قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ:
بگو در زمین بگردید و بنگرید چگونه [خداوند] آفرینش را آغاز کرد.
اَلْغَوّاصونَ الَّذینَ ذَهَبوا إلَی أَعماقِ الْمُحیطِ لَیلاً، شاهَدوا مِئاتِ الْمَصابیحِ الملونه الَّتی یَنبَعِثُ ضَوؤُها مِنَ الْأسَماکِ الْمُضیئَهِ،
غوّاصانی که شبانه به ژرفای اقیانوس رفتهاند، صدها چراغ رنگارنگ را دیدهاند که نورشان از ماهیهای درخشنده فرستاده میشود.
وَ تُحَوِّلُ ظَلامَ الْبَحرِ إلَی نَهارٍ مُضیءٍ یَستَطیعُ فیهِ الْغَوّاصونَ الْتِقاطَ صُوَرٍ فی أَضواءِ هذِهِ الْأسَماکِ.
و تاریکی دریا را به روز روشن تبدیل میکنند که غوّاصان در آن [تاریکی] میتوانند زیر نور[ها] این ماهیها عکس بگیرند.
اِکْتَشَفَ الْعُلَماءُ أَنَّ هذِهِ الْأضواءَ تَنبَعِثُ مِن نَوعٍ مِنَ الْبَکتیریا الْمُضیئَهِ الَّتی تَعیشُ تَحتَ عُیونِ تِلْکَ الْأسَماکِ.
دانشمندان کشف کردهاند که این روشناییها از گونهای باکتری درخشانی فرستاده میشود که زیر چشمان آن ماهیها زندگی میکنند.
هَل یُمکِنُ أَن یَستَفیدَ الْبَشَر یَوماً مِنْ تِلْکَ الْمُعجِزَهِ الْبَحریَّهِ، وَ یَستَعینَ بِالْبَکتیریا الْمُضیئَهِ لِإنارَهِ الْمُدُنِ؟
آیا ممکن است که روزی بشر از آن معجزۀ دریایی بهره ببرد و بتواند برای افروختن شهرها از باکتری درخشان یاری بجوید؟
رُبَّما یَستَطیعُ ذٰلِکَ، لِأنَّهُ «مَنْ طَلَبَ شَیئاً وَ جَدَّ وَجَدَ».
شاید بتواند این کار را انجام دهد؛ زیرا هر کس چیزی بخواهد و بکوشد مییابد.
إنَّ لِسانَ الْقِطِّ سِلاحٌ طِبّیٌّ دائِمٌ، لِأنَّهُ مَملوءٌ بِغُدَدٍ تُفْرِزُ سائِلاً مُطَهِّراً، فَیَلْعَقُ الْقِطُّ جُرْحَهُ عِدَّهَ مَرّاتٍ حَتّی یَلتَئِمَ.
بی گمان زبان گربه ابزار درمانی همیشگی است؛ زیرا پر از غدّههایی است که مایعی پاک کننده میتراود، برای همین گربه زخمش را چند بار میلیسد تا بهبود یابد.
إنَّ بَعضَ الطُّیورِ وَ الْحَیَواناتِ تَعْرِفُ بِغَریزَتِها الْأعشابَ الطِّبّیَّهَ وَ تَعلَمُ کَیفَ تَستَعمِلُ الْعُشبَ الْمُناسِبَ لِلْوِقایَهِ مِنَ الْأمراضِ الْمُختَلِفَهِ؛
بیگمان برخی پرندگان و جانوران با غریزۀ خود گیاهان دارویی را میشناسند و میدانند چگونه گیاه مناسب را برای پیشگیری از بیماریهای گوناگون به کار برند؛
وَ قَد دَلَّتْ هٰذِهِ الْحَیَواناتُ الْإنسانَ عَلَی الْخَواصِّ الطِّبّیَّهِ لِکَثیرٍ مِنَ النَّباتاتِ الْبَرّیَّهِ وَ غَیرِها.
این جانوران، انسان را به خاصیتهای درمانی بسیاری از گیاهان صحرایی و غیره راهنمایی کردهاند.
