درآمدی بر عصر ابوالمعالی، دوره کمال فنی نثر فارسی
پیش از عصر بیهقی و ابوالمعالی، زبان پارسی در نقش زبان رسمی و دولتی به حوزه پهناوری گام نهاده بود که از ماورای جیحون تا آن سوی عراق عجم و منطقه جبال و دیلمان و آذربایجان و اران و ارمنستان را دربرمیگرفت. بهدلیل وجود امکانات فرهنگی ساناسان و زبانهای محلّی گونهگون در این سرزمینها در سده ششم هجری زبان پارسی دستخوش دگردیسی چشمگیری شد و آثاری با سبکها و شیوههای ویژه، در دامان خود پروراند.
همجواری با زبانها و فرهنگهای محلّی از یک سو و چیرگی بیچون و چرای زبان تازی طیّ سدههای گذشته بر این نواحی از سوی دیگر سبب شد که زبان پارسی جز در مواردی اندک از سادگی و سلامت نخستین خود به درآید و با نیاز زمان – که عبارت بود از تظاهر به عربیدانی و تازی مأبی و همسویی با دانشها و معارفی که طىّ سدههای گذشته از طربق این زبان در دامن فرهنگ اسلامی به گسترش چشم گیری رسیده بودند – هماهنگ شود. در روزگاری که ما آن را روزگار ابوالمعالی نامگذاری کردهایم و از دهههای نخستین سده ششم تا میانه سده هشتم هجری ادامه داشت، نثر فارسی – صرف نظر از چند مورد استثنایی بهویژه در کلیله و گلستان – بیشتر به لفظ و صورت توجه داشت و از تأکید بر اهمیت معنا بازماند. در این عصر علاوه بر کمال فنی نثر، تنوع دامنه نوشتهها و درونمایه کتابها و رسایل نیز درخور یادآوری است. کمابیش در همه زمینههای معارف آن روزگار- از تاریخ، گیتاشناسی، پزشکی، فلسفه، کلام و عرفان گرفته تا علوم اداری و ادبی و دینی و … – آثاری به زبان فارسی پدید آمد و گنجینه نثر فنی پارسی را انباشتهتر و پربارتر کرد. البته نباید از نظر دور داشت که در این دوره آثاری نیز به زبان ساده و روشن نگارش یافته که در آنها به معنا بیش از لفظ توجه شده است. در آینده که به معرّفی نمونههایی از هر یک از زمینههای نثر فارسی میپردازیم خواهید دید که شمار اینگونه آثار نیز در این دوره کم نیست. بهویژه در کلیله و گلستان – چنان که خواهیم دید – نهایت درجه استادی به کار رفته و لفظ و معنا و حتّی پرداختهای هنری و پیرایهبندیها در اوج است.
نثرهای عارفانه
نثر صوفیانه که با نوشتههای کلابادی، هُجویری، قُشیری و خواجه عبداللّه انصاری راه خود را در ادب پارسی پیدا کرده بود، در سدههای ششم و هفتم اهمیت و گسترش یافت و بسیاری از درویشان بزرگ مانند: احمد غزالی، عین القضات همدانی، محمّد بن منور، سهروردی، نجمالدّین کبری، مجد الدّین بغدادی، نجمالدین رازی، بهاء ولد، عطار و مولوی آثاری شیرین و شورانگیز و به دور از دشواری و پیچیدگی نوشتند. در اینجا برای نمونه به شناساندن برخی از این آثار میپردازیم.
