Spring (بهار)

ویلیام شکسپیر
سراینده، نمایشنامه نویس، بازیگر
ویلیام شکسپیر
زادسال
زادگاه
۲۶ آوریل ۱۵۶۴ (میلادی)
استراتفورد، انگلستان
درگذشت             ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ (۵۲ سال)
استراتفورد، انگلستان
پیشه            نمایشنامه‌نویس، سراینده، بازیگر
عصرروزگار ویکتوریا
همسر            ان هتوی (ا. ۱۵۸۲)
فرزندانسوزانا هال، همنت شکسپیر، جودث کواینی
شکسپیر
بهار: شکسپیر

♣♣♣♣And lady-smocks all silver-white

And cuckoo-buds of yellow hue

♣♣♣♣Do paint the meadows with delight,

The cuckoo then, on every tree,

Mocks married men; for thus sings he,

♣♣♣♣♣♣♣♣Cuckoo;

Cuckoo, cuckoo: Oh word of fear,

Unpleasing to a married ear!

When shepherds pipe on oaten straws,

♣♣♣♣And merry larks are plowmen’s clocks,

When turtles tread, and rooks, and daws,

♣♣♣♣And maidens bleach their summer smocks,

The cuckoo then, on every tree,

Mocks married men; for thus sings he,

♣♣♣♣♣♣♣♣Cuckoo;

Cuckoo, cuckoo: Oh word of fear,

Unpleasing to a married ear!

این قطعه شعر، ترانه‌ای است از یکی از نمایشنامه‌های کمتر شناخته شده شکسپیر. گرچه این ترانه در ظاهر با آوازی شاد درباره گل‌های بهاری آغاز می‌شود؛ اما در واقع درون‌مایه آن درباره خیانت زنان به همسرانشان است.

اشاره به فاخته‌ای که مردان زن‌دار را دست می‌اندازد، سرنخی است در این زمینه؛ زیرا واژه «cuckoo» (فاخته) ذهن ما را به «cuckold» (مردی که زنش به او خیانت کرده) می‌کشاند. این واژه همچنین به رفتار طبیعی فاخته اشاره دارد که تخم‌های خود را در آشیانه پرندگان دیگر می‌گذارد، که به‌طور استعاری می‌تواند به زنی اشاره داشته باشد که تخت‌خواب دیگری را برای خود برگزیده است.

در متن این ترانه، نشانه‌های پنهان دیگری از خیانت نیز وجود دارد. برای نمونه «lady-smocks» اصطلاحی دیگر برای «گل‌های فاخته» است و این بی ارتباط با فاخته و خیانت نیست. همچنین«ladies’ mocks»  می‌تواند به معنای «تمسخر زنان» باشد، یعنی زنانی که به شوهرانشان خیانت می کنند و پشت سر شوهرانشان، ایشان را به ریشخند می‌گیرند.

چکاوک‌ها «ساعت‌های کشاورزان» نامیده می‌شوند، زیرا این پرندگان با برآمدن خورشید آواز می‌خوانند و کشاورزان را برای کار بیدار می‌کنند، درست مانند ساعت زنگ‌دار.

عبارت «turtles that tread» به لاک‌پشت اشاره ندارد، بلکه به قمری «turtle-dove» اشاره دارد، پرنده‌ای که نماد عشق و وفاداری است؛ اما بسا واژه «tread» نشانگر آن است که این پرنده، چندان هم بی‌گناه نیست؛ زیرا در زمان شکسپیر، یکی از معانی ضمنی آن «همخوابگی» بوده است. ازاین‌رو، قمری‌ها که نماد عشق پایدارند، در این جا بی ارتباط با خیانت نیستند.

وزن: Iambic Tetrameter (چهار بار تکرار یک الگوی “تک هجای بی‌تأکید + تک هجای تأکیددار” (×۴))

قالب: شعر دارای دو بند شش لختی

Poetic Form: Ballad

ساختار پساوند (قافیه ): الف ب الف ب ج ج.

daisy:  بابونه، داوودی 

pied: having two or more different colors.

violet: گل بنفشه

برگردان پارسی: هنگامی که گل داوودی رنگارنگ می شود و بنفشه آبی رنگ.

lady-smock: گل فاخته 

برگردان پارسی: و گل فاخته به رنگ نقره ای- سفید درمی آید

cuckoo-bud: گل شست پر 

hue: color

برگردان پارسی: و گل شست پر با سفیدی نقره فام خود

meadow: a piece of grassland, especially one used for hay.  / چراگاه 

delight: great pleasure.

برگردان پارسی: چراگاه  را با خوشدلی می رَزد (رنگ می کند)، در آن هنگام

برگردان پارسی: فاخته روی هر درخت

Mock: tease or laugh at in a scornful or contemptuous manner. 

Cuckoo: فاخته، بغ بغو

برگردان پارسی: مردان همسردار را دست می‌اندازد؛ برای همین این نغمه را می خواند: بغ بغو، بغ بغو!

