بایگانی برچسب: s

واژه آرایی

به بیت های زیر توجّه کنید. در این نمونه ها، تکرار واژه بر تأثیر آهنگین بیت، افزوده است.

پس هستی من ز هستی اوست / تا هستم و هست، دارمش دوست (ایرج میرزا)

واژه آرایی: هستی  / واج آرایی: س، هـ ، ت

ای دریغا، ای دریغا، ای دریغ / کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ (مولوی)

واژه آرایی: ای دریغا، دریغ / واج آرایی: غ (دریغ: افسوس / میغ:‌ ابر)

با من بودی، منَت نمی دانستم / تا من بودی، منت نمی دانستم

واژه آرایی: من، بودی، منت، نمی دانستم / واج آرایی: ن، ی ، ت (منت: من تو را / نمی دانستم:‌ نمی شناختم)

رفتم چه من ار میان، تو را دانستم / با من بودی، منت نمی دانستم (فیض کاشانی)

واژه آرایی: من  / واج آرایی: س، هـ ، ت (منت: من تو را)

ما را سری است با تو، که گر خلق روزگار / دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم (سعدی)

واژه آرایی: سر / واج آرایی: س، ر

توجّه: آنچه در تکرار اهمّیت دارد، جنبه موسیقایی و آوایی سخن است نه شکل نوشتاری واژگان.

تفاوت واژه آرایی و جناس همسان: در واژه آرایی، دو واژه لفظ و معنای یکسانی دارند؛ ولی در جناس لفظ دو واژه یکسان است و معنا نایکسان.

بتی دارم که چین ابروانش / حکایت می کند بتخانه چین

گوشزد۲: اگر تکواژی به واژه افزوده شود و معنا را تغییر دهد واژه آرایی از میان می رود؛ ولی اگر معنا تغییر نکند واژه آرایی از بین نمی رود؛ مانند:

مردی نبود گریختن سوی وصال / هنگام فراق مرد باید بودن

گوشزد۳: حرفهایی مانند: به، در، از … با یکدیگر واژه آرایی پدید نمی آورند.

جام در دست و یار در پهلو / عشق در جان و شور در سر بود

گوشزد۴: ردیف گونه ای واژه آرایی به شمار می رود.

نشاید که خوبان به صحرا روند / همه کس شناسند و هر جا روند

نمونه پرسش: دربیت زیر، تکرار واژه …………….. آرایه …………. را به وجود آورده است.

(ای دریغا، ای دریغا، ای دریغ / کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ)

نمونه هایی برای تکرار یا واژه آرایی

گر خاک تویی خاک ترا خاک شدم / چون خاک ترا خاک شدم پاک شدم (ابوسعید ابوالخیر)

گل مخر گل را مخور گل را مجو / زانکه گل خوار است دائم زرد رو (اقبال لاهوری)

سر معشوق داری سر درانداز / که عاشق زحمت سر برنتابد (خاقانی)

موارد دامدار

مجلس ما بی تو ندارد فروغ / زانکه رخت شمع شبستان ما ست

گوشزد: دقت کنید که «ما» در بیت بازآورده شده است.

نمی دیدی به من، ار ننگ دیدی / مرنج ار زین قدر قدر تو کم شد

گوشزد: واژه آرایی: ندارد؛ زیرا «قَدَر» و «قَدْر» تلفظ یکسانی ندارند.

به وحدت رستم از غرقاب وحشت / به رستم رسته گشت از چاه بیژن

گوشزد: واژه آرایی: ندارد؛ زیرا «رَستم» و «رُستم» تلفظ یکسانی ندارند.

جانها به باد داد که دایم شکسته باد / آن گیسویی که بر سر سرو روان تست

گوشزد: «باد» واژه آرایی نمی سازد؛ زیرا دارای دو معنای متفاوت است. در این بیت جناس به کار رفته است.

شعری از خواجوی کرمانی مناسب برای واژه آرایی، واج آرایی و جناس

نه آخر تو آنی که ما را زیانی / نه آخر توانی که ما را زیانی

مگر زین بسودی که ما را بسودی / وزین بر زیانی که ما را زیانی

چو ما را بهشتی چه ما را بهشتی / چو ما را جهانی چه ما را جهانی

تو پروا نداری که پروانه داری / تو پیمان ندانی که پیمانه دانی

چراغ چه راغی و سرو چه باغی / که دل را امانی و جان را امانی

نه خورشید بامی که خورشید بامی / نه عین روانی که عین روانی

تو آن کاردانی که آن کاردانی / که از دلستانی ز دل دل ستانی

تو آتش نشانی و خواهی که ما را / به آتش نشانی بر آتش نشانی

تو چشمی و چشم از جفای تو چشمه / تو جانی و جان بی وفای تو جانی

تو ماه و مرا پیکر از دیده ماهی / تو خان و مرا خانه از گریه خانی

تو در کار و در کار خواجو نبینی / تو بر خوان و هرگز بخوانم نخوانی (خواجوی کرمانی)

برای آگاهی بیشتر از آرایه واژه آرایی اینجا را کلیک کنید.

پاسخ گزین

در هیچ بیتی به جز بیت ….. «واژه آرایی» دیده نمی شود.

۱) درد پایم کرد منع از خاک بوس درگهت  /  خاک بر سر می‌کنم هر ساعتی از دست پا

۲) مگــــــــوی از گــــرفتاری خـــــویشتن / ببین کـیست آن کــــــو گــــــــرفتار نیست

۳) هر آن کـو مهــــر مهر مصطفــــــی را   /   نهـــــد  بر  دل   بیابد   مرتضــــــی   را

۴) جوابش داد شکــــر کـــــــای جوانمرد   /    چه پنداری کــــــزین شکر کــسی خورد؟

گزینه ۱:  واژه «پا» بازآمده است.  در گزینه۲ «گرفتاری» و «گرفتار» واژه آرایی نمی سازند؛  زیرا معنای یکسان ندارند. در گزینه ۳  مُهر و مِهر جناس ناهمسان حرکتی به شمار می روند و در گزینه ۴ «شکر» نخست اسم خاص و «شکر» دوم به معنای پانیز است.

در کدام بیت دو بار از آرایه «واژه آرایی» استفاده شده است؟

۱) قد عاشقان خم نگیرد چو سنبل / گر او سنبل از ارغوان برنگیرد

۲) گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه / ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

۳) بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار / روز فراق را که نهد در شمار عمر

۴) پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود

پاسخ گزینه ۲: «باش» و «خزان» دو بار بازآمده است. در گزینه۱ فقط واژه «سنبل» تکراری است. در گزینه۳ «عمر» بازآمده است. در گزینه۴ «پای» «چوبین» و «بود» بازآمده است.

در کدام بیت سه بار «واژه آرایی» دیده می شود؟

۱) گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه / ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

۲) سر ارادت ما و آستان حضرت دوست / که هر چه بر سر ما می رود، ارادت اوست

۳) عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست / من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا

۴) گر تو گرفتارم کنی، من با گرفتاری خوشم / ور خوار چون خارم کنی، ای گُل! بدان خواری خوشم

پاسخ گزینه ۳: در این گزینه سه بار واژه آرایی به کار رفته است: «امروز»، «فردا» و «تو». در گزینه۱ «باش» و «خزان». «بهار» و «بهاران» یک واژه به شمار نمی روند. در گزینه۲ «سر» و «ما». در گزینه۴ فقط واژه «خوشم» و «کنی» تکراری است. «گرفتار» و «گرفتاری» معنای ناهمسان دارند.

