الدرس الأول: مواعظ قیمه

یُحِبُّ الْآباءُ وَ الْأمَّهاتُ رُؤیَهَ أَولادِهِم فی أَحسَنِ حالٍ، وَ لِذٰلِکَ یُرشِدونَهُم دائِماً إلَی الصِّفاتِ الطَّیِّبَهِ وَ الْأعمالِ الصّالِحَهِ،

ترجمه: پدران و مادران دوست دارند که فرزندانشان را در بهترین حالت ببینند؛ از همین رو پیوسته ایشان را به صفت های پاک و کردار درست راهنمایی می کنند.

کَالْأخلاقِ الْحَسَنَهِ، وَ تَعَلُّمِ الْعُلومِ وَ الْمَهاراتِ وَ الْفُنونِ النّافِعَهِ، وَ الإِبْتِعادِ عَنِ الْأراذِلِ وَ التَّقَرُّبِ إلَی الْأفاضِلِ،

ترجمه: مانند: خوی نیک، آموختن دانش و مهارت و هنرهای سودمند، دوری از فرومایگان و نزدیکی به شایستگان،

وَ الإهْتِمامِ بِالرّیاضَهِ، وَ مُطالَعَهِ الْکُتُبِ، وَ احْتِرامِ الْقانونِ،

ترجمه: توجه به ورزش، خواندن کتاب، بزرگداشت قانون،

وَ الإِقْتِصادِ فِی اسْتِهلاکِ الْماءِ وَ الْکَهرَباءِ، وَ حُسْنِ التَّغذیَهِ، وَ غَیرِ ذٰلِکَ مِنَ الصِّفاتِ وَ الْأعْمالِ … .

ترجمه: میانه روی در مصرف آب و برق، تغذیه مناسب و چیزهای دیگری از صفت ها و کارها… .

وَ فی الْقُرآنِ الْکَریمِ نَرَی «لُقمانَ الْحَکیمَ» یُقَدِّمُ لِبْنِهِ مَواعِظَ قَیِّمَهً، وَ هٰذا نَموذَجٌ تَربَویٌّ لِیَهتَدیَ بِهِ کُلُّ الشَّبابِ.

ترجمه: در قرآن گرامی می بینیم که لقمان دانا به فرزندش پندهای ارزشمندی فراپیش می دارد. این نمونه ای پرورشی است تا هر جوانی را با آن راه نماید.

فَقَدْ جاءَ فی الْقُرآنِ الْکَریمِ: ﴿یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ اصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَٰلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

ترجمه: در قرآن گرامی آمده است: اى پسرک من، نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند بازدار و در آسیبى که بر تو وارد آمده است،‏ شکیبا باش. این رفتار [حاکى] از عزم [و اراده تو در] امور است.

وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

ترجمه: و از مردم [با خودپسندی] رخ برمتاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لافزن را دوست ندارد.

وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِن صَوْتِکَ إِنَّ أَنکَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ﴾

ترجمه: در راه‏ رفتن خود میانه‏ رو باش و صدایت را آهسته ‏ساز که بدترین آوازها بانگ خران است.

إنَّ اللّهَ یُحِبُّ مَنْ یُحافِظُ عَلَی الصَّلاهِ فی وَقتِها، فَقَدْ قالَ النَّبیُّ: « إنَّ عَمودَ الدّینِ الصَّلاهُ.»

ترجمه: خداوند دوست دارد کسی را که وقت نماز را نگاه می دارد؛ پیامبر فرموده: همانا نماز ستون دین است.

وَ عَلَینا أَنْ نَکونَ مُشتاقینَ إلَی الْأعمالِ الصّالِحَهِ، وَ ناهینَ عَنِ الْمُنکَرِ، وَ صابِرینَ عَلَی الْمَشاکِلِ وَالشَّدائِدِ؛

ترجمه: باید که ما علاقمند به نیک کرداری، بازدارنده از زشتی، بردبار در گرفتاری ها و دشواری ها باشیم.

