Terence, this is stupid stuff

آلفرد ادوارد هاوسمن
هاوسمن

۱     “Terence, this is stupid stuff:

۲     You eat your victuals fast enough;

۳     There can’t be much amiss, ’tis clear,

۴     To see the rate you drink your beer.

۵     But oh, good Lord, the verse you make,

۶     It gives a chap the belly-ache.

۷     The cow, the old cow, she is dead;

۸     It sleeps well, the horned head:

۹     We poor lads, ’tis our turn now

۱۰   To hear such tunes as killed the cow.

۱۱   Pretty friendship ’tis to rhyme

۱۲   Your friends to death before their time

۱۳   Moping melancholy mad:

۱۴   Come, pipe a tune to dance to, lad.”

۱۵   Why, if ’tis dancing you would be,

۱۶   There’s brisker pipes than poetry.

۱۷   Say, for what were hop-yards meant,

۱۸   Or why was Burton built on Trent?

۱۹   Oh many a peer of England brews

۲۰   Livelier liquor than the Muse,

۲۱   And malt does more than Milton can

۲۲   To justify God’s ways to man.

۲۳   Ale, man, ale’s the stuff to drink

۲۴   For fellows whom it hurts to think:

۲۵   Look into the pewter pot

۲۶   To see the world as the world’s not.

۲۷   And faith, ’tis pleasant till ’tis past:

۲۸   The mischief is that ’twill not last.

۲۹   Oh I have been to Ludlow fair

۳۰   And left my necktie God knows where,

۳۱   And carried half-way home, or near,

۳۲   Pints and quarts of Ludlow beer:

۳۳   Then the world seemed none so bad,

۳۴   And I myself a sterling lad;

۳۵   And down in lovely muck I’ve lain,

۳۶   Happy till I woke again.

۳۷   Then I saw the morning sky:

۳۸   Heigho, the tale was all a lie;

۳۹   The world, it was the old world yet,

۴۰   I was I, my things were wet,

۴۱   And nothing now remained to do

۴۲   But begin the game anew.

۴۳   Therefore, since the world has still

۴۴   Much good, but much less good than ill,

۴۵   And while the sun and moon endure

۴۶   Luck’s a chance, but trouble’s sure,

۴۷   I’d face it as a wise man would,

۴۸   And train for ill and not for good.

۴۹   ‘Tis true, the stuff I bring for sale

۵۰   Is not so brisk a brew as ale:

۵۱   Out of a stem that scored the hand

۵۲   I wrung it in a weary land.

۵۳   But take it: if the smack is sour,

۵۴   The better for the embittered hour;

۵۵   It should do good to heart and head

۵۶   When your soul is in my soul’s stead;

۵۷   And I will friend you, if I may,

۵۸   In the dark and cloudy day.

۵۹   There was a king reigned in the East:

۶۰   There, when kings will sit to feast,

۶۱   They get their fill before they think

۶۲   With poisoned meat and poisoned drink.

۶۳   He gathered all that springs to birth

۶۴   From the many-venomed earth;

۶۵   First a little, thence to more,

۶۶   He sampled all her killing store;

۶۷   And easy, smiling, seasoned sound,

۶۸   Sate the king when healths went round.

۶۹   They put arsenic in his meat

۷۰   And stared aghast to watch him eat;

۷۱   They poured strychnine in his cup

۷۲   And shook to see him drink it up:

۷۳   They shook, they stared as white’s their shirt:

۷۴   Them it was their poison hurt.

۷۵   –I tell the tale that I heard told.

۷۶   Mithridates, he died old.

by A. E. Housman

Nationality: English

ملیت: انگلیسی

A.E. Housman is one of the most important poets of the 19th and 20th centuries. He is best known for his simple style, and memorable and moving images that made his work popular during his lifetime.

هاوسمن یکی از بزرگ‌ترین سرایندگان سده ۱۹ و ۲۰ است. او را بیشتر به خاطر سبک ساده و تصویرهای به یادماندنی و گیرایش که شعرش را در درازنای زندگانی اش مردم‌پسند کرده است، می شناسند.

Poetic Form: Quatrain

قالب شعر: چهارلختی پیوسته.