ویدئوی تست واژه آرایی بخش ۱ (یوتیوپ)

ویدئوی تست واژه آرایی بخش ۱ (آپارات)

تست واژه آرایی بخش ۲ (یوتیوپ)
تست واژه آرایی بخش ۲ (آپارات)

مثل

هر گاه شاعر یا نویسنده در سخن خود از «ضرب المثلی» استفاده کند و یا بخشی از سخن او آنقدر معروف باشد که به عنوان ضرب المثل به کار رود، آن بخش از کلام دارای آرایه مثل است.

بی گمان دیوار طبع پست خاک‌آلود ماست            گر بود کوتاهتر دیواری از دیوار ما

  آنکس که بدم گفت بدی سیرت اوست                 وانکس که مرا گفت نکو خود نیکوست

حال متکلم از زبانش پیداست                             از کوزه همان برون تراود که در اوست

تمثیل

هر گاه برای تاًیید یا روشن شدن مطلبی (معمولاً پیچیده) آن را به موضوعی ساده تر تشبیه کنیم یا برای اثبات موضوعی نمونه‌ای بیاوریم آرایه تمثیل را به کار گرفته اییم

من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش              هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

☼  حافظ خطاب به زاهدان و واعظان می‌گوید که من اگر خوب یا بد هستم ربطی به شما ندارد و شما همان بهتر که مراقب اعمال خود باشید، همچنان که هر کسی هنگام درو آنچه را که خود کاشته‌است برداشت می‌کند. شاعر برای درستی گفته خود در مصراع نخست، در مصراع دوم موضوعی ساده را که درستی آن بر همه آشکار است به عنوان نمونه‌ای برای ان ذکر می‌کند.

خودآزمایی

  1. در مصراع اول بیتی که تلمیح یا تمثیل ندارد، چند استعاره به کار رفته است؟                                                   (سراسری ریاضی ، ۹۲ )

۱) چنیـن گـــفت پیغمــــبر راست‌گوی                 ز گهواره تا گــــور دانش بجـوی (یکی)

۲) چه گفت آن سخن گوی پاسخ نیوش                که دیوار دارد به گــــفتار گــوش (یکی)

۳) بگـــسترد کــــافور بر جای مشک                گل و ارغوان شد به پالیز خشک (دو تا)

۴) آسمـــان بار امانت نتوانست کــشید       قرعۀ کـار به نام من دیوانه زدند (دو تا)

ایهام

در لغت به معنی در وهم و گمان افکندن است و در اصطلاح بدیع، هرگاه واژه یا ترکیبی که دارای دو معنای نزدیک و دور است به گونه‌ای در سخن به کار رود که هر دو معنا از آن برداشت شود، آرایه ایهام شکل می‌گیرد. گاهی منظور اصلی تنها معنای دور است و گاهی هیچ یک بر دیگری برتری ندارد.

غرق خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهاد / گفتم افسانه شیرین و به خوابش کردم

☼  شیرین: زیبا و دلنشین / دلبر فرهاد

ای دمت عیسی، دم از دوری مزن /  من غلام آن که دوراندیش نیست

☼  دوراندیش:عاقبت نگر/ آنکه به دوری وجدایی می اندیشد.

بی مهر رُخت روز مرا نور نمانده است / وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده است (حافظ)

واژه «مهر» آرایه ایهام دارد و در دو معنی به کار رفته است؛ یکی در معنای «محبّت» و دوم در معنای «خورشید» و چنانچه مشاهده می شود، بیت با هر دو معنی قابل درک و دریافت است.

در ایهام ذهن با اندکی تأمل، هر دو معنی را کشف می کند و همین موضوع سبب زیبایی آفرینی و لذت خواننده می گردد.

نمونه دیگر:

خانه زندان است و تنهایی ضلال هر که چون سعدی گلستانیش نیست (سعدی)

گلستان ایهام دارد و دو معنا در ذهن پدید می آورد: یکی کتاب گلستان و دیگری باغ و گلزار.

توجه: زمانی می توانیم آرایه ایهام را دریابیم که با معانی مختلف واژه‌ها آشنا باشیم.

یا در مثال:

اگر سنت اوست نوآوری، / نگاهی هم از نو به سنت کنیم (قیصر امین پور)

عبارت «از نو» در دو معنای مجدّد و قالب شعر نو آمده است.

چند نمونه:

عهد کردی که کشی فرصت خود را / روزی فرصت ار یافتی، آن عهد فراموش مکن (فرصت شیرازی)

عهد: ۱- پیمان ۲- روزگار

چون جام شفق موج زند خون به دل من / با این همه دور از تو مرا چهره زردی است (مهرداد اوستا)

دور از تو: ۱- هجران و از تو دور بودن ۲- چهره زرد از تو دور باد

بگفتا عشق شیرین بر تو چون است / بگفت از جان شیرینم فزون است (نظامی)

شیرین نخست: ایهام ۱- گونه‌‌ای مزه ۲- نام دلدار فرهاد / شیرین دوم: گونه‌‌ای مزه (در معنای نام دلدار فرهاد با شیرین نخست تناسب دارد )

چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب / مهرم به جان رسید و به عیوق برشدم (سعدی)

اوفتاد: ایهام ۱- فروتن ۲- بی ارزش بر روی گل افتاده / مهر: عشق؛ ایهام تناسب (در معنای خورشید با آفتاب و عیوق تناسب دارد)

عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده / به جز از عشق تو باقی همه فانی دانست (حافظ)

کارافتاده: ایهام ۱- گرفتار عشق ۲- از کار افتاده / باقی: ایهام تضاد ۱- به جا مانده (در معنای جاودان با فانی تضاد دارد)

نگران با من استاده سحر/ صبح می خواهد از من/ کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را / بلکه خبر (نیما یوشیج)

نگران: ایهام ۱- بیننده ۲- پریشان

واژگان چندمعنایی

بازی: ۱- بازی کردن ۲- نام پرنده‌ باز ۳- دوباره                                   برآمدن: ۱- بالاآمدن ۲- طلوع کردن

بوی: ۱- رایحه ۲- آرزو                                                                        چپ: ۱- سوی چپ ۲- کژرو

درگرفتن: ۱- اثر کردن ۲- آتش گرفتن                                                   دل‌سیه: ۱- سنگ‌دل ۲- دارنده دل سیاه

راست: سوی راست ۲- راستی                                                          رود: ۱- رودخانه ۲- گونه‌ای ساز

رخ: ۱- روی و چهره ۲- نام مهره شطرنج                                             زال: ۱- پیرفرتوت ۲- باب رستم

سرگرم: ۱- مشغول ۲- سرمست                                                        شکر: ۱- نام همخوابه فرهاد ۲- پانیز

شیرین: ۱- نام دلبر فرهاد ۲- در برابر تلخ                                              عهد: ۱- روزگار ۲- پیمان

گلستان: ۱- بوستان ۲- نام کتاب سعدی                                                  مهر: ۱- خورشید ۲- مهربانی

مالک دینار: ۱- توانگر ۲- نام مردی عارف                                          مردم‌دار: ۱- بساز و سازشکار ۲-  مردمک‌دار

مخفی: ۱- نام سراینده‌ ۲- پنهان                                                     مُدام: ۱- همیشه و پیوسته ۲- باده

