آموختیم که شاعران برای تأثیرگذاری سخن خود از «وزن» ،«عاطفه» و «خیال» بهره میگیرند. «وزن» آشکارترین ابزار موسیقایی شعر است. برای تشخیص موسیقی شعر اولین راه این است که تمرین های شنیداری خود را بیشتر کنیم تا سواد شنیداری و هوش موسیقایی خود را پرورش دهیم. راه دیگر آن است که شعر را به پاره های هماهنگ و مساوی یعنی به ارکان تقسیم کنیم؛ در پی آن، تساوی و توازن آوایی شعر به دست می آید.
………… آشکارترین ابزار موسیقایی شعر است. – «وزن»
اگر یک بار دیگر، به شعرهایی که تاکنون خوانده ایم، توجّه کنیم، میبینیم که مصراعها از قطعههای کوچک و ایستگاههای آوایی، سامان یافته است؛ برای نمونه اگر خودمان هم بخواهیم مصراع «تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی» را بخوانیم، این گونه میخوانیم:
تُ اَز هَر دَر | کِ با زا یی | بِ دین خو بی | یُ زی با یی |
به هریک از پارههای مصراع فوق رکن (پایه آوایی) میگویند. هر رکن از بخشهای کوچک تری به نام هجا تشکیل شده است.
تُ | اَز | هَر | دَر | کِ | با | زا | یی | بِ | دین | خو | بی | یُ | زی | با | یی |
هجا یا بخش، مقدار آوایی است که دهان با یک بار باز شدن آن را ادا میکند. هجا، از واج پدید میآید. شکل نوشتاری واج را حرف مینامند.
هجا چیست؟ مقدار آوایی است که دهان با یک بار باز شدن آن را ادا میکند.
واج چیست؟ کوچکترین آوای بی معنای زبان که معناآفرین باشد.
حرف چیست؟ شکل نوشتاری واج را حرف مینامند.
تعداد حرفها و واجهای واژههای زیر را بشمارید. دبستان: واج: د/ -َ / ب / -ِ / س/ ت/ ا/ ن/ = ۸ واج ؛ حرف: د – ب – س- ت – ا – ن = ۶ حرف
واج کوچک ترین واحد آوایی زبان است؛ مانند واژۀ «کتاب» که پنج واج دارد : ک/ ﹻ / ت/ ا / ب.
در زبان فارسی ۲۹ واج وجود دارد که آنها را به دو دستۀ مصوّت و صامت تقسیم میکنند.
مصوّت(صدادار یا واکه): زبان فارسی، ۶ مصوّت (م) دارد: « /-َ / -ِ / -ُ /» مصوّتهای کوتاه و « و/ ا/ ی» مصوّتهای بلند زبان فارسی هستند.
صامت(بی صدا یا همخوان): ۲۳ واج دیگر زبان فارسی صامت(ص) هستند. ء (=ع)، ب، پ، ت (= ط) ، ج، چ، خ، د، ر، ز(= ذ، ظ، ض) ، ژ، س(= ث، ص) ، ش، غ (= ق) ، ف، ک، گ، ل، م، ن، و، ه (= ح)، ی.
عنوان هجا | نحوۀ قرار گرفتن | نشانه | نمونه |
کوتاه | صامت+ مصوّت کوتاه | U | چو (چُ)، که (کِ)، وَ |
بلند | الف) صامت + مصوّت کوتاه + صامت ب) صامت+ مصوّت بلند | – | گُل، سَر، دِل پا، سی، مو |
کشیده | الف) صامت + مصوّت کوتاه + دو صامت ب) صامت + مصوّت بلند + یک یا دو صامت | – U | بُرد، سَبز، چهر دوست، آب، سیب |
قبل از جداسازی هجاهای یک مصرع، به این نکات توجّه کنید:
۱- هر هجا (بخش)، یک مصوّت دارد؛ بنابراین، تعداد هجاهای یک کلمه با تعداد مصوّتهای آن کلمه برابر است؛ برای مثال: «باد» یک مصوّت (ا) دارد و یک هجاست و « برادر»، سه مصوّت (-َ ، ا، -َ ) دارد و سه هجاست.
