کارگاه متن پژوهی
قلمرو زبانی
۱- پنج گروه کلمه مهمّ املایی از متن درس بیابید و بنویسید.
– شعر و نثر/ زائران کربلا / خطوط مقدّم / بی تکلّف و متواضع / رُعب و وحشت / دعای فَرَج و توسّل / زهرای مرضیه / نِسیان و غفلت / مظهر فقرِ مخلوق / غَنای خالق
۲- مترادف واژههای زیر را از متن درس بیابید.
■ فراموشی: نسیان ■ بی ریا و صمیمی: بی تکلف
۳- به جملههای زیر توجّه کنید.
الف) خطوط دفاعی دشمن یکسره فروریخت. (جمله ساده)
ب) آنها تاریخ آینده بشریت را میسازند و آینده بشریت، آینده الهی است.
پ) اینها دریادلان صف شکنی هستند که دل شیطان را از رُعب و وحشت میلرزانند. (جمله مرکب)
به جمله «الف» که یک فعل دارد «ساده» میگویند.
در نمونه دوم، دو جمله به کمک حرف پیوند «و» در کنار هم قرار گرفته اند؛ مهمترین و پرکاربردترین پیوند هم پایه ساز در زبان فارسی است؛ بدین معنا که اگر میان دو جمله بیاید، آنها را در یک ویژگی هم پایه میسازد؛ مثل کارکرد آن در نمونه «ب» همان طور که میبینید «و» دو جمله ساده را به هم پیوند داده و آنها را از نظر مستقل بودن هم پایه قرار داده است.
پیوندهای هم پایه ساز عبارت اند از: «و، امّا، ولی، یا»
جمله «پ» شامل دو جمله است که از نظر معنایی به یکدیگر وابسته اند؛ به طوری که یکی از جملهها بدون دیگری ناقص است؛ به همین دلیل جمله «پ» را جمله مرکب مینامیم.
حرف «که» پیوند وابسته ساز است و جمله دوم را به جمله وابسته تبدیل کرده است.
جمله مرکّب، معمولاً از یک جمله پایه (هسته) و یک یا چند جمله پیرو (وابسته) تشکیل میشود. بخشی که پیوند وابسته ساز ندارد «پایه» است.
پیوندهای وابسته ساز عبارت اند از: «که، تا، چون، اگر، زیرا، به طوری که، هنگامی که و …»
جمله «پ» را از این دید بررسی میکنیم:
جمله پایه یا هسته: اینها دریادلان صف شکنی هستند
جمله پیرو یا وابسته: که [پیوند وابسته ساز] دل شیطان را از رعب یا وحشت میلرزانند.
■ حال از متن درس برای هر یک از انواع جمله، نمونهای بیابید و بنویسید.
تاریخ، مشیت باری تعالی است که از طریق انسانها به انجام میرسد. (جمله مرکب)
بعضی دیگر از بچهها گوشۀ خلوتی یافته اند و گذشتۀ خویش را با وسواس یک قاضی میکاوند. (جمله ساده)
قلمرو ادبی
۱- هر قسمت مشخّص شده، دربردارنده کدام آرایه ادبی است؟
حسرت نبرم به خواب آن مرداب / کآرام درون دشت شب خفته است
خواب مرداب: جانبخشی؛ اضافه استعاری / مرداب: نماد انسان های مرده دل و ناآگاه / مرداب خفته: جانبخشی / دشت شب: اضافه تشبیهی / شب: نماد نادانی و ستم
۲- در عبارت زیر، ارکان هر تشبیه را مشخص کنید. «آفتاب فتح در آسمان سینه مؤمنین درخششی عجیب دارد.»
آفتاب فتح← فتح: مشبه؛ آفتاب: مشبه به / آسمان سینه مؤمنین ← سینه مؤمنین: مشبه؛ آسمان: مشبه به
قلمرو فکری
۱- نویسنده در کدام جمله، از مفهوم آیه «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» بهره گرفته است؟
– [هان، دل ها با یاد خدا آرامش میگیرد.] در معرکه قلوب مجاهدان خدا، آرامشی که حاصل ایمان است حکومت دارد.
۲- درباره ارتباط محتوایی متن دریادلان صف شکن و این سروده شفیعی کدکنی توضیح دهید.
حسرت نبرم به خواب آن مرداب / کآرام درون دشت شب خفته است
قلمرو زبانی: مرداب: باتلاق، منجلاب / خفتن: خوابیدن (بن ماضی: خفت، بن مضارع: خسب) / قلمرو ادبی: مرداب: نماد انسان های مرده دل و ناآگاه / خواب مرداب: جانبخشی؛ اضافه استعاری / مرداب خفته: جانبخشی / دشت شب: اضافه تشبیهی / شب: نماد نادانی و ستم
بازگردانی: من به خواب آن مردابی که آرام درون دشت شب خوابیده است غبطه نمیخورم.
پیام: بیزاری از رکود و دلمردگی
دریایم و نیست باکــم از طوفان / دریا همه عمر خوابش آشفته است
قلمرو زبانی: باک: ترس / آشفته: پریشان / جابجایی ضمیر: باکم نیست (مرا باکی نیست) / قلمرو ادبی: دریایم: تشبیه / طوفان: استعاره از گرفتاریها / دریا خوابش آشفته است: جانبخشی / تناسب: دریا؛ طوفان / واژه آرایی: دریا
بازگردانی: من همانند دریایم و ترسی از طوفان و سختیهای زندگی ندارم؛ زیرا دریا هیچ گاه خواب آرام و بی تلاطمی ندارد.
پیام: نهراسیدن از دشواریها و مرگ
– رزمندگان دریادل اند؛ از دلمردگی و دلخفتگی بیزارند و به پذیره مرگ و شهادت میروند.
۳- چرا نویسنده معتقد است که «همه تاریخ اینجا (جبهه) حاضر است؛ بَدر و حُنین و عاشورا اینجاست.»؟
– زیرا رزمندگان ایرانی به درست همان کاری را انجام میدهند که جهادگران صدر اسلام انجام میدادند.
۴- …………………………………………………………
گنج حکمت: یک گام فراتر
شیخ یک بار به طوس رسید. مردمان از شیخ استدعای مجلس کردند. اجابت کرد.
بامداد در خانقاه، تخت بنهادند. مردم میآمدند و مینشستند. چون شیخ بیرون آمد، مُقریان، قرآن برخواندند و مردم بسیار درآمدند؛ چنانکه هیچ جای نبود.
قلمرو زبانی: شیخ: پیر / طوس: شهری در استان خراسان / استدعا: درخواست کردن، خواهش کردن / مجلس: انجمن، نشست / اجابت کرد: پذیرفتن، قبول کردن، پاسخ دادن / خانقاه: محلّی که درویشان و مرشدان در آن گرد میآیند.؛ درویش خانه / تخت: منبر / نهادن: گذاشتن (بن ماضی: نهاد، بن مضارع: نه) / مقری: قرآن خوان / برخواندن: قرائت کردن / درآمدند: درون آمدند/ قلمرو ادبی: مجلس: مجاز از مواعظ و مطالبی که در جلسات مذهبی بیان میشود
معرّف بر پای خاست و گفت: «خدایش بیامرزاد که هر کسی از آنجا که هست، یک گام، فراتر آید.»
شیخ گفت: «و صَلَّی الله علَی مُحمَدّ و آلهِ أجمَعین»؛ و دست به روی فرو آورد و گفت: «هرچه ما خواستیم گفت، و همه پیغمبران بگفته اند، او بگفت که از آنچه هستید، یک قدم فراتر آیید.» کلمهای نگفت و از تخت فرو آمد و بر این ختم کرد مجلس را.
قلمرو زبانی: معرّف: کسی که در مجمع بزرگان افرادی را که به مجلس وارد میشوند، معرّفی میکند. شناساننده / بیامرزاد: فعل دعایی / گام: قدم / فراتر: جلوتر / دست به روی فرو آورد: دست بر روی چهره کشید / ختم کرد: پایان داد
پیام: کوشش برای بهتر شدن
سلام میخواستم ازتون تشکر کنم بابت این سخاوتمندی که دارید و مطالب رو بصورت رایگان در اختیار همگان قرار دادید. ان شاالله خداوند به خودتون و خانواده تون سلامتی بده
مانا باشید. امیدوارم درون مایه نوشته های برایتان سودمند باشد. همیشه در خدمت ام.
ممنون از شما بسیار کمکم کرد
سلام ممنونم از مطالب تون.بسیار مفید.لطف تون پایدار و دنیا و اخرت خودتون و عزیزانتون اباد انشاالله
مانا باشید
آقای جعفری خیلی ممنون از زحماتتون امیدوارم همیشه لبخند بر روی لب هاتون باشه و سلامت باشید سپاس از تدریس شما و زحماتی که میکشید
سلام ببخشید آفتاب فتح ،آسمان سینه مؤمنین اضافه تشبیهی هس خب پس کحاس ترکیب اضافیه دبیر ما گفته
عزیزم ترکیب وصفی اضافی یه مقوله دستور زبانی هست و تشبیه و اضافه تشبیهی مربوط به آرایه
یعنی یک ترکیب اضافی مثل آفتاب فتح می تواند اضافه تشبیهی باشد یعنی فتح به آفتاب تشبیه شده است.
خوب از کجا بفهمیم ترکیب اضافی است:
۱- هرجا کسره (-ِ) دیدیم می فهمیم ترکیب داریم. سینه یِ مومنین . (-ِ) دارد بین دو کلمه پس می فهمیم ترکیب است
۲-( تر) به آخر ترکیب اضافه می کنیم اگر معنی داد ترکیب وصفی است و اگر معنی نداد ترکیب اضافی است.
سلام. ممنون از سایت خوبتون
سپاس فراوان از استاد گرامی بابت سخاوت در ارائه مطالب پایدار باشید
سپاسمندم
درود فراوان خدمت استاد جعفری بزرگوار
سپاس فراوان. سرافراز باشید.
سلام خداوند به شما خیر وبرکت بده
شادمان باشید
عالی