ماه: ۱- ماه آسمان ۲- ماه سال                                                               نگران: ۱- بیننده ۲- آشفته

دور از تو: ۱- هجران ۲- از تو دور باشد                                               شور: ۱- نمکین ۲- انگیزه و هوس، آشفتگی

نابرادر: ۱- ناتنی ۲- نامرد                                                                    چنگ: ۱- پنجه دست ۲- گونه‌ای ساز

روی: ۱- چهره ۲- گونه‌ای فلز                                                               صبر: ۱- شکیبایی ۲- گیاه تلخ دارویی

لاله: ۱- گل ۲- چراغدان                                                                     آهو: ۱- غزال ۲- ایراد

پرده: ۱- حجاب ۲- اصطلاحی در خنیاگری                                           عشاق: ۱- عشاق ۲- اصطلاحی در خنیاگری

حجاز و عراق: ۱- اسم مکان ۲- اصطلاح در خنیاگری                           کنار: ۱- پهلو ۲- دریاکنار ۳- بغل

عود: ۱- چوبی که بوی خوش دارد ۲- گونه‌ای ساز                                کام: ۱- آرزو ۲- دهان

آیت: ۱- نشانه ۲- آیه قرآن                                                                   شام: ۱- شب ۲- کشور شام ۳- غذای شام

روان ۱- جان ۲- جاری                                                                     دور: ۱- گردش ۲- زمانه

بهار: ۱- فصل بهار ۲- بتخانه                                                                قلب: ۱- دل ۲- تقلبی ۳- میان

چین: ۱- کشور چین ۲- شکن                                                                دستان: ۱- دستها ۲- لقب زال

روزی: ۱- یک روز ۲- رزق                                                                لب: ۱- لب و دهان ۲- کناره

دیده: ۱- چشم ۲- آنچه دیده شده                                                              ضرب: ۱- زدن ۲- ساز تنبک

قربان: ۱- قربانی ۲- تیردان                                                                  رهی: ۱- بنده ۲- نام سراینده ای

هزار: ۱- عدد هزار ۲- هزاردستان؛ بلبل                                              پروانه: ۱- شاهپرک ۲- اجازه

نوا: ۱- آهنگ ۲- سامان                                                                  طاق: ۱- تک ۲- آسمانه

وجه: ۱- چهره ۲- نقدینه                                                                        سودا: ۱- دادوستد ۲- عشق

شیر: ۱- مایع نوشیدنی ۲- جانور درنده                                                  خویش: ۱- خود ۲- خویشاوند

بار: ۱- دفعه ۲- بار و بُنه                                                                       آهنگ: ۱- نوا ۲- قصد

بالا: ۱- قد ۲- ضد پایین                                                                        نهاد: ۱- گذاشت ۲- سرشت

غریب: ۱- دور از میهن ۲- شگفت                                                          گور: ۱- گورخر ۲- قبر

آهو: ۱- نام جانوری ۲- عیب                                                                نیست: ۱- فعل اسنادی۲- نابود

دوش: ۱- دیشب ۲- شانه                                                                        لب: ۱- اندامی از چهره ۲- کناره؛ لبه

پیمودن: ۱- طی کردن ۲- نوشیدن                                                        دیوان: ۱- جُنگ شعر ۲- دیوها

ایهام
ایهام-واژگان چندمعنایی
ایهام-واژگان چند معنایی
ایهام
ایهام
سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

خودآزمایی

در کدام بیت آرایه « ایهام » به کار رفته است؟                                                 (سراسری خارج کشور، ۸۸)

۱) شام اگر قوت روانم دادی ازخون جگر                    صبح یاقوت روان از جام جم دادی مرا

۲) گـــر چین سر زلـــــف تو مشـاطه گشاید                    عطار به یک جـو نخرد نافــــۀ چین را

۳) تا طرّه‌ طرّارت زد دسـت بــه طرّاری                    دســـت همه بــربسـتی فریاد ز دسـتانت

۴) تا خود نشوی شانه به زلفش نزنی چـنگ                   انگشت کسی کــــارگشای دگـری نیست

در کدام بیت آرایه « ایهام » به کار نرفته است؟                                                           (سراسری زبان، ۸۵)

۱) بــه راستی که نه همبازی تو بودم من                     تو شوخ دیده مگس (=مگس بی شرم) بین کـه می‌کند بازی

۲) کـرده ام خاک در میکده را بستر خویش                    می‌گذارم چــــــو ســــبو دست بــــــه زیر ســـــر خویش

۳) برو طواف دلی کن که کعبه مخفی است                    کــــه آن خلیل بــــــنا کــــــرد و این خــــدا خــود ساخت

۴) در راه تو حافظ چو قلم کرد ز سر پـای                     چــــــون نـــــامه چـــــرا یـــــک دمـش از لطف نخوانی

در همه بیتها به جز بیت … آرایه « ایهام » به کار رفته است.

۱) به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طــره بگشاید                 ز تاب جعد مشکینش چه خون افـتاد در دلها

۲) بازپرســــید ز گیســــوی شکن در شکـنش                 کاین دل غم‌زده سرگشته گرفتار کجاست

۳) دی می‌شد و گــــفتم صنما عهد به جای آر                 گفتا غلطی خـواجه درین عهد وفـا نیست

۴) درد عاشق را دوایی بهتراز معشوق نیست          شـربت بیماری فرهــــــاد را شیرین کنید

اسلوب معادله

هرگاه شاعر بیتی بسراید که با جابجا کردن مصراع نخست و مصراع دوم آسیبی به بیت نرسد و یک مصراع مصداقی برای مصراع دیگر باشد، به آن آرایهٔ اسلوب معادله یا دستان زنی هنری گفته می‌شود. این آرایه بیشتر در سبک هندی دیده می‌شود. در این آرایه معمولاً در مصراع دوم «که» نمی آید.

دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست / جای چشم، ابرو نگیرد، گرچه او بالاتر است

اسلوب معادله

خودآزمایی

  1. در کدام گزینه «اسلوب معادله» دیده  می‌شود؟  

الف) بخــــواهد هم از تـــــــو پدر کـــــین مــــــن              چـو بیند کـــــــه خشت اسـت بالــــــین من

ب) شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی              غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

پ) خورشید فـــروزنــده شبی پــرده نشین شــــــد              کـامــــد بـه در از پـرده، مــه چـارده تـــــو

ت) اقبال خصم هــرچه فـزون تــر شـود نکوسـت              فـــواره چـــون بـــلند شــود سر نگون شود

  • در کدام گزینه «اسلوب معادله» نیست؟                                                                          (سراسری هنر، ۸۸)

الف) نــگر تــا چــه گـوید سخن گـوی بلخ                       کـــه بـــاشـــد ســـخن گـــفتنـــش راســـت تــلـــخ

ب) پــای خــوابیده بــه فـریاد نگـردد بیدار                      بـــنـــد بـــا عـاشـــق بـــیدل چــــــه توانـد کـردن

پ) گر عاشـقی از گــنه چــه بــاک اســت                       خــورشــیــد بــه هــر چــه تــافــت پـــاک اســت

ت) تنها نه آن غزالش جمعی سگان گرفتند                      هرجا که یوسفی هست صد گرگ در کمین است

  • در کدام گزینه «اسلوب معادله» وجود دارد؟

الف) گفتا برو چو خــــاک تحمـّــل کــــن ای فقیه         یا هر چه خوانده ای هـمه در زیر خـاک کن

ب) روز چو شمعی به شـــب نور ده و سر فراز         شب چو چراغی به روز کـــــاسته و نیم تاب

پ) دیــده بستن ز جهان فیــض و گشـــایش دارد          چـــون گــدا کــور شـــود برگ و نـوایی بیند

ت) برق با شـــوقــــم شـــراری بیـــــش نیـــست          شعلــــــه طفــــل نی‌سـواری بیـــــش نیــست

  • در همه بیتها به جز بیت … آرایه «اسلوب معادله» به کار رفته است.

