بایگانی برچسب: s
آموزه سوم: واج آرایی، واژه آرایی
در این درس درباره بخشی از موسیقی کلام؛ گفت وگو خواهیم کرد که موضوع علم بدیع است. بدیع دو نمود لفظی و معنوی دارد. عواملی که موسیقی لفظی را پدید میآورند، بدیع لفظی میخوانیم. بدیع معنوی را در سالهای آینده بررسی خواهیم کرد.
بدیع بر چند گونه است؟ نام ببرید. – بدیع لفظی و بدیع معنوی
بدیع لفظی چیست؟ – عواملی که موسیقی لفظی را پدید میآورد.
تفاوت بدیع لفظی و معنوی در چیست؟ – در بدیع لفظی اگر واژه را برداریم و مترادف آن را بگذاریم آرایه بدیع از میان میرود؛ ولی در بدیع معنوی با گذاشتن مترادف واژه بدیع از میان نمی رود. مانند: برادر که نه در بند خویش است نه برادر نه خویش است. در این عبارت «خویش» آرایه جناس پدید میآورد. اگر به جای «خویش» «خویشاوند» بگذاریم جناس از بین میرود. پس جناس جزء بدیع لفظی است. یا در مثال زیر:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
«ابر و باد و مه خورشید و فلک» مراعات نظیر دارند. اگر به جای «ابر» «سحاب» بگذرایم، باز هم آرایه مراعات نظیر وجود دارد. پس مراعات نظیر جزء بدیع معنوی است.
تکرار واج و واژه در زبان عادی، پسندیده نیست. امّا در زبان ادبی تکرار بر جاذبه، کشش و گوشنوازی سخن میافزاید.
شاعران و نویسندگان متون ادبی یا از تکرار واژه سود میبرند و یا از تکرار واج یا آوا بهره میگیرند؛ گاهی کلّ عبارت یا جمله را هم تکرار میکنند.
واجآرایی: تکرار یک واج (صامت یا مصوّت) در سخن است؛ به گونه ای که بر موسیقی و تأثیر آن بیفزاید.
واج: کوچکترین آوای بی معنای زبان که معناساز است؛ مانند: «ب» و «خ» در «بار» و «خار».
صامت: ء (= ع) ، ب، پ، ت (= ط) ، ج، چ، خ، د، ر، ز(= ذ، ظ، ض)، ژ، س (= ث، ص)، ش، غ (= ق)، ف، ک، گ، ل، م، ن، و، هـ (= ح)، ی. (۲۳ بیصدا، همخوان)
مصوّت کوتاه: ﹷ / ﹻ / ﹹ / مصوّت بلند: / ا / او/ ای/ (۶ صدادار، واکه)
گوشزد: «و» و «ی» میتوانند صامت یا مصوّت باشند؛ بسته به اینکه در کجای هجا بنشینند. اگر واج دوم هجا باشند، مصوّت و در غیر این صورت صامت اند.
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است / باد خنک از جانب خوارزم وزان است (منوچهری)
در این بیت، تکرار کدام واجها بر موسیقی و آهنگ کلام افزوده است؟
مصوّت بلند «ا» در بیت، هفت بار تکرار شده است. اگر به موسیقی و آهنگی که از بیت برمی خیزد، دقّت کنیم درمی یابیم که تکرار آگاهانه یک مصوّت تا چه اندازه در غنای موسیقی این بیت مؤثّر بوده و به گوشنوازی آن کمک کرده است. در همین بیت، تکرار صامتهای «خ» و«ز» در مصراع اوّل نیز به عنوان یک عامل ایجاد کننده موسیقی لفظی درخور توجّه است.
پیش از اینت بیش از این، اندیشه عشّاق بود / مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود (حافظ)
عشّاق: عاشقان / مهرورزی: عشقبازی/ شهره: شناخته / آفاق: افقها / آفاق: مجاز از همه جهان
بازگردانی: قبل از این بیشتر از اینها به فکر عاشقانت بودی. عشق بازی تو با ما در همه جهان پرآوازه و شناخته بود.