فَإنَّ ذٰلِکَ مِنَ الْأمورِ الْمُهِمَّهِ. وَ عَلَینا أَنْ نَتَواضَعَ أَمامَ أَساتِذَتِنا وَ أَصدِقائِنا وَ زُمَلائِنا وَ جیرانِنا وَ أَقرِبائِنا وَ کُلِّ مَنْ حَولَنا؛

ترجمه: این رفتار، از کارهای مهم است. ما باید فراپیش استادانمان، دوستانمان، همکارانمان، همسایگانمان، نزدیکانمان و همۀ کسانی که پیرامون مایند فروتنی بورزیم.

فَقَدْ قالَ الْإمامُ الْکاظِمُ. الحکمه تعمر فی قلب المتواضع، و لا تعمر فی قلب المتکبر الجبار.

ترجمه: امام کاظم فرموده: دانش در دل فروتن ماندگار می شود؛ ولی در دل خودبزرگ بین ستمگر ماندگار نمی گردد.

إنَّ اللّهَ لا یحبُّ کلّ معجب بنفسه. إذنَ عَلَینا أَن لا نَتَکَبَّر عَلَی الْآخَرینَ؛

ترجمه: خداوند خودبینان را دوست ندارد؛ بنابر این نباید ما در برابر دیگران خودبزرگ بین باشیم.

فَإنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُتَکَبِّرینَ، وَ عَلَینا أَنْ لا نَرْفَعَ أَصواتَنا فَوقَ صَوتِ الْمُخاطَبِ؛

ترجمه: خداوند خودبزرگ بینان را دوست ندارد. نباید ما آوایمان را بلندتر از صدای شنونده کنیم.

فَقَدْ شَبَّه اللّهُ کَلامَ مَن یَرْفَعُ صَوتَهُ دونَ دَلیلٍ مَنطِقیٍّ بِصَوتِ الْحِمارِ.

ترجمه: خداوند سخن کسی را که صدایش را بدون دلیل منطقی بلند می کند به صدای درازگوش مانند کرده است.

عَیِّن الصَّحیحَ وَ الْخَطَأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرس. (ترجمه: درست و نادرست را بر حسب متن درس مشخص کن.)

۱ـ یَجِبُ أَنْ لا نَرْفَعَ أَصْواتَنا فوقَ صَوتِ مَنْ نَتَکَلَّمُ مَعَهُ. √ (باید صدایمان را بالای صدای کسی که با او سخن می گوییم بلند نکنیم.)

۲ـ عَلَیْنا أَن نُحافِظَ عَلی أَداءِ الصَّلاهِ فی وَقْتِها. √ (باید که از گزاردن نماز در زمانش نگهداری کنیم.)

۳ـ قَدَّمَ لُقمانُ الْحَکیمُ لِإبْنِهِ مَواعِظَ قَیِّمَهً. √ (لقمان حکیم پندهای ارزشمندی را به فرزندش تقدیم کرد.)

۴ـ لا تَعْمُرُ الْحِکمَهُ فی قَلْبِ الْمُتَواضِعِ. ꭓ (حکمت در دل فروتن ماندگار نمی شود.)

۵- اَلْإعْجابُ بِالنَّفْسِ عَمَلٌ مَقْبولٌ. ꭓ (خودپسندی کاری پسندیده است.)

اعلموا= بدانید

اسم التفضیل و اسم المکان

 اسم تفضیل مفهوم برتری دارد و بر وزن (أفعل) در زبان عربی است.

اسم تفضیل معادل (صفت برتر) و (صفت برترین) است؛ مثال: کبیر: بزرگ؛ أکبر: بزرگ تر، بزرگ ترین / حسن: خوب، أحسن: خوب تر، خوب ترین

آسیا أکبر من أوروبا. آسیا بزرگ تر از اروپا ست.

آسیا أکبر قارات العالم. آسیا بزرگ ترین قاره های جهان است.

آسیا أکبر قاره فی العالم. آسیا بزرگ ترین قاره در جهان است

جبل دماوند أعلی من جبل دنا. کوه دماوند بلندتر از کوه دناست

جبل دماوند أعلی جبال إیران. کوه دماوند بلندترین کوه های ایران است.