درباره آلفرد ادوارد هاوسمن

آلفرد ادوارد هاوسمن (١٨۵٩ – ١٩٣۶) در سال ۱۸۵۹ در فوکبری ورسستر شایر نزدیک به مرز شراپ شایر دیده به جهان گشود. این سال هرگز از یاد ادب‌دانان انگلیسی زدوده نخواهد شد؛ زیرا در این سال ادوارد فیتر جرالد (۱۸۰۹- ۱۸۸۳) نخستین ترجمه از رباعیات عمر خیام را انتشار داد و نام خود را بلند آوازه ساخت. دو دیگر اینکه چارلز داروین (۱۸۰۹ -۱۸۸۲) کتاب تاریخ‌ساز و جنجال‌آفرین خود، «خاستگاه گونه‌ها» را روانه بازار کرد.

سرچشمه‌های بدبینی و حزن‌انگیزی هاوسمن را افزون بر روح زمانه باید در زندگانی خصوصی او یافت. او از آغاز خردسالی عشق و علاقه بسیاری به مادرش داشت. در دوازده سالگی هنگامی که آفتاب عمر مادرش فروخفت، کوبه جانگدازی بر پیکره احساسات و عواطف او زده شد. از این گذشته او در روزگار دانشجویی یکی از همکلاسی‌های خود، موزز جکسن را در مرگ نامنتظره و نابهنگامی از دست داد و هاوسمن را غرق اندوه ساخت تا آنجا که از شرکت در آزمون‌های پایانی سر باز زد و دست آخر دانشگاه را وانهاد.

هاوسمن سپس در اداره ثبت اختراعات لندن به کار گرفته شد. او اوقات فراغت خود را مانند برنارد شاو در خوانشگاه موزه بریتانیا می‌گذراند و در آنجا پیوسته متن‌های لاتین را برمی‌رسید و از این رهگذر با ادب لاتین آشنایی ژرفی یافت و وقت خود را صرف ویرایش و گزارش متن‌های لاتین کرد. در این میان هر گاه آسایش و آرامشی به دست می آورد، از سر سرگرمی، شعری می سرود؛ شعرهایی سخته و پخته که بارها آنها را از صافی ذهن خویش گذرانده بود.

در آغاز هاوسمن، آثاری از آوید جونال و پروپرتیوس را ویراست. او همزمان جستارهای نغزی در این زمینه نوشت و در گاهنامه های معتبر آن زمان چاپ کرد که توجه سخندانان و پژوهشگران را به خود درکشید. در سال ۱۸۹۲ برای آموزگاری زبان و ادب لاتین به دانشگاه لندن فراخوانده شد. در ۱۹۱۱ دانشگاه کمبریج کرسی استادی زبان و ادب لاتین را به او واگذار کرد. او بار گران این مسئولیت را که سبب رشک دیگران نیز بود تا واپسین روزهای زندگانی به دوش کشید. نزدیک به سه دهه از ۱۹۰۳ تا ۱۹۳۰ به ویراست آثار مانیلیوس همت گماشت که سرانجام دستاوردهایش در پنج مجلد منتشر شد و بهترین ویراست انتقادی بود که تا آن زمان از آثار مانیلیوس انجام شده بود. این اثر بزرگترین اثر او در این زمینه به شمار می آید.

دفتر «نوباوه شراپ شایری»

