آموزه هفتم: پرتو امید

دیوان حافظ، نامه زندگی و زندگی‌نامۀ ماست. حافظ به ما خوب زیستن و شاد زیستن می‌آموزد. حافظ حکیمی متفّکر و تفّکربرانگیز است. فرزانه‌ای است با اندیشه‌های عمیق عرفانی و احساسها و عواطف ژرف انسانی.

درس هفتم فارسی نهم

در نگاه و نگرش حافظ، چند مشخصۀ برجسته دیده می‌شود:

انتقادی بودن؛ حافظ از همۀ تباهی‌هایی که در روزگار او پدیدار شده بود، جسورانه انتقاد می‌کند.

طنز ظریف و کارساز؛ برای آنکه انتقادش به طعن و لعن و هجو، شباهت نیابد، انتقادها را با طنز می‌آمیزد و آن را دلپذیر می‌کند.

مهمترین آموزش غیرمستقیم حافظ این است که به ما شیوۀ درست نگاه کردن به زندگی را می‌آموزد؛ نه اینکه به ما چند رهنمود و پند تحویل دهد.

قلمرو زبانی: نامه: کتاب / فرزانه: بسیار دانا، دانشمند / ژرف: عمیق / مشخصۀ: ویژگی / طنز: شوخی و خنده تلخ / کارساز: اثرگذار / طعن: سرزنش، عیب کسی را گفتن / لعن: نفرین / هجو: سرزنش کردن به وسیلۀ شعر، نکوهش  / رهنمود: پند، راهنمایی / قلمرو ادبی:

اکنون یکی از غزل‌های حافظ را می‌خوانیم

قلمرو زبانی: بازآمدن: بازگشتن / کنعان: سرزمینی در میان رود اردن / احزان: : ج حُزن، اندوه‌ها، غم‌ها / کلبهٔ احزان: خانه ای که یعقوب در دوری یوسف در آن می گریست / شَوَد: می شود / قلمرو ادبی: تلمیح: به داستان یوسف / واژه‌آرایی، ردیف: غم، مخور / قافیه: کنعان، گلستان / کلبه احزان، گلستان: تضاد / مراعات نظیر

بازگردانی: یوسفِ گم شده به سرزمین کنعان بازخواهد گشت، غم نخور. کلبهٔ غم روزی گلستان خواهد شد، غم نخور.

قلمرو زبانی: بِه: بهتر / وین: و این / شوریده: آشفته / دل بد کردن: ذهن و احساس پریشان داشتن / بازآمدن: برگشتن / قلمرو ادبی: سر: مجاز از ذهن / ای دل: استعاره، جانبخشی

بازگردانی: ای دل غمدیده، حالت بهتر می‌شود، خودت را ناراحت نکن. این ذهن آشفته ات سروسامان خواهد گرفت؛ غم نخور.

قلمرو زبانی: دور: گردش / گردون: فلک / مراد: خواسته، میل / قلمرو ادبی: دو روز: مجاز از مدت زمان اندک / واج آرایی: «د»، «ر»

بازگردانی: اگر گردش آسمان مدت زمان اندکی بر پایه خواسته ما نشد، حالِ دوران همیشه یکسان نخواهد بود؛ غم مخور.

قلمرو ادبی: هان: آگاه باش / نومید: ناامید / چون: زیرا / نه ای: نیستی / سرّ: راز / غیب: نهان، پنهان، ناپیدا / اندر: در / قلمرو ادبی:

بازگردانی: به هوش باش و ناامید مَشو؛ زیرا از رازهای جهان غیب آگاه نیستی. پس پرده این جهان، بازی‌هایِ پنهان وجود دارد. غم نخور.

قلمرو زبانی: ار: اگر / فنا: نیستی / بنیاد: پایه / را: اضافه گسسته (فک اضافه) / قلمرو ادبی: ای دل: استعاره، جانبخشی / سیلِ فنا: اضافه تشبیهی / بنیادِ هستی: اضافه تشبیهی / بنیاد برکندن: کنایه از کاملا نابود کردن / تلمیح / سیل، نوح، کشتیبان، توفان: مراعات نظیر

بازگردانی: ای دل، اگر سیلِ نیستی، بنیادِ هستی ات را نابود کند، چون کشتیبان تو نوح است، غم طوفان را نخور.