جبل دماوند أعلی جبل فی إیران. کوه دماوند بلندترین کوه در ایران است.

أفضل الناس أنفعهم للناس. بهترین مردم سودمندترینشان برای مردم است.

■ گاهی وزن اسم تفضیل به این شکل ها می آید:

أغلی: گران تر، گران ترین / أعلی: بلندتر، بلندترین / أقلّ: کمتر، کمترین / أحبّ: محبوب تر، محبوب ترین

■ مؤنث اسم تفضیل بر وزن ( فُعلی) می آید؛ مثال: فاطمه الکبری: فاطمۀ بزرگ تر، زینب الصُغری: زینب کوچک تر

اسم تفضیل در حالت مقایسه بین دو اسم مؤنث معمولا بر همان وزن (أفعل) می آید؛ مثال: فاطمه أکبر من زینب.

■ غالبا جمع اسم تفضیل بر وزن (أفاعل) است؛ مثال: أراذل جمع أرذل و أفاضل جمع أفضل است. إذا ملک الأراذل هلک الأفاضل.

■ هرگاه اسم تفضیل همراه حرف جر (من) باشد، معنای (برتر) دارد؛ مثال: هذا أکبر من ذاک. این از آن بزرگ تر است. و هرگاه اسم تفضیل مضاف واقع شود، معنای (برترین) دارد؛ مثال: سوره البقره أکبر سوره فی القرآن. سورۀ بقره بزرگ ترین سوره در قرآن است.

اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ: تَرجِمِ الأحادیثَ التّالیَهَ، ثُمَّ ضَعْ خَطّاً تَحتَ اسْمِ التَّفضیلِ.

(خودت را بیازما: احادیث زیر را ترجمه کن؛ سپس خطی را زیر اسم تفضیل بگذار[بکش].)

۱- سُئِلَ رَسولُ اللهِ: من أحَبُّ النّاسِ إلَی اللهِ. قال: أنفَعُ النّاسِ لِلنّاسِ.

(از پیامبر پرسیده شد: چه کسی دوست داشتنی ترین مردم نزد خداوند است. او گفت: سودمنترین مردم برای مردم.)

۲- أعْلَمُ النّاسِ، مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النّاسِ إلَی علمه. ꭓ  (داناترین مردم کسی است که دانش مردم را به دانش خود بیفزاید.)

۳- أفضلُ الأعمال الکسبُ مِن الحلال. (رسول الله)  √ (برترین کارها کسب از راه حلال است.)

■ دو کلمه «خَیْر» و «شَرّ» علاوه بر اینکه به معنای «خوبی» و «بدی» هستند، می توانند به معنای اسم تفضیل نیز بیایند؛ در این صورت، معمولاً بعد از آن حرف جرّ «مِنْ» است، یا به صورتِ «مضاف» می آید؛ مثال:

۱- تفکّرُ ساعه خیرٌ مِن عباده سَبعینَ سَنه. (رسول الله) ساعتی اندیشیدن بهتر از عبادت هفتاد سال است.

۲- شَرُّ النّاسِ مَنْ لا یَعْتَقِدُ الأمانه و لا یجتنب الخیانه. (أمیر المؤمنین علی)

بدترین مردم کسى است که پایبند به امانت نباشد و از خیانت دورى نکند.

۳- خیرُ الأمور أوسطها. (أمیر المؤمنین علی) بهترین کارها میانه ترین آنهاست.

۴- حیَّ علی خَیرِ العَمل. به سوی بهترین کار بشتاب.

 ۱- حیّ: بشتاب

اسم تفضیل
اسم تفضیل در عربی

اخْتبِرْ نَفْسَکَ: تَرجِمِ العِباراتِ التاّلیهَ. (ترجمه: خودت را بیازما؛ عبارت های زیر را ترجمه کن.)

۱-﴿… رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الراحمین﴾ المؤمنون: ۱۰۹

(پروردگارا؛ ما ایمان آوردیم پس ما را بیامرز و به ما رحم کن و تو بهترین رحم کنندگانی.)