هاوسمن، سخنور پرکاری نیست و آثار منظومش چندان پربرگ نه. در کارنامه سرایندگی او مجموعاً چهار جُنگ شعری کوتاه هست که دو از چهار آن، پس از مرگش زیر چاپ رفت. نخستین دفتر شعری هاوسمن «نوباوه شراپ شایری» نام دارد که در برگیرنده بهترین شعرها و قله شاعرانگی اوست و از زمان انتشار آن در سال ١٨٩۶ چاپ‌های فراوانی خورده است. این جُنگ که مشتمل بر شصت و سه قطعه کوتاه غنایی است، قطعه های نغزی به گنجینه شعری انگلیسی افزود. بخش عمده سروده های این دفتر در قالب چهارلختی پیوسته است. این شعرهای غنایی، لحنی بدبینانه، یأس‌آلود و حزن انگیز دارد و موضوع آنها غالباً عشق، طبیعت و جنگ است. ساختار استادانه، کوته سخنی هنرمندانه، شیوایی و رسایی زبان از ارزنده ترین ویژگی این سروده هاست. گفتنی است هاوسمن در شعر «ترنس، این چه یاوه‌سُرایی است؟» خستو است که شعرش بدبینانه و اندوه‌آفرین است. شگفت‌آور اینکه در آغاز، ناشران دست رد بر سینه این دفتر شعری ارزشمند زدند؛ بنابراین سخن‌سرا بر آن شد که این جُنگ را به هزینه خود به چاپ رساند. «نوباوه شراپ شایری» پس از انتشار نیز با استقبال چندانی روبرو نشد؛ اما کم کم هواداران خود را یافت و جزو کتاب‌های پرفروش گردید. این جُنگ در جنگ جهانی نخست (١٩١۴ – ١٩١٨) مقبول طبع خوانندگان افتاد و نام سراینده را بر سر زبان‌ها انداخت و در دوره های پشین نیز خوانندگانی داشت و هنوز هم دارد.

دومین دفتر شعر هاوسمن سرانجام پس از سالها انتظار در زمان زیست شاعر در سال ۱۹۲۲ با عنوان «واپسین شعرها» منتشر شد. این دفتر که با رویکرد توده مردم روبه رو شد، دارنده چهل و سه قطعه است که سخنور آنها را در فاصله بیست و اندی سال به طور قلم انداز سروده بود. او درباره این دفتر چنین می نویسد: «در دهه بیست (۱۹۲۰) وقتی همکلاسی ام واپسین روزهای عمرش را سپری می کرد، چهل و سه قطعه از شعرهای منتشر نشده خود را برگزیدم و در دفتری به نام «واپسین شعرها» چاپ کردم. باشد که او آنها را از نظر بگذراند. دفترهای بعدی شعر او به همت لارنس هاوسمن، برادر سخنور که خود نیز دستی در ادب داشت، پس از مرگ سخنور، حد فاصل سالهای ۱۹۳۶- ۱۹۳۷ منتشر شد؛ این دو مجموعه از نظر قالب و درونه به سختگی و استواری دفترهای پیشین نیست. شایان یادآوری است که هاوسمن هم از نظر قالب و هم از نظر  پیام از خیام تأثیر پذیرفته است و نگاه خیامی را می توان در شعرهای وی یافت.

stupid: having or showing a great lack of intelligence or common sense. / نابخردانه، سبک سرانه

Terence:

نام خاص است. گویا منظور خود سراینده است، برخی می گویند: ترنس، نام بازی است که سراینده و دوستانش در دوران دانشگاهی با هم انجام می داده اند.

برگردان فارسی: ترنس، این چه یاوه‌سرایی است؟

victuals: food or provisions. / خوراکی، غذا

برگردان فارسی: تو خوراکی‌هایت را بسیار تند می گساری.

amiss: not quite right; inappropriate or out of place. / نه کاملا درست، نامناسب، نابجا

’tis: it is. /

rate: a measure, quantity. / نرخ، سرعت

beer: an alcoholic drink made from yeast-fermented malt flavored with hops. / آبجو

برگردان فارسی: هنگامی که می بینیم، چقدر تند آبجویت را می‌آشامی، درمی یابم که نباید مشکل زیادی داشته باشی.

Lord: someone or something having power, authority, or influence; a master or ruler. / پروردگار، خداوندگار

برگردان فارسی: اما سروَرم، بیتی که تو ساختی،

chap man, guy. / مرد، جوان

belly-ache: stomach ache. / دل درد، شکم درد

برگردان فارسی: سردرد (شکم درد) می آورد. (به مرد شکم درد می دهد.)

برگردان فارسی: گاو، آن گاو پیر، [با شنیدن شعرهای تو] مرده است.

horned: having a horn or horns. / شاخ دار

برگردان فارسی: سر شاخدار[ش] خوب خوابیده است،

poor: lacking sufficient money to live at a standard considered comfortable or normal in a society. / بی چاره

lad: a boy or young man. / پسر، جوانک، پسربچه

برگردان فارسی: بچه های بیچاره، اکنون نوبت ماست.

tune: a melody, especially one that characterizes a particular piece of music. / لحن، آهنگ

برگردان فارسی: که آهنگ هایی را که حتا گاو را کشته است، بشنویم.

