مهارت های مورد نیاز دبیران

دیباچه

پژوهش‌های روانشناسی – پرورشی نشان می‌دهد که آموزگار کامیاب باید از چهار توانمندی که به آن‌ها، دانش آموزگاری گفته می‌شود، برخوردار باشد:

ما برآنیم تا در این نوشتار به گزارش هر یک از این چهار توانمندی بپردازیم.

الف) شناخت درون‌مایه کتاب

منظور از دانش درون‌مایه کتاب، شناخت و آگاهی آموزگار از کتابی است که می‌آموزاند. اگر آموزگار درس را به خوبی نیاموخته باشد، نخواهد توانست آن را به دیگران یاد دهد. معمولا دانش درون‌مایه کتاب، در دانشگاه به دست می‌آید؛ پرروشن است که آموزگارانی کامیاب‌ترند که از درسنامه‌ها، به خوبی آگاهی داشته باشند و در دانشگاه آن‌ها را به نغزی آموخته باشند. دبیری که کتابی را به خوبی نیاموخته دیر یا زود دستش برای دانش آموزانش رو می‌شود و دانش‌آموزان دیگر به او اعتماد نخواهند کرد.

آموزگار خوب، پیش از اینکه به آموزگاه برود، درسها را بازخوانی می‌کند؛ همه درون‌مایه درس را از نو برمی‌رسد. همه خودآزمایی‌ها را پاسخ می‌دهد تا در هنگام آموزش به گره و مشکلی برنخورد. بهتر است دبیران تازه کار همه مطالبی را که در سر کلاس می‌خواهند یاد بدهند بنویسند و به هیچ وجه به حافظه خود تکیه نکنند؛ زیرا دانش آموزان در کلاس شلوغ می‌کنند؛ سخنان نامرتبط به درس می‌گویند و حواس بیشتر دبیران را پرت می‌کنند. اگر دبیری به حافظه اش تکیه کند ممکن است دچار لغزش شود و دانش‌آموزان از همین لغزش کوچک بهره می‌برند و می‌گویند دبیرمان از درس آگاهی بایسته برخوردار نیست و نمی تواند به خوبی درس دهد. نگارنده که درس فارسی، عربی و انگلیسی آموزش می‌دهد در اوایل آموزگاری همه متن‌ها را ترجمه می‌کرد و می‌نوشت. پاسخ همه خودآزمایی‌ها را آماده می‌کرد و در دسترس داشت تا به موقع از آنها بهره ببرد. هنگام آموزش، بسا بهترین دبیران موضوعی را فراموش کنند و یا پاسخی را ناقص یا نادرست به فراگیران بازگو کنند. اگر همه چیز پیش از آغاز کلاس آماده گردد، لغزش دبیر به صفر می‌رسد.

ب) آگاهی از شیوه آموزش

منظور از دانش آموزشگری، چگونگی ارائه آموزه و شیوه‌هایی است که درس را برای یادگیران آسان‌فهم‌تر می‌کند؛ همچنین آگاهی از اینکه چه چیزی سبب ساده شدن و آسان‌آموزی می‌شود. دانش درونمایه و دانش شیوه آموزشگری بسیار به هم نزدیک اند؛ اما در عین حال از هم جدا. برای نمونه دانش اینکه چگونه می‌توانیم به وزن شعر پی ببریم (دانش درونمایه)، با دانش اینکه چگونه وزن‌شناسی را به دانش آموزان یاد دهیم و آن را قابل فهم کنیم، کاملا با هم متفاوت و متمایزند.

بهتر است مطالب درسی را دیداری کنیم. بدین معنا که با نوشتن یا تصویرسازی آموزش را ساده تر کنیم. دانش آموزان با دیدن بهتر می‌آموزند تا با گفتن. پس اگر می‌خواهیم وزن شعری را به دانش آموزان بیاموزیم بهتر است بیت را پای تخته بنویسیم. البته بهتر است از دانش آموزی کم کار بخواهیم پای تخته بیاید و بیت را بنویسد و آن را برش بزند و وزن آن را به دست آورد. نباید فقط به گفتن بسنده کنیم؛ مثلا بگوییم وزن این بیت این یا آن است. بهتر است آن را پای تخته بنویسم تا دانش آموز به چشم آن را ببینند.

پس اگر مطالب ما قابل آموزش با شکل است از شکل و تصویر بهره مند شویم؛ برای نمونه: اگر می خواهیم آرایه تضاد را به دانش آموزان یاد دهیم، دو تصویری را بکشیم که با هم سر جنگ دارند. یکی به رنگ سفید دیگر به رنگ سیاه.

راه دیگر برای ساده سازی آموزش، سرواژه سازی است. مطالب را کوتاه کنیم و از آنها سرواژه بسازیم؛ برای نمونه اگر می‌خواهیم در درس فارسی وادی‌های عرفانی را آموزش دهیم، وادی ها را تک‌تک پای تخته بنویسم و از آنها سرواژه بسازیم. مانند نمونه زیر:

بهترین دبیر، دبیر تنبل است. کسی که هیچ کاری را خودش انجام نمی‌دهد و همه کارها را به دانش آموزان وامی‌گذارد و خودش فقط نظارت می‌کند. اگر می‌خواهید تخته را پاک کنید از دانش آموزی که نمی‌تواند مدت طولانی روی صندلی بنشیند بخواهید که تخته را پاک کند. این کار سبب می‌شود دانش آموز بلند شود چند گامی بردارد و خشکی درس برایش کمتر شود. اگر می‌خواهید چیزی پای تخته بنویسید از دانش آموز دیگری که خط خوبی دارد بخواهید این کار را انجام دهد. با این کار هم دانش آموز بهتر می‌آموزد و هم اینکه این مسئولیت دادن سبب می‌شود دانش آموزان خودشان را در فرایند یادگیری هم‌بهر بدانند. اگر می‌خواهی درس را دوباره تکرار کنید از دانش آموز زرنگی بخواهید همه مطالب را از نو جمع بندی کند.