در مثال دوم، شاعر صامت «ش» را در پنج واژه آورده است؛ یعنی، «ش» بیش از هر صامت دیگری تکرار شده و همین امر بر موسیقی بیت و زیبایی آن افزوده است. این تکرار را «واجآرایی» گفته اند؛ زیرا آرایه ای است که از تکرار یک «واج» حاصل میشود.
خوابِ نوشینِ بامدادِ رحیل / باز دارد پیاده را ز سبیل (سعدی)
نوشین: شیرین؛ دلپسند / رحیل: کوچیدن؛ کوچ / سبیل: راه /
بازگردانی: خواب شیرین صبح کوچ، انسان پیاده را از سفر و راه بازمی دارد.
در نمونه بالا، تمامی کلمات مصراع اوّل با مصوّت کوتاه « ﹻ » به هم پیوسته اند. تکرار این مصوّت، بر موسیقی بیت افزوده است.
توجّه: واجآرایی صامتها از مصوّتها محسوستر است.
نمونه پرسش: واجآرایی صامتها محسوس تر است یا مصوّتها؟ – صامتها
گوشزد۱: این آرایه نسبی است و با نگرش به سه نکته ارزیابی میشود:
الف) گونه واج: برای نمونه «گ» و «چ» به سادگی شناسایی میشوند و به گوش میآیند؛ ولی «د» اینگونه نیست.
ب) تعداد واج: بازآورد بیشتر یک واج سبب میشود که بیشتر به گوش بیاید.
پ) فاصله واج: اگر فاصله دو واج همسان کم باشد به گوش میرسد. برای نمونه اگر سه بار «ش» پشت سر هم بیاید، تکرار حس میشود؛ ولی اگر فاصله آنها زیاد باشد با سه بار بازآورد «ش» واجآرایی پدید نمیآید؛ مانند نمونه زیر:
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر / کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو
نمونه پرسش: در بیت زیر آرایه واجآرایی در ……………. دیده میشود.
(خوابِ نوشینِ بامدادِ رحیل / باز دارد پیاده را ز سبیل)
نمونه پرسش: در بیت زیر تکرار واجهای …………… و ………….. بیش از واجهای دیگر باعث ایجاد آرایه …………. شده است.
(سرو را بین بر سماع بلبلان صبح خیز / همچو سرمستان به بستان، پای کوب و دست زن)
به بیتهای زیر توجّه کنید. در این نمونهها، تکرار واژه بر تأثیر آهنگین بیت، افزوده است.
پس هستی من ز هستی اوست / تا هستم و هست، دارمش دوست (ایرج میرزا)
واژهآرایی: هستی / واجآرایی: س، هـ ، ت
ای دریغا، ای دریغا، ای دریغ / کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ (مولوی)
واژهآرایی: ای دریغا، دریغ / واجآرایی: غ (دریغ: افسوس / میغ: ابر)
بازگردانی: ای افسوس که آن چنان زیبارویی از دیده ها پنهان شد و از دستمان رفت.
با من بودی، منَت نمی دانستم / تا من بودی، منت نمی دانستم
واژهآرایی: من، بودی، منت، نمی دانستم / واجآرایی: ن، ی ، ت (منت: من تو را / نمی دانستم: نمی شناختم)
بازگردانی: تا زمانی که تو با من بودی من آگاه از تو نبودم. زمانی که تو من بودی باز هم آگاهی از تو نداشتم.
رفتم چه من از میان، تو را دانستم / با من بودی، منت نمی دانستم (فیض کاشانی)
واژهآرایی: من / واجآرایی: س، هـ ، ت (منت: من تو را)
بازگردانی: زمانی که نابود شدم و خودم را از دست دادم از تو آگاه شدم. آری زمانی که من وجود داشتم، آگاهی از تو نداشتم.
ما را سری است با تو، که گر خلق روزگار / دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم (سعدی)
واژهآرایی: سر / واجآرایی: س، ر
بازگردانی: من سرو سرّی با تو دارم که اگر همه مردم روزگار، دشمن من شوند و جانم از دست برود، نظر و رایم تغییر نمیدهم.