قلمرو زبانی: شوق: ذوق / مُغیلان: خار شتر / قلمرو ادبی: خارِ مُغیلان سرزنش‌ها کُنَد: جانبخشی / خار مغیلان: گرفتاری و دشواری های راه

بازگردانی: اگر در بیابان به شوقِ کعبه می خواهی گام برداری، اگر خارِ بیابان سرزنشت کُنَد (به تو آسیب برسد)، ناراحت نباش.

قلمرو زبانی: منزل: اقامتگاه / بس: بسیار / را: «را» ی دارندگی یا «برای» / بعید: دور/ قلمرو ادبی: تکرار: بس، نیست / است، نیست: تضادواره

بازگردانی: اگرچه اقامتگاهت بسیار خطرناک است و مقصدت بسیار دور است، هیچ راهی نیست که پایان نداشته باشد، غم نخور.

قلمرو زبانی: بُوَد: باشد، است / وِرد: نیایش، دعا / قلمرو ادبی: تار، تا: جناس / در، درس: جناس

بازگردانی: ای حافظ، در گوشه فقر و تنهایی شب‌هایِ تارت، تا دعا می خوانی و درس قرآن زمزمه می کنی، غم نخور.

۱- چه چیزی پذیرش سختی‌ها را برای حافظ، آسان کرده است؟ – امید به آینده بهتر، امید به تغییر وضعیت، توکل به خدا.

۲- انسان عاقل در برابر حوادث و مشکلات زندگی، چگونه باید رفتار کند؟ -امید خود را از دست ندهد، مشکلات را وسیله قوی شدن روح خود بداند، با توکل به خدا، خونسردی، تدبیر و هوشیاری، بکوشد مشکلات راه را از میان بردارد.

۳- بیت زیر با کدام یک از بیت‌های درس ارتباط بیشتری دارد؟

قلمرو زبانی: اندیشه کردن: ترسیدن / کام: دهان / نهنگ: تمساح / درّ: مروارید / قلمرو ادبی: کام نهنگ: مجاز از «مرگ»

بازگردانی: اگر غوّاص از مرگ بترسید، هرگز مروارید گرانبها به دست نخواهد آورد.

با بیت «ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کَند / چون تو را نوح است کشتیمان، ز توفان، غم مخور»

یا بیت «گرچه منزل، بس خطرناک است و مقصد، بس بعید / هیچ راهی نیست، کان را نیست پایان، غـم مخور»

معمولاً شاعران در پایان شعر، نام شعری خود را می‌آورند. به این نام «تخلّص» می‌گویند. تخلّص به معنای رهایی یافتن و خلاص شدن است. گویی شاعر با سرودن بیت تخلّص، از بند سخن آزاد می‌شود. تخلّص مانند امضا و نشان است که در پایان شعر می‌آید. مثلا اسم اصلی حافظ، «شمس الدین محمد» و نام اصلی شهریار، «محمدحسین بهجت تبریزی» است؛ ولی این دو شاعر در شعر خویش «حافظ» و «شهریار» تخلّص کرده‌اند؛ البته امروزه، شاعران کمتر از تخلّص، استفاده می‌کنند.

نمونه‌های زیر، بیت تخلّص را نشان می‌دهد

ز نوای مرغ یا حق، بشنو که در دل شب / غم دل به دوست گفتن، چه خوش است شهریارا

قلمرو زبانی: نوا: آواز / مرغ: پرنده / مرغ یا حق: گونه‌ای مرغ / دوست: دلبر؛ معشوقه / شهریارا:‌ای شهریار / شهریار: نام هنری، تخلص سخنور / قلمرو ادبی: دل شب: اضافه استعاری، میانه شب، اثنای شب / دل نخست و دوم: جناس همسان / دل دوم: مجاز از انسان

بازگردانی: ای شهریار، از آواز مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دلت را به دلبرت بگویی چقدر شیرین ودلنشین است.