الف) نامههای عین القضات
در واپسین سالهای سده پنجم هجری، در شهر همدان کودکی به گیتی آمد که او را عبداللّه نام نهادند. نیاکان او اصلا اهل میانه بودند؛ بههمین دلیل زمانی که عبداللّه بالید و در آغاز جوانی همه دانشها و کمالات عصر خود را فراگرفت، با لقب عینالقضات» و نسبتهای میانجی (اهل میانه) و همدانی مشهور گردید. این جوان پرشور که بعدها از نوابغ روزگار خود به شمار آمد، از بارگاه حکیم عمر خیام و شیخ احمد غزالی (برادر محمد غزالی) بهرهها برد و آموختههایش را با استعداد ذاتی خود و شور و حال و بیباکیای که از اندیشه و زندگی حسین بن منصور حلاج آموخته بود، آمیخت و به زودی چنان نام و آوازهای فراهم آورد که دردمندان و اندیشهوران روزگار خود را به دوستی و اعتقاد به خویشتن و نزدیک بینان، خامدینان و کجاندیشان را به دشمنی با سخنان و نظریات صوفیانه خود برانگیخت.
عینالقضات جه در سر داشت که زاهدنمایان و ادعاگران کوردل، کینه او را در دل گرفتند و ابوالقاسم درگزینی، وزیر سنجر را بر ضدّ او برانگیختند تا اینکه آن وزیر دسیسهگر- که رقیبان و دیگراندیشان را یکی یکی از سر راه برمیداشت – سرانجام جماعتی از فقیهان خامدین را با خود همداستان کرد که خون او را مباح شمرند. از آن پس عینالقضات را چندی در بغداد زندانی کردند و سپس به همدان بردند و سرانجام در شب هفتم جمادی الآخر سال ۵۲۵ وی را در عین شکفتگی و جوانی – یعنی در سنّ سی و سه سالگی – بر دار کشیدند. از عینالقضات آثار و نوشتههای زیادی به پارسی شیوا و استوار باقی مانده که از آن میان رسالههای یزدان شناخت و تمهیدات حاوی اساسی ترین اندیشهها و دیدگاههای صوفیانه اوست. مهمترین و شیرینترین نوشتههای عینالقضات مجموعه نامههای اوست که در زمره شیواترین و پرمعنیترین آثار صوفیانه سده ششم به شمار میآید.
سبک نگارش همه نامهها ساده، بیتکلف و روان است و درعین حال به آیات قرآنی و شعر پارسی و تازی بسیار استشهاد شده است.
ب) آثار فارسی سهروردی
اگر در سده ششم هجری هیج نویسنده و اندیشهورز دیگری به جز شهاب الدین یحیی سهروردی نامی به «شیخ اشراق» رخ نمینمود، باز هم کافی بود که این دوران را یکی از بارورترین دورههای تاریخ اندیشه و فرهنگ ایران بنامیم.
شهاب الدین به سال ۵۴۹ در قریه سهرورد (نزدیک زنجان) به گیتی آمد. وی در پرتو اندیشه تیز و نیکاندیشی و پاکدلی توانست با شهود و درونبینی بر بسیاری از حقایقی دست یابد و رازهای بسیاری را بگشاید و فلسفه نوینی را که بیشتر از اندیشه ایرانی و «حکمت خسروانی» مایه میگرفت – به نام «فلسفه اشراق»- بنیان گذارد. در این راه بود که او میان فلسفه و عرفان – که تا آن زمان از یکدیگر دور بودند – پیوندی استوار برقرار کرد و بهدلیل همین گستاخی و هم بدان جهت که در تشریح حکمت خسروانی از تعبیرات ایرانی و حوزه دیانت زردشتی بهره میبرد، خشکدینان و خاماندیشان او را به بددینی و کژاندیشی متهم کردند. دیناندیشان حلب خونش را مباح شمردند و سرانجام صلاحالدین ایوبی فرمانروای مصر و شام، فرمان قتل او را داد و وی را روز پنجم ماه رجب سال ۵۸۷ در زندان خپه کردند؛ در حالی که از عمر بارور او بیش از ۳۸ سال نگذشته بود.
گوشزد: حکمت خسرواتی یا فلسفه خسروانی به مجموعه افکار و عقاید فلسفی ایرانیان کهن و به ویژه حکمت دوره شاهان ساسانی گفته میشود.