’tis: it is.

rhyme: correspondence of sound between words or the endings of words, especially when these are used at the ends of lines of poetry. / قافیه، قافیه کردن (در اینجا کنایه از شعر گفتن)

برگردان فارسی: چه دوستی خوبی؛ این که شعر بسُرایی. [و سُرایشت باعث شود]

برگردان فارسی: دوستانت پیش از اجلشان بمیرند. (جوانمرگ شوند)

Moping be dejected and apathetic. / افسرده و بی تفاوت بودن

melancholy: a feeling of pensive sadness, typically with no obvious cause. / مالیخولیایی

برگردان فارسی: ای افسرده و مالیخولیایی و دیوانه.

pipe: a long, hollow cylinder of metal, plastic, glass, etc. for holding or transporting something, chiefly liquids or gases. / نی نواختن

برگردان فارسی: ای پسر، بیا، آهنگی را برای رقصیدن بنواز.

برگردان فارسی: خب، اگر واقعاً قصدت رقصیدن باشد. (اگر قصد شادی و سرزندگی بیشتری داری به جای شعر غمگین به رقص بپرداز.)

brisk: active, fast, and energetic. / تند، شادی بخش

برگردان فارسی: آهنگ‌های تند و شادی‌بخش‌تر از شعر غم‌انگیز هم می توانی پیدا کنی.

hop-yards: beer. / رازک (گیاهی تلخ، خودرو، و پایا از خانوادۀ شاهدانه که در آبجوسازی نیز به کار می رود.)

mean: intend to convey, indicate, or refer to (a particular thing or notion); signify. / قصد داشتن

برگردان فارسی: بگو ببینم، چرا کشتزارهای رازک را درست می کنند؟ (به کنایه منظور این است که این کشتزارها را برای ساخت آبجو و برای خوشگذرانی آماده می کنند.)

Trent: The Trent is the third longest river in the United Kingdom. / سومین رودخانه دراز در انگلستان

Burton: نام شهری

برگردان فارسی: یا چرا شهر برتون کنار رودخانه ترنت ساخته شده است؟ (به کنایه، برای ساخت و تولید آبجو ساخته شده است.)

peer: look keenly or with difficulty at someone or something. / اشراف زاده

brew: make (beer) by soaking, boiling, and fermentation. / دم کردن

برگردان فارسی: اوه، نه یکی، بلکه بسیاری از بزرگ‌زادگان انگلستان آبجو می اندازند.

Livelier: Lively. / سرزنده‌کننده‌تر، شادی‌بخش‌تر

liquor: alcoholic drink, especially distilled spirits. / نوشابه الکلی

Muse: In ancient Greek religion and mythology, the are the inspirational goddesses of literature, science, and the arts. / از نیمه خدایان اساطیری یونان که وظیفۀ الهام بخشیدن ذوق و قریحهٔ شاعرانه را به سرایندگان و هنرمندان روی زمین دارد.

برگردان فارسی: می و باده، شادی‌بخش‌تر از [الهامات] ایزدبانوی شعر، موز است.

malt: barley or other grain that has been steeped, germinated, and dried, used for brewing or distilling and vinegar-making. / جوانه جو، خوید

Milton: (9 December 1608 – ۸ November 1674) was an English poet, polemicist, and civil servant.

 جان میلتون:‏ (زادهٔ ۹ دسامبر ۱۶۰۸ – درگذشته ۸ نوامبر ۱۶۷۴) سراینده و نویسنده ای انگلیسی است. ارزنده ترین اثر وی «بهشت گمشده» نام دارد. او جستارهای بحث‌برانگیزی درباره آزادی چاپ، آموزش و حذف سانسور نگاشته است.

برگردان فارسی: و جوانه جو بیش از آنچه میلتون سخنور گفت، سودمند و ارزنده است.