پیام: راز و نیاز

ایـن سخن پروین نـه از روی هـواسـت / هـر کـجا نـور اسـت ز انـوار خداست

قلمرو زبانی: انوار: ج نور / قلمرو ادبی: دل شب: اضافه استعاری، میانه شب، اثنای شب / دل نخست و دوم: جناس همسان / دل دوم: مجاز از انسان / دوست: دلبر؛ معشوقه

بازگردانی: ای پروین، این سخن از روی هـوا و هوس نیست که هـر کجا نور باشد، آن نور از انوار خداوند است.

سعدیا، راست روان گوی سعادت بردند / راستی کن کـه به منزل نرسد کج رفتار

قلمرو زبانی: راست روان: آواز / گوی: توپ / منزل: مقصد / قلمرو ادبی: گوی سعادت: اضافه تشبیهی / راست رو، کج رفتار: تضاد / گوی سعادت بردن: کنایه از کامیابی و پیروزی

بازگردانی: ای سعدی، راست رفتاران در این جهان کامیاب و موفق شدند. تو راست گو و راست رفتار باش؛ زیرا انسان منحرف به مقصد نمی‌رسد.

۱- غزلی دیگر از دیوان حافظ انتخاب کنید و دربارۀ پیام‌های آن در کلاس، گفت وگو کنید. – به عهده دانش آموزان

۲- چهار نمونه تخلّص از شاعران دیگر انتخاب کنید و بیت کامل آنها را در کلاس بخوانید.

در امید که هرگز نبسته ای بر خلق / به روی صائب نگشاده ای دریغ از تو

سعدیا خوش‌تر از حدیث تو نیست / تحفهٔ روزگار اهل شناخت

فرخی ز جان و دل می‌کند در این محفل / دل نثار استقلال، جان فدای آزادی

بال وپر برهم زدن بیدل‌ کف ‌افسوس بود / خاک نومیدی به فرق سعی‌های نارسا

گاهی یک واژه ممکن است، دو شکل نوشتاری کوتاه شده، داشته باشد؛ مانند کلمۀ «اگر» که به دو شکل «گر» و «ار» معمولا در شعر به کار می‌رود.

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند

۱- واژگانی را که نشانۀ جمع دارند، مشخص کنید و مفرد هر یک را بنویسید.

پیروان: پیرو / آزادگان: آزاده

۲- در بیت زیر، قافیه‌ها را مشخص کنید و سه واژۀ هم قافیه با آنها بنویسید.

قافیه: دام و مقام

واژه های هم قافیه: رام، جام، نام، پدرام، شام

۳- بیت زیر، با کدام یک از بیت‌های درس، ارتباط معنایی دارد؟ دلیل ارتباط آن را بنویسید.

قلمرو زبانی: عزیز مصر: منظور یوسف است / به رغمِ: بر خلاف / غیور: غیرتمند / قعر: ته / برآمدن: بالا آمدن / قلمرو ادبی: برادران غیور: استعاره ریشخند (برادران نامرد) / چاه، ماه: جناس ناهمسان / تلمیح به داستان یوسف / اغراق / به اوج ماه رسیدن: کنایه

بازگردانی: یوسف بر خلاف میل برادران بی غیرتش، از ته چاه، بالا آمد و به پادشاهی رسید.

با بیت: «دور گردون، گر دو روزی بر مراد ما نرفت / دائماً یکسان نباشد حال دوران، غم مخور» ارتباط دارد.

هر دو بیت به این درون‌مایه اشاره دارند که روزی سختی ها و دشواری ها به پایان خواهد رسید و روزگار خوشی و شادی بس دور نیست.

سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
سعید جعفری
دبیرستان
سعید جعفری
سعید جعفری دبیر فارسی، عربی و انگلیسی
پیمایش به بالا