آرای شیخ اشراق در آثار متعدّدی که به زبان تازی و فارسی از او بر جای مانده – به ویژه در کتاب حکمهالاشراق – که اخیرا به فارسی هم ترجمه شده – به فراخی بازگو شده است. کتابها و رسالههای پارسی او که در مجموعهای به نام آثار پارسی شیخ اشراق منتشر شده است. بیشتر تمثیلی و ادبی است؛ از قبیل: آواز پر جبریل، رساله العشق، لغت موران، صفیر سیمرغ، رساله الطیر، روزی با جماعت صوفیان و فیحاله الطفولیّه که بیشتر ذوق عرفانی و تمثیل گرایی و زبان رمزی او را نشان میدهد.
پ) اسرارالتوحید
چیزی کم از یکصد و سی سال از مرگ ابوسعید ابیالخیر، شناسامرد روشن ضمیر خراسان، گذشته بود که یکی از نوادگان او به نام محمد بن منوّر به علّت دل بستگی زیادی که به نیای خود داشت، همتی کرد و آن چه را که تا آن روزگار از پیران آن خاندان و شاگردان شیخ و عموزادگان خود در باره وی شنیده و گرد آورده بود، به هم پیوست و از مجموعه آنها کتابی شیرین و دلپذیر فراهم آورد و آن را اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابیسعید ابی الخیر نامید. نگارش کتاب پس از حمله غزان و ویرانیهایی که در شهرهای خراسان – بهویژه در میهنه زادگاه شیخ ابوسعید – بهجا نهادند و به احتمال زیاد در حدود سال ۵۷۰ هجری پایان یافته است.
محمد بن منوّر کتاب خود را به سه باب بخش کرده و بهویژه در باب دوم که به بیان حالات شیخ در سالهای میانی زیست او اختصاص دارد، بسیاری از گفتهها و سرودههایی را که بر زبان وی رفته، گردآوری و نقل کرده است.
اسرار التوحید از شاهکارهای نثر صوفیانه و زبان پارسی است.
نثرهای داستانی
همچنان که داستانسرایی از دیرباز در شعر پارسی یک نوع جداگانه ادبی شناخته شده بود، در نثر فارسی هم – هر چند اندکی دیرتر و کمتر- داستانپردازی جای خود را گشود و متنهای داستانی پرآوازهای پدید آمد. هر چند این کار از سدههای پیش آغاز شده بود و مثلاً اسکندرنامه منثور را که متنی داستانی از نویسندهای ناشناخته است، باید از آثار منثور بازمانده از اواخر سده پنجم دانست، با این حال بهنظر میرسد که اوج شکوفایی آن در سدههای ششم و هفتم هجری بوده است. از میان آثار داستانی این دوره، شناساندن کوتاه چند اثر زیر، شایسته بهنظر میآید.
الف) سمک عیار
جوانمردی وعیّارپیشگی از ویژگیهای فرهنگ ایران بوده است و بدون تردید ریشه در فرهنگ ایران باستان دارد. عیّاران بهویژه در سیستان و خراسان بسیار بودهاند و صفات مردانگی و مردمنوازی و راستگویی را در فرهنگ ناحیه خود ترویج می کردهاند. چنان که میدانیم، یعقوب لیث صفاری که در سده سوم هجری در سیستان فرمانروایی یافت، از میان همین عیاران برخاسته بود.
بنابراین داستانهای بسیاری از پهلوانان و عیاران همیشه بر سر زبانها بوده و سینه به سینه از نسلی به نسلی به مردهریگ میرسیده است. در قرن ششم هجری نویسندهای خوشذوق و پارسیدان به نام فرامرز پور خداداد که از ناحیه ارجان فارس برخاسته بود، قصّههای مربوط به یکی از جوانمردان بنام را که بر سر زبانها بود، استوار و دلکش در کتاب مفصّلی بهنام سمک عیار گرد آورد.