۲- ﴿ لیله الْقَدْرِ خَیْر مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴾ القدر: ۳

(شب قدر از هزار ماه بهتر است.)

۳- شرُّ الناس ذو الْوَجْهَیْنِ.(بدترین مردم انسان دوروست.)

۴- خیرُ إِخْوَانِکُمْ مَنْ أَهْدَى إِلَیْکُمْ عیوبکم. (رسول الله)

(بهترین برادرانتان کسی است که عیب هایتان را به شما هدیه کرد.)

۵- مَن غلبت شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهوَ شَرٌّ مِن البَهائم

(هر کس شهوتش بر خردش چیره شد، پس او از چارپایان بدتر است.)

۱- أهدی: هدیه کرد ۲- غلبت: چیره شد

■ اسم مکان بر مکان دلالت دارد و بیشتر بر وزن مَفْعَل و گاهی بر وزن مَفْعِل و مَفْعَله است؛ مثال: مَطبخ: آشپزخانه؛ مَصنع: کارخانه؛ مطعم: رستوران؛ ملعب: ورزشگاه؛ مطبعه: چاپخانه؛ مکتبه: کتابخانه؛ مَنزِل: خانه؛ مَحمِل: کجاوه

 جمع اسم مکان بر وزن «مَفاعِل» است؛ مانند: مَدارِس، ملاعب، مطاعم و منازل.

اخْتبِرْ نَفْسَکَ: تَرجِمِ الآیتَیَنِ وَ العِبارَهَ، ثمَ عَیِّنِ اسْمَ المَکانِ وَ اسْمَ التفَّضیلِ.

(ترجمه: خودت را بیازما: آیه و عبارت را ترجمه کن؛ سپس اسم مکان و اسم تفضیل را مشخص کن.)

۱ -﴿… وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ…﴾ النحل: ۱۲۵

(و با بهترین طریق با ایشان مناظره کن؛ همانا خدای تو (عاقبت حال) کسانی را که از راه او گمراه شده اند بهتر می‌داند.)

اسم تفضیل: أَحْسَنُ؛ أَعْلَمُ

۲- ﴿وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أبقی﴾   (و آخرت بهتر و پایدارتر است.) اسم تفضیل: خَیْرٌ؛ أبقی

۳- کانت مَکتبه جندی سابور فی خوزستان أکبرُ مَکتبه فِی العالم القدیم.

(کتابخانه گندی شاپور در خوزستان بزرگترین کتابخانه در جهان کهن بود.) اسم مکان: مَکتبه / اسم تفضیل: أکبَر

۱- جادل: ستیز کن ۲- ضلَّ: گمراه شد

در گروه های دو نفره شبیه گفت وگوی زیر را در کلاس اجرا کنید.

