آموزه دوازدهم: شیر حق

صبح صادق قدرت کاذب شکست

رشته‌های دام اهریمن گسست (حمید سبزواری)

قلمرو زبانی: صبح صادق: روشنی و صبح دوم و اصلی / صبح کاذب: روشنی بامداد که دوامی ندارد و فقط اندکی می پاید / کاذب: دروغین / اهریمن: شیطان / قلمرو ادبی: صادق، کاذب: تضاد /

بازگردانی: صبح راستین آمد و قدرت صبح دروغین را از میان برد. همچنین رشته‌های دام اهریمن را پنبه کرد.

پیام: رسوایی دروغگو

آموزه ۱۲:  شیر حق

۱- از علی آموز اخلاص عمل / شیر حق را دان منزّه از دغل

قلمرو زبانی: اخلاص: پاکی، بی‌آلایشی / عمل: کار / حق: منظور خداوند است/ منزّه: پاک و بی عیب / دغل: تقلب، نیرنگ / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / شیر: استعاره از حضرت علی

بازگردانی: پاکی نیت و عمل را از حضرت علی بیاموز و او را پاک و زدوده از نیرنگ و دغلکاری بدان.

پیام: پاکی حضرت علی

۲- در غزا بر پهلوانی دست یافت / زود شمشیری بر آورد و شتافت

قلمرو زبانی: غزا: پیکار، جنگ (هم آوا← قضا: سرنوشت؛ غذا: خوراک)  / برآورد: بالا آورد / قلمرو ادبی: دست یافت: چیره شد، پیروز شد / جناسواره: یافت، شتافت

بازگردانی: در جنگ پهلوانی را شکست داد و بر او چیره شد. زود شمشیرش را افراخت و به سوی او شتافت.

پیام: چیرگی بر دشمن

۳- او خدو انداخت در روی علی / افتخار هر نبیّ و هر ولی

قلمرو زبانی: خدو: آب دهان، بزاق / افتخار: نازش / نبی: پیامبر / ولی: سرپرست ، دوست؛ ج اولیاء / قلمرو ادبی: واژه‌آرایی: هر / در، هر:‌ جناس ناهمسان اختلافی / علی، ولی: جناس ناهمسان اختلافی

بازگردانی: او بر روی حضرت علی که سبب افتخار هر پیامبر و دوستان خدا ست، آب دهان انداخت.

پیام: بی آزرمی به حضرت علی

۴- در زمان انداخت شمشیر آن علی / کرد او اندر غزایش کاهلی

قلمرو زبانی: در زمان: فورا  / اندر: در / غزا: جنگ / کاهلی: سستی / قلمرو ادبی: شمشیر را انداخت: کنایه از اینکه از جنگیدن دست کشید

بازگردانی: بی درنگ حضرت علی شمشیرش را انداخت و در جنگ با پهلوان سستی نشان داد.

پیام: دست کشیدن از جنگ

۵- گشت حیران آن مبارز زین عمل / وز نمودن عفو و رحم بی محل

قلمرو زبانی: حیران: سرگشته  / زین: از این / نمودن: نشان دادن / عفو: گذشت / رحم:‌ مهربانی / قلمرو ادبی:

بازگردانی: آن پهلوان از این که حضرت علی او را عفو کرده و در جنگ به او رحم کرده است شگفت زده شد.

پیام: شگفت زدگی مبارز از رفتار حضرت علی

۶- گفت بر من تیغ تیز افراشتی / از چه افکندی مرا بگذاشتی؟

قلمرو زبانی: تیغ: شمشیر / افراشتن: بلند کردن (بن ماضی: افراشت؛ بن مضارع: افراز) / از چه:‌ چرا / قلمرو ادبی: تیغ، تیز: جناس ناهمسان / بگذاشتی: رها کردی / واج‌آرایی «ت»

بازگردانی: حریف علی گفت که شمشیرت را بر من بلند کردی. اکنون چرا آن را انداختی و از جنگ دست کشیدی.

پیام: پرسش درباره رفتار حضرت علی

۷- گفت: من تیغ از پی حق می‌زنم / بندۀ حقّم نه مأمور تنم

قلمرو زبانی: از پی: به خاطر / حقّ: منظور خداوند است / قلمرو ادبی: واج‌آرایی «ن» / تیغ زدن: کنایه از جنگیدن

بازگردانی: حضرت علی گفت من به خاطر خداوند می‌جنگم و بنده او هستم؛ نه بنده هوای نفس.