نگارش این کتاب – که در واقع بهترین نمونه نثر داستانی پارسی است – در سال ۵۸۵ هجری آغاز گردید. صحنههای این داستان مربوط به پهلوانیهای سمک و رویدادهای «مرزبان شاه فرخ» است و در آن نامهای زیبای ایرانی و رسمها و عادات و آداب و رسوم اجتماعی بسیاری آمده که کتاب را از جهت مطالعات تاریخی و جامعهشناسی، درخور توجه کرده است.
ب) سندبادنامه
از کتابهای دیگری که به مانند کلیله و دمنه در زمانهای دور از هند به ایران آمده و ترجمه آن به زبان پهلوی در ادب ایران پیش از اسلام بسیار نام برآورده، کتاب سندبادنامه به قلم سندباد، حکیم هندی است. در دوره اسلامی؛ آن کتاب به عربی درآمد و در نیمه نخست سده چهارم هجری- در زمان سامانیان – به پارسی دری برگردانده شد. افسوس که آن ترجمه هم اکنون در دست نیست. ظاهرا ازرقی هروی از سرایندگان بزرگ سده پنجم، این ترجمه را به نظم درآورده بود که متاسّفانه سندبادنامه منظوم او هم به دست ما نرسیده است.
ترجمه منثور سندبادنامه گویا تا سده ششم هجری در دست بوده و در این زمان، ظهیری سمرقندی، چون انشای آن را ساده و ناآراسته یافته است، بر آن شد که آن را به نثری فنی و آراسته به مثلها و اشعار پارسی و تازی درآورد و البته از عهده این کار شگرف چنان به خوبی برآمد که میتوان نگارش او را از نمونههای برجسته و دلپذیر نثر فنی در واپسین سالهای سده ششم هجری دانست.
نثرهای دینی
از خصایص نثر دینی – مثل نثرهای عرفانی – سادگی و نزدیکی آن با زبان توده مردم است. عمدهترین متون دینی در این دوره هم متنهای تفسیری است. از میان متنهای تفسیری فارسی که در سدههای ششم و هفتم هجری نگاشته شده است، برای نمونه از دو کتاب زیر یاد میکنم.
الف) کشف الاسرار
از جمله آثار خواجه عبداللّه انصاری، کتابی است در تفسیر قرآن که خواجه آن را به نثر صوفیانه و به زبانی شیرین و درعین حال از سر ذوق و در نهایت اختصار نوشته است. در سال ۵۲۰ هجری نویسندهای دانشور و مفسّری چیرهدست بهنام ابوالفضل رشیدالدّین میبدی به شرح و بسط این کتاب پرداخت و مسائل و مباحث بسیاری برآن افزود و کتابی پربرگ و گسترده در تفسیر قرآن پدید آورد و آن را کشفالاسرار و عدّه الابرار نام نهاد.
نثر کتاب میبدی هموار، شیرین و دلچسب است و بیشتر خصوصیات نثرهای عرفانی را در خود دارد؛ بهطوری که میتوان در آن (بهویژه در نوبت سوم) قطعات نغز و شیرین و خواندنی بسیاری پیدا کرد.
ب) روض الجنان
نیمه نخست سده ششم هجری را در فرهنگ اسلامی باید «عصر تفسیرنویسی» نام نهاد و برای مفسّران شیعه هم سهمی عمده قائل شد؛ زیرا علاوه بر روضالجنان، یکی دیگر از مشهورترین تفسیرهای شیعه – یعنی مجمعالبیان طبرسی – نیز در همین سالها به زبان عربی نوشته شده است.
درست در همان سالها که میبدی به نگارش کتاب کشفالاسرار سرگرم بود، دانشمندی شیعی و پارسیدان بهنام حسین بن علی بن محمّد بن احمد خُزاعی نیشابوری، معروف به شیخ ابوالفتوح رازی در شهر شیعهپرور ری تفسیر دیگری را با نام روضالجنان و روح الجنان به فارسی پرداخت که تا آنجا که اطلاع داریم کهنترین و یکی از مهمترین تفسیرهای شیعه به زبان پارسی است.