حوار = گفتگو

(فی سوقِ مَشهَد) = در بازار مشهد

اَلزّائِرَهُ الْعَرَبیَّهُ=زیارت کننده عربیبائِعُ الْمَلابِسِ=فروشنده لباس
سَلامٌ عَلَیکُم.= درود بر شما.عَلَیکُمُ السَّلامُ، مَرحَباً بِکِ.= درود بر شما. خوش آمدید.
کَم سِعرُ هذَا الْقَمیصِ الرِّجالیِّ؟=بهای این پیراهن مردانه چند است؟سِتّونَ أَلْفَ تومان.= شصت هزار تومان
أُریدُ أَرخَصَ مِن هذا. هذِهِ الْأسَعارُ غالیَهٌ.=ارزان تر از این می خواهم. این قیمت ها گران است.عِندَنا بِسِعْرِخَمسینَ أَلْفَ تومان. تَفَضَّلی اُنظُری. = قیمت پنجاه هزار تومان نیز داریم. بفرما؛ نگاه کن
أَیُّ لَوْنٍ عِندَکُم؟=چه رنگی دارید؟أَبیَضُ وَ أَسوَدُ وَ أَزرَقُ وَ أَحمَرُ وَ أَصفر و بَنَفسَجیٌّ. = سفید، سیاه، آبی، قرمز، زرد و بنفش
بِکَم تومان هذِهِ الْفَساتینُ؟=این پیراهن های زنانه چند است؟تَبدَأُ الْأسَعارُ مِن خَمْسَهٍ وَ سَبْعینَ أَلفا إلی خَمسَهٍ و ثَمانینَ أَلْفَ تومان.= قیمت ها از هفتاد و پنج هزار تومان شروع می شود تا هشتاد و پنج هزار تومان.
اَلْأسْعارُ غالیَهٌ!= قیمت ها گران است.سَیِّدَتی، یَخْتَلِفُ السِّعْرُ حَسَبَ النَّوعیّاتِ = بانوی من؛ قیمت بر اساس جنس تغییر می کند.
بِکَم تومان هذِهِ السَّراویلُ؟=این شلوارها چند است.السِّراویلُ الرِّجالیُّ بِتِسعینَ أَلف تومان و السِّراویلُ النِّسائیُّ بِخَمسَهٍ وَ تِسْعینَ أَلْفَ تومان.=شلوارهای مردانه نودهزار تومان و شلوارهای زنانه نودو پنج هزار تومان.
أُریدُ سَراویلَ أَفضَلَ مِن هذِهِ. = شلوارهای بهتر از این می خواهم.ذلِکَ مَتْجَرُ زَمیلی، لَهُ سَراویلُ أَفضَلُ. = آن مغازه همکارم است؛ او شلوارهای بهتری دارد.
فی مَتجَرِ زَمیلِهِ … = در مغازه همکارش.
رَجاءً، أَعْطِنی سِروالاً مِن هذَا النَّوعِ وَ … = لطفا، شلواری از این نوع به من بده. کَم صارَ الْمَبلَغُ؟ = مبلغ چقدر شد؟صارَ الْمَبلَغُ مِئَتَینِ وَ ثَلاثینَ أَلْفَ تومان. = مبلغ دویست و سی هزار توام شد. أَعْطینی بَعدَ التَّخْفیضِ مِئَتَینِ وَ عِشْرینَ أَلْفاً. = پس از تخفیف دویست و ده هزار تومان به من بده.

۱- سِعْر: قیمت «جمع: أَسْعار» ۲-  نَوعیهَّ: جنس ۳- مَتْجَر: مغازه ۴- زَمیل: همکار ۵- تَخْفیض: تخفیف

اَلتَّمرینُ الأَوَّلُ: أَیُّ کَلِمَهٍ مِنْ کَلِماتِ مُعجَمِ الدَّرسِ تُناسِبُ التَّوضیحاتِ التّالیَهَ؟

(ترجمه: چه کلمه ای از کلمه های لغتنامه درس مناسب توضیحات زیر است.)

۱- اَلْمُستَبِدُّ الَّذی لا یَری لِأَحَدٍ عَلَیهِ حَقّاً:  (ترجمه: خودکامه کسی است که برای هیچ کس بر خودش حقی را نمی بیند.)

۲- ألْإنسانُ الَّذی یَفْتَخِرُ بِنَفْسِهِ کَثیراً:  (ترجمه: انسانی که زیاد به خودش افتخار می کند.)

۳- حَیَوانٌ یُسْتَخدَمُ لِلْحَمْلِ وَ الرُّکوبِ:  (ترجمه: حیوانی که برای باربری و سواری به کار گرفته می شود.)

۴- اَلْعَمَلُ السَّیِّءُ وَ الْقَبیحُ: (ترجمه: کار بد و زشت.)

۵- عُضْوٌ فی الْوَجْهِ:  (ترجمه: اندامی در چهره.)

الَتمَّرینُ الثاّنی: عیِّنْ نوَعَ الْأفَعالِ الَّتی تحَتهَا خَطٌّ وَ مَیِّزْ ترَجَمَتهَا. (نوع: الماضی، المضارِع، الأمر)

(ترجمه: نوع فعلهایی که زیر آن خط است مشخص کن و ترجمه آنها را جدا و سواکن.)