الف) زســخت گــیری دوران چــه باک عـارف را            ز قــحط ســال، همـا بینوا نــخـواهد شــد

ب) دلی که نیست خراشــی در او زمین گـیر اسـت            زری که ســکه نــدارد روان نــمـــی‌باشد

پ) مــــــــــن از خــــــار ســــــر دیوار دانســــــتم            که ناکس کس نمی‌گردد ازین بالانشینی‌ها

ت) حــد مـا نیســت کــه پــیش تــو بــگـوییم ســخن           هم تو با ما سخنی گوی که ما گوش کنیم

  • در کدام گزینه «اسلوب معادله» دیده نمی‌شود؟                                                                   (سراسری زبان، ۸۸)

الف) فکر شنبـــه تــلخ دارد جمــعۀ اطــفــــال را              عشرت امروز بی اندیشۀ فردا خوش است

ب) انتقام هــرزه گــویــان را به خــاموشی گــذار              تــیغ می‌گوید جــواب مــرغ نـاهـــنگام را

پ) فــزود آتــش مـــن آب را خـــبـــر بـــبــریـــد              اســیــر می‌بــردم غــم ز کــافــرم بخـــرید

ت) چون غوره رست ز خامی خویش شد شیرین              چون ماه روزه به پایان رسـید عیــد شــود

  • در کدام گزینه «اسلوب معادله» دیده نمی‌شود؟                                                                 (سراسری تجربی، ۸۷)

الف) هـــــر کـــــه دل پـــــیـــــش دلـــــبری دارد              ریــــــــش در دســــــــــت دیـــــگری دارد

ب) حــریص را نــکــند نــعــمت دو عــالــم ســیر             هـــــمــیشــه آتـــــش ســوزنده اشـــتها دارد

پ) نخواهد آتش از همسایه هر کس جوهری دارد             چنار از سینۀ خـــــود می‌کند ایجاد آتش را

ت) اقبال خصم هــرچه فـزون تــر شــود نکوســت            فـــواره چـــون بـــلند شــود سر نگون شود

  • در کدام گزینه «اسلوب معادله» دیده می‌شود؟

الف) کـرده ام خـاک در میکده را بستر خویش                 می‌گذارم چـو سبو دست بـه زیر سـر خویش

ب) برو طـــواف دلی کن که کعبه مخفی است                  که آن خلیل بـنا کــــرد و این‌خدا خود ساخت

پ) دود اگـــر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست                 جای چشم، ابرو نگیرد،گرچه او بالاتر است

ت) زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت                  کس ندارد ذوق مستی می‌گساران را چه شد

  • در همه بیتها به جز بیت … آرایه «اسلوب معادله» به کار رفته است.                                     (سراسری زبان، ۸۹)

الف) شـــراب گـــرد کـــدورت نـــبرد از دل مـا               چو دانـــه سوخــته باشـــد چه از سحاب آیــد

ب) دو مـنزل اند دل و دیـده هـر دو خـانـــۀ تــو               چــه حاجت اســت که من گویمت کـجا بنشین

پ) در خزان از عندلیبان بانگ افسوسی نخاست               چون ورق برگشت چشم یاری از یاران مدار

ت) دیــده بستن ز جهان فیــض و گشـــایش دارد               چـــون گــدا کــور شـــود برگ و نــوایی بیند

  • در کدام بیت اسلوب معادله وجود ندارد؟                                                                         (سراسری تجربی، ۸۷)

الف) هر کــــــــه دل پیــــش دلـــــبری دارد              ریـش در دســـــت دیگـــــــــــری دارد

ب) حریص را نکــــــــند نعمت دو عالم سیر             همــــیشه آتش سوزنده اشتهــــــــا دارد

پ) نخواهد آتش از همسایه هرکس جوهری دارد            چنار از سینۀ خود می‌کند ایجاد آتش را

ت) اقبال خصم هر چه فزون‌تر شود نکوست           فواره چون بلند شــــــود سرنگون شود

تلمیح

هر گاه با شنیدن بیت و عبارتی به یاد داستان، افسانه، رویدادی تاریخی- مذهبی یا آیه و حدیثی بیفتیم، بی آنکه آن موضوع مستقیماً بازگو شده باشد، آن بیت یا عبارت دارای آرایه تلمیح است.

پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت   /  ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم

☼  اشاره دارد به داستان حضرت آدم و رانده شدنش از بهشت.

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او / آن نور روی موسی عمرانم آرزوست.

☼  اشاره دارد به داستان حضرت موسا و ستمگری فرعون.

تلمیح‌های پرکاربرد

داستان بار امانت – داستان شیرین و فرهاد – داستان حضرت ابراهیم – داستان حضرت موسا و آتش طور – داستان یوسف و زلیخا – داستان بیژن و منیژه – داستان داریوش و اسکندر – داستان حلاج و بر دار کشیدن او – داستان قارون – داستان لیلی و مجنون – داستان سیاووش – داستان رستم و شغاد – داستان نماز حضرت علی و یاری گدا – داستان روز «الست» – داستان معراج پیامبر – داستان سلیمان و انگشتری – داستان امام حسین

تلمیح
تلمیح
تلمیح های پرکاربرد

خودآزمایی

  1. در همه بیتها به جز بیت … آرایه « تلمیح » به کار رفته است.

الف) گاه سـفـــر شــد بــاره بر دامن برانیم                       تــا بــوســه گاه وادی ایــمـن بــرانــیــم

ب) این مه که چون منیژه سر چـاه می‌نشست                       گــــریان به تازیانه افراســـیاب رفــــت

پ) خـــــــتم پایانیم مـــــهر آغـــــاز کــــن                       ای کـــــه در آغــاز پـــــایانی هــــــنوز

ت) مرا شکـــر منه و گل مریز در مجلس                       میان خسرو و شیرین شکـر کجا گنجد

  • در کدام گزینه « تلمیح » دیده می‌شود؟

الف) از قـــــــضا آیینه چـــــینی شـکسـت                        خوب شد اسباب خود بینی شــــــکست

ب) گفت آن یار کزو گشــــت سر دار بلند                       عیبش آن بود که اسرار هویدا می‌کرد

پ) دلم امروز چو کـاه از نفـسی می‌لرزد                        یاد آن روز که چون کوه، جگـر بــود مرا

ت) مــــن عهد تـو سخت سست می‌دانستم                        بـــــشـکســـتن آن درســت می‌دانســـتم

  • در کدام گزینه « تلمیح » دیده نمی‌شود؟ 

الف) برو ای گدای مسکین درخانه علی زن                    که نگین پادشاهی دهـــد از کرم گدا را

ب) فلک به مـــــردم نادان دهد زمام مــــراد                    تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس

پ) نه خدا توانمش گــفت نه بشر توانمش خواند                    متحیّرم چه نامـــــم شه ملــک لافتی را

ت) بجز از علـی که آرد پسری ابوالعجایب             که علم کند به عــــالم شهــدای کربلا را

واج‌آرایی

به بازآورد واج صدادار یا بی صدا در یک بیت یا عبارت گفته می‌شود به گونه‌ای که خنیای آن درگوش بر جای بماند.

رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار / دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود         (واج آرایی با تکرار صامت /س/ )

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است / باد خنک از جانب خوارزم وزان است (واج آرایی با تکرار صامتهای /خ/ و /ز/ )

واج تکرار شونده می‌تواند صدادار یا بی صدا باشد. مانند: خوابِ نوشینِ بامدادِ رحیل / بازدارد پیاده را ز سبیل

☼   تکرار واج صدادار کوتاه «-ِ » در مصراع  نخست آهنگ شعر را افزوده و آرایه واج آرایی پدید آورده است.

واج آرایی
واج آرایی
واج آرایی
واج آرایی
واج آرایی
واج آرایی
سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی

برای آگاهی بیشتر از واج آرایی به این تاربرگ سری بزنید.

خودآزمایی

  1. در کدام بیت آرایه « واج آرایی » بیشتر به کار برده شده است؟

الف) جهان انجــــمن شد بر آن تخـــــت او             شگــــــــــفتی فرومــــــانده از بخـت او

ب) گر چین سر زلف تو مشاطــه گشــــاید             عطار به یک جو نخرد نافه ی چین را

پ) رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار             دستم اندر دامــن ساقی سیمین‌ســاق بود

ت) گـــر چه ســـر عـربده و جنـگ داشت              تنــگ شکر در دهن تنــــگ داشــــــت

  • در همه بیتها به جز بیت … آرایه « واج آرایی » به کار رفته است.   

الف) خیال خــــال تو با خود به خاک خواهم برد              که تا زخــــال تو خاکم شود عبیر آمـیز

ب) شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی              غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

پ) هـم عــــــــــقل دویـــــــده در رکـــــــــــابت               هم شـــــرع خـــــــــزیده در پناهــــــت

ت) گــــر چــــین سر زلف تو مشاطه گشــــــاید                عطار به یک جو نخـــرد نافۀ چـین را

  • در بیت «ساقیا، لطف نمودی قدحت پر می باد / که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد » کدام آرایه‌های ادبی یافت می شود؟

۱) کنایه – مجاز- تشبیه                                                     2) تناسب- استعاره- تشبیه                          (سنجش، ۸۹)

۳) استعاره- کنایه- واج‌آرایی                                              4) واج‌آرایی- تناسب- مجاز

  • در کدام بیت « واج آرایی » صدادار دیده می‌شود؟ 

الف) نـــرگــــس افســـــونگـــرش آهـــو شــــــده               مــــستــــی آهــو، بـــرش آهـــو شـــــده

ب) شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی              غنیمت است چنین شب که دوستان بینی

پ) خیزید و خــز آرید که هنگـــــــام خزان است              باد خنک از جانب خوارزم وزان اسـت

ت) معدن علــــم اســــت دل، چـــــــــرا بنشاندی      جور و جفــا را در این مبــارک معـدن؟

فیلم درباره واج آرایی(آپارات)

فیلم درباره واج آرایی(توتیوپ)

کنایه

پوشیده سخن گفتن درباره کاری است؛ به دیگر سخن به کار بردن واژه در معنای غیرقاموسی (هنری) است، به گونه ای که رابطه میان معنای هنری و قاموسی التزام باشد.

آب از دستهایش نمی‌چکد.

معنای لفظی ← نمی‌گذارد قطره‌ای آب از دستهایش بر روی زمین بچکد.

معنای کنایی ←هیچ چیزی از او به دیگران نمی‌رسد، بسیار ناخن خشک است.

تفاوت استعاره با کنایه: در ژرف ساخت استعاره، تشبیه پنهان است و در ژرف ساخت کنایه التزام و بایستگی ۲- در کنایه معنای حقیقی شدنی است و در استعاره ناشدنی ۳- کنایه غالبا در «ساختار سخن» روی می دهد و استعاره معمولا در «واژه». ۴- مجاز و استعاره نیاز به نشانه واگردان دارد ولی کنایه نیاز ندارد.

فرهنگ کنایه‌ها

آرایش جان کردن: تازه و بانشاط شدن

از بر سدره شاهراه داشتن: از جایگاه بالایی برخوردار بودن

در مغاک کردن: تباه کردن

به عیوق برشدن: به جایگاه بالایی رسیدن

پای گور جستن: پا لب گور داشتن، نزدیک به مرگ بودن

دست ساییدن: کوشید

شمار گرفتن: حساب و کتاب کردن

آوای دوست از دشمن پدید آمدن: شناختن دوست از دشمن

از خود بدر شدن: سرگشته شدن

بسته قبا: آماده کاری شدن

پای بر فرق فرقدان گذاشتن: به جایگاه بالایی رسیدن

خار در جگر شکستن: رنجیدن و آزردن

ژاژ خاییدن: بیهوده گفتن

کمر بستن: آماده کاری شدن

کنایه
کنایه/ آرایه
کنایه
کنایه
کنایه
کنایه
کنایه
کنایه
کنایه؛ مجاز؛ استعاره
تفاوت کنایه با مجاز و استعاره
آموزگاری سعید جعفری
سعید جعفری
سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
سعید جعفری
دبیرستان طوس
سعید جعفری

برای آشنایی بیشتر با کنایه اینجا را کلیک کنید.

خودآزمایی

  1. در جمله‌ها و شعرهای زیر کنایه‌‌ها را بیابید و مفهوم آن‌‌ها را بنویسید.

الف) ای غنچه خندان، چرا خون در دل ما می‌کنی / خاری به خود می‌بندی و ما را ز سر وا می‌کنی.

ب) گفت خاموش که هر کس که جمالی دارد / هر کجا پای نهد دست ندارندش پیش

  • در کدام بیت «کنایه» به کار نرفته است؟                                                                                               (سنجش، ۸۸)

الف) گاه سـفر شــد بــاره بر دامن برانیم                         تــا بــوســه گــاه وادی ایــمــن بــرانــیـــم

ب) تکبیر زن لبیـک گو بنشین به رهوار                        مــقصــد دیــار قـــــدس هـــمپای جــلودار

پ) گاه سفر آمـــد برادر ره دراز اســـت                         پروا مکـن بشتاب همـت چاره ساز اســت

ت) از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم                        بانگ از جرس برخاست وای من خموشم

  • در کدام بیت «کنایه» به کار نرفته است؟

الف) تـــا کمــال علم او ظــاهر شــود                             این همه اسرار بر صـــحرا نهاد

ب) چــون نــبود او را مــعیّن خانه ای                           هر کجا جا دید رخت آن جا نهاد

پ) عــشق شــوری در نـــهاد ما نـهاد                            جان ما در بوتــه ی ســـودا نهاد

ت) هـــمه آفــــریدست بالا و پســــت                             توئی آفرینندهٔ هــــــر چه هسـت

  • در کدام بیت «کنایه» به کار نرفته است؟

الف) چـــــون نـــــبود او را مـــعین خــــانه ای                هر کـــجا جا دید رخـــت آنـــجا نــهاد

ب) در این سرای بی کسی کسی به در نمی‌زند                 به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی‌زند

پ) از قـــــــضا آیینه چـــــــینی شـــــــــکســـت                 خوب شد اسباب خود بینی شــــــکست

ت) چون خـــاک در هوای تو از پـــــــا فـتاده ام               چون اشک در قفای تو با سر دویده ام