إنَّ أَغلَبَ الْحَیَواناتِ إضافَهً إلَی امْتِلاکِها لِلُغَهٍ خاصَّهٍ بِها، تَمْلِکُ لُغَهً عامَّهً تَستَطیعُ مِنْ خِلالِها أَن تَتَفاهَمَ مَعَ بَعضِها،
بیگمان بیشتر جانوران افزون بر داشتن زبان ویژۀ خود زبانی همگانی دارند که با آن میتوانند [سخن] یکدیگر را بفهمند،
فَلِلْغُرابِ صَوتٌ یُحَذِّرُ بِهِ بَقیَّهَ الْحَیَواناتِ حَتَّی تَبتَعِدَ سَریعاً عَنْ مِنطَقَهِ الْخَطَرِ،
کلاغ آوایی دارد که با آن به دیگر جانوران هشدار میدهد تا زود از منطقۀ خطر دور شوند،
فَهوَ بِمَنزَلَهِ جاسوسٍ مِنْ جَواسیسِ الْغابَهِ.
او به مانند خبرچینی از خبرچینان جنگل است.
لِلْبَطِّ غُدّهٌ طَبیعیَّهٌ بِالْقُربِ مِنْ ذَنَبِها تَحتَوی زَیتاً خاصّاً یَنشُرُهُ عَلَی جسمِها فَلا تَتَأَثَّرُ جِسمُها بِالْماءِ.
اردک نزدیک دمش غده طبیعی دارد که دارای روغنی ویژه است که آن را روی تنش پخش میکند؛ برای همین تنش تحت تأثیر آب قرار نمیگیرند.
تَستَطیعُ الْحِرباءُ أَنْ تُدیرَ عَینَیها فی اتِّجاهاتٍ مُختَلِفَهٍ دونَ أَنْ تُحَرِّکَ رَأْسَها وَ هیَ تَستَطیعُ أَنْ تَرَی فِی اتِّجاهَینِ فی وَقتٍ واحِدٍ.
آفتابپرست (خورپا) میتواند بی آنکه سرش را تکان بدهد دو چشمش را در جهتهای مختلف بچرخاند و میتواند در یک لحظه در دو جهت ببیند.
لا تَتَحَرَّکُ عَینُ الْبومَهِ، فَإِنَّها ثابِتَهٌ، وَلٰکِنَّها تُعَوِّضُ هٰذَا النَّقصَ بِتَحریکِ رَأسِها فی کُلِّ جَهَهٍ؛
چشم جغد حرکت نمیکند، چشمها ثابتاند، ولی این کمبود را با حرکت دادن سرش در هر جهتی جبران میکند.
وَ تَستَطیعُ أَنْ تُدیرَ رَأسَها مِئتَین وَ سَبعینَ دَرَجهً دونَ أَنْ تُحَرِّکَ جِسمَها.
و میتواند بیآنکه تنش را حرکت دهد سرش را دویست و هفتاد درجه بچرخاند.
عَیِّن الجُملهَ الصَّحیحهَ و غیرَ الصَّحیحهِ حَسَبَ الحَقیقهِ و الواقِعِ. (جمله درست و نادرست را بر پایه حقیقت و واقعیت شناسایی کن.)
۱- لِلزَّرّافَهِ صَوتٌ یُحَذِّرُ الحَیَواناتِ حَتَّی تَبتَعِدَ عَن الخَطَرِ. (زرافه صدایی دارد که با آن به جانوران هشدار میدهد تا از خطر دور شوند.) ×
۲- تُحَوِّل الأسماکُ المُضیئَهُ ظَلامَ البَحرِ إلَی نَهارٍ مُضیءٍ. (ماهیهای درخشان تاریکی دریا را به روز روشن تبدیل میکنند.) √
۳- تَستَطیعُ الحِرباءُ أن تُدیرَ عَینَیها فِی اتِّجاهٍ واحِدٍ فَقط. (آفتابپرست میتواند که دوچشمش را فقط در یک جهت بچرخاند.) ×
۴- لِسانُ القِطِّ مَملوءٌ بِغُدَدٍ تُفرِزُ سائلاً مُطَهِّراً. (زبان گربه پر از غدّههایی است که مایعی پاک کننده میتراود.) √
۵- لاتَعیشُ أحیاءٌ مائیَّهٌ فی أعماقِ المُحیطِ. (آبزیان در ژرفای اقیانوس [ها] زندگی نمیکنند.) ×
۶- یَتَحَرَّکُ رَأسُ البومَهِ فِی اتِّجاهٍ واحِدٍ. (سر جغد در یک جهت حرکت میکند.) ×
إعلموا
«الجُملهُ الفِعلیّهُ» و «الجُملهُ الإسمیّهُ»
به جملۀ «یَغفِرُ اللهُ الذّنوبَ». «جمله فعلیّه» گفته میشود؛ زیرا با فعل شروع شده است.
الگوی جمله فعلیه این است: (فعل) یَغفرُ + (فاعل) اللهُ + گاهی (مفعول) الذنوبَ.
فعل، کلمهای است که بر انجام کاری یا داشتن حالتی در گذشته، حال یا آینده دلالت دارد.
فاعل، انجام دهندۀ کار یا دارندۀ حالت است.
مفعول، اسمی است که در زبان عربی معمولاً پس از فاعل میآید و کار بر آن انجام میشود.
دو جملۀ «اللهُ یَغفرُ الذّنوبَ». و «اللهُ غافِرُ الذّنوبَ» با اسم شروع شدهاند. به چنین جملههایی «جملۀ اسمیه» گفته میشود.
الگوی جمله اسمیه این است: (مبتدا) الله + (خبر) یَغفِرُ و غافِر.
مبتدا و خبر تقریبا همان نهاد و گزاره در دستور زبان فارسی اند.
مبتدا، اسمی است که معمولا در ابتدای جمله میآید و درباره آن خبری گفته میشود.
خبر، بخش دوم جمله اسمیه است و درباره مبتدا گزارشی میدهد.
شناخت اجزای جمله در ترجمه به ما کمک میکند.
اختَبر نَفسَک (خودت را بیازما)
عَیِّنِ الْجُملَهَ الْفِعلیَّهَ وَ الإِسْمیَّهَ، ثُمَّ عَیِّنِ الْمَحَلَّ الْإعرابیَّ لِلکلِماتِ المُلَوّنَهِ. (جمله فعلیه و اسمیه را شناسایی کن؛ سپس نقش دستوری (محل اعرابی) واژگان رنگی را شناسایی کن.)
۱- ﴿یَضرِبُ اللهُ الأمثالَ لِلنّاسِ﴾ = خدا برای مردم مثالها میزند. الجملهَ الفعلیَّهَ / اللهُ: فاعل / الأمثالَ: مفعول
۲- إضاعَهُ الفُرصَهِ غُصَّهٌ. = از دست دادن فرصت اندوه است. الجملهَ الإسمیَّهَ / إضاعَهُ: مبتدا / غُصَّهٌ: خبر
گاهی مبتدا و خبر (نهاد و گزاره) و نیز فاعل و مفعول، صفت یا مضاف الیه میگیرند و خودشان موصوف و مضاف میشوند؛ مثال:
صُدورُ الأحرارِ قُبورُ الأسرارِ. = سینههای آزادگان گورهای رازهاست.
مبتدا مضاف الیه خبر مضاف الیه
صدور: ج صدر / احرار: ج حرّ / قبور: ج قبر / أسرار: سرّ
یَزرَعُ الفَلّاحُ المُجِدُّ أشجارَ التُّفّاحِ. = کشاورز کوشا درختان سیب میکارد.
فعل فاعل صفت مفعول مضاف الیه
إختَبر نفسَک(خودت را بیازما)
تَرجِم الأحادیثَ ثُمَّ عَیِّن المُبتَدَأَ و الخبرَ و الفاعِلَ و المَفعولَ فِی الْکَلِماتِ الْمُلَوَّنَهِ. (حدیثها را ترجمه کن؛ سپس مبتدا، خبر، فاعل و مفعول را در کلمههای رنگی شناسایی کن.)
۱- الحَسَدُ یَأکُلُ الحَسَناتِ کَما تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ. (حسادت نیکیها را میخورد همانگونه که آتش هیزم را میخورد.)
الحَسَدُ: مبتدا / النّارُ: فاعل / الحَطَبَ: مفعول
۲- ما قَسَمَ اللهُ لِلعِبادِ شَیئاً أفضَلَ مِنَ العَقلِ. (خداوند چیزی را بهتر از خرد برای بندگان تقسیم نکرده است.)
اللهُ: فاعل / شَیئاً: مفعول
۳- ثَمَرَهُ العِلمِ إخلاصُ العَمَلِ. (میوه دانش اخلاص در کار است.) / ثَمَرَهُ: مبتدا / إخلاصُ: خبر
۱- منظور از «عَیِّنِ الْمَحَلَّ الْإعرابیَّ» فقط تعیین نقش کلمه در جمله است؛ مانند مبتدا، خبر، فاعل، مفعول، مضافٌ الیه، صفت و …… ۲– صُدور: سینهها ۳- أَحرار: آزادگان ۴- قَسَمَ وَ قَسَّمَ: تقسیم کرد
حوارٌ (گفتگو)
(مَعَ سائقِ سَیّارهِ الأُجرهِ) (با راننده خودروی مسافرکش)
السّائحُ = گردشگر | سائقُ سَیّارهِ الأُجرهِ = راننده خودروی مسافرکش |
أیُّهَا السّائقُ، نُریدُ أن نَذهَبَ إلَی المَدائنِ. = ای راننده، میخواهیم به تیسفون برویم | أنا فی خِدمَتِکُم. تَفَضَّلوا = من در خدمتتانام. بفرمایید. |
کَمِ المَسافَهُ مِن بَغدادَ إلَی هُناکَ؟ = از بغداد تا آنجا چقدر راه است؟ | أَظُنُّ المَسافَهَ سَبعَهً و ثلاثینَ کیلومتراً. عَجیبٌ؛ لِمَ تَذهَبونَ إلَی المَدائنِ؟ = گمان میکنم سی و هفت کیلومتر باشد. شگفتا؛ چرا به تیسفون میروید؟ |
لِزیارهِ مَرقَدِ سَلمانَ الفارسیِّ وَ مُشاهَدَهِ طاقِ کِسرَی؛ لِماذا تَتَعَجَّبُ؟! = برای دیدار از آرامگاه سلمان فارسی و دیدن طاق کسری؛ چرا شگفتزده میشوی؟ | لِأنَّهُ لا یَذهَبُ إلَی المَدائنِ إلّا قَلیلٌ مِنَ الزُّوّارِ. = زیرا فقط تعداد کمی از دیدارگران به تیسفون میروند. |
فی البِدایَهِ تَشَرَّفنا بِزیارهِ العَتَباتِ المُقَدَّسَهِ فی المُدُنِ الأربَعَهِ کَربَلاءَ و النَّجَفِ و سامِرّاءَ و الکاظمیَّهِ. = در آغاز به دیدار آستانههای مقدس در شهرهای چهارگانه: کربلا، نجف، سامرا و کاظمیه بار یافتیم. | زیارهٌ مَقبولهٌ للجمیعِ! أَ تَعرِفُ مَن هوَ سَلمانُ الفارسیُّ أم لا؟ = زیارت همگی پذیرفته باشد. آیا میدانی سلمان فارسی کیست یا نه؟ |
نَعَم؛ أعرِفُهُ، إنَّهُ مِن أصحابِ النَّبیِّ (ص) و أصلُهُ مِن إصفَهان. = آری؛ من میشناسمش؛ او یکی از یاران پیامبر است و تبارش از اصفهان است. | أحسَنتَ! وَ هَل لَکَ معلوماتٌ عَن طاقِ کِسرَی؟ = آفرین؛ آیا اطلاعاتی از طاق کسری داری؟ |
بالتَّأکیدِ؛ إنَّهُ أحَدُ قَصورِ المُلوکِ السّاسانیّینَ قَبلَ الإسلامِ. قَد أنشَدَ شاعِرانِ کبیرانِ قَصیدَتَینِ عِندَ مُشاهَدَتِهِما إیوانِ کِسرَی؛ البُحتُریُّ مِن أکبَرِ شُعَراءِ العَرَبِ، و خاقانیُّ، الشّاعِرُ الإیرانیُّ. = البته؛ آن، یکی از کاخهای پادشاهان ساسانی پیش از اسلام است. دو سخنور بزرگ هنگام دیدار از کاخ کسری دو قصیده سرودهاند: بحتری از بزرگترین شاعران عرب و خاقانی سخنور ایرانی. | ما شاءَ اللهُ! بارَکَ اللهُ فیکَ! مَعلوماتُکَ کثیرَهٌ! = ماشاء الله، خدا به تو افزونی دهد. آگاهی تو بسیار است. |
۱- أحسنتَ: آفرین ۲- قدَ أنشَد:َ سروده است ۳- بارَکَ اللّهُ فیکَ: آفرین بر تو
التَّمارین
اَلتَّمْرینُ الْأوَّلُ: أیُّ کلمهٍ مِن کلماتِ المُعجَمِ، تُناسِبُ التَّوضیحاتِ التّالیَهَ؟ (چه کلمهای از کلمههای واژهنامه مناسب گزارشهای زیر است.)
۱- طائرٌ یَسکُنُ فی الأماکِنِ المَتروکَهِ یَنامُ فی النَّهارِ وَ یَخرُجُ فی اللّیلِ. (پرندهای که در مکانهای متروکه سکونت میکند. روزها میخوابد و شبها بیرون میآید.) بوم
۲- عُضوٌ خَلفَ جِسمِ الحَیَوانِ یُحَرِّکَهُ غالباً لِطَردِ الحَشَراتِ. (اندامی پشت بدن جانور که اغلب آن را برای راندن حشرهها تکان میدهد.) ذَنَب
۳- نباتاتٌ مُفیدَهٌ للمُعالَجَهِ نَستَفیدُ مِنها کَدواءٍ. (گیاهانی سودمند برای درمان که از آنها به عنوان دارو استفاده میکنیم.) أعشاب طبّیّه
۴- طائرٌ یَعیشُ فی البَرِّ و الماءِ. (پرندهای که در خشکی و آب زندگی میکند.) بَطّ
۵- عَدَمُ وجودِ الضَّوءِ. (نبود روشنایی.) ظَلام
۶- نَشرُ النّورِ. (پراکنش نور.) إناره
اَلتَّمْرینُ الثّانی: عَیِّن الکلماتِ المُتَرادفَهَ و المُتَضادَّهَ. = ≠ (واژگان مترادف و متضاد را شناسایی کن.)
اِستَطاعَ (توانست) = قَدِرَ | سِلم(آشتی) ≠ حَرب(جنگ) | غَیم (ابر) = سَحاب | حُجرَه (اتاق) =غُرفَه |
اِقتَرَبَ (نزدیک شد) ≠ اِبتَعَدَ (دور شد) | إحسان(نیکی کردن) ≠ إساءه (بدی کردن) | یَنبوع (چشمه) = عَین | قرُبَ (نزدیک شد) ≠ بعُدَ (دور شد) |
بَنَی (ساخت) = صَنَعَ | ظَلام (تاریکی) ≠ ضیاء (روشنایی) | فَرِحٌ (شاد) ≠ حَزینٌ(اندوهگین) | مِن فَضلِکَ (لطفاً، خواهشمندم) = رَجاءً |
عَداوَه (دشمنی) ≠ صَداقَه (دوستی) | نُفایَه(پسماند) = زُبالَه | غُصّه (اندوه) = حُزن | جاهِز(آماده) = حاضِر |
اَلتَّمْرینُ الثّالِثُ: اُکتُب اسم کُلِ صورَهٍ فی الفَراغِ؛ ثُمَّ عَیِّن المطلوبَ مِنکَ. (اسم هر عکسی را در جای خالی بنویس؛ سپس موارد خواسته شده را شناسایی کن.)