أرادَ قنبَر أن یسُبّ الذی کانَ سَبَّهُ؛ فَقالَ الْإمامُ عَلیٌّ له:

مَهْلاً یا قَنبرُ ! دَعْ شاتِمَکَ مُهانا تُرْضِ الرَّحمنَ و تُسخِطُ الشَّیطانَ و تُعاقِبُ عَدُوَّکَ … ما أرضَى المؤمنُ رَبَّهُ بِمِثلِ الحِلْمِ، و لا أسخَطَ الشَّیطانَ بِمِثلِ الصَّمتِ، و لا عُوقِبَ الأحمَقُ بمِثلِ السُّکوتِ عَنهُ.

قنبر خواست به کسى که به او ناسزا گفته بود، دشنام دهد، پس امام علی به او فرمودند: ای قنبر آرام باش، دشنامگوی خود را خوار رها کن تا  [خداى] بخشاینده را خشنود و اهریمن را خشمگین کنی و دشمنت را کیفر داده باشى. مؤمن پروردگارش را با [چیزى] مانند بردبارى خشنود و اهریمن را با [چیزى] همانند خاموشى خشمگین نکرد و نادان با [چیزى] همانند دم فرو بستن در برابرش کیفر نشد.

رُبَّ سُکوتٍ أَبْلَغُ مِنَ الْکَلامِ. (مِنَ الْأمَثالِ العَرَبیّه)          1ـ مَیِّزْ: جدا و سوا کن

(ترجمه: چه بسا خاموشی که رساتر از سخن است.)

اَلتَّمرینُ الثّالث: تَرْجِمْ هذِهِ الأَحادیثَ النَّبَویَّهَ، ثُمَّ عَیِّنِ الْمَطلوبَ مِنکَ.

(ترجمه: این حدیث های پیامبر را ترجمه کن؛ سپس آنچه را از تو خواسته شده مشخص کن.)

۱- حُسنُ الخلق نصف الدّین. (المبتدأ و الخبر)

(خوش اخلاقی، نیمی از دین است.)/ المبتدأ: حُسنُ / الخبر: نصف

۲- مَن ساءَ خلقُه عذّب نفسه. (المفعول)

(هرکس اخلاقش بد باشد (بد شود)، خودش را عذاب می دهد.)/ المفعول: نفس

۳- إنما بُعثتُ لأتمّم مکارم الأخلاق. (الفعل الماضی المجهول و المفعول)

(فقط به خاطر مکارم اخلاق (بزرگواریهای اخلاق) برانگیخته شدم.)/ الفعل الماضی المجهول: بُعثتُ / المفعول: مکارم

۴- اللهمّ کما حَسّنتَ خَلقی، فحَسّن خُلقی.  (الفعل الماضی و فعل الأمر)

(خدایا؛ همانطور که آفرینشم را نیکو گردانیدی، اخلاقم را هم نیکو بگردان.)/ الفعل الماضی: حَسّنتَ / فعل الأمر: حَسّن

۵- لیسَ شیء أثقل فی المیزان من الخُلق الحسن.   ( اسم التفضیل و الجار و المجرور)

(در ترازوی اعمال چیزی سنگین تر از خوش اخلاقی نیست.)/ اسم التفضیل: أثقل /  الجار و المجرور: من الخُلق

اَلتَّمرینُ الرّابِعُ: تَرْجِمْ مایَلی، ثُمَّ عَیِّنِ اسْمَ الْمَکانِ، وَ اسْمَ التَّفضیلِ.

(ترجمه: آنچه را می آید ترجمه کن؛ سپس ، اسم مکان، اسم تفضیل را مشخص کن.)

