Alfred, Lord Tennyson

آلفرد تنیسون | |
زادسال زادگاه | ۶ اوت، ۱۸۰۹ (میلادی) سامرسبای، لینکلنشر، بریتانیا |
---|---|
درگذشت | ۶ اکتبر، ۱۸۹۲ (میلادی) (۸۳ سال) لورگاسهال، بریتانیا |
فرهیزشگاه | دانشگاه کمبریج دانشکده ترینیتی (کمبریج) |
پیشه | سراینده |
عصر | روزگار ویکتوریا |
همسر | امیلی سلوود (۱۸۹۲–۱۸۵۰) |
فرزندان | هالام، لیونل |
He clasps the crag with crooked hands;
Close to the sun in lonely lands,
Ring’d with the azure world, he stands.
♣♣♣♣♣
The wrinkled sea beneath him crawls;
He watches from his mountain walls,
And like a thunderbolt he falls.
زندگینامه
آلفرد تنیسون در ۶ اوت ۱۸۰۹ در سامرسبای، لینکلنشر انگلستان چشم به گیتی گشود، سومین فرزند خانواده با پدری کشیش. وی در خانوادهای از لایههای متوسط جامعه پرورد؛ اما گویا از تبار اشرافزادگان نیز بوده است.
در سال ۱۸۲۷ به دانشکده ترینیتیِ دانشگاه کمبریج گام نهاد؛ اما در سومین سال، ناگزیر شد، آنجا را وانهد. با بررسی جُنگ «کاخِ هنر» که تنیسون آن را چندی پس از وانهادن دانشکده ترینیتی سُرود، چنین به نظر میآید که محیطِ این دانشکده بسیار بر او و منش شعریِ او اثر گذاشته باشد. همان جا با آرتور هنری هالم (۱۸۱۱–۱۸۳۳) که او نیز سراینده بود، دیدار کرد و میان آن دو دوستی ژرفی پیدا آمد. این دو دوست، زمان درازی را به گفتمان های فلسفی و سرودن شعر پرداختند و با هم فرانسه جنوبی، پیرنه، و آلمان را گشتند.
آلفرد، در همین سال با امیلی سل وود که بعدها تنها همدم او گشت، آشنا شد. بستر این دوستی را آرتور هالم فراهم آورده بود. همچنین امیلی، خواهر آلفرد و آرتور هالم نامزد شدند. پس از مرگ پدر آلفرد در سال ۱۸۳۱، وی مجبور شد به خانه بازگردد تا تأمین هزینه خانواده را بر دوش گیرد. در این دوران آشنایان بیشاز پیش نگران حال و روز آلفرد بودند. درآمد خانواده اندک بود و سه تن از برادرانش هم دچار بیماریهای روحی گشته بودند. در همین زمان ناگهان خبر ناگوار درگذشت هالم به گوش وی رسید. بازتاب مرگ هالم را در بسیاری از اشعار تنیسون میتوان یافت. امیلی، خواهر تنیسون که نامزد هالم بود نیز در این اندوه با آلفرد همدل شد.
از سویی، ویلیام وردزورث، سخن سالار انگلستان درمیگذرد و دربار به سخن سالار تازه ای نیاز پیدا می کند. این پیشه نخست به ساموئل راجرز ۸۷ ساله پیشنهاد می شود؛ ولی او نمی پذیرد. سرانجام در سال ۱۸۸۴ شهبانو ویکتوریا بهطور رسمی به آلفرد لقب لرد را می دهد.
نغر اینکه تنیسون با زبان و ادب پارسی نیز آشنا بود. در سالِ ۱۸۴۶ ادوارد بی. کاول، که دوست مشترک تنیسون و ادوارد فیتزجرالد بود، تنیسون را با زبانِ پارسی آشنا کرد. آلفرد دلبستگی بسیاری به حافظ یافت و در سروده های خود گاهی از واژگان پارسی بهره گرفت. سرانجام آلفرد تنیسون در ۶ اکتبر ۱۸۹۲ به بیماری نقرس دچار می شود و سرای خاک را وامی نهد.
♣♣♣♣♣
عقاب
وزن: Iambic Tetrameter
قالب: دو بند سهسطری: سه تایی، شش لختی، دوبندی
Poetic Form: Tercet
ساختار پساوند (قافیه ): الف الف الف / ب ب ب.
