الدرس الثانی: فی محضر المعلم

فِی الْحِصَّهِ الْأُولی کانَ الطُّلّابُ یَسْتمِعونَ إلی کَلامِ مُدَرِّسِ الْکیمیاءِ.

در زنگ نخست دانش آموزان به سخن معلم شیمی ‌‌گوش فرامی‌دهند.

وَ کانَ بَینَهُم طالِبٌ مُشاغِبٌ قَلیلُ الْأَدَبِ، یَضُّرُ الطُّلّابَ بِسُلوکِهِ.

و در میان ایشان دانش‌آموزی اخلالگر و کم ادب بود که با رفتارش به دانش‌آموزان آسیب می‌رساند.

یلتَفِتُ تارَهً إلَی الْوَراءِ وَ یتَکَلَّمُ مَعَ الَّذی خَلْفَهُ وَ تارَهً یهْمِسُ إلَی الَّذی یجْلِسُ جَنْبَهُ حینَ یکْتُبُ الْمُعَلِّمُ عَلَی السَّبّورَهِ.

یک بار رویش را به عقب برمی‌گرداند و با کسی که پشت سرش بود، سخن می‌گفت و یک بار وقتی که آموزگار روی تخته می‌نوشت، با کسی که کنارش بود، پچ پچ می‌کرد.

و فی الْحِصَّهِ الثّانیهِ کانَ الطّالِبُ یسأَلُ مُعَلِّمَ عِلْمِ الْأَحیاءِ تَعَنُّتاً.

و در زنگ دوم همین دانش‌آموز به قصد مچ‌گیری از آموزگار زیستشناسی پرسش می‌کرد.

وَ فِی الْحِصَّهِ الثّالِثَهِ کانَ یتَکَلَّمُ مَعَ زَمیلٍ مِثْلِهِ وَ یضحَکُ.

و در زنگ سوم، با همکلاسی همچون خودش گپ می‌زد و می‌خندید.

فَنَصَحَهُ الْمُعَلِّمُ وَ قالَ: مَنْ لا یسْتَمِعْ إلَی الدَّرسِ جَیداً یرْسُبْ فی الامتِحان.

آموزگار، او را پند داد و گفت: هر کس به درس خوب گوش فراندهد، در آزمون می‌افتد؛

ولکنَّ الطّالِبَ اسْتَمَرَّ عَلی سُلوکِهِ.

اما آن دانش‌آموز رفتارش را ادامه داد.

فَکَّرَ مِهرانُ حَولَ هذِهِ الْمُشکِلَهِ، فَذَهَبَ إلی مُعَلِّمِ الْأدَبِ الْفارِسی وَ شَرَحَ لَهُ الْقَضیهَ وَ قال:

مهران دربارهٔ این مشکل اندیشید و نزد دبیر ادب پارسی رفت و موضوع را برایش شرح داد و گفت:

أُحِبُّ أَنْ أَکتُبَ إنشاءً تَحتَ عُنوانِ «فی مَحضَر المُعلّم»؛ فَوافقَ الْمُعَلِّمُ عَلی طَلَبِهِ، وَ قال له:

دوست دارم انشایی با عنوان «در پیشگاه آموزگار» بنویسم؛ آموزگار، درخواستش را پذیرفت و به او گفت:

قالَ لَهُ: إنْ تُطالِعْ کِتابَ «مُنْیهِ الْمُریدِ» لِزَینِ الدّینِ الْعامِلی «الشَّهیدِ الثّانی» یساعِدْکَ عَلی کِتابَهِ إنشائِکَ؛

اگر کتاب «خواسته شاگرد» زین الدین عاملی «شهید دوم» را بخوانی، به تو در نوشتن انشایت کمک می‌کند.

ثُمَّ کَتَبَ مهرانُ إنشاءَهُ وَ أَعطاهُ لِمُعَلِّمِهِ. فَقالَ الْمُعَلِّمُ لَهُ:

سپس مهران انشایش را نوشت و به آموزگارش داد. آموزگار به او گفت:

إنْ تَقْرَأْ إنشاءَکَ أَمامَ الطُّلّابِ فَسَوفَ یتَنَبَّهُ زَمیلُکَ الْمُشاغِبُ.

اگر انشایت را پیشاروی دانش‌آموزان بخوانی همشاگردی اخلالگرت آگاه خواهد شد.

وَ هذا قِسْمٌ مِن نَصِّ إنشائِهِ.

این بخشی از متن انشای اوست.

