان نوح

بازگردانی: همه جا را دیده ام و مرغی با تجربه ام؛ همچنین در زمان دشواری‌ها و سختی‌ها به همه جهان راه سپرده ام.

سعیدجعفری
جعفری سعید
سعیدجعفری
جعفری سعید