توجّه: آنچه در تکرار اهمّیت دارد، جنبه موسیقایی و آوایی سخن است نه شکل نوشتاری واژگان.
تفاوت واژهآرایی و جناس همسان: در واژهآرایی، دو واژه لفظ و معنای یکسانی دارند؛ ولی در جناس لفظ دو واژه یکسان است و معنا نایکسان.
بتی دارم که چین ابروانش / حکایت میکند بتخانه چین
گوشزد۲: اگر تکواژی به واژه افزوده شود و معنا را تغییر دهد، واژهآرایی از میان میرود؛ ولی اگر معنا تغییر نکند واژهآرایی از بین نمی رود؛ مانند:
مردی نبود گریختن سوی وصال / هنگام فراق مرد باید بودن
گوشزد۳: حرفهایی مانند: به، در، از … با یکدیگر واژهآرایی پدید نمیآورند.
جام در دست و یار در پهلو / عشق در جان و شور در سر بود
گوشزد۴: ردیف گونه ای واژهآرایی به شمار میرود.
نشاید که خوبان به صحرا روند / همه کس شناسند و هر جا روند
نمونه پرسش: در بیت زیر، تکرار واژه …………….. آرایه …………. را به وجود آورده است.
(ای دریغا، ای دریغا، ای دریغ / کانچنان ماهی نهان شد زیر میغ)
خودارزیابی
۱ـ در بیتهای زیر، نمونههای واجآرایی را بیابید.
■ سرو را بین بر سماع بلبلان صبح خیز / همچو سرمستان به بستان، پای کوب و دست زن (خواجوی کرمانی)
واجآرایی: س، ن، ا / (سماع: پایکوبی؛ دستافشانی / سرمست: سرخوش / بستان: بوستان / پای کوبیدن: رقصیدن)
بازگردانی: درخت سرو را ببین که با خواندن و رقصیدن بلبل های سحرخیز مانند انسان های سرمست در بوستان می رقصد.
■ گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ار نه / ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست (هوشنگ ابتهاج)
واژهآرایی: باش، خزان / واجآرایی: ن، ب، ا / (ار: اگر)
بازگردانی: بگو مهم نیست که فصل، فصل خزان باشد ولی دل و جانم بهاری باشد؛ ای بسا که در فصل بهار باشیم، ولی دلمان اندوهگین باشد و در فصل خزان.
■ سر ارادت ما و آستان حضرت دوست / که هر چه بر سر ما میرود، ارادت اوست (حافظ)
واژهآرایی: سر / واجآرایی: س، ر، ت، ا / (آستان: آستانه)
بازگردانی: به آستان دوست سر سپرده ایم و هر چه بر سر ما می رود، به خواست و اراده او است.
■ ای تکیه گاه و پناهِ / زیباترین لحظههای/ پرعصمت و پرشکوه تنهایی و / خلوت من! / ای شطّ شیرین پرشوکت من! (مهدی اخوان ثالث)
واژهآرایی: پر / واجآرایی: « ﹻ »، ت، ش، ن (شط: رودخانه / شوکت: شکوه)
بازگردانی: ای کسی که تکیه گاه و پناه منی؛ ای کسی که در تنهایی و خلوتم زیباترین لحظه های پاک و پرشکوه منی؛ ای کسی که برای من مانند آب رودخانه، شیرین و پرشکوهی.
۲ـ در اشعار زیر، آرایه تکرار (واژهآرایی) را بیابید.
■ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست / من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا؟ (شهریار)
واژهآرایی: امروز، فردا / واجآرایی: م، ر (مهلت: فرصت)
بازگردانی: زندگانی ما آن اندازه دراز نیست که تو هی امروز و فردا بگویی. من که فقط یک امروز مهمان تو ام، چرا دیدارمان را به فردا می اندازی.
■ دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین / به علی شناختم من، به خدا قسم، خدا را (شهریار)
واژهآرایی: علی، خدا / واجآرایی: خ (رخ: چهره)
بازگردانی: ای دل اگر خداشناسی، خدا را با دیدن علی بشناس. به خدا که من خدا را با علی شناختم.