… أَلَّفَ عَدَدٌ مِنَ الْعُلَماءِ کُتُباً فی مَجالاتِ التَّربیهِ وَ التَّعلیمِ، یرتبطُ بَعضُها بِالْمُعَلِّمِ، و الْأُخری بِالْمُتَعَلِّمِ؛

… شماری از دانشمندان در زمینه‌های آموزش و پرورش کتاب‌هایی نگاشته اند که برخی از آنها به آموزگار ربط دارد و برخی دیگر به یادگیرنده،

وَ لِلطّالِبِ فی مَحضَرِ الْمُعَلِّمِ آدابٌ، مَن یلْتَزِمْ بِها ینجَحْ؛ أَهَمُّها:

دانش‌آموز در پیشگاه آموزگار آدابی دارد، هر کس پایبند به آن باشد کامیاب می‌شود؛ ارزشمندترین آنها عبارت اند از:

۱- أَنْ لا یعصی أَوامِرَ الْمُعَلِّمِ.            اینکه نافرمانی آموزگار را نکند.

۲- ألإِجْتِنابُ عَن کَلامٍ فیهِ إساءَهٌ لِلْأَدَبِ.

از سخنی که در آن بی ادبی است دوری کند.

۳- أَنْ لا یَهْرُبَ مِن أَداءِ الْواجِباتِ الْمَدرَسیّهِ.

اینکه از انجام تکالیف مدرسه نگریزد.

۴- عَدَمُ النَّومِ فِی الصَّفِّ، عِندَما یُدرِّسُ الْمُعَلِّمُ.

در کلاس، وقتی که آموزگار درس می‌دهد نخوابد.

۵- أَنْ لا یتَکَلَّمَ مَعَ غَیرِهِ مِنَ الطُّلّابِ عِندَما یدَرِّسُ الْمُعَلِّمُ.

اینکه وقتی آموزگار آموزش می‌دهد، با دانش‌آموزان دیگر گپ نزند.

۶- أَنْ لا یقطَعَ کَلامَهُ، وَ لا یسْبِقَهُ بِالْکَلامِ، وَ یصْبِرَ حَتّی یفْرُغَ مِنَ الْکَلامِ.

اینکه سخن او را نبُرد و در سخن، از او پیشی نگیرد و بشکیبد تا سخن او به پایان رسد.

۷- اَلْجُلوسُ أَمامَهُ بِأَدَبٍ، وَ الإِسْتِماعُ إلَیهِ بِدِقَّهٍ وَ عَدَمُ الإِلْتِفاتِ إلَی الْوَراءِ إلّا لِضَرورَهٍ.

فراپیش او با ادب بنشیند و به دقت به او گوش فرادهد و جز به ضرورت به عقب برنگردد. 

لمّا سَمِعَ الطّالِبُ الْمُشاغِبُ إنشاءَ مهران، خَجلِ وَ نَدِمَ عَلی سُلوکِهِ فِی الصَّفِّ. 

هنگامی‌که آن دانش‌آموز اخلالگر انشای مهران را شنید، شرمنده شد و از رفتارش در کلاس پشیمان گشت.

قالَ الشّاعِرُ الْمِصری أحمَد شَوقی عَنِ الْمُعَلِّمِ:

شاعر مصری احمد شوقی دربارهٔ آموزگار گفته است: 

قُم للمُعلّم وَفِّهِ التَّبْجیلا /  کادَ الْمُعَلِّمُ أَنْ یکونَ رَسولا

برای آموزگار برخیز و کامل آزرمش را به جا آور/ نزدیک است که آموزگار پیامبر گردد.

أَ عَلِمْتَ أَشرَفَ أَوْ أجَلَّ مِنَ الَّذی /  یبْنی وَ ینْشِئُ أَنفُساً وَ عُقولا

آیا شناخته ای (سراغ داری) شریف‌تر و باشکوه‌تر از آموزگاری که / جان‌ها و خردها را می‌سازد و پدید می‌آورد؟

اُکتُبْ جَواباً قَصیراً، حَسَبَ نَصِّ الدَّرسِ. (با توجه به متن درس پاسخ کوتاه بنویس.)

۱- إلی مَن ذَهَبَ مِهرانُ؟ (مهران کجا رفت؟)

ذهب إلى مُعلّم الأدب الفارسی. (به سوی آموزگار ادب فارسی رفت.)

۲- کَیفَ یَجِبُ الْجُلوسُ أَمامَ الْمُعَلِّمِ؟ (چگونه لازم است فراروی آموزگار بنشینیم [نشست]؟)

یجِبُ الْجُلوسُ أَمامَه بأدب. (واجب است که پیشاروی او با ادب بنشینیم.)

۳- کَیفَ کانَتْ أَخلاقُ الطّالِبِ الَّذی کانَ یلْتَفِتُ إلَی الْوَراءِ؟ (اخلاق دانش‌آموزی که روی به پشت برمی گرداند، چگونه بود؟)

کانَ قلیلَ الأدب. (کم ادب بود.)

۴- مَا اسْمُ الْکِتابِ الَّذی قَرَأَهُ مِهرانُ فی مَجالِ التَّربیهِ وَ التَّعلیمِ؟ (اسم کتابی که مهران در زمینه آموزش و پرورش خواند چه بود؟)

– «مُنیه المُرید»

۵- فی أَی حِصَّهٍ کانَ الطُّلّابُ یسْتَمِعونَ إلی کَلامِ أُستاذِ الْکیمیاءِ؟ (در چه زنگی دانش‌آموزان به سخن استاد شیمی گوش می‌دادند؟)

– فی الحِصَّه الأولى (در زنگ نخست)

saeedjafari
jafarisaeed

إعلموا(بدانید.)

أُسْلوبُ الشَّرْطِ وَ أَدَواتُهُ (اسلوب شرط و ادوات آن.)

مهم ترین ادوات شرط عبارت اند از: «مَنْ، ما و إنْ» معمولاً این ادوات بر سر عبارتی می‌آیند که دو فعل دارد، فعل اوّل، فعل شرط و فعل دوم، جواب شرط نام دارد.

این ادوات در معنای فعل و جواب شرط تغییراتی را ایجاد می‌کنند؛ مثال: مَنْ        یُفَکِّرْ      قَبْلَ الْکَلامِ   یَسْلَمْ مِنَ الْخَطَأِ غالِباً.

                                                                     ادات شرط   فعل شرط             جواب شرط

گاهی نیز جواب شرط به صورت جمله اسمیه است؛ مثال: وَ مَنْ     یَتَوَکل عَلَی اللهِ    فَهوَ حَسْبُهُ (اَلطَّلاق: ۳)

                                                        ادات شرط   فعل شرط         جواب شرط

■ وقتی ادوات شرط بر سر جمله ای بیاید که فعل شرط و جواب آن ماضی باشد، می‌توانیم فعل شرط را مضارع التزامی و جواب آن را مضارع اِخباری ترجمه کنیم. مَن فَکَّرَ قَبْلَ الْکَلامِ، قلَّ خَطَؤُهُ.= هر کس پیش از سخن­گفتن بیندیشد، خطایش کم می‌شود.

                                            = هر کس پیش از سخن­گفتن اندیشید، خطایش کم شد.

۱- یتَوَکَّلْ: توکّل کند ۲- حَسْب: بس، کافی

■ و هر گاه فعل شرط مضارع باشد، به صورت مضارع التزامی ترجمه می‌شود.

■ «مَنْ: هر کس» مثال: مَنْ یَحاوِلْ کَثیراً، یصلْ إلی هَدَفِهِ. = هر کس بسیار تلاش کند، به هدفش می‌رسد.

■ «ما: هر چه» مثال: ما تَزْرَعْ فِی الدُّنیا، تَحْصُدْ فِی الْآخِرَهِ. = هر چه در دنیا بکاری، در آخرت درو می‌کنی.

ما فعَلْتَ مِنَ الْخَیراتِ، وَجَدْتَها ذَخیرَهً لِآخِرَتِکَ. = هر چه از کارهای نیک انجام بدهی، آنها را اندوخته ای برای آخرتت می‌یابی.

■ «إنْ: اگر» مثال: إنْ تَزْرَعْ خَیراً، تَحْصُدْ سُروراً. = اگر نیکی بکاری، شادی درو می‌کنی.

إنْ صَبَرْتَ، حَصَلْتَ عَلَی النَّجاحِ فی حیاتِکَ. = اگر صبر کنی، در زندگی ات موفقیت به دست می‌آوری.

■ «إذا: هر گاه، اگر»؛ نیز معنای شرط دارد؛ مثال: إذاَ اجْتَهَدْتَ، نَجَحْتَ. = هر گاه (اگر) تلاش کنی، موفّق می‌شوی.

اسلوب شرط

اختبَر نفْسَکَ: ترَجِمِ الْآیاتِ، ثمَ عَیّنْ أدَاهَ الشَّرطِ وَ فعِلَ الشَّرطِ، وَ جوابهُ. (خودت را بیازما: آیه‌ها را ترجمه کن؛ سپس ادات شرط، فعل شرط و پاسخش را مشخص کن.)

۱-﴿وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ﴾  // أدَاهَ الشَّرطِ: ما / فعِل الشَّرطِ: تُقَدِّمُوا / جواب الشَّرطِ: تَجِدُو

(هر چه را از نیکی برای خودتان از پیش بفرستید، آن را نزد خدا می‌یابید.)

۲- ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْکُمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ﴾ // أدَاهَ الشَّرطِ: إِنْ / فعِل الشَّرطِ: تَنْصُرُوا / جواب الشَّرطِ: یثَبِّتْ

(اگر خدا را یاری کنید خدا شما را یاری می‌کند و گام‌هایتان را استوار می‌سازد.)

 3-﴿وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً﴾ // أدَاهَ الشَّرطِ: إِذا / فعِل الشَّرطِ: خاطَبَ / جواب الشَّرطِ: قالُوا

(و هر گاه نادانان به ایشان خطاب کنند می‌گویند سلام [به نرمی پاسخ می‌دهند].)

۱- ما تقدموا: هر چه را از پیش بفرستید ۲- یُثَبِّتْ: استوار می‌سازد ۳- خاطب: خطاب کرد ۴- سلام: سخن آرام

التمارین

اَلتَّمْرینُ الأَوَّلُ: عَیّنِ الْجُملَهَ الصَّحیحَهَ وَ غَیرَ الصَّحیحَهِ حَسَبَ الْحَقیقهِ. (جمله درست و نادرست با توجه به حقیقت شناسایی کن.)

۱- اَلتَّعَنُّتُ طَرحُ سُؤالٍ صَعبٍ بِهَدَفِ إیجادِ مَشَقَّهٍ لِلْمَسؤولِ. √ (مچ گیری طرح پرسش دشوار با هدف ایجاد گرفتاری برای پاسخ دهنده است.)

۲- عِلْمُ الأَحیاءِ عِلْمُ مُطالَعَهِ خَواصِّ الْعَناصِرِ. x (زیست‌شناسی دانش بررسی خواص عناصر است.)

۳- اَلإلتِفاتُ هوَ کَلامٌ خَفی بَینَ شَخصَینِ. x (التفات همان سخن پنهانی میان دو نفر است.)

۴- اَلسَّبّورَهُ لَوحٌ أَمامَ الطُّلّابِ یُکْتَبُ عَلَیهِ. √ (سبوره تخته ای پیشاروی دانش‌آموزان است که بر آن نوشته می‌شود.)

اَلتَّمرینُ الثّانی: تَرْجِمِ الْآیهَ وَ الآَحادیثَ، ثُمَّ عَیّن الْمَطلوبَ مِنکَ. (آیه و حدیثها را ترجمه کن؛ سپس آنچه را از تو خواسته شده مشخص کن.)

۱- ﴿وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ﴾ البقره: ۲۷۳  (المجرور بحرف جر)

(آنچه را از نیکی انفاق می‌کنید، همانا خدا به آن آگاه است.) / المجرور بحرف جر: خَیرٍ، هِ (بِهِ)

۲- مَن عَلّمَ عِلماً، فلَه أجرُ مَن عَملَ بِه لا یَنقصُ مِن أجرِ العامِلِ. رسول الله (اسم الفاعل)

(هر کس دانشی را بیاموزد، پس پاداشش مانند کسی است که به آن عمل کرده است. از پاداش عمل کننده هیچ کم نمی‌شود.) / اسم الفاعل: العامل

۳- النّاسُ أعْداءُ ما جَهِلوا.     (الجمع المکسّر و مفرده)

(مردم دشمن آن چیزیند که نمی‌دانند.) / الجمع المکسر و مفرده: أعداء، جمعه «عدوّ»

۴- إذا تَمّ العَقلُ نَقصَ الکلامَ.       (الفاعل)

(هر گاه خرد کامل شود سخن کاهش می‌پذیرد.) / الفاعل: العقل، الکلام

۵- العالِمُ حیٌّ و إن کانَ مَیتاً.        (المبتدأ و الخبر)

(دانا و دانشمند زنده است اگرچه مرده باشد.) / المبتدأ: العالم / الخبر: حی

۶- قُم عَن مَجلسک لِأبیک وَ مُعلّمک و إن کنتَ أمیراً.       (اسم المکان و اسم الفاعل)

