روزگار بیهقی

درآمدی بر عصر بیهقی و بلاغت طبیعی فارسی

خاستگاه نثر فارسی به مانند شعر ـ چنان که پیش از این دیدیم ـ خراسان و فرارودان بود. زبان پارسی با روی کار آمدن حکومت ها و گاهی پیشتر از آن، در فراتر از سرزمین اصلی خود، در داخل فلات ایران نیز رسمیت یافت و تدریجاً در دوره مورد بحث به ویژه در عصر سلاجقه ـــ در شهرهای ری و اصفهان و حتی طبرستان و آذربایجان آثاری به نثر پارسی پدید آمد. در این نواحی پیش از آن اغلب زبان عربی زبان رسمی بود و دانشمندان آثار خود را به این زبان پدید می آوردند. وقتی زبان فارسی در کنار عربی در این نواحی کم کم رسمیت پیدا کرد، در اثر مجاورت با لهجه های محلی و آمیختگی تدریجی با آنها تحولات تازه ای یافت و در معرض تغییر و دگرگونی قرار گرفت. نمونه بارز این دگرگونی، دور شدن از سادگی اولیه و آمیختگی با واژه ها و تعبیرات عربی بود ؛ تا آنجا که آرام آرام زمینه آرایشهای لفظی و توصیفهای ادبی در کتابها فراهم می شد و نثر به صورت میدانی برای هنرنمایی و نمایش تواناییهای زبانی نویسنده درمی آمد. به خصوص در نثر صوفیانه که از همین دوره آغاز شده است زمینه‌های استفاده از امکانات خاص شعر مانند آهنگ و قافیه پردازی (سجع) و به کار گرفتن اشعار برای تزیین کلام و اصولاً نزدیک شدن کلی نثر به شعر، بیشتر فراهم بود تا آن جا که مناجاتهای منثور خواجه عبدالله انصاری ـ چنان که خواهیم دید ـــ به تمامی جوهر و معنا و مفهوم شعری پیدا کرده است.

نثر فارسی

نثر فارسی در دوره مورد بحث در چند شاخه مجزا و مستقل زیر، رو به گسترش و دگرگونی بود و در هر شاخه هم آثار برجسته ای تألیف گردید که ما در جای خود به نمونه هایی از این آثار اشاره خواهیم کرد.

نثر علمی

در شاخه نثر علمی که از دوره قبل و در واقع از همان ابتدای تألیف کتب به نثر پارسی آغاز شده بود، دو کتاب مشهور زیر را به عنوان نمونه معرفی می کنیم که آثار کهنگی و شباهت به نثر دوره قبل در آنها بسیار دیده می‌شود.

الف) دانشنامه علایی: ابو علی سینا (وفات ۴۲۸هـ. ق.) دانشمند و طبیب معروف ایرانی که از مفاخر جهان اسلام به شمار می‌رود بیشتر آثار خود را در زمینه های طب، فلسفه، ریاضیات و دیگر دانشها، به زبان عربی نوشته است تا مورد استفاده گروه بیشتری در دنیای اسلام قرار گیرد؛ اما نباید پنداشت که او از حال عامه هم وطنان خود ــ که زبان تازی نمی دانستند ـ غافل بوده است. او چندین رساله و یک دانشنامه مهم به زبان پارسی تألیف کرد که چون آن را به خواهش علاءالدوله کاکویه ـــ از امرای دیلمی ـ فراهم آورد، به «دانشنامه علایی» یا «حکمت علایی» موسوم گردید. اهمیت این کتاب ابتدا از آن جهت است که یک دوره کامل از فلسفه و طبیعیات را به زبان فارسی شامل می شود و آن که بسیاری از اصطلاحات منطقی و فلسفی را به زبان فارسی دربرمی گیرد.

ب) التفهیم لاوایل صناعه التنجیم: نام ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (درگذشت: ۴۴۰ هـ. ق.) دانشمند بزرگ و استاد ایرانی اهل خوارزم بر تارک علم و معرفت قرنهای چهارم و پنجم هجری می درخشد. او بیشتر آثار گران قدر خویش را در زمینه های طب، جغرافی، ریاضی و فلسفه به زبان عربی تألیف کرده است؛ اما کتاب التفهیم را ابتدا به خواهش ریحانه، دختر حسین خوارزمی، یکی از رجال دانش دوست معاصر خود در سال ۴۲۰ هـ.ق. به فارسی نوشته و بعداً آن را به عربی درآورده است. این کتاب اولین و مهم ترین کتابی است که خاص علم نجوم و هندسه و حساب به فارسی نوشته شده و از آنجا که نویسنده آن یکی از دانشمندان بنام در این رشته است اهمیت و اعتبار خاصی یافته است.