■ زمانه قرعه نو میزند به نام شما / خوشا شما که جهان میرود به کام شما (هوشنگ ابتهاج)
واژهآرایی: شما / واجآرایی: ش، ن (قرعه: پشک)
بازگردانی: زمانه به نام شما درآمده است. خوشا به شما که جهان به کام و آرزوی شما گردیده است.
■ گر تو گرفتارم کنی، من با گرفتاری خوشم / ور خوار چون خارم کنی، ای گُل! بدان خواری خوشم (ابوالقاسم حالت)
واژهآرایی: خوشم / واجآرایی: گ، ر، خ (گر: اگر) [گرفتار و گرفتاری همچنین خوار و خواری واژهآرایی نیستند.]
بازگردانی: اگر تو، من را گرفتار کنی من با آن گرفتاری خوشم. اگر تو من را پست و خوار کنی، ای گل، باز هم من با آن خواری می سازم.
■ گَرَم بازآمدی محبوب سیم اندام سنگین دل / گُل از خارم برآوردی و خار از پای و پای از گِل (سعدی)
واژهآرایی: خار، پای / واجآرایی: س، ا / (بازآمدن: برگشتن / سیم اندام: روشن و سفید پوست / سنگین دل: سنگدل)
بازگردانی: ای یار سفید اندام و سنگدل، اگر به دیدار من می آمدی مشکلاتم حل می شد.
■ بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار / روز فراق را که نهد در شمار عمر (حافظ)
واژهآرایی: عمر / واجآرایی: ر
بازگردانی: بی زندگانی من زنده ام و این سخن من تو را شگفت زده نکند. روز جدایی از عمر ما به شمار نمی آید.
■ پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود (مولوی)
واژهآرایی: پای، چوبین، بود / (تمکین: پابرجا، استوار بودن / بود: میباشد)
بازگردانی: پای کسانی که با عقل و استدلال سروکار دارند چوبین است و پای چوبین استوار و ثابت نیست.
■ از ننگ چه پرسی که مرا نام ز ننگ است / وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است (حافظ)
واژهآرایی: ننگ، چه، پرسی، نام، مرا، است / واجآرایی: ن (ننگ: بیآبرویی، عار؛ چه: چرا)
بازگردانی: از بی آبرویی چرا می گویی، زیرا من از بی آبرویی نامدار شده ام. از نام چرا می پرسی که من از نام و سرشناس بودن گریزانم.
■ گر اظهار پشیمانی کند گردون مشو ایمن / که بدعهد از پشیمانی، پشیمان زود میگردد (صائب)
واژهآرایی: پشیمانی / واجآرایی: ش، ن (اظهار: آشکار کردن / گردون: فلک)
بازگردانی: اگر جهان اظهار پشیمانی کند، به او اعتماد نکن؛ زیرا انسان بدعهد زود از پشیمان شدنش پشیمان می شود و دوباره عهد می شکند.
■ یک عمر پریشانی دل، بسته به مویی است / تنها سر مویی ز سر موی تو دورم (قیصر امین پور)
واژهآرایی: سر، موی / واجآرایی: م (پریشانی: آشفتگی)
بازگردانی: مدت هاست که آشفتگی دل من بسته موی دلبر است. من فقط به اندازه یک سر مو از تو دور افتاده ام.
■ هر کجا دردی است درمانیش هست / درد عشق است آنکه درمانیش نیست (سلمان ساوجی)
واژهآرایی: درد، است، درمانیش / واجآرایی: د، ر
بازگردانی: هر کجا دردی وجود دارد، درمانی هم دارد. فقط درد عشق است که درمان ندارد.
۳- غزلی از دیوان حافظ بیابید که نمونه مناسبی برای کاربرد واجآرایی و واژهآرایی باشد؛ سپس مشخّص کنید، کدام واجها و واژهها در ایجاد این آرایهها، مؤثّرند. – به عهده دانش آموزان
برای آشنایی بیشتر با واج آرایی و پرسش های تستی به این تاربرگ بروید.
واژه آرایی
تفاوت واژه آرایی و جناس
پی دی اف درس سوم علوم و فنون یازدهم
ویدئوی درس سوم: واج آرایی و واژه آرایی(آپارات)
ویدئوی درس سوم: واج آرایی و واژه آرایی(یوتیوپ)
ویدئوی درس سوم: تست واژه آرایی بخش ۱ (یوتیوپ)
ویدئوی درس سوم: تست واژه آرایی(آپارات)
تست واژه آرایی بخش ۲ (یوتیوپ)
تست واژه آرایی بخش ۲ (آپارات)
آموزه نهم: استعاره
در درس پیش آموختیم که گاهی مجاز بر بنیاد شباهت استوار است و علاقه و پیوند بین معنای حقیقی و غیرحقیقی، علاقه مشابهت است؛ این نوع مجاز را، استعاره میگویند. استعاره، یعنی عاریت و وام گرفتن. در اصطلاح ادبی، استعاره، کاربرد واژهای به جای واژهای دیگر به دلیل شباهت در ویژگی یا صفتی مشترک است. به عبارت دیگر، اگر یکی از دو طرف تشبیه (مشبّه یا مشبّهٌ به) را برگزینیم و طرف دیگر تشبیه را قصد کنیم، استعاره پدید آمده است؛ برای مثال:
با کاروان حلّه برفتم ز سیستان / با حلّه تنیده ز دل بافته ز جان (فرّخی سیستانی)
بازگردانی شعر: با کاروان پارچه ابریشم از سیستان به سوی دربار رفتم. با شعری که مانند پارچه ابریشم بود و از دل و جانم آن را بافته بودم.
در این بیت، فرّخی دو بار کلمه حلّه را به کار برده است. در مصراع اوّل حله در معنای حقیقی (جامه حریر) به کار رفته و در مصراع دوم آن را به قرینههای تنیده ز دل و بافته ز جان در معنای غیرحقیقی (شعر) به کار برده است. دلیل آن هم شباهت این دو از نظر لطافت و نرمی جامه حریر و شعر بوده است.
از سویی دیگر میتوان گفت شاعر، شعر را در لطافت و نرمی به حلهّ تشبیه کرده و مشبّه (شعر) را حذف نموده، مشبّهٌ به (حلّه) را به جای آن آورده است.
همچنین در مثال:
آتش است این بانگ نای و نیست باد / هر که این آتش ندارد، نیست باد (مولوی)
بازگردانی شعر: این صدای ساز نی آتش است و باد هوا نیست. هر کس آتش عشق در وجودش نباشد بهتر است که نابود شود.
در مصراع نخست، شاعر دو رکن اصلی تشبیه را ذکر کرده؛ اما در مصراع دوم مشبّه به را آورده است که از آن پی به مشبّه میبریم.
یا در بیت:
باز امشب ای ستاره تابان، نیامدی / باز ای سپیده شب هجران، نیامدی (شهریار)
بازگردانی شعر: ای یار من که مانند ستاره تابانی باز هم نیامدی. ای دوست من که مانند سپیده شب هجرانی باز هم نیامدی.
محبوب شاعر (مشبّه) حذف شده و ستاره تابان سپیده شب هجران (مشبّهٌ به) به جای آن آمده است.
در مثالهای زیر نیز این کاربرد مجازی و عاریت گرفتن واژهای به جای واژه دیگر را میبینیم:
شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفّاق مبیت افتاد؛ موضعی خوش و خرّم و درختان درهم؛ گفتی که خرده مینا بر خاکش ریخته و عقد ثریا از تاکش درآویخته. (گلستان سعدی)
بازگردانی شعر: در بوستان با یکی از دوستان شب ماندیم؛ جایی خوش و خرّم و درختان درهم بودند؛ گویی که شیشههای ریز آبی رنگ بر خاکش ریخته اند و گردنبند پروین از انگوربُنش درآویخته بودند.
گلها و سبزههای رنگارنگ (مشبّه) حذف شده و به جای آن خرده مینا آمده است. همچنین خوشه انگور (مشبّه) حذف شده و به جای آن عقد ثریا آمده است.
برای ساده تر شدن سخن، روند رسیدن از تشبیه و ارکان چهارگانه آن به استعاره را میتوان چنین نشان داد:
با تبدیل چهار رکن (تشبیه گسترده) به دو رکن (تشبیه فشرده) و باز تبدیل دو رکن به یک رکن (استعاره) ، زیبایی سخن بیشتر میشود و کلام رساتر و هنری تر میگردد. به عبارت دیگر اگر از چهار رکن تشبیه، دو رکن (مشبّه و مشبّهٌ به) باقی بماند، آرایه تشبیه را داریم؛ اگر از دو رکن تشبیه فقط مشبّهٌ به باقی بماند، به آن استعاره آشکار (مصرحه) و اگر مشبّه، به همراه لوازم یا ویژگیهای مشبّهٌ به بیاید، استعاره پنهان (مکنیه) میگویند.
به این نمونه دقّت کنید:
گفتا که مرو به غربت و میبارید/ از نرگس تر، به لاله بر مروارید (نظامی)
بازگردانی: گفت به غربت مرو در حالی که از چشمان همچون نرگس ترش، بر روی رخ مانند لاله اش اشک مانند مروارید میبارید.
در بیت بالا واژههای «نرگس»، «لاله» و «مروارید» در معنای اصلی خود به کار نرفته اند؛ بلکه به ترتیب استعاره آشکار از چشم، چهره زیبا و اشک هستند.
مثال دیگر:
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من / هیچ کس مینپسندم که به جای تو بود (سعدی)
بازگردانی شعر: ای یار من که مانند سرو روانی، از زمانی که تو در دل من جای گرفتی هیچ کس را نمیپسندم که به جای تو باشد.
سرو روان: استعاره از یار است.
به نمونهای دیگر توجّه کنید:
نه / این برف را / دیگر سر بازایستادن نیست/ برفی که بر ابرو و موی ما مینشیند. (شاملو)
بازگردانی شعر: نه این موی سفید که مانند برف است، دیگر قصد بازایستادن ندارد؛ سفیدی که بر ابرو و موی ما مینشیند.
همان طور که در جدول ملاحظه شد، گاه ممکن است از پایههای تشبیه، فقط «مشبّه» (طرف اول) ذکر شود که در این صورت معمولاً یکی از ویژگیهای «مشبّهٌ به» نیز همراه آن میآید؛ برای مثال:
هزار نقش برآرد زمانه و نبود / یکی چنان که در آیینه تصور ماست (انوری)
بازگردانی شعر: زمانه مانند انسان هزار نقش را بیرون میآورد و حتا یکی از این نقشها نیز مطابق خیالات و تصورات ما در نمیآید.
زمانه «مشبّه» به انسانی مانند شده و نقش برآوردن که از ویژگیهای انسان است همراه مشبّه آمده است.
گاه در استعاره پنهان، مشبّه موجودی بی جان و غیر انسان و مشبّهٌ به محذوف، انسان است که باعث پیدایش جانبخشی یا تشخیص در کلام میشود؛ برای نمونه:
باغ سلام میکند، سرو قیام میکند / سبزه پیاده میرود، غنچه سوار میرسد (مولوی)
بازگردانی شعر: باغ سلام میکند، سرو قیام میکند. سبزه پیاده میرود، غنچه سوار میرسد.
در این بیت شاعر به «باغ» شخصیت انسانی داده است، زیرا سلام میکند و سرو مانند انسان، قیام میکند و سبزه و غنچه نیز رفتار انسانی دارند.
مثال دیگر:
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد / عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد (حافظ)
بازگردانی شعر: نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد. عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد.