  • در همه بیتها به جز بیت … دوبار آرایه « کنایه » به کار رفته است.                                            (سنجش، ۸۸)

الف) عمرهـا در زیر دامن برد سعدی پای صبر               ســــر ندیدم کــــز گـــریبان وفــا برداشتن

ب) جــهان چـــو حــادثه ای پای در رکــاب آرد               عـــنان فتنه بـــدان چشم نیم خـــواب دهـد

پ) بــــر درگـــه عشـــق گـــر مــــرا بـــار افتد               کــاری بـکنم کـــه پـــرده از کـــار افـــتد

ت) گـــل زشبنم نتوانست عـــرق کــردن خشک                بس که در کوی تو بازار تماشا گرم است

  • در کدام بیت «کنایه» به کار نرفته است؟                                                                                (سنجش، ۸۷)

الف) بیامد به شبگـــــیر بسته کـمر                      به پیش منوچــــهر پیروزگـــــر

ب) بدان را ز بد دست کــوته کنیم                      زمین را به کین رنگ دیبه کنیم

پ) برافراخت پس دست خیبر گشا                      پی ســـــر بریدن بیفـــــــشرد پا

ت) برفتند گردان همه شاد و مست                      گرفته یکی دست دیگر به دست    

  • در کدام بیت «کنایه» به کار نرفته است؟                                                                                      (سنجش، ۸۶)

الف) چــــو ننمود رخ شـاهد آرزو                                بـــه هـم حمله کردند باز از دو سـو

ب) بیفشرد چون کوه پـا بـر زمین                                 بـــخاییــد دندان بـــه دنـــدان کـــین

پ) چو شیر خدا راند بر خصم تیغ                                به سر کوفت شیطان دو دست دریغ

ت) چو نازش به اسب گرانمایه دید                                کمان را بـــه زه کــرد و اندر کشید

  • کدام گزینه «کنایه» به شمار نمی‌رود؟

الف) بدسگالی                              ب) هم عنانی                    پ) چانه زدن                               ت) قد علم کردن

  • در کدام بیت «کنایه» دیده نمی‌شود؟

الف) کسی کاو هــــوای فریدون کــند                   سر از بند ضحاک بیرون کــــند

ب) نهــــان گــــشت آیین فـرزانگـــان                  پراگنده شـد کــــام دیوانگــــــان

پ) همان کاوه آن بر ســر نیـــزه کرد                  همــانگه ز بازار برخـاست گرد

ت) خروشید و برجست لرزان ز جای       بدرّید و بســــپرد محضر به پای

تشبیه

مانند کردن چیزی به چیز دیگر که به جهت داشتن صفت یا صفتهایی با هم مشترک اند.

هر تشبیه دارای چهار رکن یا پایه است:

  1. مشبّه: چیز یا کسی که برآنیم آن را به کس یا چیز دیگری مانند کنیم .
  2. مشبّه‌به: چیز یا کسی که مشبه به آن مانند می شود.
  3. ادات تشبیه: کلمه یا واژه‌هایی که نشان دهنده پیوند شباهت اند؛ مانند: همچون، چون، چونان، مثل، مانند، به سان، سا، شبیه، نظیر، همانند، به کردار، وار، گون، فش، وش و … .
  4. وجه شبه: صفت یا ویژگی مشترک بین مشبّه و مشبّه‌به است. (دلیل شباهت)

رستم مانند شیر دلاور است. مشبّه (رستم)؛ ادات تشبیه(مانند)؛ مشبّه‌به (شیر)؛ وجه شبه (دلاور)

تشبیه رسا یا فشرده

اگر در تشبیه دو رکن وجه شبه و ادات تشبیه سترده شود، تشبیه رسا پدید می‌آید. تشبیه رسا بر دو گونه است: اضافی، غیراضافی.

رستم شیر است. مشبّه (رستم)؛ مشبّه‌به (شیر). [اسنادی]

 اگر در تشبیه رسا، «مشبّه‌به» و «مشبّه» به یکدیگر اضافه شوند، اضافه تشبیهی پدید می‌آید.(ترکیب وصفی، اضافه تشبیهی نمی شود). ساختار: «مشبّه‌به» ﹻ «مشبّه» یا «مشبّه» ﹻ «مشبّه‌به».

حجاب ظلمت، باران رحمت، کیمیای سعادت. در این حالت، مضاف الیه معمولا «مشبّه» است و مضاف، «مشبّه‌به».

☼  ظلمت مانند حجاب است. رحمت مانند باران و سعادت مانند کیمیا ست.

تشبیه در ادب پارسی

خودآزمایی

  1. در تشبیه زیر کدام یک از پایه‌های تشبیه سترده شده است؟

«مرد نقال از صدایش ضجه می‌بارید و نگاهش مثل خنجر بود.»

الف) وجه شبه                              ب) مشبّه                     پ) ادات تشبیه                     ت) مشبّه‌به

  • در بیت زیر یک تشبیه بلیغ بیابید و مشبّه‌به آن را پیدا کنید.

« دست از مس وجود چو مردان ره بشوی          تا کیمیای عشــــق بیابی و زر شـوی»

  • با نگرش به بیت زیر وجه شبه را در مصراع نخست و مشبّه را در مصراع دوم بیابید.

«گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم              ورت به دست نیاید چو سرو باش آزاد.»

  • در بیت زیر یک تشبیه بلیغ بیابید و مشبّه‌به آن را پیدا کنید.

«آخر چــه معـــنی آرم از آن آفتاب‌روی          کو بوی خود به صبح‌دم از من دریغ داشت»

  • در کدام گزینه « تشبیه اضافی » وجود دارد؟

الف) درد عشقی کشیده ام که مپرس                            ب) ای هست کن اساس هستی

ج) غم عشق و غم عشق و غم عشق                            د) بار فراق دوستان بس که نشسته بر دلم

  • در کدام بیت از آرایه تشبیه بهره برده شده است؟                                                          (سراسری ریاضی، ۷۸)

الف) جواهـر تو بخشی دل سنگ را                            تو در روی جوهر کشی رنگ را

ب) خرد را تو روشن بصر کرده‌ای                             چراغ هـــــــــدایت تو بر کرده‌ای

پ) مهندس بسی جـــوید از رازشان                             نداند که چون کــــردی آغازشـان

ت) هـمه آفــــریدست بالا و پســــت                             توئی آفرینندهٔ هــــــــر چه هسـت

  • در کدام گزینه آرایه ادبی « تشبیه » دیده نمی شود؟

الف ) چو یک ماه شد همچو یک سال بود                    ب ) چو خندان شد و چهره شاداب کرد

ج) یکی خنجر آبگون برکشید                                    د) زدش بر زمین بر به کردار شیر

  • در کدام بیت آرایه تشبیه به کار برده نشده است؟                                                             (سراسری ریاضی، ۷۶)

الف) خلق همـــه یکسره نهـــــال خدایند                        هیچ نه برکن تو زین نهال و نه بشکن

ب) شمع خرد بر فروز در دل و بشتاب                        با دل روشن به سوی عــــالم روشــن

پ) گر نپســـــندی هم که خونت بریزند                        خون دگر کس چرا کـنی تو به گردن؟

ت) معدن علــــم است دل چرا بنشاندی                         جور و جفا را در این مبــارک معدن؟

  • در عبارت: «فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد» چند اضافه تشبیهی به کار رفته است؟                                                                  (گزینه ۲، ۸۳)