۱- ربُّ المشرق و المَغرب  (پروردگار مشرق و مغرب.) / اسْمَ الْمَکانِ: المشرق، المَغرب 

۲- مِنَ مَسجِد الحَرامِ   (از مسجد حرام.)/ اسْمَ الْمکان: مسجد

۳- یا أسْمَعَ السّامِعینَ: (ای شنواترین شنوندگان.)/ اسْمَ التَّفضیلِ: أسْمَعَ

۴- یا أحْسَن الخالِقینَ: (ای بهترین آفریدگاران.)/ اسْمَ التَّفضیلِ: أحْسَن

۵- یا أرْحَمَ الرّاحِمینَ:   (ای مهربانترین مهربانان.) اسْمَ التَّفضیلِ: أرْحَمَ

۱ـ ساءَ: بد شد ۲ـ عَذَّبَ: عذاب داد ۳ـ لأُتَمِّمَ: تا کامل کنم ۴ـ حسّنتَ: نیکو گردانیدی ۵ـ میزان: ترازو (ترازوی اعمال) ۶ـ ما یَلی: آنچه می آید

اَلتَّمرینُ الخامس: تَرْجِمِ الأَفعالَ وَ الْمَصادِرَ التّالیَهَ. (ترجمه: فعل ها و مصدرهای زیر را ترجمه کن.)

اَلْماضیاَلْمُضارِعُ وَ الْمُستَقبَلُاَلأَمْرُ وَ النَّهْیُاَلْمَصْدَر
قَدْ أَحْسَنَ: نیکی کرده استیُحْسِنُ: نیکی می کندأَحْسِنْ: نیکی کنإحْسان: نیکی کردن
اِقْتَرَبَ: نزدیک شدیَقْتَرِبونَ: نزدیک می شوندلا تَقْتَرِبوا: نزدیک نشویداِقْتِراب: نزدیک شدن
اِنْکَسَر: شکسته شدسَیَنْکَسِرُ: شکسته خواهد شدلا تَنْکَسرْ: شکسته نشواِنْکِسار: شکسته شدن
اسْتغْفَرَ: آمرزش خواستیَسْتَغْفِرُ: آمرزش می خواهداِسْتَغْفِرْ: آمرزش بخواهاِسْتِغفار: آمرزش خواستن
ما سافَرْتُ: سفر نکردملا یُسافِرُ: سفر نمی کندلا تُسافِرْ: سفر نکنمُسافَرَه: سفر کردن
تَعَلَّمَ: یاد گرفتیَتَعَلَّمانِ: یاد می گیرندتَعَلَّمْ: یاد بگیرتَعَلُّم: یاد گرفتن
تَبادَلْتُم: عوض کردیدتَتَبادَلونَ: عوض می کنیدلا تَتَبادَلوا: عوض نکنیدتَبادُل: عوض کردن
قدْ علَّمَ: آموزش داده استسَوْفَ یُعَلِّمُ: آموزش خواهد دادعَلِّمْ: آموزش بدهتَعْلیم: آموزش دادن

اَلتَّمرینُ الْسادِسُ: عَیِّنِ الْمَحَلَّ الْإعرابیَّ لِلْکَلِماتِ الْمُلَوَّنَهِ. (ترجمه: محل اعرابی برای واژگان رنگی را مشخص کن.)

۱- ﴿ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ﴾ الفتح: ۲۶   (خداوند آرامشش را بر پیامبرش و بر مؤمنان فروفرستاد.)

سَکِینَه: مفعول / رَسُولِ: مجرور به حرف جر

۲- ﴿ لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها ﴾ ا لبقره: ۲۸۶   (خداوند هیچ کس را مگر به اندازه تواناییش تکلیف نمی کند.)

اللَّهُ: فاعل /  نَفْساً: مفعول

۳- السُکوت ذهبٌ و الکلامُ فضهٌ. (رسول الله)   (خاموشی طلا و سخن نقره است.)

الکلامُ: مبتدا / فضهٌ: خبر

۴- أحبُّ عباد الله إلی الله أنفعهُم لعِباده. (رسول الله)   (دوست داشتنی ترین بندگان خدا نزد خدا سودمندترین ایشان برای بندگانش است.)

أحبُّ: مبتدا / عباد: مضاف الیه /  الله: مجرور به حرف جر / أنفع: خبر

۵- عداوهُ العاقل خیرٌ مِن صداقهُ الجاهل.   (دشمنی خردمند از دوستی نادان بهترست.)