گزارش و واکاوش: این شعر، که در وصف شاهین سروده شده است، از سبک تصویری – نمادین بهره میبرد. درونمایه آن درباره نیرو، شکوه و چالاکی شاهین است. پرنده ای که در فرازنای آسمان پرواز میکند و ناگهان، همچون آذرخش، به سوی زمین فرود میآید. زبان شعر ساده؛ اما تأثیرگذار است.
He clasps the crag with crooked hands;
clasp: grasp (something) tightly with one’s hand.
crag: a steep or rugged cliff or rock face.
crooked: bent or twisted out of shape or out of place. / خمیده
برگردان فارسی: خرسنگها را با چنگال خمیده اش می گیرد.
Close to the sun in lonely lands,
Ring’d with the azure world, he stands.
Ring’d: Ringed. / حلقه شده، محصور شده
Azure: bright blue in color like a cloudless sky / لاجوردی
برگردان فارسی: نزدیک به خورشید در سرزمین های تک افتاده و دور می ایستد؛ در حالی که سپهر نیلگون او را دربرگرفته است.
The wrinkled sea beneath him crawls;
wrinkled: (especially of fabric or the skin) having wrinkles or slight folds. / پرچین
beneath: at a lower level or layer.
crawl: move forward on the hands and knees or by dragging the body close to the ground.
برگردان فارسی: و دریای پرموج زیر او می خزد.
He watches from his mountain walls,
برگردان فارسی: او از فراز دیواره های کوه خیره می شود؛
And like a thunderbolt he falls.
thunderbolt: a flash of lightning with a simultaneous crash of thunder. / آذرخش
برگردان فارسی: و همچون آذرخش شیرجه می رود.



ناصر خسرو قبادیانی

عقاب
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست / واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت: / کامروز همه روی جهان زیر پر ماست
بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز / بینم اگرم ذره ای اندر تک دریاست
گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد / جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست
بسیار منی کرد و نترسید ز تقدیر / بنگر که ازین چرخ جفا پیشه چه برخاست
ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی / تیری ز قضای بد بگشاد بر او راست
بر بال عقاب آمد آن تیر جگردوز / وز ابر مر او را به سوی خاک فروکاست
بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی / وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست
گفتا: عجب است این که ز چوبی و ز آهن / این تیزی و تندی و پریدن ز کجا خاست!؟
زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید / گفتا: ز که نالیم که از ماست که بر ماست!
♣♣♣♣♣
۱- روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست / واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
قلمرو زبانی: خاست: بلندشد / طعمه: شکار/ اندر: در / قلمرو ادبی: قالب: قطعه / وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن / عقاب: نماد انسان های خودپسند / پر، بال، عقاب: مراعات نظیر/ پر و بال آراستن: کنایه از آماده پرواز شدن / قافیه: خاست، بیاراست
بازگردانی: روزی عقابی از بالای سنگی به هوا پرید و برای یافتن شکار پرواز کرد.
گوشزد: در برخی پچینها: واندر← بهر / واندر طلب طعمه ← از بهر طمع / مصراع نخست: گویند عقابی به در شهری برخاست / مصراع دوم: وز بهر طمع پرّ به پرواز بیاراست
۲- بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت: / کامروز همه روی زمین زیر پر ماست
قلمرو زبانی: نظر: نگاه / قلمرو ادبی: بر، پر: جناس / زمین: مجاز ازهمه موجودات / زیر پر ماست: کنایه از اینکه ما بر جهان چیره ایم.
بازگردانی: بر راستی بالش نگاه کرد و اینچنین گفت: که امروز همه موجودات زمین تحت تسلط من است.
گوشزد: تغییر پچین با توجه به نظر نگارنده: کامروز← امروز / در برخی پچینها: زمین ← جهان
۳- بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز / بینم اگرم ذرّه ای اندر تگ دریاست
قلمرو زبانی: تگ دریا: ته دریا / فلک: چرخ، آسمان / تگ: ته / تیز: دقیق / اندر: در / قلمرو ادبی: اوج، تگ: تضاد / واژه آرایی / واج آرایی «ر»
بازگردانی: چون بر اوج آسمان بپرم به خاطر نگاه تیزبینم اگر ذرّه ای در ته دریا باشد، آن را میبینم.