الف) سه                                  ب) چهار                          پ) پنج                       ت) شش

  1. در بیت پیش رو مشبّه‌به  کدام واژه است؟ « دل درین پیرزن عشوه گر دهر مبند / کاین عروسیست که در عقد بسی دامادست»  (گزینه ۲، ۸۲)

الف) پیرزن                              ب) عشوه گر                      پ) دهر                      ت) داماد

  1. در بیت « چو یک ماه بگذشت بر دخت شاه / یکی پورش آمد چو تابنده ماه»  مشبّه کدام است ؟

الف ) پور                           ب ) دخت                         ج ) ماه                        د ) شاه

  1. در کدام گزینه هر چهار پایه تشبیه در هر دو مصراع آمده است؟                                            (گزینه ۲، ۸۲)

الف) گفتا برو چو خــــاک تحمـّــل کـــن ای فقیه                 یا هر چه خوانده ای هـمه در زیر خـاک کن

ب) روز چو شمعی به شب نور ده و سرفراز                 شب چو چراغی به روز کاسته و نیم تاب

پ) چون شبـــــنم اوفـــتاده بدم پیـــش آفتــاب                  مهرم به جـان رسید و به عیوق برشــــدم

ت) برق با شـــوقـــم شـــراری بیش نیـــست            شعله طفــــل نی‌سـواری بیـــــش نیـــس

تشبیه؛ یوتیوپ
تشبیه۲؛ یوتیوپ

تضاد

هر گاه دو واژه با معنای ناساز در یک بیت یا عبارت به کار روند، آرایه تضاد یا طباق پدید می‌آید.

در نومیدی بسی امید است  /   پایان شب سیه سپید است.

☼  واژه‌های «نومیدی» با «امید» و همچنین واژگان «سیه» با «سپید» متضاد و ناسازند.

تضاد
تضاد
تضاد
  1. در کدام گزینه « تضاد » دیده نمی‌شود؟

الف) من به هـــر جمعیتی نالان شــدم                             جفت بد حالان و خوش حالان شدم

ب) درنــــــیابد حال پخــته هـیچ خــام                             پــــس ســــخن کــوتاه باید والسلام

پ) همچو نی زهری و تریاقی که دید                            همچو نی دمساز و مشتاقی که دید

ت) سینه خواهم شرحه شرحه از فراق                           تـــــا بگویم شــــرح درد اشـــتیاق

  • در همه بیتها به جز بیت … آرایه « تضاد » به کار رفته است.

الف) آن نشنیدید که یک قطره اشک                              صـــبحدم از چشم یتیمی چکید

ب) دوســـت نگـردند فقیر و غنـــی                                یــــار نـباشند شقی و ســــــعید

پ) گاه درخشید و گهی تیره مــــاند                               گاه نهان گشت و گهی شد پدید

ت) من گهر ناب و تو یک قطره آب                              من ز ازل پاک و تو پست پلید

  • در همه بیتها به جز بیت … آرایه « طباق » به کار رفته است.

الف) از همه عالم نهان و بر همه پیدا                             ب) در بن چاهی به زیر صــــخرۀ صما

پ) صورت خوب آفرید و سیرت زیبا                           ت) قسمت خود می‌خورند منعم و درویش

  • در کدام گزینه « تضاد » دیده می‌شود؟  

الف) کاش سپهرم چون تو برمی‌گزید                             ب) من به نظر قطره به معنی یمم

پ) مـن سفـــــر دیده، ز دل کــرده‌ام                              ت) من گـــــهر روشن گــــنج دلم

  • در کدام گزینه « تضاد » دیده نمی‌شود؟

الف) بر خسک و خار همچو بر گل و سوسن                   ب) بیگانه شد ز خود که شود آشنای غیر

پ) جان‌ها فــدای آن که به جان شد فدای غیر                  ت) نو شـــده‌ای، نو شده کـــهنه شود آخر

  • در کدام گزینه « تضاد » دیده نمی‌شود؟                                                                                              (سراسری تجربی)

الف) به طاعت خوی کن و ز معصیت دور                     ب) که خود در سوختن مانی شب و روز

پ) که ندهــــــد طـــــاعتت با معصیت نور                     ت) مکن از کـــینۀ کـــس سینه پرســــوز

  • در کدام گزینه « تضاد » نیست؟                                                                                                       (سراسری انسانی)

الف) دیو چو بیرون رود فرشته درآید                            ب) سخن کم گوی و چون گویی نکو گوی

پ) صالح و طالح متاع خویش نمودند        ت) گــــــمان بد مـــــــبر بر کس، نکو بر

وزن شعر پارسی

شیوه یافتن وزن شعر

مرحله ۱: خط عروضی ←

خنیای شعر

در نوشتن شعر به خطّ عروضی، رعایت چند نکته لازم است:

  1. اگر در شیوا خواندن شعر، همزۀ آغاز هجا (وقتی قبل از آن صامتی باشد) تلفّظ نشود، در خط نیز همزه را باید حذف کرد.
  2. در خطّ عروضی باید حرکات (مصوّت های کوتاه) گذاشته شود.
  3. حروفی که در خط هست، امّا به تلفّظ درنمی‌آید، در خطّ عروضی حذف می‌شود.
  4. در زبان فارسی، هیچ واژه ای با مصوّت آغاز نمی‌شود؛ بنابراین، واژه هایی که به ظاهر با مصوّت آغاز می‌شوند، در ابتدای خود یک صامت همزه دارند.
  5. حرف مشدّد را دوبار می‌نویسیم.
  6. مصوّت بلند پیش از «نْ» (نون ساکن) کوتاه به حساب می‌آید.
  7. واژگانی همانند: «نو» و «شوق» به شکل پیش‌رو تقطیع می‌شوند ←  «ن/  ﹹ / و» – «ش/  ﹹ / و/ ق» 
مرحله ۲: برش هجایی   بیت را به هجاهای تشکیل دهنده آن برش می زنیم.

هجا همان بخش است و هر هجا فقط یک مصوت دارد.

هجاهای زبان فارسی به سه دسته تقسیم می‌شوند:

گونه های هجا در زبان پارسی

هجا
هجا

مرحله ۳: نشانه‌ هجایی ←  نشانه‌های هر هجای کوتاه(U)، بلند() و کشیده(-U) را زیر آن می نویسیم.

پس از اینکه نشانه‌های هجایی نگاشته شد، نشانه‌های هجایی مصراع نخست و دوم را با هم می‌سنجیم و اگر ناهمگونی هست با توجه به اختیار زبانی و اختیار وزنی این ناهمگونی را بر طرف می‌کنیم.

مرحله ۴: برش آوایی  هجاها را به دسته‌های «چهارتایی»«سه تایی»«چهارتایی سه تایی» یا « سه تایی چهارتایی» برش می زنیم تا نظمی به دست آید. اگر نظمی به دست نیامد بیت وزن ناهمسان دارد.

مرحله ۵: وزن واژه برای هر یک از پایه‌های آوایی همتراز آن را از جدول زیر می نویسیم.

پایه های آوایی شعر فارسی
پایه آوایی
پایه آوایی و وزن شناسی

مرحله ۶: نام‌گذاری وزن (بحر) برای وزن واژه‌های به دست آمده نامی برمی گزینیم؛

مفاعیلن: هَزَج، فاعِلاتُن: رَمَل، مستفعلن: رَجَز و فَعولُن: مُتقارب.