عداوهُ: مبتدا / خیرٌ: خبر / صداقهُ: مجرور به حرف جر

اَلتَّمرینُ السّابِعُ: عَیِّنِ الْکَلِمَهَ الْغَریبَهَ فی کُلِّ مَجموعَهٍ. (ترجمه: کلمه ناهماهنگ در هر مجموعه را مشخص کن.)

۱- نَماذِج (نمونه ها)   حَمیر (خرها)                   ثَعالِب (روباه ها)             ذِئاب (گرگها)

۲- سِروال (شلوار)     صَمْت (دم فروبستن)           فُستان (پیراهن زنانه)          قَمیص (پیراهن)

۳- مُمَرِّضَه (پرستار)  بائِعَه (فروشنده)                فَلّاحَه (کشاورز)               قَیِّمَه (ارزشمند)

۴- أَحْمَر (سرخ)        أَحْسَن (بهتر)                   أَجْمَل (زیباتر)                 أَصْلَح (درست تر)

۵- أَصْفَر (زرد)       أَزْرَق (آبی)                     أَبْیَض (سپید)                   أَکْثَر (بیشتر)

۶- خَدّ (گونه)          سِنّ (دندان)                     لِسان (زبان)                   مَرَح (با ناز و خودپسندی)

اَلتَّمرینُ الثّامِنُ: ضَعْ فِی الْفَراغِ کَلِمَهً مُناسِبَهً. (ترجمه: در جای خالی واژه مناسب بگذار.)

۱- اِشْتَرَیْنا ……………. وَ فَساتینَ بِأَسْعارٍ رَخیصَهٍ فِی الْمَتْجَرِ. (سَراویل(شلوارها) أَشْهُراً(ماه ها) مَواقِفَ(ایستگاه ها) □)

(شلوارها و پیراهنهای زنانه را با قیمت ارزان از مغازه خریدیم.)

۲- ذَهَبَ الْعامِلُ إلی بَیتِهِ بَعْدَما ……………. واجِباتِهِ بِدِقَّهٍ. (ضَلَّ(گمراه شد) ساءَ(بد شد) تَمَّمَ(تمام کرد) ■)

(کارگر پس از اینکه وظایفش را با دقت تمام کرد به خانه اش رفت.)

۳- إنَّنا ……………. هَدیَّهً لِزَمیلِنا الْفائِزِ فِی الْمُسابَقَهِ. (عَمَرْنا(عمر کرد) أَهْدَیْنا(هدیه دادیم) غَلَبْنا(چیره شدیم) □)

(ما به همکار برنده مان در مسابقه هدیه ای دادیم.)

۴- والِدی یَشْتَغِلُ فی مُؤسَّسَهٍ ……………. ثَقافیَّهٍ. (تَرْبَویَّهٍ(پرورشی) نَموذَجٌ(نمونه) رُکوبٍ(سوار شدن) □)

(پدر من در آموزشگاه پرورشی- فرهنگی کار می کند.)

۵- یا زَمیلی، دَعْ ……………. ـکَ حَقیراً لِرِضَا اللّهِ. (شاتِمَ(دشنام دهنده) نَوعیَّهَ(جنس) أَسْعارَ(قیمت ها) □)

(ای همکارم، برای خرسندی خدا دشنام دهنده ات را خوار رها کن.)

۶- إنَّ الْـ ……………. آلَهٌ لِمَعرِفَهِ وَزْنِ الْأشَیاءِ. (مِفتاحَ(کلید) مِصباحَ(چراغ) میزانَ(ترازو) ■)

(همانا ترازو ابزاری برای شناسایی وزن چیزهاست.)

البحث العلمیّ ( پژوهش علمی.)

اِسْتَخْرِجْ خَمْسَهَ أَسْماءِ تَفضیلٍ مِنْ دُعاءِ الِإفْتِتاحِ. (پنج اسم تفضیل را از دعای افتتاح بیرون بیاور.)

پی دی اف درس ۱ انسانی پایه یازدهم
کلمه «أخ» در عربی