گوشزد: در برخی پچینها: مصراع نخست ← بر اوج فلک چون بپرم از نظر تیز؛ گر اوج بگیرم بپرم از نظر شید / (تغییر پچین با توجه به نظر نگارنده) بینم اگرم ← می بینم اگر /
۴- گر بر سر خاشاک یکی پشّه بجنبد / جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست
قلمرو زبانی: خاشاک: خار و خس؛ چوب و علف / عیان: آشکار / قلمرو ادبی: بر،سر؛ گر، سر: جناس/ واژه آرایی: پشه / بجنبد، جنبیدن: همریشگی (اشتقاق) / اغراق
بازگردانی: اگر بر سر علفها یک پشه بجنبد، آشکارا جنبیدن آن پشه را می بینیم.
۵- بسیار منی کرد و نترسید ز تقدیر / بنگر که ازین چرخ جفاپیشه چه برخاست
قلمرو زبانی: منی کردن: منیّت کردن، لاف زدن، به خود بالیدن / تقدیر: سرنوشت / نگریستن: نگاه کردن (بن ماضی: نگریست؛ بن مضارع: نگر) / جفاپیشه: ستمگر / برخاستن: ظاهر شدن / قلمرو ادبی: چرخ: استعاره از آسمان / ازین چرخ جفاپیشه چه برخاست: جانبخشی
بازگردانی: بسیار منی کرد و از تقدیر نترسید. نگاه کن که چرخ ستمگر چه واکنشی نسبت به رفتار او نشان داد.
گوشزد: تغییر پچین با توجه به نظر نگارنده: نترسید ز تقدیر ← ز تقدیر نترسید
۶- ناگه ز کمینگاه یکی سخت کمانی / تیری ز قضای بد بگشاد بر او راست
قلمرو زبانی: ناگه: ناگهان / سخت کمان: تیر انداز ماهر و زورمند / قضا: سرنوشت / راست: مستقیم و دقیق / تیر گشادن: تیر انداختن / قلمرو ادبی:
بازگردانی: ناگهان از بد روزگار یک تیرانداز ورزیده، از کمینگاه مستقیم به سوی او تیری بینداخت.
گوشزد: در برخی پچینها: مصراع نخست ← ناگه ز یکی گوشه ازین سخت کمانی / مصراع دوم ← تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست
۷- بر بال عقاب آمد آن تیر جگردوز / وز اوج مر او را به سوی خاک فروکاست
قلمرو زبانی: جگردوز: کشنده / فروکاست: فرونشاند / قلمرو ادبی: خاک: مجاز از زمین / اوج، خاک: تضاد
بازگردانی: آن تیر کشنده بر بال عقاب آمد و از ابر او را به سوی خاک فروکشید.
گوشزد: در برخی پچینها: جگردوز ← جگرسوز / اوج ← ابر
۸- بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی / وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست
قلمرو زبانی: گشادن: باز کردن / قلمرو ادبی: خاک: مجاز از زمین / چو ماهی: تشبیه / چپ، راست: تضاد / بر، پر: جناس
بازگردانی: روی خاک افتاد و مانند ماهی روی خاک غلتید و آن گاه پر خودش را از دو طرف باز کرد.
۹- گفتا: عجب است این که ز چوب است و ز آهن / این تیزی و تندی و پریدن ز کجا خاست!؟
قلمرو زبانی: عجب: عجیب / تیزی و تندی: سرعت / قلمرو ادبی: واژه آرایی: است
بازگردانی: گفت: عجیب است این تیر از چوب و آهن است. این سرعت و پریدن از کجا آمده است!؟
گوشزد: در برخی پچینها: مصراع نخست ← گفتا: عجب است این که زچوبی و زآهن / پریدن ز ← پریدنش
۱۰- زی تیر نگه کرد و پر خویش بر او دید / گفتا: ز که نالیم که از ماست که بر ماست!
قلمرو زبانی: زی: سوی / قلمرو ادبی: پر، بر: جناس / واژه آرایی: ماست / مصراع دوم زبانزد است
بازگردانی: به تیر نگاه کرد و پر خودش را در آن دید. گفت: از چه کسی ناله کنیم که از ماست که بر ماست!
گوشزد: در برخی پچینها: مصراع نخست ← چون نیک نگهکرد و پر خویش بر او دید
۱۱- حجت! تو منی را ز سر خویش بدر کن / بنگر به عقابی که منی کرد و چهها خاست
قلمرو زبانی: حجت: لقب ناصرخسرو / منی: خودبینی / بدر: بیرون / خاست: ظاهر شد / قلمرو ادبی:
بازگردانی: ای حجت! تو خودبینی را از سرت بیرون کن. نگاه کن که عقابی که خودبینی کرد دچار چه بلایی شد.