آموزه سوم: آزادی، دفتر زمانه

عارف قزوینی
فرخی یزدی سراینده جان باخته
فرخی یزدی

۱- ناله مرغ اسیر این همه بهر وطن است / مسلک مرغ گرفتار قفس همچو من است

قلمرو زبانی: مرغ: پرنده ‌/ بهر: برای (همآوا← بحر: دریا) / وطن: میهن (قبل از مشروطه وطن به معنای زادگاه به کار می‌رفته است) / مسلک: روش، طریق  / گرفتار قفس: زندانی / همچو: مانند / قلمرو ادبی: قالب: غزل اجتماعی / وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (ویژه رشته انسانی) / ناله: منظور «خواندن و شعر گفتن» / مرغ: استعاره از خود سخنور یا هر فرد آزاده / همچو من: تشبیه، جانبخشی / مرغ: واژه‌آرایی / مرغ، گرفتار، قفس، اسیر: تناسب / واج‌آرایی: نقش نمای اضافه، «م» و «س»

بازگردانی: ناله‌ها و شعرهای غم انگیز من شاعر برای میهن است و شیوه پرنده گرفتار نیز مثل من است که برای وطن می‌نالد.

پیام: میهن دوستی

۲- همّت از باد سحر می‌طلبم گر ببرد / خبر از من به رفیقی که به طرف چمن است

قلمرو زبانی: همّت: گرایشی نیرومند به پیشرفت و دستیابی به هدفهای والا(در اینجا کمک)، در اصطلاح تصوف عبارت است از توجه قلب با تمام قوای روحانی خود به جانب حق (۱- عزم و اراده ۲- دعای خیر، کمک) / طرف: کنار، کناره / به: در / قلمرو ادبی: باد سحر: جانبخشی، استعاره، نماد پیام رسانی / واج‌آرایی «ب» / چمن، من: جناس ناهمسان افزایشی / چمن: مجاز از باغ و بوستان / به طرف چمن است: کنایه از این که آزاد است

بازگردانی: یاری و کمک از باد بامدادی می‌خواهم که پیام مرا به یارم که در باغ و بوستان آزادانه خوش می‌گذراند برساند تا برای آزادی من کاری انجام دهد.

پیام: درخواست کمک

۳- فکری ای هموطنان در ره آزادی خویش / بنمایید که هر کس نکند مثل من است

قلمرو زبانی: حذف به قرینه لفظی: فکری در مصراع دوم / قلمرو ادبی: فکری بنمایید: کنایه از کاری انجام دهید / مثل من: تشبیه / واج‌آرایی: «ن» / جناس ناهمسان: در، هر

بازگردانی: ای هم میهنان برای آزادی خویش چاره‌ای بیندیشید. هر کس در پی چاره نباشد با من زندانی تفاوتی ندارد.

پیام: به دنبال آزادی بودن

◙ در بیت زیر نوع دقیق «وابسته‌های پسین» گروه اسمی مشخص شده را بنویسید. «خارج خرداد ۹۸»

الف) فکری ای هموطنان در ره آزادی خویش / بنمایید که هر کس نکند مثل من است

پاسخ: ره: هسته / آزادی: مضاف الیه / خویش: مضاف الیه مضاف الیه

۴- خانه‌ای کاو شود از دست اجانب آباد / ز اشک ویران کنش آن خانه که بیت الحزن است

قلمرو زبانی: کاو: که او، مرجع ضمیر آن «خانه» / اجانب: ج اجنبی، بیگانگان / از: با (سست پیوندی)/ بیت الحزن: خانه اندوه، غمکده، ماتمکده / (آن خانه) بیت الحزن است: حذف به قرینه لفظی / حشو: «ش» در عبارت «کنش»/ قلمرو ادبی: خانه: استعاره از کشور و میهن / دست: مجاز از توان و نیرو / با اشک ویران کردن: اغراق / تلمیح: اشاره به داستان حضرت یعقوب یا داستان حضرت زینب / آباد، ویران: تضاد / بیت الحزن است: تشبیه فشرده یا رسا / واژه‌آرایی: خانه

بازگردانی: کشوری که با توانمندی و امکانات بیگانگان آباد شود باید آن کشور را با اشک مردم ویران کرد؛ زیرا آن کشور همانند ماتمکده است نه کشور.