۲- هر هجا را همان طور که میخوانیم، مینویسیم تا در شمارش واجها دچار اشکال نشویم؛ برای مثال: تو← تُ: هجای کوتاه (U) خواب← خاب: هجای کشیده (-U).
۳- در زبان فارسی، هیچ واژه ای با مصوّت آغاز نمی شود؛ بنابراین، واژههایی که به ظاهر با نشانۀ « ا » آغاز میشوند، در ابتدای خود یک صامت همزه دارند که در تعیین نوع هجا باید بدان توجّه داشت؛ برای مثال، «از» یک هجای بلند )سه واجی( و «آب» یک هجای کشیده است.
۴- هجای کشیده معادل یک هجای بلند و یک هجای کوتاه است.
۵- مصوّت بلند پیش از «نْ» (نون ساکن) کوتاه به حساب میآید. اکنون که توانایی شناخت هجا و تعیین نوع آن را به دست آورده ایم، باید بدانیم که دو مصراع یا بیت، زمانی هم وزناند که:
الف) تعداد هجاهای آنها با هم برابر باشد.
ب) هجاهای کوتاه و بلند آنها در مقابل یکدیگر قرار گیرد.
گفتیم که در هر شعر، تمام مصراعها هم وزن اند. راز این هم وزنی آن است که تعداد و ترتیب هجاها در هر دو مصراع یکی است.
اکنون به جداسازی هجاهای بیت زیر، دقّت کنید.
بخور تا توانی به بازوی خویش / که سعیت بوُد در ترازوی خویش (سعدی)
پایههای آوایی | بُ خُر تا | تَ وا نی | بِ با زو | یِ خیش |
پایههای آوایی | کِ سَع یَت | بُ وَد دَر | تَ را زو | یِ خیش |
وزن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن |
نشانههای هجایی | Uـ ـ | Uـ ـ | Uـ ـ | Uـ |
توجّه: هجای پایانی اوزان شعر فارسی همیشه بلند محسوب میشود و اگر به جای آن کشیده یا کوتاه بیاید، همچنان آن را هجای بلند میآوریم.
یادآوری: لازم است به این نکته توجّه داشته باشیم که در شعر نو، معمولاً شاعران تساوی مصراعهای شعری را ضروری نمی دانند؛ به همین سبب میبینیم که طول مصراعهای شعر نو یکسان نیست.
«تو را من چشم در راهم / شباهنگام / که میگیرند در شاخ تلاجن سایهها رنگ سیاهی / وزان دل خستگانت راست، اندوهی فراهم؛ / تو را من چشم در راهم.» ت تن تن تن؛ ت تن تن تن/ ت تن تن تن / ت تن تن تن؛ ت تن تن …..
خودارزیابی
۱- صامتها و مصوّتهای مصراع اوّل بیت نخست را مشخّص نمایید.
نشاید که خوبان به صحرا روند / همه کس شناسند و هر جا روند
خط عروضی: نَشایَد کِ خوبان بِ صَحرا رَوَند / هَمِ کَس شِناسَندُ هَر جا رَوَند
نَ شا یَد: صم صم صمص / کِ خو بان: صم صم صمص / بِ صَح را: صم صمص صم / رَ وَند: صم صمصص
پایههای آوایی | نَ شا یَد | کِ خو بان | بِ صَح را | رَ وَند |
پایههای آوایی | هـَ مِ کس | شِ نا سَن | دُ هَر جا | رَ وَند |
وزن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن |
نشانههای هجایی | Uـ ـ | Uـ ـ | Uـ ـ | Uـ |
بازگردانی: شایسته نیست که زیبارویان به دشت و دمن بروند و با همه کس سخن بگویند و به هر جایی سرک بکشند.
حلالست رفتن به صحرا، ولیک / نه انصاف باشد که بی ما روند (سعدی)
خط عروضی: حَلالَست رَفتن بِ صَحرا، وَلیک / نَ اِنصاف باشَد کِ بی ما رَوَند
حَ لا لَست: صم صم صمصص / رَف تَن: صمص صمص / بِ صَح را: صم صمص صم / وَ لیک: صم صمص
پایههای آوایی | حَ لا لَس | ت رَف تَن | بِ صَح را | وَ لیک |
پایههای آوایی | نَ اِن صا | ف با شَد | کِ بی ما | رَ وَند |
وزن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن |
نشانههای هجایی | Uـ ـ | Uـ ـ | Uـ ـ | Uـ |
بازگردانی: به دشت و دمن رفتن و خوش بودن حلال است؛ ولی انصاف نیست که بدون ما بروند.
۲- هر بیت را به هجاهای تشکیل دهنده آن تجزیه کنید؛ سپس هر هجا را با علامت خاصّ آن بنویسید.
عجب نیست از گل که خندد به سروی / که در این چمن پای در گل نشیند (طبیب اصفهانی)
خط عروضی: عَجَب نیستَز گُل کِ خَندَد بِ سَروی / کِ دَر این چَمَن پای دَر گِل نِشینَد
پایههای آوایی | عَ جَب نی | س تَز گُل | کِ خَن دَد | بِ سَر وی |
پایههای آوایی | کِ دَر این | چَ مَن پا | ی دَر گِل | نِ شی نَد |
وزن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن تن |
نشانههای هجایی | Uـ ـ | Uـ ـ | Uـ ـ | Uـ ـ |
بازگردانی: اگر گلی به سروی بخندد و او را مسخره کند، تعجب نکن؛ زیرا سرو اسیر گل و لای شده است و آزاده نیست.
اگر هوشمندی به معنی گرای / که معنی بماند نه صورت به جای (سعدی)
خط عروضی: اَگَر هوشمَندی بِ مَعنی گَرای / کِ مَعنی بِمانَد نَ صورَت بِ جای
پایههای آوایی | اَ گَر هو | ش مَن دی | بِ مَع نی | گَ رای |
پایههای آوایی | کِ مَع نی | بِ ما نَد | نَ صو رَت | بِ جای |
وزن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن |
نشانههای هجایی | Uـ ـ | Uـ ـ | Uـ ـ | Uـ |
بازگردانی: اگر خردمندی به معنی توجه کن؛ زیرا معنی می ماند نه ظاهر.
۳- در بیت زیر، چند هجای کوتاه وجود دارد؟ – هشت هجای کوتاه
تا رنج تحمّل نکنی، گنج نبینی / تا شب نرود، صبح پدیدار نباشد (سعدی)
خط عروضی: تا رَنج تَحَممُل نَکُنی، گَنج نَبینی / تا شَب نَرَود، صُبح پَدیدار نَباشَد
تا – رَنج – تَ-حَم-مُل- نَ-کُ-نی- گَنج- نَ-بی-نی / تا- شَب- نَ-رَ-ود، صُبح- پَ-دی-دار- نَ-با-شَد
پایههای آوایی | تا رَنـ ـج تَ | حَم مُل نَ کُ | نی گَنـ ــج نَ | بی نی |
پایههای آوایی | تا شَب نَ ر | وَد صُبـ ـح پَ | دی دا ر نَ | با شَد |
وزن | تن تن ت ت | تن تن ت ت | تن تن ت ت | تن تن |
نشانههای هجایی | ـ ـUU | ـ ـUU | ـ ـUU | ـ ـ |
بازگردانی: تا رنج نکشی به گنج نمی رسی. تا شب سختی و رنج نرود، بامداد آسایش آشکار نمی شود.
۴- برای کاربردهای گوناگون (صامت، مصوّت) هریک از واجهای زیر، نمونههایی بنویسید.
گوشزد ۱: «و» و «ی» هر گاه واج دوم هجا باشند صدادار و در غیر این صورت بی صدا به شمار میروند؛ مانند: سو، ناو.
گوشزد ۲: هر گاه«هـ» خوانده نشود، صدادار به شمار میرود؛ مانند: که، علاقه مند.
۵-علامت هجاهای کدام بیت، چهار بار (U – – – ) تکرار شده است؟
الف) الا یا اَیّها السّاقی أدِر کأساً و ناوِلها / که عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکلها (حافظ) √
خط عروضی: اَلا یا اَییُهَس ساقی أدِر کَأسَن وَ ناوِلها / کِ عِشق آسان نِمودَووَل، وَلی اُفتاد مُشکِلها
پایههای آوایی | اَ لا یا اَی | یُ هَس سا قی | اَ دِر کأ سَن | وَ نا وِل ها |
پایههای آوایی | کِ عِش قا سان | نِ مو دَو وَل | وَ لی اُف تا | د مُش کِل ها |
وزن | ت تن تن تن | ت تن تن تن | ت تن تن تن | ت تن تن تن |
نشانههای هجایی | Uـ ـ ـ | Uـ ـ ـ | Uـ ـ ـ | Uـ ـ ـ |
بازگردانی: ای ساقی کاسه شراب را بگردان و به ما برسان. عشق در آغاز راه آسان به نظر می آمد؛ ولی کم کم مشکلها رخ نمود.
ب) خلوتم چراغان کن، ای چراغ روحانی / ای ز چشمه نوشت، چشم دل چراغانی (شهریار)
خط عروضی: خَلوَتَم چِراغان کُن، ای چِراغِ رُوْحانی / اِیْ زِ چِشمِ یِ نوشَت، چَشمِ دِل چِراغانی
پایههای آوایی | خَل وَ تَم | چِ را غان کُن | اِی چِ را | غِ رُو حا نی |
پایههای آوایی | اِی زِ چَش | مِ یِ نو شَت | چَش مِ دِل | چِ را غا نی |
وزن | تن ت تن | ت تن تن تن | تن ت تن | ت تن تن تن |
نشانههای هجایی | ـ Uـ | U ـ ـ ـ | ـ Uـ | U ـ ـ ـ |
این بیت را می توان به صورت چهارتا سه تا هم برش زد.
بازگردانی: ای انسانی که نورانی مانند چراغی، تنهایی من را روشن کن. ای کسی که از وجود گوارایت دل من نورانی شده است.
پ) من از اینجا به ملامت نروم / که من اینجا به امیدی گروم (سعدی) [گرویدن: میل کردن]
خط عروضی: مَنَزینجا بِ مَلامَت نَرَوم / کِ مَنینجا بِ اُمیدی گِرَوَم
پایههای آوایی | مَ نَ زین جا | بِ مَ لا مَت | نَ رَ وَم |
پایههای آوایی | کِ مَ نین جا | بِ اُ می دی | گِ رَ وَم |
وزن | ت ت تن تن | ت ت تن تن | ت ت تن |
نشانههای هجایی | UUـ ـ | UUـ ـ | UUـ |
بازگردانی: من از اینجا به خاطر سرزنش دیگران نمی روم؛ زیرا من به امیدی به اینجا میل کرده ام.
ت) بلم آرام چون قویی سبکبار / به نرمی بر سر کارون همی رفت (تولّلی) [بلم: قایق]
خط عروضی: بَلَم آرام چُن قویی سَبُکبار / بِ نَرمی بَر سَرِ کارون هَمی رَفت
پایههای آوایی | بَ لَم آ را | م چُن قو یی | سَ بُک بار |
پایههای آوایی | بِ نَر می بَر | سَ رِ کا رون | هـَ می رَفت |
وزن | ت تن تن تن | ت تن تن تن | ت تن تن |
نشانههای هجایی | Uـ ـ ـ | Uـ ـ ـ | Uـ ـ |
بازگردانی: قایق، آرام مانند قویی سبکبار، به نرمی، کارون را می پیمود.