نام گذاری وزن شعر

گونه های وزن در زبان پارسی

وزن شعر
گونه های وزن شعر پارسی
سعیدجعفری
جعفری سعید
جعفری سعید

همسان تک‌پایه‌ای

ای ساربان، آهسته ران، کآرام جانم می‌رود / وان دل که با خود داشتم، با دلستانم می‌رود (سعدی)

مرحله ۱: خط عروضی ای سارِبان، آهِستِ ران، کارامِ جانَم می‌رَوَد / وان دِل کِ با خُد داشتَم، با دِلستانَم می‌رَوَد.

مرحله ۲: برش هجایی

اِی سا رِ بانآ هِس تِ رانکا را مِ جانَم می رَ وَد
وان دِل کِ باخُد دا ش تَمبا دِل سِ تانَم می رَ وَد

مرحله ۳: نشانه‌ هجایی  

اِی سا رِ بانآ هِس تِ رانکا را مِ جانَم می رَ وَد
وان دِل کِ باخُد دا ش تَمبا دِل سِ تانَم می رَ وَد
  –  U  –  –  U  –  –  U  –  –  U  –

مرحله ۴: برش آوایی  

اِی سا رِ بانآ هِس تِ رانکا را مِ جانَم می رَ وَد
وان دِل کِ باخُد دا ش تَمبا دِل سِ تانَم می رَ وَد
  –  U  –  –  U  –  –  U  –  –  U  –
چهارتا چهارتا نشانه های هجایی را جدا می کنیم.

مرحله ۵: وزن واژه

اِی سا رِ بانآ هِس تِ رانکا را مِ جانَم می رَ وَد
وان دِل کِ باخُد دا ش تَمبا دِل سِ تانَم می رَ وَد
  –  U  –  –  U  –  –  U  –  –  U  –
مُستَفعِلُنمُستَفعِلُنمُستَفعِلُنمُستَفعِلُن

مرحله ۶: نام‌گذاری وزن (بحر)

اِی سا رِ بانآ هِس تِ رانکا را مِ جانَم می رَ وَد
وان دِل کِ باخُد دا ش تَمبا دِل سِ تانَم می رَ وَد
  –  U  –  –  U  –  –  U  –  –  U  –
مُستَفعِلُنمُستَفعِلُنمُستَفعِلُنمُستَفعِلُن
نام بحر: رجز مثمن سالم (همسان)

همسان دولختی

ای باد بامدادی، خوش می‌روی به شادی / پیوند روح کردی، پیغام دوست دادی (سعدی)

مرحله ۱: خط عروضی ای بادِ بامدادی، خُش می‌رَوی بِ شادی / پِیوَندِ روح کَردی، پِیغامِ دوست دادی.

مرحله ۲: برش هجایی

ای  با  دِبا  م  دا  دیخُش می  رَ  وی  بِ  شا  دی
پِی وَن  دِرو ح  کَر دیپِی غا  مِدو  ست  دا  دی

مرحله ۳: نشانه‌ هجایی  

ای  با  دِبا  م  دا  دیخُش می  رَ  وی  بِ  شا  دی
پِی وَن  دِرو ح  کَر دیپِی غا  مِدو  ست  دا  دی
  –  U  U  –  –  –  U  U  –  –

مرحله ۴: برش آوایی  

ای  با  دِبا  م  دا  دیخُش می  رَ  وی  بِ  شا  دی
پِی وَن  دِرو ح  کَر دیپِی غا  مِدو  ست  دا  دی
  –  U  U  –  –  –  U  U  –  –
سه تا چهارتا/ سه تا چهارتا نشانه های هجایی را جدا می کنیم.

مرحله ۵: وزن واژه

ای  با  دِبا  م  دا  دیخُش می  رَ  وی  بِ  شا  دی
پِی وَن  دِرو ح  کَر دیپِی غا  مِدو  ست  دا  دی
  –  U  U  –  –  –  U  U  –  –
مَفعولُفاعِلاتُنمَفعولُفاعِلاتُن

مرحله ۶: نام‌گذاری وزن (بحر)

ای  با  دِبا  م  دا  دیخُش می  رَ  وی  بِ  شا  دی
پِی وَن  دِرو ح  کَر دیپِی غا  مِدو  ست  دا  دی
  –  U  U  –  –  –  U  U  –  –
مَفعولُفاعِلاتُنمَفعولُفاعِلاتُن
 (همسان دولختی)

این وزن را می توان به شکل «مستفعلن فعولن // مستفعلن فعولن» نیز برش زد.

ناهمسان

به حُسن خُلق و وفا کس به یار ما نرسد / تو را در این سخن انکار کار ما نرسد (حافظ)

مرحله ۱: خط عروضی بِ حُسنِ خُلقُ وَفا کَس بِ یارِ ما نَرِسَد / تُ را دَرین سُخَنِنکارِ کارِ ما نَرِسَد.

مرحله ۲: برش هجایی

بِ  حُس  نِ  خُل قُ  وَ  فا  کَسبِ  یا  رِ  مانَ رِ  سَد
تُ  را  دَ  رینسُ  خَ  نِن  کارِ  کا  رِ  مانَ رِ  سَد

مرحله ۳: نشانه‌ هجایی  

بِ  حُس  نِ  خُل قُ  وَ  فا  کَسبِ  یا  رِ  مانَ رِ  سَد
تُ  را  دَ  رینسُ  خَ  نِن  کارِ  کا  رِ  مانَ رِ  سَد
U UU U  –  –U UU U  – 

مرحله ۴: برش آوایی  

بِ  حُس  نِ  خُل قُ  وَ  فا  کَسبِ  یا  رِ  مانَ رِ  سَد
تُ  را  دَ  رینسُ  خَ  نِن  کارِ  کا  رِ  مانَ رِ  سَد
U UU U  –  –U UU U  – 
چهارتا چهارتا نشانه های هجایی را جدا می کنیم.

مرحله ۵: وزن واژه

بِ  حُس  نِ  خُل قُ  وَ  فا  کَسبِ  یا  رِ  مانَ رِ  سَد
تُ  را  دَ  رینسُ  خَ  نِن  کارِ  کا  رِ  مانَ رِ  سَد
U UU U  –  –U UU U  – 
مَفاعِلُنفَعِلاتُنمَفاعِلُنفَعِلُن

مرحله ۶: نام‌گذاری وزن (بحر)

بِ  حُس  نِ  خُل قُ  وَ  فا  کَسبِ  یا  رِ  مانَ رِ  سَد
تُ  را  دَ  رینسُ  خَ  نِن  کارِ  کا  رِ  مانَ رِ  سَد
U UU U  –  –U UU U  – 
مَفاعِلُنفَعِلاتُنمَفاعِلُنفَعِلاتُن
 (ناهمسان)
saeedjafari
jafarisaeed

شعر فارسی یکی از پروزنترین ها در جهان است. در زیر نام دستگاه های پارسی را می آوریم.

۱- بسیط

۲- جدید

۳- خفیف

۴- رجز

۵- رمل

۶- سریع

۷- طویل

۸- قریب

۹- کامل

۱۱- متقارب

۱۲- مجتث

۱۳- مدید

۱۴- مشاکل

۱۵- مضارع

۱۶- مقتضب

۱۷- منسرح

۱۸- وافر

۱۹- هزج

اختیارات زبانی در شعر پارسی

اختیارات زبانی
اختیارات زبانی

اختیارات وزنی

اختیار وزنی
اختیار شاعری

وزن های پرکاربرد فارسی