برگردان پارسی: بغ بغو، بغ بغو، وای چه واژه ترسناکی؛

برگردان پارسی: که به گوش مردان همسردار خوشآیند نیست!

shepherd: a person who tends and rears sheep.

pipe: نی نوازی کردن  

oaten: جو دوسر

straw: dried stalks of grain, used especially as fodder or as material for thatching, packing, or weaving. / نی

برگردان پارسی: هنگامی که چوپانان روی پوشال‌های جو دوسر نی‌ می نوازند؛

merry: cheerful and lively. 

lark: چکاوک

plowman: a person who uses a plow. / برزیگر

برگردان پارسی: و چکاوک‌های سرخوش زمان شخم زدن را به برزیگر اعلام می دارند،

turtle: turtle-dove / قمری

rook: کلاغ سیاه، زاغ

daw: کلاغ گردن بور

برگردان پارسی: در آن هنگام که قمری، زاغ و کلاغ می‌خرامند؛

maiden: a girl or young woman, especially an unmarried one. 

bleach: clean and sterilize.

smock: روپوش زنانه

برگردان پارسی: و دوشیزگان دامن‌های تابستانی شان را نو می‌کنند،

برگردان پارسی: فاخته روی هر درخت

برگردان پارسی: مردان همسردار را دست می‌اندازد؛ برای همین این نغمه را می خواند: بغ بغو، بغ بغو!

برگردان پارسی: بغ بغو، بغ بغو، وای چه واژه ترسناکی؛

برگردان پارسی: که به گوش مردان همسردار خوش آیند نیست!

سعدی
آرامگاه سعدی
نام لقب: مُشرِف‌الدین
کنیه: ابومحمد
نام کوچک: مُصلِح
نام هنری: سعدی
نسبت: شیرازی
زادسال
زادگاه
بین ۵۸۵ تا ۶۱۵ هجری قمری
شیراز، ایران
سالمرگبین ۶۹۰ تا ۶۹۵
شیراز، ایران
آرامگاهسعدیه، شیراز
لقباستاد سخن، شیخ اجلّ
پیشهخطیب، سراینده، نویسنده
ملیتایرانی
تحصیلاتدانش‌آموختهٔ مدرسه نظامیه بغداد
سبکسبک عراقی

بهارانه (سعدی)

برخیز که می‌رود زمستان / بگشای در سرای بستان

نارنج و بنفشه بر طبق نه / منقل بگذار در شبستان

وین پرده بگوی تا به یک بار / زحمت ببرد ز پیش ایوان

برخیز که باد صبح نوروز / در باغچه می‌کند گل افشان

خاموشی بلبلان مشتاق / در موسم گل ندارد امکان

آواز دهل نهان نماند / در زیر گلیم و عشق پنهان

بوی گل بامداد نوروز / و آواز خوش هزاردستان

بس جامه فروخته‌ست و دستار / بس خانه که سوخته‌ست و دکان

ما را سر دوست بر کنار است / آنک سر دشمنان و سندان

چشمی که به دوست برکند دوست / بر هم ننهد ز تیرباران

سعدی چو به میوه می‌رسد دست / سهل است جفای بوستانبان (سعدی)

♣♣♣♣♣

رودکی
آداب زندگی
نامابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم
زادسال
زادگاه
۴ دی ۲۳۷ خورشیدی
۲۵ دسامبر ۸۵۸ (میلادی)
۱۱ رمضان ۲۴۴ (قمری)
رودَکی، پنجکنت، (اکنون در تاجیکستان امروزی)
سالمرگ۳۱۹ خورشیدی ۸۲ سال
۹۴۰ (میلادی) ۸۲ سال
۳۲۹ (قمری) ۸۵ سال
پنجکنت
آرامگاهپنجکنت، تاجیکستان
نام هنریرودکی سمرقندی
لقبپدر شعر فارسی
استاد شاعران جهان
پیشهسراینده، خنیاگر
ملیتایرانی
فرزندعبدالله
پدرمحمدبن حکیم‌بن عبدالرحمن

آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب / با صد هزار زینت و آرایش عجیب

شاید که مرد پیر بدین گه جوان شود / گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب

چرخ بزرگوار یکی لشگری بکرد / لشگرش ابر تیره و باد صبا نقیب

نقاط برق روشن و تندرش طبل زن / دیدم هزار خیل و ندیدم چنین مهیب

آن ابر بین که گرید چون مرد سوگوار / و آن رعد بین که نالد چون عاشق کثیب

خورشید ز ابر تیره دهد روی گاه گاه / چونان حصاریی که گذر دارد از رقیب

یک چند روزگار جهان دردمند بود / به شد که یافت بوی سمن را دوای طیب

باران مشک بوی ببارید نو بنو / وز برف برکشید یکی حله قصیب

گنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت / هر جو یکی که خشک همی بود شد رطیب

لاله میان کشت درخشد همی ز دور / چون پنجه عروس به حنا شده خضیب

بلبل همی بخواند در شاخسار بید / سار از درخت سرو مر او را شده مجیب

صلصل بسر و بن بر با نغمه کهن / بلبل به شاخ گل بر بالحنک غریب

اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد / که اکنون برد نصیب حبیب از بر حبیب

پیمایش به بالا