نثر این کتاب استوار، ساده و مشتمل بر فواید بسیار لغوی و ادبی است. به ویژه در آن واژههای ویژه و نکات دستوری خاصّی دیده میشود که گمان میرود از ویژگیهای لهجه نگارنده در سده ششم هجری باشد؛ بنابراین کتاب افزون بر این که یکی از امّهات تفاسیر فارسی و دارای اهمیت فراوان دینی و تفسیری است، از لحاظ زبان و ادبیّات فارسی هم بسیار سزاوار توجه است.
کتابهای فنی در زمینه علوم ادبی
از مهم ترین کتابهایی که در این زمینه از روزگاران گذشته بر جای مانده و نویسندگان کتابهای بعدی تا روزگار ما از آنها فراوان سود بردهاند، به چند نمونه نمونش میکنیم.
الف) ترجمان البلاغه
این کتاب از جمله کهنترین و استوارترین کتابهایی است که در زمینه علم بلاغت نوشته شده است. نگارنده آن دانشمندی ادبشناس به نام محمّد بن عمر رادویانی است که از سرگذشت او آگاهی زیادی نداریم ؛ فقط میدانیم که احتمالاً در نیمه دوم سده پنجم هجری می زیسته و کتاب او هم در همین دوره نوشته شده است.
ب) حدائق السّحر
این کتاب که نام کامل آن حدائق السحر فی دقائق الشعر است. از آثار رشید وطواط، سراینده نامبردار سده ششم است و موضوع آن مباحثی از علم معانی و بیان و آرایه های ادبی.
پ) المُعجم
پرآوازهترین و برجستهترین کتایی که در طول تاریخ زیست ادبی ایران در قلمرو علوم ادبی پارسی نگارش یافته است و تا روزگار ما هم حاکمیّت و نفوذ خود را از دست نداده، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم است. نگارنده کتاب، شمس قیس رازی در دهه نخستین سده هفتم در بخارا و ماوراءالنهر میزیسته و در سال ۶۱۴ در مرو بوده است. این کتاب اصلاً مشتمل بر دو بخش است: بخش نخست در فنّ عروض و بخش دوم در علم قافیه و نقد شعر. نثر کتاب، بهویژه در مقدمه، برساخته و متکلّف و پر از امثال و اصطلاحات و واژههای تازی است.
نثرهای تاریخی
نثر تاریخی در دورههای پیشین با شاهنامه ابو منصوری آغاز شد و در قرن پنجم هجری در کتاب تاریخ بیهقی اوج و اعتبار خاصّی یافت و در سده ششم گسترش پیدا کرد و کتابهای بیشتری در تاریخ جهان یا تاریخ شهرها و سلسلهها پدید آمدند که در برخی از آنها رنگ ادبی و هنر نویسندگی موْلّف بر اهمیّت تاریخی کتاب غلبه یافته است. مهمترین این آثار را در اینجا میشناسانیم.
الف) مجمل التوّاریخ
نام نویسنده دانادل و ایراندوست این کتاب معلوم نیست. از اطّلاعات خود کتاب چنین برمیآید که وی از مردم همدان یا اسد آباد بوده و کتاب خود را در سال ۵۲۰ در عهد سلطان سنجر سلجوقی نوشته است.
اهمیّت ادبی کتاب مجمل التواریخ از امتیازات تاریخی آن کمتر نیست. با وجود آن که درسده ششم نوشته شده است، شیوه انشای آن از نظر سادگی و داشتن واژهها و اصطلاحات کهن پارسی، دست کمی از نوشتههای قرن چهارم ندارد و به نظر میرسد که از نظر سبک نویسندگی هم تحت تأثیر آثار این قرن بوده است. در این کتاب، شمار واژگان تازی – جز در دیباچه – بسیار اندک است.
ب) تاریخ بیهق
یکی از بخشهای عمده تاریخ به سرگذشت شهرها و مناطق جغرافیایی و شخصیتهای علمی و ادبی آنها اختصاص دارد که گاهی در اصطلاح به آن «جغرافیای تاریخی» نیز میگویند. کتاب تاریخ بیهق، نوشته ابوالحسن علی بن زید بیهقی شناخته شده به «ابن فندق»، دارای چنین مضمون و درونمایهای است.
بیهقی از دانشمندان پرکار و توانای خراسان است که زادسالش در واپسین سالهای سده پنجم هجری در روستای سبزوار از ناحیه بیهق اتفاق افتاده است. از وی آثار زیادی باقی مانده که بیشتر آنها به تازی است. مهمترین کتاب پارسی او تاریخ بیهق نام دارد که در تاریخ و جغرافیای ناحیه بیهق (منطقه سبزوار کنونی) و سرگذشت دانشمندان و دانشوران و ادبدانان آنجاست و در آن اطلاعات تاریخی و جغرافیایی بسیاری میتوان یافت.
پ) راحه الصّدور
نجمالدّین راوندی نویسنده کتاب راحه الصّدور که اصلاً اهل راوند کاشان بوده، از دانشوران برجسته پایان قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری است. او علاوه بر دانشهای ادبی و تاریخ، در خوشنویسی و زراندازی نیز مهارت داشت. راحه الصّدور را باید از آثار نثر پارسی متعلّق به اواخر سده ششم و اوایل سده هفتم هجری دانست.
این کتاب تاریخ خاندان سلجوقی از ابتدای کار تا روزگار نگارنده است و در آن درباره سلجوقیان عراق و آذربایجان با تفصیل بیشتری سخن رفته است. در پایان هم فصولی در زمینه شطرنج و مسابقات تیراندازی و شکار و هنر خطّاطی آمده که بسیار ارزشمند و کمنظیر است.
از نظر ادبی، راحهالصدور از بهترین کتابهای منثور فارسی است که بخشهایی از آن به نثر ساده و بخشهایی به نثر فنی و آراسته نوشته شده است. در بخشهایی از کتاب که به نثر فنی است، استشهاد به مثل و شعر پارسی بهویژه اشعار شاهنامه فراوان دیده میشود. نویسنده گاهی هم قصایدی کامل از شاعران عصر خود را در کتاب آورده است.
نثرهای ادبی
در دوره مورد بحث، گاهی با کتابهایی رو به رو میشویم که بیش از آن که معنا و مضمون آنها مورد توجه نویسنده و ادبدانان پس از او قرار گرفته باشد، به نثر آنها بهعنوان یک نوشته ادبی و زیبا توجه شده است. این آغاز دورهای است که در اواخر آن، لفظ پردازی و بازی با کلمات صرفنظر از معنا و مفهوم بهعنوان یکی از شاخصههای نثر فنی فارسی ظاهر میشود.
از میان اینگونه کتابها تنها به چند کتاب زیر به اختصار اشاره میکنیم.
الف) کلیله و دمنه
برخی از مواد و فصول کتاب کلیله و دمنه را به دستور انوشیروان از هندوستان به ایران آوردند و با افزودههایی به پهلوی برگرداندند. در سده دوم هجری، ابن مققع این بخشها را به عربی ترجمه کرد و در زمان سامانیان رودکی آن را به شعر فارسی درآورد. اصل شاهکار رودکی از میان رفته و چنانکه در سرگذشت رودکی گفتهایم، بیتهای پراکندهای از آن برجای مانده است. در سال ۵۳۶ هجری، ابوالمعالی نصراللّه منشی، دبیر بهرامشاه غزنوی کلیله ابن مقفع را با نثری بسیار شیوا و زیبا و استوار و آراسته.به صورت آزاد به پارسی برگرداند و از خود هم چیزهایی برآن افزود و آن را کلیله و دمنه بهرامشاهی نامید.
ابوالمعالی از مردم غزنین بود و نثر فارسی را بسیار نیکو مینوشت. به همین دلیل، مورد توجه بهرامشاه قرار گرفت و در کارهای دیوانی شرکت داده شد. او در زمان خسرو شاه جانشین بهرامشاه حتّی به وزارت رسید؛ امّا ظاهرا به سخنچینی بدخواهان مورد خشم سلطان واقع شد و به زندان افتاد و سرانجام به اشاره همین پادشاه – بعد از سال ۵۵۵ هجری – کشته شد؛ امّا کتاب او، کلیله و دمنه نام وی را جاودانه کرد؛ زیرا از همان روزگار به اندازهای مورد توجه پارسیزبانان و بهویژه دبیران و نویسندگان قرار گرفت که بهصورت کتاب درسی درآمد.
موضوع این کتاب تمثیلها و داستانهایی است که از زبان جانوران، بهویژه دو شغال به نامهای«کلیله» و «دمنه» نقل میشود.
نثر کتاب از لحاظ استواری انشا و ترکیب عبارات و داشتن اسلوب نغز و آراستگی و پیراستگی زبان و مفردات کم مانند است. از آنجا که نویسنده در این کتاب به سجع و موازنه و آوردن اشعار و امثال فارسی و عربی و آیات و احادیث پرداخته است، بسیاری از منتقدان کار او را سرآغاز نثر فنی فارسی و کتاب وی را نمونه برین این سبک بهشمار آوردهاند. باید گفت شیخ اجل سعدی شیرازی نیز در پرداختن کتاب پرآوازه گلستان به همان راهی رفته است که نصراللّه منشی بیشتر از یک قرن پیش از او گشوده بود. نه تنها سعدی بلکه بسیاری از نویسندگان از شیوه نثر ابوالمعالی تقلید کردند و کمابیش جز شیخ شیراز هیچ کس نتوانست در این راه توفیق چشم گیری بهدست آورد.
ب) چهار مقاله
درست در سالهای میانی سده ششم هجری – یعنی حدود ۵۵۱ هجری – یکی از سرایندگان و نویسندگان این قرن، نظامی عروضی سمرقندی کتابی به اسم مجمع النوادر پدید آورد که چون مشتمل بر چهار گفتار در باره دبیران، سرایندگان، اخترشماران و پزشکان بود، از قدیم به «چهار مقاله» نام برآورده است.
نظامی عروضی شعر هم میگفته است؛ امّا شعر او هیچ گاه به پای هنرش در نویسندگی نمیرسد. وی در ابتدای هر یک از جستارهای کتاب، فصلی در اهمیّت آن دانش آورده و آنگاه به ذکر حکایاتی از پیشینیان پرداخته است.
با وجود اشتباهات تاریخی فراوانی که در کتاب چهار مقاله به چشم می خورد و نویسنده هم ظاهرا قصد تحقیق تاریخی نداشته است، این کتاب از نظر ادبی اهمیت فراوانی دارد.
پ) مرزباننامه
در واپسین سالهای سده چهارم هجری یکی از اسپهبدان مازندران بهنام مرزبان بن رستم کتابی به شیوه کلیله و دمنه فراهم آورد، مشتمل بر داستانها و تمثیلهای پندآموز از زبان جانوران و انسانها و آن را مرزباننامه نام نهاد. این کتاب اصلا به زبان طبری (گویش مازندران قدیم) نوشته شده بود و بعدها یکی از دانشوران عراق عجم به نام سعدالدّین وراوینی آن را به پارسی درآورد.
مرزباننامه وراوینی مشتمل بر نه باب است، با یک دیباچه و یک ذیل. وی برخی حکایتها را در کتاب خود نیاورده و در واقع، خلاصهای از کتاب را به پارسی نقل کرده است. مرزباننامه را میتوان نمونه اعلای نثر مصنوع پارسی دانست.
ت) گلستان
ابتکارات و رهیابیهای ممتاز مصلح الدین سعدی، شیخ فرزانه شیراز به قلمرو شعر پارسی منحصر نمیماند. او چنان که خود یک بار به حق اشاره کرده، فرمانروای مسلّم مُلْک سخن – اعم از شعر و نثر- است. قوه ابتکار شگرف و شیوه بیهمتا و اسلوب سهل ممتنعی که سعدی در تنظیم گلستان بهکار پرده است، کمتر از بوستان و غزلیات وی نیست.
اگر به یاد بیاوریم که ابتکار در شعر پس از فردوسی و نظامی و عطار و در نویسندگی، بعد از بیهقی و ابوالمعالی تا چه پایه دشوار و نزدیک به محال بوده است، به اهمیت انقلابی که سعدی در شعر و نثر فارسی پدید آورده است، بیشتر پی خواهیم برد. او توانسته است با استفاده از تمام شیوهها و شگردهای نویسندگی فارسی یعنی پرداخت زیبا، فشردهنویسی، بهرهوری از شعر، تمثیل و حکایت، تنوع معانی، رنگارنگی الفاظ، دریافتهای تیزبینانه از مسائل مهم اجتماعی و اخلاقی و سرانجام، ریختن همه اینها در ظرفی آراسته و پرداخته، ترکیب تازهای در نویسندگی فارسی پدید آورد که اوّلا طبایع همه نفوس را در همه دورهها سیراب و سرشار میکند و در ثانی آهنگ و سازوارگی خاصّی در قلمرو زبان در ذهن و ذوق خواننده مینشاند و او را در برابر قدرت شگرف و مهارت بیچون و چرای خود به تسلیم و تواضع وامیدارد. از گلستان، هم رایحه نثر مسجع خواجه عبداللّه به مشام میرسد، هم نشانههای نثر آراسته و استوار ابوالمعالی خود را نشان میدهد؛ امّا در هر حال دنیای گلستان، دنیای مستقلّی است که تنها سعدی شیراز همه زوایای آن را با قلم عالم گیر خود مسخر کرده است.
گلستان شامل یک دیباچه و هشت باب است به این ترتیب: در سیرت پادشاهان، در اخلاق درویشان، در فضیلت قناعت، در فواید خاموشی، در عشق و جوانی، در ضعف و پیری، در تأثیر تربیت و در آداب صحبت. انشای مقدّمه اندکی فنّی و آراسته و استوار و دلپذیر و انشای بابها سادهتر و طبیعیتر است. هفت باب نخستین کتاب در بر گیرنده حکایتهای عبرت انگیز و اغلب کوتاهی است که عموماً از فرآوردههای تجربی او طی سفر سی و پنج سالهاش مایه میگیرد. بهویژه که میدانیم گلستان در سال ۶۵۶ هجری – یعنی یک سال پس از بازگشت از آن سفر دراز – نگاشته شده است. باب هشتم گلستان، بیشتر کلمات و جملات کوتاه و درهم فشردهای است که اغلب آنها از غایت استواری و زیبایی، امروز یا بهصورت ضربالمثل در میان عموم رایج است یا خود به خود، اگر نه در ضمیر و قلم عامه فارسیزبانان، دست کم بر زبان و خامه نویسندگان و ادبدوستان گذشته و حال جریان داشته است؛ از این حیث باید سعدی را چیرهدستترین و نامورترین نویسندگان زبان پارسی دانست.
از لحاظ کیفی، گلستان فشرده و حاصل تجربیّات دلپذیر و رنگارنگ سعدی است که در آنها هیجگونه گزینش و جهتیابی خاصّی صورت نگرفته است. گلستان بر خلاف بوستان که برای خودش دنیایی است مستقل و مطلوب، دست کم تصویری درست و زنده از دنیای واقعی عصر سعدی است که البتّه همه جوانب و جنبههای آن هم دلپذیر و مطلوب نیست.
برگفته از کتاب ادبیات ایران و جهان؛ سال دوم آموزش متوسطه