نثر اخلاقی و اجتماعی (تعلیمی)

شعر اخلاقی و اجتماعی تقریباً از همان آغاز وجود داشت و بیشتر شاعران فارسی زبان، این گونه موضوعات را که برای هدایت مردم و جامعه مفید می دیدند، مورد توجه قرار می دادند. در نثر فارسی از این دوره با آثاری روبه رویم که هدف آنها آموزش مسائل ضروری برای تهذیب دلها یا هدایت امور اجتماعی و سیاسی به مسیری معین است. از میان آثار مشهوری که در سده پنجم هجری در این زمینه تألیف شده است، دو اثر را برای آشنایی بیشتر برگزیده ایم :

الف) قابوس نامه: عنصر المعالی، کیکاووس بن اسکندر بن قابوس وشمگیر، از شاهزادگان خاندان زیاری است که پدرانش در نواحی شمالی ایران حکومت داشتند. خود او به حکومت نرسید؛ اما از تربیت امیرزادگان و یک زندگی نسبتاً مرفه برخوردار بود و از دانشها و فنون و پیشه های روزگار آگاهی داشت مجموعه این دانایی ها در وجود این امیر روشن ضمیر به بار نشسته بود و او حاصل تجربه های خود را در سن شصت و سه سالگی در کتابی به نام قابوس نامه برای نشان دادن راه و رسم زندگی به فرزند خود، گیلانشاه به یادگار گذاشت. در این کتاب تأثیر متون آموزشی پیش از اسلام آشکار است.

عنصر المعالی کتاب خود را در چهل و چهار باب پرداخته و در هر باب حکایتهایی دلپذیر و هدفدار درج کرده است.

ب) سیاست نامه: توس از قدیم به داشتن شخصیتهای برجسته فرهنگی معروف بوده است و در هر دوره نامورانی از این شهر برخاسته اند یکی از توسیان نام آور که علاوه بر برخورداری از دانش و فضل، سیاستمدار و اهل تدبیر نیز بوده، خواجه نظام الملک است که حدود سی سال در مقام وزارت دو سلطان مقتدر سلجوقی، یعنی، آلب ارسلان و ملکشاه بوده است. او در یکی از سالهای ۴۰۸ یا ۴۱۰ هـ. ق. ـ یعنی، در آخرین سالهای حیات فردوسی ـ در نوغان توس زاده شد. از همان کودکی به امور حکومت علاقه خاصی داشت و چون از لیاقت و کفایت نیز بهره مند بود، در سال ۴۵۱ هـ. ق. به وزارت آلب ارسلان رسید و تا پایان عمرـ یعنی رمضان سال ۴۸۵ هـ.ق. که با زخم کارد یکی از فداییان حسن صباح از پای درآمد ــ در این سمت باقی ماند.

ملکشاه سلجوقی در اواخر کار از او خواسته بود تا حاصل مطالعات و تجربیات خود را در کتابی راجع به آیین مملکت داری تدوین کند. خواجه بنابر این فرمان، کتابی در رسوم پادشاهان پیشین و آیین پادشاهی ترتیب داد و زمانی که آن را بر پادشاه عرضه داشت، ۳۹ باب بود که چون آن را مختصر یافتند مقداری بر آن افزود تا به ۵۰ باب رسید. این کتاب «سیر الملوک» یا «سیاست نامه» بود که علاوه بر کلیاتی مربوط به راه و رسم پادشاهی، پر است از حکایتها و داستانهای تاریخی و نیمه تاریخی مربوط به پادشاهان پیشین که هر کدام به مناسبت موضوع سخن، در جای خود آمده است.

سیاست نامه از متنهای مهم تاریخی و ادبی قرن پنجم هجری است که به نثری ساده اما محکم و ادبی نوشته شده است.

نثر تاریخی

سنت تاریخ نویسی به فارسی و عربی در این دوره ادامه یافت و در این زمینه نیز کتابهای ارزشمندی به زبان فارسی پدید آمد که در زیر به ذکر دو نمونه از آنها می پردازیم.

الف) تاریخ سیستان: تاریخ سیستان کتابی است که تألیف دو بخش آن چیزی کم‌تر از سه قرن طول کشیده است. به این معنی که بخش اوّل آن، تاریخ سرزمین سیستان را از ابتدا تا حدود سال ۴۴۵ هـ.ق. دربر می‌گیرد و بنابراین، تألیف آن هم در حدود همین سال‌ها – یعنی آغاز کار دولت سلجوقی – بوده است و این از سبک انشای کتاب پیداست. بخش دوم این کتاب – که حوادث سال ۴۴۵ تا ۷۲۵ هـ.ق. را شامل می‌شود – در اوایل قرن هشتم هـ.ق. و با سبک نثر همان زمان نگارش یافته است.