البَطُّ / الکِلابِ / الغُرابُ / الطّاووسِ / الحِرباءُ / البَقرهُ
تُعطی البَقرهُ الحلیبَ. (گاو ماده شیر میدهد.) یُرسِلُ الغُرابُ أخبارَ الغابهِ. (کلاغ خبرهای جنگل را میرساند.) ذَنَبُ الطّاووسِ جمیلٌ.
۱- الفاعل: البقره ۲- المفعول: أخبار ۳- المضاف إلیه: الطاووس (دم طاووس زیبا ست.)
الحِرباءُ ذاتُ عیونٍ مُتَحَرِّکَهٍ. الشُّرطیُّ یَحفَظُ الأمنَ بِـ الکِلابِ. (پلیس با سگها امنیت را حفظ میکند.) البَطُّ طائرٌ جمیلٌ. (اردک پرنده زیبایی است.)
۴- الصّفه: متحرّکه (آفتاب پرست دارای چشمهای متحرک است.) ۵- المبتدأ: الشرطیّ ۶- الخبر: طائرٌ
اَلتَّمْرینُ الرّابِعُ: عَیِّن الفاعِلَ و المَفعولَ فی الکلماتِ الّتی أُشیرَ إلیه بِخطٍّ. (فاعل و مفعول را در واژگانی که با خط به آنها اشاره شده شناسایی کن.)
۱- ﴿ فَأنزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلَی رَسولِهِ وَ عَلَی المُؤمِنینَ﴾ (خداوند آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فروفرستاد.) / اللهُ: فاعل / سَکینَه: مفعول
۲-﴿ لا أملِکُ لِنَفسی نَفعاً وَ لا ضَرّاً إلّا ما شاءَ اللهُ﴾ (من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه خدا خواسته است.) / نَفعاً: مفعول
۳- ﴿ وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلقَهُ﴾ (برای ما مَثَلی زد و آفرینش خود را فراموش کرد.) / مَثَلاً: مفعول / خَلق: مفعول
۴- ﴿ وَ لا یَظلِمُ رَبُّکَ أحَداً﴾ (پروردگارت به کسی ستم نمیورزد.) / رَبُّ: فاعل
۵- ﴿ یُریدُ اللهُ بِکُمُ الیُسرَ﴾ (خداوند برای شما آسانی مىخواهد.) / اللهُ: فاعل / الیُسرَ: مفعول
اَلتَّمْرینُ الْخامِسُ: عَیِّن المُبتَدَأَ و الخبرَ فی الأحادیثِ التّالیَهِ. (مبتدا و خبر را در حدیثهای زیر شناسایی کن.)
۱- النَّدَمُ عَلَی السُّکوتِ خَیرٌ مِنَ النَّدَمِ عَلَی الکَلامِ. (پشیمانی به خاطر خاموشی بهتر از پشیمانی به خاطر سخن است.) / المُبتَدَأَ: الندم / الخبرَ: خیرٌ
۲- أکبَرُ الحُمقِ الإغراقُ فی المَدحِ وَ الذَّمِّ. (بزرگترین، نادانی زیاده روى در ستایش و نکوهش است.) / المُبتَدَأَ: أکبَرُ / الخبرَ: الإغراقُ
۳- سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم فی السَّفَرِ. (سرور مردم کسى است که در سفر خدمتگزار ایشان باشد.) / المُبتَدَأَ: سَیِّدُ / الخبرَ: خادِمُ
۴- العِلمُ صَیدٌ وَ الکِتابَهُ قَیدٌ. (ﺩﺍﻧﺵ ﺷﮑﺎﺭ ﺍﺳﺕ ﻭ ﻧﻭﺷﺗﻥ ﺑﻧﺩ.) // المُبتَدَأَ: العِلمُ / الخبرَ: صَیدٌ // المُبتَدَأَ: الکِتابَهُ / الخبرَ: قَیدٌ
۵- الصَّلاهُ مِفتاحُ کُلِّ خَیرٍ. (نماز کلید هر خوبی است.) / المُبتَدَأَ: الصَّلاهُ / الخبرَ: مِفتاحُ
۱- سَکینَه: آرامش ۲- ضَر:ّ زیان ۳- یُسْر: آسانی ۴- نَدَم: پشیمانی ۵- حُمْق: نادانی ۶- ذَمّ: نکوهش ۷- قَیْد: بند
اَلتَّمْرینُ السّادِسُ: تَرجِم الجُمَلَ التّالیَهَ ثُمَّ عَیِّن المَحَلَّ الإعرابیَّ للکلماتِ الّتی أُشیرَ إلیه بِخطٍّ. (جملههای زیر را ترجمه کن؛ سپس نقش دستوری واژگانی را که با خط به آنها اشاره شده شناسایی کن.)
۱- ﴿ أ تَأمُرونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنسَونَ أنفُسَکُم﴾ (آیا مردم را به نیکی فرمان میدهید و خودتان را فراموش میکنید؟)
النّاسَ: مفعول / أنفُسَ: مفعول
۲- ﴿لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفساً إلّا وُسعَها﴾( خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمیکند.)
اللهُ: فاعل / نَفساً: مفعول
۳- صدرُ العاقِلِ صُندوقُ سِرَّهِ. (سینه خردمند صندوق رازش است.)
صَدر: مبتدا / العاقل: مضاف الیه / صُندوقُ: خبر / سرّ: مضاف الیه
۴- حُسنُ الأدَبِ یَستُرُ قُبحَ النَّسَبِ. (ادب نیک زشتی خاندان را میپوشاند.)
الأدَبِ: مضاف الیه / قُبحَ: مفعول
۵- عَداوَهُ العاقِلِ خَیرٌ مِن صَداقَهِ الجاهِلِ. (دشمنی خردمند بهتر از دوستی نادان است.)
عَداوَهُ: مبتدا / الجاهِلِ: مضاف الیه 1- نَفْسا:ً کسی
ð أنوارُ القُرآنِ ð (فروغ قرآن)
کَمِّلِ الفَراغاتِ فی الترجمهِ الفارسیّهِ. (جای خالی در ترجمه فارسی را کامل کن.)
۱- ﴿ کُلُّ نَفسٍ ذائقَهُ المَوتِ﴾ = هر کسی چشنده مرگ است. (میمیرد)
۲- ﴿ وَ یَتَفَکَّرونَ فی خَلقِ السَّماواتِ وَ الأرضِ﴾ = و درباره آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند.
۳- ﴿ رَبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطِلاً﴾ = (و میگویند) ای پروردگار ما، اینها را بیهوده نیافریدی.
۴- ﴿ سُبحانَکَ فَقِنا عَذابَ النّارِ﴾ = تو پاکی؛ ما را از شکنجه آتش نگاه دار.
۵- ﴿ رَبَّنا إنَّکَ مَن تُدخِلِ النّارَ فَقَد أخزَیتَهُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِن أنصارٍ﴾
= پروردگارا، هر که را تو به آتش افکنی، او را خوار ساخته ای، و ستمگران، هیچ یاوری ندارند.
۶- ﴿ رَبَّنا إنَّنا سَمِعنا مُنادیاً یُنادی لِلإیمانِ أن آمِنوا بِرَبِّکُم فَآمَنّا﴾
= ای پروردگار ما، قطعاً ما صدای پیام دهنده را شنیدیم که به ایمان دعوت میکرد که به پروردگارتان، ایمان بیاورید و ما ایمان آوردیم.
اَلْبَحثُ الْعِلمیُّ (پژوهش علمی)
اِبحَثْ عَن نَصٍّ قَصیرٍ عِلمیٍّ بِاللُّغَهِ الْعَرَبیَّهِ حَولَ خَلْقِ اللّهِ، ثُمَّ تَرجِمْهُ إلَی الْفارِسیَّهِ، مُستَعیناً بِمُعجَمٍ عَرَبیٍّ – فارِسیٍّ.
به دنبال متنی کوتاه و علمی به زبان عربی درباره آفرینش خداوند بگرد؛ سپس به یاری واژهنامه عربی به فارسی آن را ترجمه کن.
بُحَیرَهُ زَریبار فی مَدینَهِ مَریوان بِمُحافَظَهِ کُردستان = دریاچه زریوار در شهر مریوان در استان کردستان