(از نشستگاهت برای پدرت و آموزگارت برخیز؛ اگرچه فرمانده باشی.) / اسم المکان: مجلس / اسم الفاعل: معلم

۱- اَلْأجْر: پاداش ، مزد ۲- جهل: ندانست ۳- اَلمَیت: مُرده ۴- وَ إنْ کُنتَ أَمیراً: اگر چه فرمانده باشی

اَلتَّمرینُ الثّالِثُ: تَرْجِمِ الأَفعالَ وَ الْمَصادِرَ التّالیهَ. (فعل­ها و مصدرهای آمده را به فارسی برگردان.)

اَلْماضیاَلْمُضارِعُ وَ الْمُستَقبَلُاَلْأَمْرُ وَ النَّهْیاَلْمَصْدَر
قَدْ أَنْقَذَ: نجات داده استینْقِذُ: نجات می‌دهدأَنْقِذْ: نجات بدهالْإنْقاذ: نجات دادن
اِبْتَعَدَ: دور شدلا یبْتَعِدُ: دور نمی شودلا تَبْتَعِدْ: دور نشوالِإبْتِعاد: دور شدن
اِنْسَحَبَ: عقب نشینی کردسَینْسَحِبُ: عقب نشینی خواهد کردلا تَنْسَحِبْ: عقب نشینی نکنالِأنْسِحاب: عقب نشینی کردن
اسْتخْدَمَ: به کار گرفتیسْتَخْدِمُ: به کار می‌گیرداِسْتَخْدِمْ: به کار بگیرالِإسْتِخدام: به کار گرفتن
جالَسَ: همنشینی کردیجالِسُ: همنشینی می‌کندجالِسْ: همنشینی کناَلْمُجالَسَه: همنشینی کردن
تَذَکَّرَ: به یاد آوردیتَذَکَّرُ: به یاد می‌آوردلا تَتَذَکَّرْ: به یاد نیاوراَلتَّذَکُّر: به یاد آوردن
تَعایشَ: همزیستی کردیتَعایشُ: همزیستی می‌کندتَعایشْ: همزیستی کناَلتَّعایش: همزیستی کردن
قدْ حَرَّمَ: حرام کرده استیُحَرِّمُ: حرام می‌کندلا تُحَرِّمْ: حرام نکناَلتَّحْریم: حرام کردن

اَلتَّمرینُ الرّابِعُ: ضَعْ هذِهِ الْجُمَلَ وَ التَّراکیبَ فی مَکانِهَا الْمُناسِبِ. (این جمله‌ها و ترکیب‌ها را در مکان مناسبش بگذار.)

هؤلاءِ ناجِحاتٌ/ هذانِ المُکَیفِّانِ/ تلِکَ الحِصَّهُ/ أوُلئکَ مُسْتمِعونَ/ هؤلاءِ جُنودٌ / هاتانِ البِطاقتَانِ

مفرد مؤنّثمثنّی مذکّرمثنّی مؤنّثجمع مذکّر سالمجمع مؤنّث سالمجمع مکسّر
تلِکَ الحِصَّهُهذانِ المُکَیفِّانِهاتانِ البِطاقتَانِأوُلئکَ مُسْتمِعونَهؤلاءِ ناجِحاتٌهؤلاءِ جُنودٌ

اَلتَّمرینُ الْخامِسُ: ضَعِ الْمُتَرادِفاتِ وَ الْمُتَضادّاتِ فی مَکانِهَا الْمُناسِبِ. ( = ، ) (مترادفها و متضادها را در جای مناسبش بگذار.)

وُدّ / بعُدَ / تکَلَّمَ / إجْلسْ / نهایه / عَداوَه / احترام / أحْیاء / مَرَّهً / نفَعَ / ذنبْ / هَرَبَ

إثْم (گناه) = ذنبْتَبْجیل (بزرگداشت) = احترامتارَهً (یک بار) = مَرَّهًحُبّ (دوستی) = وُدّ
فَرَّ(گریخت)  = هَرَبَأَمْوات (مردگان) أحْیاء(زندگان)دَنا (نزدیک شد) بعُدَ(دور شد)قُمْ (برخیز) إجْلسْ(بنشین)
ضَرَّ(زیان رساند) نفَعَ(سود رساند)بِدایه (آغاز)  نهایه(پایان)سَکَتَ (خاموش شد)  تکَلَّمَ(سخن گفت)صَداقَه(دوستی)  عَداوَه(دشمنی)

الَتمَّرینُ السّادِسُ: أکمِلْ ترَجَمَهَ الْآیاتِ والحَدیثِ، ثمَ عَینْ أدَاهَ الشَّرطِ و فعِل الشَّرطِ، وَ جوابهُ. (ترجمه آیه‌ها و حدیث را کامل کن سپس ادات شرط، فعل شرط و پاسخ شرط را شناسایی کن.)

۱- ﴿ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیرٍ یعْلَمْهُ اللَّهُ ﴾ البقره: // أدَاهَ الشَّرطِ: ما / فعِل الشَّرطِ: تَفْعَلُوا / جواب الشَّرطِ: یعْلَمْ

و آنچه را از کار نیک انجام دهید، خدا آن را می‌داند. (از آن آگاه است)

۲-﴿إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ﴾ // أدَاهَ الشَّرطِ: إِنْ / فعِل الشَّرطِ: أَحْسَنْتُمْ / جواب الشَّرطِ: أَحْسَنْتُمْ

اگر نیکی کنید، به خودتان نیکی می کنید.

۳- ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً﴾ // أدَاهَ الشَّرطِ: إِنْ / فعِل الشَّرطِ: تَتَّقُوا / جواب الشَّرطِ: یجْعَلْ

اگر از خدا پروا کنید، برایتان نیروی تشخیص حق از باطل قرار می‌دهد.

۴- مَن سَألَ فی صِغَره، أجابَ فِی کِبره. // أدَاهَ الشَّرطِ: من / فعِل الشَّرطِ: سأل / جواب الشَّرطِ: أجاب

هر کس در خردسالی­اش بپرسد، در بزرگسالی اش پاسخ می‌دهد.

فرقان: جداکننده حق از باطل

اَلتَّمرینُ السّابِعُ: ضَعْ فِی الدّائِرَهِ الْعَدَدَ الْمُناسِبَ. «کَلِمَهٌ واحِدَهٌ زائِدَهٌ» (در دایره عدد مناسب را بگذار.)

۱- اَلْمُشاغِبُ(شلوغ کننده): / (۵) هوَ تَحْریکُ الْوَجْهِ إلَی الْیمینِ وَ إلَی الْیسارِ. (حرکت دادن چهره به سوی راست و چپ است)

۲- اَلْحِصَّهُ(زنگ درسی):  / (1) هوَ الَّذی یسَبِّبُ مَشاکِلَ وَ یضُرُّ النَّظْمَ. (او کسی است که سبب مشکلات است و به نظم زیان می‌رساند.)

۳- اَلْفُسوقُ(آلوده شدن به گناه): / (۴) ما یعْطی مُقابِلَ عَمَلِ عامِلٍ أَوْ مُوَظَّفٍ. (آنچه مقابل کار کارگر یا کارمند داده می‌شود.)

۴- اَلَأجْرُ(پاداش):  / (3) تَرْکُ أَمْرِ اللّهِ، وَ ارْتِکابُ الْمَعاصی. (ترک امر خدا و ارتکاب گناهان است)

۵- اَلِإلْتِفاتُ(روی برگرداندن): (۶) أَعْمالُ الْإنسانِ وَ أَخلاقُهُ. (کارهای انسان و خوی اوست.)

۶- اَلسُّلوکُ(رفتار):

اَلْبَحثُ الْعِلمی (پژوهش علمی.)

اِبْحَثْ فی کِتابِ «مُنْیهِ الْمُریدِ» لِزَینِ الدّینِ الْعامِلی «الشَّهیدِ الثّانی» عَنْ نَصٍّ قَصیرٍ حَوْلَ آدابِ التَّعلیمِ وَ التَّعَلُّمِ ثُمَّ اکْتُبْهُ.

(در کتاب «مُنْیهِ الْمُریدِ» از آن زین الدین عاملی دنبال نص کوتاهی پیرامون آداب آموزش و یادگیری بگرد؛ سپس آن را بنویس.)

العالِمُ کَمَنْ مَعَهُ شَمْعَهٌ تُضیءُ لِلنّاسِ. (اَلْإمامُ مُحَمَّدٌ الْباقِرُ) (دانا مانند کسی است که با او شمعی است که برای مردم می‌افروزد.)

گونه های «ما»

انواع «ما»
پی دی اف درس دوم کتاب عربی پایه یازدهم
انواع من
انواع «من»