اگر غیر انسان منادا قرار گیرد، به این معنا است که آن را انسان پنداشته و به او ویژگی انسانی دادهایم؛ و این نیز تشخیص است؛ مثال:
ای آبشار نوحه گر از بهر چیستی؟ / چین بر جبین فکنده ز اندوه کیستی؟ (زیب النساء)
بازگردانی شعر: ای آبشار برای چه نوحه گری میکنی؟ / از اندوه چه چین بر پیشانی ات افکنده ای؟
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟ / منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست؟ (حافظ)
بازگردانی شعر: ای نسیم سحر آرامگه یار من کجاست؟ منزل آن یاری که عاشق کش و راهزن است کجاست؟
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز / آزاده من که از همه عالم بریده ام (رهی معیری)
بازگردانی شعر: ای سرو پای بسته به آزادگی ات نناز. آزاده من ام که از همه وابستگیهای عالم بریده ام.
بشکن دل بی نوای ما را ای عشق / این ساز، شکسته اش خوش آهنگ تراست (سیدحسن حسینی)
بازگردانی شعر: ای عشق، دل بی نوای ما را بشکن. این ساز، شکسته اش خوش آهنگ تراست.
گاه نیز مشبّهٌ به حذف میشود و یک ویژگی از آن به مشبّه اضافه میشود و به صورت ترکیب اضافی میآید. به این نوع اضافه، اضافه استعاری میگویند. ترکیب «رخ اندیشه» و «زلف سخن» در بیت زیر چنین اند:
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب / تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند (حافظ)
بازگردانی: از زمانی که سر زلف سخن را به قلم شانه زده اند، هیچ کسی مانند حافظ از رخ اندیشه نقاب نگشود.
$ استعارههای پرکاربرد: نرگس: چشم، سنبل: گیسو، حُقّه: دهان، کمان: ابرو، گل: چهره/گونه، لعل: لب، درّ/ مروارید: دندان، ناوک: مژه، سرو: قد، چرخ: آسمان، بت، صنم: یار؛ دلبر.
انواع اضافه: اضافه تشبیهی، اضافه استعاری، اضافه همراهی
اضافه تشبیهی: «مشبه به ﹻ مشبه» یا «مشبه ﹻ مشبه به»؛ مانند: دیو ﹻ نفس / لب ﹻ لعل.
اضافه استعاری: «یکی از ویژگیهای «مشبه به» ﹻ «مشبه»؛ مانند: چنگال ﹻ مرگ.
اضافه همراهی: این اضافه ارزش ادبی ندارد و فقط همراهی را نشان میدهد. میتوان میان مضاف و مضاف الیه «از روی، به نشانۀ» را افزود؛ مانند: او «دست ارادت» به سوی من دراز کرد.
خودارزیابی
۱- در بیتهای زیر استعارهها را مشخص کنید:
الف) کی ام؟ شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب / ز چشم ناله شکفتم به روی شِکوه دویدم (اوستا) / شکوه: گلایه
بازگردانی: من چه کسی ام؟ من مانند شکوفه اشکی ام که در عشق تو هر شب از چشم ناله شکفتم و به روی گلایه دویدم. (روز و شبم همیشه با ناله و گلایه است.)
استعاره پنهان و جانبخشی: چشم ناله (ناله مانند انسانی است که چشم دارد.)/ روی شِکوه (شکوه مانند انسانی است که روی دارد.)/
ب) ای باد بامدادی خوش میروی به شادی / پیوند روح کردی پیغام دوست دادی (سعدی)
بازگردانی: ای باد صبحگاهی، با شادی و خوشی میروی. تو پیام دوست را به من رساندی و روحم را تازه کردی.
استعاره پنهان و جانبخشی: ای باد بامدادی
پ) ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را / خبر از سرزنش خار جفا نیست تو را (وحشی بافقی)
بازگردانی: ای گل تازه، که از وفاداری بویی نبرده ای، تو از ستم و جفایی که بر من روا میداری هیچ خبری نداری.
استعاره پنهان و جانبخشی: ای گل تازه، سرزنش خار جفا
ت) هر کاو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید، / در رهگذار باد نگهبان لاله بود (حافظ)
/ رهگذار: مسیر / لاله: گل لاله؛ گونه ای چراغ
بازگردانی: هر کس در این جهان عشق نکاشت و از زیبایی بهره ای نبرد، عمرش بیهوده به فرجام خواهد رسید.