پیام: بیگانه ستیزی، عدم وابستگی به بیگانگان

۵- جامه‌ای کاو نشود غرقه به خون بهر وطن / بدر آن جامه که ننگ تن و کم از کفن است

قلمرو زبانی: جامه: تن پوش / کاو: که او، مرجع ضمیر آن «جامه» / بهر: برای (همآوا← بحر: دریا) / بدر: پاره کن (بن ماضی: درید، بن مضارع: در) / که: زیراکه / ننگ: بی آبرویی، شرمندگی / کم: کمتر، کم ارزش تر/ قلمرو ادبی: جامه: مجاز از تن یا شهروند / غرقه به خون: آغشته به خون، استعاره پنهان، کنایه از جان فشانی؛ اغراق / بدر آن جامه: کنایه از نابود کن/ تن: مجاز از انسان / واج‌آرایی «ن»، «ک»/ واژه‌آرایی: جامه / جامه، تن، کفن: تناسب

بازگردانی: بدنی که برای میهنش آغشته به خون نگردد و انسانی که برای کشورش جان فشانی نکند، آن را باید نابود کرد؛ زیرا باعث ننگ انسان است و کم ارزش تر از کفن.

پیام: میهن دوستی یا جانفشانی در راه میهن

۶- آن کسی را که در این ملک سلیمان کردیم / ملت امروز یقین کرد که او اهرمن است

قلمرو زبانی: کس: منظور محمد علی شاه / مُلک: پادشاهی، فرمانروایی، کشور / اهرمن: شیطان / قلمرو ادبی: تلمیح / واج‌آرایی «ک» / سلیمان، اهرمن: تضاد / سلیمان کردیم: تشبیه، به فرمانروایی رساندیم / تناسب: ملک، سلیمان، اهرمن / او اهرمن است: تشبیه

بازگردانی: آن کسی را که در کشورمان همانند سلیمان به فرمانروایی رساندیم، مردم امروز فهمیدند که او شیطان بوده است.

پیام: فساد فرمانروایان

ابوالقاسم عارف قزوینی

دفتر زمانه

۱- هرگز دلـم برای کـم و بیش غـم نداشـت / آری نداشت غم که غم بیش و کم نداشت

قلمرو زبانی: آری (دلم) غم نداشت: حذف به قرینه لفظی / قلمرو ادبی: قالب: غزل اجتماعی / وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (ویژه رشته انسانی) / کم، بیش: تضاد / واژه‌آرایی: کم، بیش، غم، نداشت / غم کم و بیش نداشتن: کنایه از در بند مادیات نبودن / کم، غم: جناس /

بازگردانی: هرگز من در بند مادیات و داشتن و نداشتن نبوده ام. هر کس در بند جهان مادی نباشد؛ غم نخواهد داشت.

پیام: وارستگی

۲- در دفـتر زمـانه فـتـد نامـش از قـلـم / هر ملّتی که مردم صاحب قلم نداشت

قلمرو زبانی: فتد: می‌افتد(بن ماضی: افتاد، بن مضارع: افت) / قلمرو ادبی: دفتر زمانه: اضافه تشبیهی / نامش از قلم فتد: کنایه از فراموش شدن / صاحب قلم: کنایه از نویسنده، اندیشمند / واژه‌آرایی: قلم / تناسب: دفتر، قلم، صاحب قلم / واج‌آرایی «م»

بازگردانی: ملتی که نویسنده و شاعر(افراد صاحب نظر) نداشته باشد، در گذر زمان، فراموش می‌شود.

پیام: ماندگاری نام هنرمندان

شاعر در بیت: «در دفتر زمانه فتد نامش از قلم / هر ملّتی که مردم صاحب قلم نداشت» ادامه حیات ملّتها را در گروِ چه موضوعی می‌داند؟ «دی ۱۴۰۱»

داشتن مردم صاحب قلم.

۳- در پیشگاه اهل خرد نیست محترم  / هر کس که فکر جامعه را محترم نداشت

قلمرو زبانی: پیشگاه: بارگاه / اهل خرد: خردمند / قلمرو ادبی: پیشگاه: مجاز از نظر و اندیشه / جامعه: مجاز از مردم جامعه / واژه‌آرایی: محترم /

بازگردانی: هر کس که به مردم ارج ننهد در نظر خردمندان ارجمند و گرامی نخواهد بود.

پیام: احترام به جامعه

۴- با آنکه جیب و جام من از مال و می‌‌ تهی است  / ما را فراغتی است که جمشید جم نداشت

قلمرو زبانی: تهی: خالی / را: به معنای دارندگی و مالکیت / فراغت: آسایش و آرامش / جمشید جم: حشو / که جمشید جم (آن فراغت را) نداشت: حذف به قرینه لفظی  / قلمرو ادبی: واج‌آرایی «ج»، «م» / تلمیح به داستان جمشید، پادشاه پیشدادی، در این بیت به زندگی پادشاه اساطیری ایران، جمشید اشاره شده است که جام جهان بینی داشت و در آن احوال جهان را می‌دید. / جناس: جام، جم؛ مال، ما / لف و نشر: جیب ← مال؛ جام← می‌/ تهی بودن جیب از مال: کنایه از تهیدستی / تهی بودن جام از می: کنایه از نداشتن رفاه و خوشی

بازگردانی: با آن که من تهیدستم و رفاه ندارم؛ امّا آسایش و آرامشی دارم که جمشید، پادشاه کیانی آن آرامش را نداشت.

پیام: داشتن آرامش با وجود تهیدستی

۵- انصاف و عدل داشت موافق بسی ولی / چون فرّخی موافق ثابت قدم نداشت

قلمرو زبانی: بسی: بسیار / چون: مانند / فرخی: نام هنری سخنور / موافق: هم رای و همراه، همداستان / حذف به قرینه لفظی: چون فرخی، [انصاف و عدل] موافقِ ثابت قدم نداشت / قلمرو ادبی:  چون فرّخی: تشبیه / موافق: واژه‌آرایی / ثابت قدم: کنایه از استوار رای، دارای اراده نیرومند، ثابت رای و ثابت عزم / داشت، نداشت: تضاد

بازگردانی: بسیاری از مردم با انصاف و عدالت همرای و همداستان بودند؛ امّا کسی مانند فرخی برای دادگستری و عدالت پیشگی پایدار و استوار نبود.پیام: پایداری در دادگستری

فرخی یزدی

کارگاه متن پژوهی

فارسی۳ گلبرگ

قلمرو زبانی

۱- معنای واژه «همّت» را در بیت‌های زیر بررسی کنید.

الف) همّت اگر سلسله جنبان شود / مور تواند که سلیمان شود  (وحشی بافقی) / «همت»: «عزم و اراده»

سلسله: زنجیر / سلسله جنبان: آنکه زنجیر را می‌جنباند /  سلسله جنبان: کنایه از محرک، آن که دیگران را به کاری برمی‌انگیزد.

ب) همّتم بدرقه راه کن ای طایر قدس / که دراز است ره مقصد و من نوسفرم (حافظ) / «همت»: «طلب دعای خیر» و یاری خواستن از روح پیر یا راهبر برای رسیدن به کمال است.

طایر: پرنده / قدس: پاکی // طایر قدس: استعاره از پیر راهدان

گوشزد: اگر «همت» از آن خودمان باشد به معنای « اراده و کوشش» و اگر کس دیگری آن را به ما دهد به معنای«طلب دعای خیر و یاری خواستن» خواهد بود.

بازگردانی: ای پرنده قدسی (پیر راهبر) من را یاری کن که راه دراز است و من تازه کارم.

۲- در کدام بیت‌ها، یکی از اجزای جمله حذف شده است؟ نوع حذف را مشخّص کنید.

بیت ۳: فکری ای هموطنان در ره آزادی خویش / بنمایید که هر کس [فکری] (حذف) نکند، مثل من است ← حذف به قرینه لفظی

بیت ۴: خانه‌ای کاو شود از دست اجانب آباد / ز اشک ویران کُنش آن خانه که [آن خانه] (حذف) بیت الحَزَن است ← حذف به قرینه لفظی

بیت ۵: جامه‌ای کاو نشود غرقه به خون بهر وطن / بِدَر آن جامه که [آن جامه] (حذف) ننگ تن و کم از کفن است ← حذف به قرینه لفظی

بیت ۱: هرگز دلم برای کم و بیش غم نداشت / آری [دلم] (حذف) نداشت غم که [دلم] غم بیش و کم نداشت ← حذف به قرینه لفظی

بیت ۴: با آنکه جیب و جام من از مال و می تهی است / ما را فراغتی است که [آن فراغت را] جمشید جم نداشت ← حذف به قرینه لفظی

بیت ۵: انصاف و عدل داشت موافق بسی ولی / [انصاف و عدل] چون فرخی،موافقِ ثابت قدم نداشت ← حذف به قرینه لفظی

قلمرو ادبی

۱- کدام یک از ترکیب‌ها و واژه‌های مشخّص شده، مفهوم مجازی دارند؟ دلایل خود را بنویسید.

الف) ناله مرغ اسیر این همه بهر وطن است / مسلک مرغ گرفتارِ قفس، همچو من است

«مرغ اسیر» معنای مجازی دارد؛ زیرا در معنای حقیقی خود به کار نرفته و به معنی انسان آزادی‌خواه است؛ امّا «مرغ گرفتار» در معنای حقیقی خود (پرنده اسیر در قفس) به کار رفته است.

ب) نشاط غربت از دل کی برَد حبِّ وطن بیرون / به تخت مصرم امّا جای در بیت الحزن دارم (صائب تبریزی)

در این بیت «بیت‌الحزن» استعاره از غربت یا میهن است.

بازگردانی: شادی دوری از میهن، عشق به میهن را از دل ما بیرون نمی‌برد. من در مصر فرمانروایی می‌کنم؛ ولی به خاطر دوری از وطن غمگین ام.

پ) در بیت ‌ا‌لاحزان درآمد و نالید؛ چنانچه هر پرنده بر بالای سر یعقوب بود، بنالید. (قصص‌الانبیا) // بیت ‌ا‌لاحزان: خانه غم‌ها

معنای حقیقی دارد نه مجازی؛ و معنی خانه اندوه می‌دهد.

۲- با توجّه به بیت‌های زیر، به پرسش‌ها پاسخ دهید.

با آنکه جیب و جام من از مال و می تهی است / ما را فراغتی است که جمشید جم نداشت

در دفترِ زمانه فتد نامش از قلم / هر ملّتی که مردم صاحب قلم نداشت

الف) درباره تلمیح به کار رفته در بیت اوّل توضیح دهید.

این بیت اشاره به داستان جمشید، پادشاه بزرگ و اسطوره‌ای ایران دارد که ارتشی نیرومند، سرمایه فراوان و پادشاهی‌ای طولانی داشت وی همچنین جامی جهان بین داشت که می‌توانست در آن از آینده با خبر گردد. جمشید به دلیل منی کردن و خودبینی از خدا دور شد و به دست ضحاک به دو نیم گردید.

ب) مصراع‌های مشخّص شده را با توجّه به آرایه «کنایه» بررسی کنید.

تهی بودن جیب از مال: کنایه از فقیر بودن / تهی بودن جام از می: کنایه از شاد نبودن، خوشی نداشتن / از قلم افتادن: کنایه از فراموش شدن

قلمرو فکری

۱- شعر «آزادی»، نمونه‌ای از اشعار وطنی عارف قزوینی است که به سلطه بیگانگان و بیدادگری محمّد علی شاه اشاره دارد؛ با توجّه به این نکته و مفهوم بیت‌های زیر را بنویسید.

بازگردانی: آن کسی را که در این سرزمین (ایران) به پادشاهی رساندیم، امروز مردم مطمئن شدند که او شیطان است.

پیام: محمدعلی شاه ظالم شایستگی پادشاهی ندارد و به اشتباه او را پادشاه کردند. (محمد علی شاه پادشاه ظالمی است)

بازگردانی: آن کشوری که به دست بیگانگان آباد شود آن را با اشک ویران کن؛ زیرا آن خانه، خانه غم و اندوه است.

پیام: تکیه داشتن مردم به خود – محمدعلی شاه بیگانه پرست بود و کمک از روسیه گرفت و این کار نادرستی بود.

۲- در متن درس، مقصود از موارد زیر چیست؟

الف) رفیقی که به طَرْف چمن است ← علامه علی‌اکبر دهخدا

ب) مردم صاحب قلم ← روشنفکران، نویسندگان و شاعران خردمند

۳- به غزل‌هایی که محتوای آنها بیشتر مسائل سیاسی و اجتماعی است، غزل اجتماعی می‌گویند؛ در عصر مشروطه با توجّه به دگرگونی‌های سیاسی و اجتماعی، این نوع غزل رواج یافت؛ در سروده‌های شاعرانی چون محمدتقی بهار، عارف قزوینی و فرّخی یزدی می‌توان نمونه‌های آن را یافت.

گوشزد: گونه‌های غزل← ۱- عاشقانه  (سعدی) ۲- عارفانه (مولانا)  ۳- تلفیقی (حافظ)  ۴- اجتماعی

از این دیدگاه، متن درس را تحلیل و بررسی کنید.

تا پیش از مشروطیت، غزل درون‌مایه‌ای کاملاً عاشقانه و عارفانه داشت؛ امّا پس از مشروطه درون‌مایه غزل، سیاسی – اجتماعی شد و سرایندگان به مشکلات مردم توجه کردند. هر دو غزل درس به بیان مسائل سیاسی – اجتماعی توجه دارد. آزادی خواهی، وطن پرستی، بیگانه‌ستیزی و … از جمله مسائل مهمی‌اند که این دو شاعر به آنها پرداخته اند.

کدام بیت دربردارنده نام یکی از سرایندگان غزل اجتماعی در عصر مشروطه است؟ «دی ۱۴۰۱»

الف) پروین، شراب معرفت از جام عِلم نوش / ترسم که دیر گردد و خالی کنند جام

ب) پیش از آنی که زند سبزه سر از خاکش کاش / دل عارف هوس سبزه و صحرا می‌کرد

۴- فرّخی یزدی، در بیت آخر، خود را با کدام ویژگی معرّفی می‌کند؟

عدالت خواهی و ثابت قدم بودن او در این راه

۵- با توجّه به ادبیّات پایداری، مضمون مشترک ابیات زیر را بنویسید.

جامه‌ای کاو نشود غرقه به خون بهر وطن / بِدَر آن جامه که ننگ تن و کم از کفن است (عارف قزوینی)

فرّخی ز جان و دل می‌کند در این محفل / دل نثار استقلال، جان فدای آزادی (فرّخی یزدی)

پیام مشترک: شهادت طلبی، جانفشانی در راه میهن و آزادی، بیگانه ستیزی

۶- …….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Follow by Email
YouTube
Set Youtube Channel ID
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا