کارگاه تحلیل فصل۲(علوم۱)

قلمرو زبانی: وجود واژگان کهن←  الا: ای / فروهِل: انداختن و جمع کردن / خیمگی: چادردار پیشاهنگ: پیشرو قافله / تبیره: طبل / محمل: کجاوه / کاربرد واژگان در معنای کهن ←  پیشاهنگ: پیش قراول، پیشرو / منزل: جای فرودآمدن / نماز شام: نماز مغرب / فروشد: فرورفت؛ غروب کرد / کمی واژگان غیرفارسی: الا، خیمه، منزل، محمل، مقابل، ولیکن، قصد / زبان شعر ساده و جمله‌ها کوتاه است / بیشتر واژگان شعر ساختمان ساده دارند. / فعل پیشوندی← فروهل: به پایین انداختن / شبکه معنایی← شام؛ مه؛ خورشید… / کاربرد تاریخی دستور← همی بندند / همه واژه های قافیه عربی هستند.

قلمرو ادبی: این متن آرایه ادبی کمی دارد. / چشم شیخ بر ایشان افتاد: مجاز از نگاه / مراعات نظیر / به کار گیری شعر در میان نثر / گلیم سیاه: کنایه از گلیم بی ارزش / در پای شیخ افتادند: کنایه از پوزش خواستن

قلمرو زبانی: درزی: دوزنده / جولاهه: بافنده / هیچ بر اصل نیست: کارش اصل و اساسی ندارد / دعوی: ادعا / کرامت: معجزه / دَرشویم: رویم / مُتَنکّروار: انکارکننده وار / پیشه ور: صنعت کار/ ملوک: پادشاهان

قلمرو ادبی: بیداربخت: جانبخش؛ کنایه از خوشبخت و خوش طالع / سجع [بسیار حقوق بندگی بر خواجه ثابت گردانیده بود و مقامات مشکور و خدمات مقبول و مبرور بر جراید روزگار ثبت کرده.] / عمر پشت به دیوار فراغت بازدهی: کنایه / جراید روزگار، دیوار فراغت، بار آبگینه امَل، غرقاب فنا: اضافه تشبیهی / واج آرایی

قلمرو زبانی: ملک: پادشاه / زیرک سار: زیرک / بیداربخت: خوشبخت / خواجه: سرور / مقامات: کارها / مشکور: ستوده / مقبول: پذیرفته / مبرور: مقبول / جراید: روزنامه ها / برآوری: انجام دهی / بازآیی: برگردی / وافر: بسیار  / کفاف: بسندگی / پیرایه: زیور / عفاف: پاک دامنی / فراغت: آسایش / پذَرفتگاری: اعتراف، پذیرش / تقبّل: قبول کردن / تکفّل: به عهده گرفتن / اقبال: رویکرد / درنشست: سوار شد / بادهای مخالف: بادهای ناموافق / سفینه: کشتی / درگردانید: چپه کرد / آبگینه: شیشه / امَل: آرزو / فنا: نابودی / سنگ پشت بحری: لاک پشت دریایی / قوتی: توشه، خوراک

ای خواجه، رسیده است بلندیت به جایی / کزاهل سماوات به گوش تو رسد صوت!

گر عمر تو چون قد تو باشد به درازی /  تو زنده بمانی و بمیرد ملک الموت (انوری)

پایه‌های آواییبِش نُ از  نی چُن ح کا  یَت می کُ نَد
پایه‌های آواییاز جُ  دا  یی ها شِ   شَکا یَتمی کُ نَد
وزنت تن تنت تن تنت تن تن
نشانه‌های هجاییUـ ـUـ ـUـ ـ

این دو مصراع با یکدیگر هم وزن اند؛ زیرا تعداد هجاهای کوتاه و بلند برابر است و هجاهای کوتاه و بلند یک به یک در برابر هم نشسته اند.

الهی اگر بهشت، چون چشم و چراغ است، بی دیدار تو، درد و داغ است. (خواجه عبدالله انصاری) / سجع متوازن؛ متوازی

طالب علم، عزیز است و طالب مال، ذلیل. (خواجه عبدالله انصاری) / سجع متوازن

باران رحمت بی حسابش همه را رسیده، و خوان نعمت بی دریغش، همه جا کشیده. (سعدی)  / سجع متوازی

این دلق موسی است مرقعّ و آن ریش فرعون مرصّع. (سعدی) / سجع متوازی

در ایاّم طفولیت متعبّد و شب خیز بودم و مولعِ زهد و پرهیز. (سعدی) / سجع متوازی

یاد؛ نام: سجع متوازن. اگر به جای نام، شاد بگذاریم سجع متوازی به دست می‌آید.