آموزه یازدهم: آن شب عزیز

کارگاه متن پژوهی

قلمرو زبانی

– مَعبَر (گذرگاه، محل عبور) / – ذلّه شدن (خسته شدن، اذیت شدن)

۱- محوّطه: محوّطه باغ (ترکیب اضافی) / ۲- موضع: موضع دشمن (ترکیب اضافی)

۳- تعقیب: تعقیب سپاه (ترکیب اضافی) / ۴- تل: تلّ خاکی (ترکیب وصفی)

۵- اصرار: اصرار زیاد (ترکیب وصفی) / ۶- جثّه: جثّه کوچک (ترکیب وصفی)

شد: ماضی ساده / فرونشست: ماضی ساده / آمدید: ماضی ساده / شناخته باشید: ماضی التزامی / کرد: ماضی ساده / از یاد نبرده‌اید: ماضی نقلی/ فشردیم: ماضی ساده / بوسیدیم: ماضی ساده

زمان های پرکاربرد
فعل از نظر زمان

– ضمیر پیوسته (متّصل): آخرین رمق‌هایشان را در آخرین فشنگ‌هایشان می‌ریختند و شلیک می‌کردند. ← مرجع ضمیر: رزمندگان

– ضمیر گسسته (جدا): من هم می‌توانستم و می‌خواستم که چون دیگر بچّه‌ها در گوشه‌ای خودم را گم کنم. ← مرجع ضمیر: خود نویسنده

ضمیر: واژه‌ای است که به جای اسم می‌نشیند و از بازآورد اسم جلوگیری می‌کند. ضمیرهای شخصی بر دو گونه اند: پیوسته، گسسته یا جدا.

ضمیرهای شخصی پیوسته: ﹷ م، ﹷ ت، ﹷ ش، ﹻ مان، ﹻ تان، ﹻ شان

ضمیرهای شخصی گسسته: من، تو، او، ما، شما، ایشان

قلمرو ادبی

الف) دو «کنایه» بیابید و مفهوم هر یک را بنویسید.

دلم را گرم می‌کرد ← امیدوارم می‌کرد، ۲- بال درمی‌آورم ← خوشحال می‌شدم

ب) یک نمونه «حس آمیزی» مشخّص کنید.

۱- زمزمه لطیف و سبک، ۲- گرم حرف می‌زدید.

در همان بند نخست درس، نویسنده با فضاسازی رابطه عاطفی خود را با آموزگار گذشته خویش نشان داده است و بازگفته که در داستان رخدادی تلخ پیش خواهد آمد؛ عبارتی همچون «پاهایم سست شده بود، قلبم می‌لرزید، عرق کرده بودم و …» بیانگر این فضاسازی است و نویسنده با این فضاسازی خواننده را با خود همراه می‌کند تا چشم به راه رویدادی ناگوار و در همان حال مهرآمیز باشد.

قلمرو فکری

الف) کس چون تو طریق پاک‌بازی نگرفت / با زخم نشان سرفرازی نگرفت

      زین پیش دلاورا، کسی چون تو شگفت / حیثیت مرگ را به بازی نگرفت! (سیّد حسن حسینی)

این رباعی به فداکاری و رزمندگان و جان‌باختگانی اشاره دارد که هیچ‌گاه از مرگ نهراسیدند و به خاطر دفاع از وطن جان خود را فشاندند. این داستان نیز بیانگر آن است که شهیدان و جانبازان هیچ‌گاه ترسی از مرگ نداشته اند؛ بلکه به استقبال آن هم ‌رفته‌اند. مرگ هدف‌دار برای ایشان بهتر از زندگی بی هدف بوده است.

قلمرو زبانی: پاک: تمام / پاک باز: کسی که همه چیزش را می‌بازد / نشان: مدال / حیثیت: آبرو / قلمرو ادبی: حیثیت کسی را به بازی گرفتن: کنایه از بی آبرو کردن

بازگردانی: هیچ کس مانند تو همه چیزش را در راه هدفش نداد. هیچ کس مانند تو زخمش نشان و مدال سربلندی‌اش نشد. ای دلاور، جای شگفتی است که کسی مانند تو آبروی مرگ را نبرد.

ب) برای وصفِ میدان‌های پُرمین / برای وصفِ خال و زلفِ چین چین

نه در شیراز و نه در شهرِ گنجه / «نظامی» می‌شوم در «قصر شیرین» (علی سهامی)

در این سروده سراینده می‌گوید آنچه که برای من ارزش دارد توصیف میدان جنگ است نه وصف زیبایی ماهرویان و زلف و خال دلربایان. او می‌خواهد همچون «نظامی» سخن‌سرا باشد؛ امّا به جای توصیف زیبایی زیبارویان به توصیف دلاوری‌ها و شجاعت‌های رزمندگان بپردازد و شکوه ایشان را بنمایاند. در این نوشته نیز، نویسنده به گزارش و توصیف دلاوری‌ها و فداکاری‌های رزمندگان پرداخته است.

هر سال چو نوبهار خرّم / بیدار شود ز خواب نوشین

تا باز کند به روی عالم / دیباچه خاطرات شیرین

از لاله دهد به سبزه زیور / ای دوست، مرا به خاطر آور! (محمّد تقی بهار)

قلمرو زبانی: خرّم : سرسبز / نوشین: شیرین؛ دلپسند / دیباچه: آغاز و مقدمه هر نوشته / زیور: زینت؛ آرایش؛ پیرایه / قلمرو زبانی: خاطرات شیرین: حس آمیزی / جانبخشی / از لاله دهد به سبزه زیور: تشبیه (گل های لاله مانند زیورهای سبزه اند.)

با بند پایانی درس که نویسنده می‌گوید: «و حالا دلخوشی‌ام به این است که … گلدانتان را آب بدهم و خاطراتم را با شما مرور بکنم. هر روز چیزهای بیشتری از آن شب عزیز به یادم می‌آید. به همین زنده‌ام آقا!»

آموزگاری سعید جعفری
پیمایش به بالا