برگردان فارسی: تا راه‌های خدا را برای انسان توجیه کند

۲۳   Ale, man, ale’s the stuff to drink

Ale: beer. / آبجو

fellow: a man or boy. / همکار

stupid: having or showing a great lack of intelligence or common sense. / نابخردانه، سبک سرانه

برگردان فارسی: ای مرد! برای مردمی که اندیشیدن می رنجاندشان، آبجو، آبجو همان چیزی است که باید بنوشند.

pewter: مفرغ

برگردان فارسی: به گلدان مفرغی [آبجو] نگاه کن،

برگردان فارسی: تا جهان را آن گونه که نیست، ببینی.

till: تا

برگردان فارسی: ایمان، تا بوده، دلپذیر بوده است! (به مسخره می گوید. برو خوش باش.)

mischief: playful misbehavior or troublemaking, especially in children. / exhibition / شیطنت، بازیگوشی

برگردان فارسی: شیطنت و بازیگوشی چیزی است که دوام نمی آورد! (به مسخره می گوید. برو خوش باش.)

fair: having or showing a great lack of intelligence or common sense. / جشنواره

Ludlow: is a market town and civil parish in Shropshire, England.

 لودلاو: شهرکی تجاری در بریتانیا است که در شروپ‌شر جای گرفته ‌است و به خاطر جشنواره هایش بنام است.

برگردان فارسی: اوه، من به جشنواره لودلاو رفته ام.

necktie: tie / گردن آویز

برگردان فارسی: خدا می داند گردن‌آویزم را کجا جا گذاشتم؟

stupid: having or showing a great lack of intelligence or common sense. / نابخردانه، سبک سرانه

برگردان فارسی: و تا نیمه راه خانه یا تا نزدیکی خانه را برده شدم. (مست بودم و نمی دانم تا کجا رفتم)

Pint: a unit of liquid or dry capacity equal to one half of a quart. /

quart: a unit of liquid capacity equal to a quarter of a gallon or two pints. /

Ludlow: is a market town and civil parish in Shropshire, England.

 لودلاو: شهرکی تجاری در بریتانیا است که در شروپ‌شر جای گرفته ‌است و به خاطر جشنواره هایش بنام است.

برگردان فارسی: یک پیمانه و یک لیتر آبجوی لودلو

برگردان فارسی: سپس به نظر می رسید که جهان آن قدرها هم بد نباشد.

sterling: excellent or valuable. / واقعی، تمام عیار

lad: a boy or young man (often as a form of address). / پسر

برگردان فارسی: و من خودم، پسری عالی و تحسین برانگیزم.

muck: dirt, rubbish, or waste matter. /

lain: past tense of lie. / دراز کشیدن

برگردان فارسی: و در جای به هم ریخته و دوست داشتنی دراز کشیده ام

برگردان فارسی: خوشحالم تا اینکه دوباره [در خیابان] بیدار شدم.

برگردان فارسی: سپس آسمان بامداد را دیدم.

Heigho: یک عبارت قدیمی و شاعرانه است که به عنوان نوعی احساس افسوس، خستگی، یا حیرت

برگردان فارسی: آه، داستان سراسرش دروغ بود. (لذتی که از نوشیدن آبجو احساس می کردم واقعیت نداشت.)

برگردان فارسی: جهان، هنوز جهانی دیرینه بود.

برگردان فارسی: من بودم و وسایلم خیس شده بود

saeedjafari
jafarisaeed

برگردان فارسی: و اکنون کاری برای انجام دادن باقی نمانده است.

anew: in a new or different and typically more positive way. / از نو

برگردان فارسی: اما بازی را از نو آغاز کنید.

برگردان فارسی: بنابراین، از آنجا که جهان هنوز خیلی خوب است، اما خیلی کمتر از ناخوشی های جهان خوب است. (مشکلات و بدی های جهان بیش از خوبی های جهان است.)

endure: remain in existence; last. /

برگردان فارسی: و تا زمانی که خورشید و ماه نورافشانی می کنند،

برگردان فارسی: خوشبختی و کامیابی از سر تصادف، بهره ما می شود، اما دردسر و مشکلات همیشه در جهان هست. (ناخوشی ها بیشتر از خوشی هاست.)

برگردان فارسی: همانطور که مرد دانا با جهان روبرو می شود، با جهان روبرو خواهم شد.

برگردان فارسی: [فرزندانتان را] برای مشکلات و ناخوشی بپرورید، نه برای خوشی.

Tis: this is.

brisk: active, fast, and energetic. / پرانرژی

brew: a kind of beer. / نوعی آبجو

Ale: beer. / آبجو

برگردان فارسی: درست است که چیزهایی را که برای فروش آورده ام، به اندازه آبجو تند و پرانرژی نیست.

stem: the main body or stalk of a plant or shrub, typically rising above ground but occasionally subterranean. / ساقه

scored: cut or scratch a notch or line on (a surface).

برگردان فارسی: ساقه‌ای ندارد که دست را خراش دهد. (آبجو بی زیان و بی ضرر است.)

wrung: squeeze and twist (something) to force liquid from it. / واپیچیدن، چلاندن

weary: feeling or showing tiredness, especially as a result of excessive exertion or lack of sleep. / کسالت آور

برگردان فارسی: من آن را در سرزمینی کسالت آور کوبیدم

smack: smell. / طعم و مزه و بو

sour: having an acid taste like lemon or vinegar. / ترش

برگردان فارسی: اما آن را بگیرید: حتا اگر طعمش ترش است

embitter: cause (someone) to feel bitter or resentful. / ناگوار و تلخ کردن

برگردان فارسی: برای ساعت‌های تلخ و ناگوار بهتر است.

برگردان فارسی: باید برای دل و سر خوب باشد

stead: the place or role that someone or something should have or fill (used in referring to a substitute). / به جای

برگردان فارسی: هنگامی که روح تو به جای روح من است

برگردان فارسی: و اگر بگذارید با شما دوست خواهم شد

برگردان فارسی: در روزی تاریک و ابری

reign: hold royal office; rule as king or queen. / پادشاهی کردن

برگردان فارسی: پادشاهی در خاورزمین فرمان می‌راند.

feast: eat and drink sumptuously. / جشن

برگردان فارسی: آنجا، زمانی که پادشاهان به مهمانی و ضیافت خواهند نشست

برگردان فارسی: آنها پیش از اینکه فکر کنند سیر می شوند

برگردان فارسی: با گوشت زهرآگین و نوشیدنی زهرآگین

spring: the season after winter and before summer.

birth: the start of life as a physically separate being.

برگردان فارسی: او هر چیزی را که از زمین می‌رویید گرد‌آوری کرد (همه چیز را به چنگ آورد.)

venom: poison. /

برگردان فارسی: از زمین پرزهر

برگردان فارسی: نخست کمی، سپس بیشتر

برگردان فارسی: او از همه کشتارگاهش نمونه گرفت.

seasoned: (of food) having had salt, pepper, herbs, or spices added. / چاشنی زده

برگردان فارسی: و صدای آسان، خندان و چاشنی زده اش

Sate: satisfy (a desire or an appetite) to the full. / سیر کردن

برگردان فارسی: هنگامی که سلامتی دور شد، پادشاه را سیر کنید

برگردان فارسی: در گوشتش زهر (آرسنیک) ریختند

aghast: filled with horror or shock. horrified / وحشت

برگردان فارسی: و با وحشت به تماشای خوردن او خیره شدند.

برگردان فارسی: زهر (استریکنین) را در فنجانش ریختند

shook: past of shake. /

برگردان فارسی: و [از ترس] می لرزیدند تا ببیند که آن را سرمی کشد یا نه.

برگردان فارسی: آن‌ها لرزیدند و مانند سفیدی پیراهن‌شان بهت‌زده نگاه کردند، (چهره شان مانند پیراهنشان رنگ پریده بود.)

برگردان فارسی: آنها با زهر خودشان به خودشان آسیب رساندند.

برگردان فارسی: من داستانی را که شنیدم می گویم

۷۶   Mithridates, he died old.

Mithridates:

مهرداد بزرگ (وی پادشاه پونتوس، سرزمینی در شمال ترکیه امروزی است که می کوشید زهرهای گوناگون را آزمایش کند تا کم کم بدنش به زهر مقاوم شود و دیگر کسی نتواند با زهر او را بکوشد.)

برگردان فارسی: مهرداد ششم در کهنسالی مرد. (سرنوشت کار خودش را کرد.)

پیمایش به بالا