پیام: پاکی نیت

۸- شیر حقّم نیستم شیر هوا / فعل من بر دین من باشد گوا

قلمرو زبانی: هوا: هوس / فعل: کار / گوا: شاهد / قلمرو ادبی: شیر حقّم: تشبیه فشرده / من شیر هوا نیستم: تشبیه / واژه‌آرایی: شیر، من / هوا، گوا: جناس/ واج‌آرایی «ن»

بازگردانی: من شیر خداوندم و شیر هوا و هوس نیستم. کار و کردار من نیز به دین پاک من گواهی می‌دهد.

پیام: حقانیت علی

۹- باد خشم و باد شهوت باد آز / برد او را که نبود اهل نماز

قلمرو زبانی: آز: هوس / قلمرو ادبی: باد خشم، باد شهوت، باد آز: تشبیه / بردن: کنایه از نابود کردن / واژه‌آرایی: باد / واج‌آرایی «د»

بازگردانی: خشم و شهوت و حرص کسی را که نمازخوان نیست نابود می کند.

پیام: اهمیت نماز

۱۰- چون درآمد در میان غیرخدا / تیغ را دیدم نهان کردن سزا

قلمرو زبانی: چون: هنگامی که / سزا: سزاوار، شایسته / درآمدن: داخل شدن / قلمرو ادبی: نهان کردن تیغ: کنایه از دست از جنگ کشیدن

بازگردانی: هنگامی که دیدم برای خدا نمی جنگم، بیدرنگ شمشیر را در غلاف کردم و از جنگ دست کشیدم.

پیام: جنگ در راه خدا

مثنوی معنوی، مولوی

saeedjafari
jafarisaeed

خودارزیابی

۱- در بیت اوّل، به کدام صفات حضرت علی اشاره شده است؟ – اخلاص در کارها و دوری از دغلکاری.

۲- کدام بیت با مفهوم «الاعمالُ بِالنّیات» عبارت مناسبت دارد؟  – بیت هفتم و دهم

۳- مولوی، در بیت نهم، بر چه نکته ای تأکید دارد؟ – هر کس نمازگزار نباشد خشم و شهوت و آز او را نابود می کند.

دانش زبانی: وابسته های اسم (صفت پرسشی، صفت تعجبی )

به جمله‌های زیر، توجّه کنید.

شما کدام ورزش را دوست دارید؟                                         چند کارگر در کارگاه کار می کنند؟

در گروه‌های اسمی مشخص شده، واژه ای که قبل از اسم آمده است» صفت پرسشی» است که دربارۀ نوع، چگونگی یا مقدار اسم، پرسش می کند. صفت پرسشی، پیش از اسم می آید و وابستۀ پیشین اسم به شمار می آید. اکنون به جمله‌های زیر، توجّه کنید.

چه باغ باصفایی است!                                                     عجب سخن ارزشمندی گفتی!

در هر یک از گروه‌های اسمی بالا، واژۀ قبل از اسم، «صفت تعجّبی» است و احساس و عاطفۀ گوینده را دربارۀ اسم، بیان می کند. صفت تعجّبی پیش از اسم می آید و وابستۀ پیشین اسم، شمرده می شود.

اکنون در جدول زیر، به جایگاه وابسته‌های اسم، در گروه‌های اسمی، توجّه کنید.

 گروه اسمی 
وابستۀپیشینهستۀ گروه
صفت پرسشیصفت تعجّبی 
کدامورزش
چندکارگر
چهباغ
عجبسخن

گفت و گو

۱- حدیثی از پیامبر اسلام بیابید که در آن به مفهوم مصراع «افتخار هر نبیّ و هر ولی» اشاره شده باشد؛ سپس در کلاس دربارۀ آن گفت وگو کنید. – مَن کُنتُ مولاه فَهذا علیٌ مَولاهُ = هر کس که من مولا و پیشوای اویم، اینک علی مولا و پیشوای اوست.

۲- دربارۀ راه‌های درست مبارزه با خشمِ نابجا با دوستان خود گفت وگو کنید. – نباید هنگام خشم کاری انجام دهیم. باید بشکیبیم تا خشممان فروکش کند؛ سپس تصمیم بگیریم. اگر خشمگین شدیم کمی راه برویم آبی بیاشامیم و پس از آرامش، تصمیم عاقلانه بگیریم.

