۳۱- او نهد از بهر سکّان فلک / گردهٔ خورشید بر خوان فلک
قلمرو زبانی: سکان: ساکنان / فلک: آسمان / گرده: قرص / خوان: سفره / قلمرو ادبی: گردهٔ خورشید: اضافه تشبیهی (خورشید مانند قرص نان است) / خوان فلک: اضافه تشبیهی
بازگردانی: او برای ساکنان آسمان، قرص خورشید را همچون قرص نان، روی سفره فلک می گذارد.
پیام: روزی به دست اوست
۳۲- گه عصایی را سلیمانی دهد / گاه موری را سخن دانی دهد
قلمرو زبانی: را: به معنای «به» / مور: مورچه / قلمرو ادبی: شبه موازنه / تلمیح
بازگردانی: گاهی به عصایی مقام سلیمانی میدهد و گاهی به موری توان سخن گفتن میدهد.
پیام:
ماجرای عصای حضرت سلیمان:
مصراع نخست اشاره دارد به عصایی که حضرت سلیمان هنگام مرگ به آن تکیه داده بود و مردم چندی می پنداشتند او زنده است؛ سرانجام موریانه عصا را خورد و پیکر سلیمان بر زمین افتاد.
۳۳- از عصایی آورد ثعبان پدید / وز تنوری آورد طوفان پدید
قلمرو زبانی: ثعبان: اژدها، مار بزرگ / قلمرو ادبی: موازنه یا ترصیع / تلمیح
بازگردانی: یزدان از عصایی مار بزرگ پدید میآورد و از تنوری طوفان میجوشاند.
پیام:
ماجرای عصای حضرت موسا:
از جمله ورجهای حضرت موسی (علیهالسلام)، تبدیل کردن عصا به اژدها ست که در نُبی نیز به آن اشاره شده است.
خداوند به موسا فرمود: «چه چیزی در دست راست تو است، موسا پاسخ داد: عصای من است که بر آن تکیه میزنم، با آن برگ درختان را برای گوسفندانم فرومیریزم و نیازهای دیگری را نیز با آن برمیآورم.» خداوند به موسی دستور داد که عصایش را بر زمین افکند: «ای موسی! آن را بیفکن؛ پس موسی آن (عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایی شد که به هر سو میشتافت.»
داستان تنور حضرت نوح:
جوشش آب از تنور نوح، رخدادی شگفت در توفان به شمار می رود که در نُبی اشاره به آن شده است:
[… فَإِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ ….] ما به نوح وحی کردیم که کشتی را در حضور ما و برابر فرمان ما بساز و آن گاه که فرمان ما (براى غرق ایشان) فرارسد و آب از تنور بجوشد (نشانهای از فرارسیدن طوفان) از هر یک از جانداران جفتی در کشتى سوار کن، ایدون خانوادهات را، به جز آنها که پیش از این، نوید نابودی شان داده شده است (اشاره به همسر و فرزند نابکار نوح) و دیگر درباره این ستمگران با من سخن مگوى که آنها همگى تباه خواهند شد.
۳۴- چون فلک را کرّهای سرکش کند / از هلالش نعل در آتش کند
قلمرو زبانی: چون: هنگامی که / فلک: آسمان / کره: بچه چارپایان / هلال: ماه نو، ماهچه، کمان / قلمرو ادبی: فلک را کرهای سرکش کند: تشبیه / نعل در آتش کردن: کنایه از «کسی را بیتاب و بیقرار کردن» [«نعل در آتش نهادن» از جمله کارهایی بوده است که زنان برای جلب نظر مردان و مردان برای جلب نظر زنان انجام می داده اند. بدین شیوه که جادوگر، نخستین نعل کره اسبی را مییابد و عددها و نام هایی را بر آن نقش میبندد؛ سپس در آتشش مینهد و وردهایی میخواند؛ بر آن میدمد و چنان میپندارد که با این کار میتواند عشق کسی را در دل دیگری بیفزاید و او را آشفته و شیدا کند تا به شتاب به سوی آنکه برایش نعل در آتش افکندهاند برود؛ ازین رو، این عبارت کنایه ای است از آشفته و بیتاب کردن. مولانا در این باره می گوید:
کان جا در آتش است سه نعل از برای تو / وان جا به گوش تو است دل خویش و اقربا (مولوی)]
بازگردانی: خداوند همان طور که آسمان را مانند کره اسبی سرکش آفریده است، می تواند از هلال فلک (ماه کمانی) نعلی بگیرد و آن را در آتش افکند (او را رام خود کند.)
گوشزد: به نظر می رسد که بیت ابهام داشته باشد.
در برخی پچین ها: کرّه ← کوهه
پیام: هستی به فرمان اوست
۳۵- ناقه از سنگی پدیدار آورد / گاو زر در نالهٔ زار آورد
قلمرو زبانی: ناقه: شتر ماده / پدیدار: هویدا، آشکار / زر: طلا (گاو زر: گاو زرین)/ زار: پریشان / قلمرو ادبی: زر، زار: جناس / تلمیح به داستان گوساله پرستی بنی اسرائیل
بازگردانی: خداوند کسی است که شتر ماده ای را از سنگی بیرون میآورند و گاو طلایی بیجانی را به ناله و زاری می اندازد.
پیام: هستی به فرمان اوست
ماجرای ناقه صالح:
صالح دهها سال، میان مردم خود خداپرستی را گستراند؛ امّا توده مردم نگرویدند. صالح به ایشان چنین پیشنهاد داد: «می توانید از من درخواستی کنید که از خدای خود بخواهم تا وی نیز [خواسته شما را] برآورد یا می خواهید من از خدایان شما چیزی بخواهم.» و ببینم که می توانند آن را برآوردند یا نه؟
قوم ثمود پیشنهاد صالح را پذیرفتند، صالح از تک تک بتها درخواستی کرد، امّا پاسخی نشنید. نوبت به درخواست ثمودیان از خدای صالح رسید. هفتاد نفر از بزرگان به همراه صالح نزدیک کوهی رفتند؛ سپس از صالح چنین خواستند: «در همین ساعت شتری ماده، سرخموی و پرموی که ده ماهه باردار باشد … از دل کوه بیرون بیاور.» صالح گفت: «آنچه خواستید بر من دشوار مینماید؛ امّا برای پروردگارم آسان است.» سپس صالح این خواسته را از خداوند درخواست. کوه با صدای بلندی شکافت و شتری با همان ویژگی ها از دل کوه برون خرامید؛ امّا شگفتا که اندک شماری از این هفتاد نفر به صالح گرویدند.
سرانجام ثمودیان، چندی بعد شتر صالح را پی کردند و به صالح گفتند: «ای صالح، اگر به راستی پیامبری، آنچه را به ما نوید دادهای فروفرست». عذاب ایزدی فرودآمد و ایشان همگی تباه شدند.
ماجرای گوساله سامری
درخواست بنیاسرائیل از موسا برای کتاب و شریعت باعث شد تا موسا سی روز برای نیایش به کوه طور برود. موسا، هارون برادرش را در میان مردمش به جانشینی نهاد تا به فرمان او زندگانی گذارند و خود به طور سینا راه سپرد. به فرمان خدا وعدهٔ سی روزهٔ او به چهل روز کشید. در این هنگام یکی از بنی اسرائیلیان، به نام سامری، مردم را گرد آورد و گفت: موسا با هفتاد تن از میان شما برون رفت و ای دریغادریغ که همه جان باختند. اکنون برآنم، خدای موسا را به شما بنمایانم.
سامری که زرگر بود، تندیسی به شکل گوساله ساخت و مردم را به پرستش آن فراخواند. آورده اند که از گوسالهٔ سامری بانگ گاو شنیده می شد. او با این ترفند توانست بنیاسرائیل را بیش از پیش به پرستش گوساله برانگیزد. درباره صدای گوسالهٔ سامری چنین آوردهاند:
چون مردم بانگ گوساله را شنیدند، به یکباره سرفروآوردند و گوسالهپرست شدند. سامری نیز افزود: «این خدای شما و خدای موسا ست».
چون موسی با فرمانهای ایزدی، که بر الواح سنگی نگاشته شده بود، از کوه طور بازآمد، دریافت که بیشینه مردم گوسالهپرست شدهاند. موسا بر مردمش خشم گرفت و هارون را نکوهید. هارون گفت: ای برادر، مرا ننکوه، که مردم مرا خوار شمردند و سخن مرا ننیوشیدند. موسی پرسید: چه کسی این گوساله را ساخته است؟ گفته شد: سامری. بی درنگ موسا در پی سامری فرستاد و گفت: چه کسی به تو فرمود که مردم را گمراه کنی؟
هر چند بنیاسرائیل به راه آمدند و به فرمان تورات رفتار کردند؛ امّا هنوز برخی به چشم خدایی در گوساله مینگریستند. موسی، سامری را از مردم دور راند و بنیاسراییل مورد خشم خدا قرار گرفتند و این گونه شد که به مدت چهل سال در بیابان سینا سرگردان ماندند، تا سرانجام خداوند ایشان را بخشود.
۳۶- در بهاران سیم و زر آرد نثار / زر فشاند در خزان از شاخسار
قلمرو زبانی: «ان» در «بهاران»: نشانه هنگام، هنگام بهار / سیم: نقره / نثار: افشاندن، پاشیدن / زر: طلا / خزان: پاییز / شاخسار: محل انبوهی شاخه های درخت / قلمرو ادبی: سیم: استعاره از گل های سپید یا باران / زر: در مصراع نخست استعاره از گل های زرد و در مصراع دوم برگ های زرد / بهار و خزان: تضاد یا مراعات نظیر
بازگردانی: او خدایی است که در بهار گل ها و سبزه های سپید و زرد می افشاند و در پاییز از درختان، برگ های زرد را فرومی ریزد.
پیام: پدیده ها به فرمان اویند.
برخی پچین ها: در زمستان سیم آرد در نثار (با نگرش به اینکه در مصراع دوم فصل پاییز آمده است، در مصراع نخست «بهار» مناسب تر است.)
۳۷- گر کسی پیکان به خون پنهان کند / او ز غنچه خونش در پیکان کند
قلمرو زبانی: پیکان: نوک فلزی و تیز سر تیر یا نیزه / قلمرو ادبی: پیکان به خون کردن: کنایه از کسی را کشتن
بازگردانی: اگر کسی بخواهد کشتن کسی را از خداوند پنهان کند، خداوند او را نابود خواهد کرد.
پیام: او آگاه به نهان هاست.
۳۸- یاسمین را چارترکی بر نهد / لاله را از خون کله بر سر نهد
قلمرو زبانی: یاسمین: بوته گل یاسمن / «را» نخست: به معنای «برای» / «را» دوم: اضافه گسسته (لاله را سر: سر لاله) / چار ترک: گونه ای سقف گنبدی شکل / برنهادن: قرار دادن / خوان: سفره / قلمرو ادبی: لاله را از خون کله بر سر نهد: جانبخشی / بر، سر: جناس
بازگردانی: برای بوته یاسمن گنبد قرار می دهد و بر سر بوته لاله کلاه خونین می گذارد.
پیام: پدیده ها به دستور اویند.
۳۹- گه نهد بر فرق نرگس تاج زر / گه کند در تاجش از شبنم گهر
قلمرو زبانی: فرق: تارک / گهر: جواهر / قلمرو ادبی: فرق نرگس: جانبخشی / تاج: استعاره از کلاله گل / از شبنم گهر میکند: تشبیه
بازگردانی: گاهی بر بالای گل نرگس تاج زر که همان کلاله باشد می گذارد و گاهی بر کلاله گل، شبنم میریزد.
پیام: همه چیز به دست اوست.
۴۰- عقل کارافتاده جان دل داده زوست / آسمان گردان زمین استاده زوست
قلمرو زبانی: کارافتاده جان: کسی که جانش از کار افتاده / استاده: ایستاده، ثابت / قلمرو ادبی: عقلی که جان دارد: جانبخشی / دل داده: کنایه از عاشق / گردان، استاده: تضاد
بازگردانی: عقلی که جانش از کارافتاده (در برابر خدا مرده ای بیش نیست.) عاشق او است. آسمان جنبنده و زمین ثابت به خاطر خواست اوست.
پیام: کارها به دست اوست
گوشزد: بیت به اخترشماری بطلمیوسی اشاره دارد که در آن زمین ثابت است و آسمان جنبان.
سلام.
مطالب بسیار خوب و قابل بهره برداری بود.
از تلاش های شما بسیار سپاسگزارم.
اگر بتوان با همین روش و سبک، به ادامه شرح دیباچه ی منطق الطیر پرداخته شود موجبات مزید امتنان خواهد بود.
البته اگر این زحمت را کشیده و در نشانی دیگری در دسترس قرار دارد، لطفا راهنمایی کنید.
درود بر شما در همین بخش دیگر بخشها را کم کم خواهم کاوید از مهر بیکرانتان سپاسمندم.