استعاره پنهان: مهر را نکاشت (مهر مانند درخت گل است که آن را میکارند.)/ از خوبی گلی نچید (خوبی مانند بوته گل است که از آن گل میچینند.)/ رهگذار باد (باد مانند رهزن لاله است و ما نگهبان لاله.) / نگهداشتن لاله در برابر باد: کنایه از کار بیهوده و بیثمر کردن است، زیرا گلبرگهای ضعیف و لطیف لاله در برابر باد پرپر میشود یا لاله به معنای چراغ است که باز هم در برابر باد خاموش میشود.
ث) شب ایستاده است/ خیره نگاه او / بر چارچوب پنجره من (سپهری)
استعاره پنهان و جانبخشی: شب ایستاده؛ خیره نگاه او
ج) آینه ات دانی چرا غمّاز نیست؟ / زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست (مولانا) / غمّاز: آشکار کننده راز / زنگار: زنگ زدگی
بازگردانی: آیا میدانی چرا دل تو که مانند آینه است، آشکار کننده راز نیست؛ به این دلیل که صیقل نخورده و آلوده است.
استعاره: آینه استعاره از دل / زنگار: استعاره از آلودگی و گناه / رخ آینه: جانبخشی
چ) دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر / کای نور چشم من به جز از کشته ندروی (حافظ) / کشته: کشت شده
بازگردانی: دهقان پیر چه سخن خوشی به پسرش گفت. او گفت: ای نور چشم، من به جز آنچه در این جهان انجام داده ای در جهان دیگر درو نخواهی کرد.
استعاره: ای نور چشم؛ استعاره از فرزند / کشته: استعاره از کردار
۲- تشبیه بیت زیر را بیابید و از آن یک استعاره بسازید و در جمله ای به کار ببرید:
دگرباره خیاط باد صبا / بر اندام گل دوخت رنگین قبا (ملک الشعرای بهار)
بازگردانی: بار دیگر باد صبا که مانند خیاط است تن پوش زیبا و رنگینی را برای اندام گل دوخت.
تشبیه: خیاط باد صبا / استعاره: ای باد صبا، برای گل قبا بدوز.
۳- استعارههای آشکار را در بیت زیر بیابید و آنها را به یک تشبیه کامل تبدیل کنید.
صبحگاهی سر خوناب جگر بگشایید / ژاله صبحدم از نرگس تر بگشایید (خاقانی)
بازگردانی: صبحگاه سر خوناب جگرتان را بازکنید و اشکی مانند ژاله صبحدم از چشمانتان که همچون نرگس تر است بریزید.
ژاله صبحدم: استعاره از اشک؛ تشبیه: اشک مانند ژاله صبحدم زیبا است. / نرگس: استعاره از چشم؛ تشبیه: چشم یار مانند گل نرگس است.
۴- ویژگیهای شعر کلیم کاشانی را در بیت زیر بیابید و وزن واژههای بیت را مشخص کنید:
ما ز آغاز و ز انجام جهان بی خبریم / اوّل و آخر این کهنه کتاب افتاده است
دارای مضمون ابداعی (جهان مانند کتابی است که آغاز و پایان آن گم شده است.) است؛ همچنین ضرب المثل است. زبان شعر ساده و محاوره ای است. اسلوب معادله در آن دیده میشود.
خط عروضی: ما ز آغازُ زِ اَنجامِ جَهان بی خَبَریم / اَووَلُ آخرِ این کُهنِ کِتابُفتادَست
پایههای آوایی | ما زِ آ غا | زُ زِ اَن جا | مِ جَ هان بی | خَ بَ ریم |
نشانههای هجایی | ـ U ـ ـ | U Uـ ـ | U Uـ ـ | U U ـ |
پایههای آوایی | اَو وَ لُ آ | خَ رِ این کُه | نِ کِ تا بُف | تا دَست |
نشانههای هجایی | ـ U ـ ـ | U Uـ ـ | U Uـ ـ | ـ (U U) ـ |
وزن | فاعِلاتُن (فَعِلاتُن) | فَعِلاتُن | فَعِلاتُن | فَعِلُن |