گرفتن بازخورد فراموش نشود. بدین معنی که با اتمام درس از چند دانش آموز پرسش کنید تا متوجه شوید مطالب را آموخته اند یا نه؟ متوجه شوید که اشکال کار کجاست؟ سطح گیرایی دانش آموزان یکسان نیست و هر دانش آموزی نیاز به شیوه و اندازه ای برای تکرار مطالب دارد. برخی با یک بار گفتن می آموزند و برخی نیاز به چندین بار تکرار دارند؛ پس سطح دانش آموزان را در نظر بگیرید و اگر نیاز است درس را چندین بار تکرار کنید. زمانی که درس داده شده را از دانش آموزان می پرسید، هم دانش آموز می فهمد که باید گوش دهد هم اینکه شما می فهمید چند درصد شاگردان درس را یاد گرفته اند. پس اگر نیاز دیدید می توانید دوباره مطالب را بازگو کنید.

همه دانش آموزان را به یک چشم نبینید. دانش آموزان بسیار با هم تفاوت دارند. نوشتن مطالب یکی از راه های خوب فراگرفتن است. باید فراگیران هر آن چه را که گفته اید یادداشت کنند. یادداشت‌های آنها را ببینید و به آنها نمره دهید. در کارهای دانش آموزان نظارت کنید. باید دانش آموز بفهمد که کارهایش رصد می‌شود. دانش آموزی که هیچ کاری سر کلاس انجام نمی دهد چیزی هم نخواهد آموخت. نگذارید کتاب دانش آموزان سفید باشد. کتابها را بازبینی کنید و اگر کتاب دانش آموزی سفید است؛ یعنی خودآزمایی ها یا مطالب گفته شده را در کتاب یادداشت نکرده او را بازخواست کنید. نگارنده هر نشست و در پایان نیم سال کتاب ها و دفترهای فراگیران را بررسی می کند و به آنها نمره می دهد. این کار نقش تعیین کننده در فعالیت کلاسی دارد.

تکلیف منزل بخشی از برنامه درسی است حتما باید دانش آموز تکلیف داشته باشد حتا یک صفحه. دانش آموزی که در خانه هیچ کاری انجام نمی دهد به احتمال زیاد در خانه هیچ چیزی را هم نخواهد خواند. البته روی سخن من با همه دانش آموزان نیست؛ ولی تجربه به من آموخته که تکلیف نوشتن آموزش را سرعت می بخشد.

به شیوه سخنرانی درس ندهید. درس باید همکنشی باشد میان دبیر و دانش آموز. هر از چند گاه از درس بیرون بیایید و با فراگیران شوخی کنید تا کلاس خشک و خستگی آور نشود. از خاطرات خود بگویید با دانش آموزانتان همدلی کنید و درباره مطالبی را که دانش آموزان دوست دارند سخن بگویید؛ مانند مسابقات فوتبال یا کشتی که بیشتر برای ایشان جذاب است. تجربه های خود را با دانش آموزان به اشتراک بگذارید و از تجربه دانش آموزان نیز بهره مند شوید. درس را با تجربه های فردی فراگیران بیامیزید. برای نمونه اگر جمله ای می خواهید بنویسید تا اجزای آن را بررسی کنید، از نام و تجره ایشان بهره ببرید و با این کار توجه دانش آموز را به پای تخته بکشید.

پ) شناخت فراگیران

موضوع دیگر مورد نیاز آموزگاران، آگاهی از توانایی‌ها و ناتوانی‌های فراگیران است. آموزگار موفق نیاز دارد که دانش آموزان خود را از هر لحاظ، به ویژه از نظر رشد و توانایی یادگیری بشناسد. آموزگار خوب باید، مطالب خود را به گونه ای طراحی کند که برای دانش‌آموزان پایه‌های مختلف، قابل استفاده باشد. از این رو داشتن اطلاعات از فراگیر و آگاهی از روانشناسی رشد، به آموزگاران بسیار یاری می‌رساند. اگر می بینید که دانش آموزان کند و کم کارند، به فراخور آنها درس بدهید. زیاده گویی برای دانش آموز کم کار و تن آسان نه تنها کمکی به آموزش نمی کند بلکه سبب می شود فراگیر همان مقدار اندک را نیز نیاموزد و به درس بی علاقه تر شود. اگر دانش آموز ورزشکار است نمونه از عملکرد و شیوه کار در باشگاه بیاورید. اگر بازار دوست و کاسب است به شیوه خود او مثال بیاورید. اینها شاید کم ارزش بنماید ولی در بلندمدت آموزش را آسان تر می کند.

شیوه ارتباط با دانش آموزان