فعالیت نوشتاری

۱  برای هر یک از واژه‌های زیر، دو هم خانواده بنویسید.

اخلاص (خالص، مخلص)، حق (حقیقت، حقانیت)، مأمور (أمر، مأموریت)

۲- معادل معنایی واژۀ «اسد» را از متن درس بیابید و با آن یک تشبیه بسازید و ارکان آن را مشخص کنید. – شیر؛ رستم مانند شیر دلاور است. رستم (مشبه)، مانند(ادات تشبیه)، شیر(مشبه به)، دلاور(وجه شبه)

۳- جاهای خالی نمودار زیر را با نوشتن کلمات مناسب کامل کنید.

 گروه اسمی 
وابسته پیشینهستهوابسته پسین
صفت پرسشیاسمصفت بیانی
کدامکتاببزرگ
چندشمشیرتیز

۴- گروه‌های اسمی مشخص شده در جمله‌های زیر را به هسته و وابسته تجزیه کنید و در جدول  قرار دهید.

چه انشای زیبایی، نوشته ای!

عجب لباس گران قیمتی، به فقیر بخشیدی!

چه پرسش دقیقی از معلم پرسیدی!

 گروه اسمی 
وابستۀ پیشینهستۀوابستۀ پسین
صفت تعجّبیاسمصفت بیانی
چهانشایزیبایی
چهپرسشدقیقی

برخی از واژه‌ها در زبان فارسی، به دو شکل نوشته و خوانده می شود؛ بی آنکه در معنای آنها تغییری ایجاد شود. در هنگام نوشتن آنها لازم است به تلفّظ واژه و املای درست آن دقّت و توجّه کافی داشت؛ مانند: «هوشیار، هُشیار».

حکایت: ان شاء الله

آورده اند که، مردی در راهی می رفت و درمی چند در آستین داشت و در عقیدتش خلل بود.

قلمرو زبانی: آورده اند: حکایت کرده اند / درم: درهم، پول نقره یا طلا / درمی چند: چند دهم / خلل: آسیب، تباهی

بازگردانی: نقل شده است که مردی از راهی می گذشت و مقداری پول در جیبش داشت و ایمانش سست بود.

یکی او را گفت: «کجا می روی؟» گفت: «درمی دارم؛ به خزفروشان می شوم تا خزی خرم».

قلمرو زبانی: خز: پوست راسو / می شوم: می روم / قلمرو ادبی: واج آرایی «خ»

بازگردانی: یک نفر به او گفت: «کجا می روی؟» گفت: «مقداری پول دارم و به بازار پوست‌فروشان می روم تا خز بخرم».

گفت: «بگو ان شاء الله!» گفت: «به ان شاء الله چه حاجت است؟ که زر بر آستین است و خز در بازار!»

قلمرو زبانی: ان شاء الله!: اگر خدا بخواهد / زر: طلا / قلمرو ادبی:

بازگردانی: گفت: « ان شاء الله بگو» گفت: «چرا وقتی که پول دارم و خز هم در بازار هست ان شاء الله بگویم؟»

او بگذشت. در راه طراری به وی بازخورد و آن زر به حیلت ببرد. چون آن مرد واقف شد که زر ببردند، خجل وار بازگشت و به اتفاق، هم آن مرد به او بازخورد و گفت: «هان! خز خریدی؟».

قلمرو زبانی: طراری: جیب بر، دزد / بازخورد: برخورد کرد  / حیلت: فریب و نیرنگ / واقف: آگاه / خجل: شرمنده / وار: مانند / به اتفاق: اتفاقا / هان: آهای

بازگردانی: او رد شد. در راه دزدی دستش را دراز کرد و طلاهایش را با کلاهبرداری به سرقت برد. وقتی مرد فهمید که طلاها را برده اند، شرمنده برگشت و اتفاقی با آن مرد رو به رو شد. مرد گفت: «خز خریدی؟»

گفت: «زر ببردند ان شاء الله.» گفت: «اشتباه کردی؛ ان شاء الله در آن موضع باید گفت تا فایده دهد!»

قلمرو زبانی: موضع: جایگاه

بازگردانی: گفت: «طلا و پولم را دزدیدند ان شاء الله.» گفت: «اشتباه کردی؛ ان شاء الله را باید در آن زمان می‌گفتی تا سود داشته باشد.»

روح الارواح، سمعانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *