گزارش دشواری‌های دیوان فرخی سیستانی

۱_آن که با رای او یکی است قدر / آن که با امر او یکی است قضا(بیت ۵۱)

۲_زیر تدبیر محکمش آفاق / زیر اعلام همتش دنیا (بیت۵۲)

۳_تا به دریا رسید باد سخاش/ در شکسته است زایش دریا (بیت ۵۳)

۴_کل جود است دست او دایم / وان دگر جود ها همه اجزا (بیت ۵۴)

۵_زایران را سرای او حرم است / مسند او منا و صدر صفا (بیت ۵۷)

مسند: اورنگ، تخت، تکیه گاه / منا: [ م ِ ] موضعی است در مکه معظمه که مقام بازار است و حاجیان در آنجا قربانی کنند / صدر:  بالا، والا، بالانشین / صفا: صَفا و مَرْوه، دو کوه کم‌ارتفاع در ضلع شرقی مسجد الحرام هستند. فاصله بین این دو کوه مَسعیٰ نام دارد که محل انجام یکی از مناسک حج و عمره به نام سعی صفا و مروه است.

۶_گر به خدمت نیامدم بر تو / عذرکی تازه رخ نمود مرا (بیت ۶۸)

عذرکی: عذر کوچک /

۷_جز ملک محمود را هر خسروی را خسروی / هیچ خسرو را نیاید زین که من گفتم غصب (بیت ۹۲)

محمود: پدر محمد غزنوی / شعر در ستایش سلطان محمد غزنوی است.

۸_فر شاهی چون تو داری لاجرم شاهی تو راست / من چه دانم کردن ار پیداستی خار از رطب (بیت ۹۴)

به گمانم خار: خارک است به معنای خرمای نرسیده / رطب: خرمای رسیده /

۹_ور بر این سوی دگر فرمان دهد شمشیر تو/ فرد گرداند ز خانان تا که چین از فرب (بیت ۱۰۰ )

فرب: [ ف َ رَ ] ( اِخ ) از جمله شهرهاست و نواحی علیحده دارد و از لب جیحون تا فرب یک فرسنگ است / فرد گرداند: تهی گرداند

۱۰_سیل خون اندر میانشان رفته و برخاسته / بر سر خون همچنان بیجاده گنبد ها حبب (بیت ۱۰۵)

حباب. گنبده آب

۱۱_جامه نادوخته پوشد هم از روز نخست / هر کسی کو را گرفت از هیبت تیغ تو تب (بیت ۱۱۰)

جامه نادوخته: کنایه از کفن است /

۱۲_گر کسی گوید من و تو اسمان گوید بدو/ تو چو او باشی اگر باشد روا که همچو حب (بیت ۱۱۵)

۱۳_ای تمامی طالع سعد تو ناکرده پدید / دشمنانت چون ستاره بر فلک زیر ذنب (بیت ۱۱۷)

۱۴_بد سگال تو زه پیراهن از بیم مسد / باز نشناسد همی در گردن خویش از کنب (بیت ۱۱۹)

زه دامن ؛ ریشه و حاشیه و نوار و سجاف آن . (فرهنگ فارسی معین ). / مسد: رسن که ازلیف یاپوست درخت خرمابافته شود، ریسمان محکم / کنب: گیاهی است که از آن ریسمان تابند و کاغذ هم سازند

۱۵_تا چو بنویسی به صورت هر یکی چون هم بوند / شیر و شیر و دیر و دیر و زیر و زیر و حب و حب (بیت ۱۲۰)

۱۶_تا نسازد کامل اندر دایره با منسرح / تا نباشد وافر اندر دایره با مقتضب (بیت ۱۲۱)

۱۷_گرچه اباش سیدان بودند/او بهر فضل سید اباست (بیت ۵۳۴)

۱۸_میان بیشه ی او گم شدی علامت پیل/گیاه منزل او بستدی سلیح سوار (بیت ۱۰۰۰)

۱۹_نماز شام ز بهر طلایه پیش برفت/محمد عربی با جماعت احرار (بیت ۱۰۰۴)

۲۰_به فال نیک تو را ماه روزه روی نمود / تو دیر باش و چونین روزه صد هزار بدار (بیت ۱۰۳۵)

۲۱_ور گویی گفتار بباید ز پی شکر/ آری ز پی شکر به کار اید گفتار (بیت ۱۵۳۳)

۲۲_ساز سفرم هست و نوای حضرم هست / اسبان سبکبار و ستوران گرانبار(بیت ۱۵۳۸)

۲۳_خلاف تو رانده است مامونیان را / به ارگ و به طاق سپبد مجاور(۱۵۸۴)

۲۴_چو بالا پسند تناور که چون او /نتابد ز بالای گردون سه خواهر (بیت ۱۵۹۳)

۲۵_نهاده که هند برخوان هندو/ چو دشت کتر بر سر خوان خانی(بیت ۷۳۵۱)