موْلّف هیج‌یک از بخش‌های تاریخ سیستان معلوم نیست. نثر بخش نخستین کتاب ساده و طبیعی و به شیوه‌ کتاب‌های تاریخ دوره‌ی قبل مانند بلعمی است که تا حدودی از لغات و ترکیبات دشوار تازی به دور مانده است. تاریخ سیستان در واقع یک تاریخ محلّی است که در آن به جزئیّات حوادث مربوط به سرزمین سیستان اشاره شده و آن را یکی از منابع مهم تاریخ آن عصر قرار داده است. فواید تاریخی این اثر از جنبه‌های ادبی‌اش افزون است.

ب) تاریخ بیهقی: در میانه‌ دوره‌ای که ترکان در عرصه‌ کشمکش‌های سیاسی و نژادی کامیاب شده و به همدستی خلفای بغداد، حکومت‌های محلی ایرانی تبار را کنار زده بودند. کتابی به زبان فارسی تألیف شد که هر چند پس از عبور از مرحله‌ مسائل قومی و ملّی – دست کم بدان‌گونه که برای فردوسی مطرح بود – جانبدار ترکان و مروّج حاکمیّت آنان به‌شمار می‌رفت. بهتر از هر کتاب و مأخذی ناراستی‌ها و کم و کاست‌های سیاست و اندیشه‌ آنان را بر ملا می‌ساخت. این کتاب «تاریخ بیهقی» اثر ارجمند ابوالفضل بیهقی دبیر رسایل سلاطین غزنه بود.

بیهقی در سال ۳۸۵ هـ.ق. در روستای حارث‌آباد بیهق (سبزوار کنونی) زاده شد و پس از کسب دانش و معرفت در نیشابورء به دیوان رسایل سلطان محمود راه یافت.

او در ایامی که در دستگاه غزنویان به خدمت دیوانی اشتغال داشت. ناظر بسیاری از وقایع بود وبه همین‌دلیل برآن شد که تاریخ غزنویان را بنویسد. پس با دریالت و تفصیل تمام، جزئیّات حوادث روزگار حکومت آل سبکتکین را – از تشکیل دولت غزنوی تا اوایل روزگار سلطان ابراهیم بن مسعود – در سی مجلّد به رشته‌ تحریر درآورد. متأسّفانه کتاب بیهقی به‌طور کامل به دست ما نرسیده و در روزگاران گذشته بخش‌های عمده‌ای از آن از میان رفته است.

آنچه از تاریخ بیهقی باقی مانده، مربوط می شود به روزگار حکومت سلطان مسعود غزنوی (حکومت ۴۲۱-۴۳۲) که به غلبه آل سلجوق پایان می پذیرد و به همین سبب به تاریخ مسعودی نیز مشهور شده است. بیهقی که در سراسر حکومت مسعود از جزئیات امور آگاه بوده، در جنگ ها و سفرها شرکت داشته و به اقتضای شغل خود از همه امور پنهانی و زدوبندهایی که میان قدرتمندان در جریان بوده، سر درآورده است. وقایعی را هم که خود، مستقیماً در آنها مشارکت و نظارت، نداشته از افراد مطمئن نقل کرده و در نتیجه توانسته است از کتاب خویش گنجینه ای از حوادث و اطلاعات جزئی تاریخی و دقیق بسازد؛ تا آنجا که از این حیث، کتاب او در میان همه آثار تاریخی فارسی و حتی عربی ممتاز و مشخص از کار درآمده است. ابوالفضل بیهقی تنها مورّخی امین و بلندپایه نیست؛ بلکه نویسنده ای توانا و چیره دست نیز هست. این امتیاز هم در بین آثار زبان فارسی به تاریخ بیهقی منحصر می ماند. قدرت نویسندگی بیهقی و توانایی او در قلمرو امکانات زبان فارسی از یک طرف و امانتداری و دقت وی در جزئیات و پیوند دادن حوادث مرتبط به یک دیگر، سبب شده است که کتاب او به صورت داستانی بسیار گیرا و دلچسب درآید.

در تاریخ بیهقی وظیفه شناسی و زبان آوری و ایمان به کار، دست به دست هم داده و اثری را پدید آورده اند که بلاغت طبیعی زبان فارسی را در خود منعکس کرده است. سرتاسر تاریخ بیهقی و لابه لای حوادث آن پر است از اندرز و عبرت و سخنان خردمندانه که خواننده را هر دم به خود متوجه می‌سازد و او را بر آن می دارد تا در آن چه خوانده است، دقت کند و خرد خویش را برای دریافت نتایج اخلاقی آن به کار اندازد. جایی در ضرورت استفاده از خرد خدادادی بدین گونه سخن می گوید:

«و هر بنده که خدای عزّوجل او را خردی روشن عطا داد و با آن خرد که دوست به حقیقت اوست احوال عرضه کند و با آن خرد، دانش یار شود و اخبار گذشتگان را بخواند و کار زمانه خویش نگاه کند، بتواند دانست که نیکوکاری چیست و بدکرداری چیست و سرانجام هر دو خوب است یا نه و مردمان چه گویند و چه پسندند و چیست که از مردم یادگار ماند نیکوتر.

و بسیار خردمند باشد که مردم را بر آن دارد که بر راه صواب بروند، اما خود بر آن راه که نموده است نرود و چه بسیار مردم بینم که امر به معروف کنند و نهی از منکر و گویند بر مردمان که فلان کار نباید کرد و فلان کار بباید کرد و خویشتن را از آن دور بینند. هم‌چنان که بسیار طبیبان‌اند که گویند فلان چیز نباید خورد که از آن چنین علّت به حاصل آید و آن‌گاه از آن چیز بسیار بخورند. و جمعی نادان که ندانند که غور و غایت چنین کارها چیست، چون نادان‌اند معذورند ولکن دانایان که دانند، معذور نیستند.»

این‌گونه دریافت‌ها و برداشت‌ها، کتاب بیهقی را تا حدود زیادی به شاهنامه نزدیک کرده است.

پ) سفرنامه‌ ناصرخسرو: در دنباله‌ نثر تاریخی این دوره باید از سفرنامه‌ ناصرخسرو یاد کنیم که هر چند دارای شیوه‌ای مستقَل و منحصر در نویسندگی است. از نظر زبان و دقّت در جزئیّات با تاریخ بیهقی همانندی‌هایی دارد. در سرگذشت ناصرخسرو دیدیم که وی به‌دنبال خوابی که به سال ۴۳۷ هـ.ق. در جوزجانان دید، از کارهای دولتی دست شست و راه دراز سفری هفت ساله را به اطراف ممالک اسلامی و در واقع دنیای متمدّن و مراکز عمده‌ی علم و فرهنگ آن روزگار در پیش گرفت. ناصرخسرو با قلمی شیوا، دیده‌ها و شنیده‌های خود را طیّ این سفر دراز نوشته و در کتابی شیرین و خواندنی به‌نام سفرنامه به یادگار گذاشته است.

سفرنامه‌ ناصرخسرو که نخستین کتاب در نوع خود به زبان فارسی نیز هست، سیمای شهرها و مردمان آن‌ها و وضع زندگی و اجتماعی آن روزگاران را برای خواننده‌ امروز تصویر می‌کند و با کشش داستانی خود، او را در غم و شادی و جزئیّات احوال با مردمان آن روز مشارکت می‌دهد.

سبک نویسندگی موْلّف در این کتاب هموار و ساده و دلپذیر است. اگرچه توانایی وی در عرصه‌ نثر فارسی، انکار ناپذیر می‌نماید. با این حال آن‌چه برای او مهم است، بیان مطالب است نه هنرنمایی و لفظ ‌پردازی. گویی ناصرخسرو نثر را هم به مانند شعر وسیله‌ای می‌داند برای بیان مقصود که هیج‌گاه صرفاً و به خودی خود نمی‌تواند ارزشی مستقَل داشته باشد.

در این جا قطعه ای از کتاب سفرنامه به عنوان نمونه نقل می شود.

«بیستم صفر سنه‌ی مان وثلائین و اربع مائه به شهر تبریز رسیدم و آن شهر قصبه آذربایجان است؛ شهری آبادان. طول و عرضش به گام پیمودم؛ هر یک هزارو چهارصد بود. مرا حکایت کردند که بدین شهر زلزله افتاده است. شب پنجشنبه هفدهم ربیع‌الاوّل سنه‌ اربع وثلائین و اربع مائه، پس از نماز خفتن، بعضی از شهر خراب شده بود و بعضی دیگر را آسیبی نرسیده بود و گفتند چهل هزار آدمی هلاک شده بود.

و در تبریز قطران نام شاعری را دیدم؛ شعری نیک می گفت؛ اما زبان فارسی نیکو نمی‌دانست. پیش من آمد ؛ دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او را مشکل بود، از من بیرسید؛ با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *