کارگاه متن پژوهی
قلمرو زبانی
۱- معنای واژههای مشخّص شده را با کاربرد آنها در متن درس مقایسه کنید.
■ ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست / در حضرت کریم تمنا چه حاجت است (حافظ) / حضرت: در متن درس به معنای «جناب» به کار رفته و در اینجا معنای «بارگاه» میدهد.
بازگردانی: نیازمندیم ولی توان درخواست نداریم. در بارگاه انسان بخشنده درخواست و خواهش نیازی نیست.
■ تعلیم ز اره گیر در امر معاش / نیمی سوی خود میکش و نیمی میپاش (ابوسعیدابوالخیر) / معاش: در متن درس به معنای «زندگانی» به کار رفته و در اینجا معنای «آنچه با آن گذران زندگی میکنند» میدهد.
بازگردانی: در گذران زندگانی از اره یاد بگیر؛ زیرا او نیمی از براده را سوی خود میریزد و نیمی را میپاشد به جلو.
۲- در جمله، ضمایر پیوسته (متصل) در سه نوع نقش دستوری ظاهر میشوند:
الف) مفعول:
نمونه: ای صبحدم، ببین که کجا میفرستمت / نزدیک آفتاب وفا میفرستمت (خاقانی)
میفرستمت (تو را میفرستم ) ← ﹷ ت (تو): مفعول
آن که عمری میدویدم درپی او سو به سو / ناگهانش یافتم با دل نشسته رو به رو (شمس مغربی)
ناگهانش یافتم (او را یافتم) ← ﹷ ش (او): مفعول:
ب) متمّم
نمونه: گوش کن پند،ای پسر، وز بهر دنیا غم مخور / گفتمت چون دُر حدیثی گر توانی داشت هوش (حافظ)
گفتمت (به تو گفتم) ← ﹷ ت (تو): متمم
چو یار نیست به تسکین خلق نتوان زیست / که دوستان اگرم دل دهند، جان ندهند (امیرخسرو دهلوی)
اگرم دل دهند (اگر به من دل دهند) ← ﹷ م (به من): متمم
متمم: گروه اسمی است که پس از حروف اضافه میآید.
حرف اضافه: از، به، با، بر، برای، در، درباره، تا …
پ) مضاف الیه:
نمونه: حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت / آری به اتفاق جهان میتوان گرفت. (حافظ) / حُسن: زیبایی / اتفاق: همدستی / ملاحت: نمکین بودن؛ زیبارو بودن
حُسنت (حسن تو) ← ﹷ ت (تو): مضافالیه
لاله دیدم، روی زیبای توام آمد به یاد / شعله دیدم، سرکشیهای توام آمد به یاد (رهی معیری)
آمد به یادم (یاِد من) ← ﹷ م (من): مضافالیه
■ در شعر »مهر و وفا»، نمونهای از کاربرد ضمایر متصل را بیابید و نقش دستوری آن را مشخص کنید.
هر آن که جانب اهل وفا نگه دارد/ خداش در همه حال از بلا نگه دارد / خداش: جهش ضمیر، خدا او را [مفعول]
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای/ فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد / فرشته ات: جهش ضمیر، فرشته تو را [مفعول]
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت / ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد / گفتمش: به او گفتم؛ [متمم]
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان / نگاه دار سر رشته تا نگه دارد / گرت: اگر تو را، جهش ضمیر [نهاد/ برخی مضاف الیه گفته اند]
یاد آوری
انواع ضمیر: ۱- ضمیر شخصی (الف: گسسته ب: پیوسته) ۲- ضمیر مشترک ۳- ضمیر اشاره ۴- ضمیر پرسشی
ضمیر شخصی گسسته یا جدا: من / تو / او / ما / شما / ایشان ضمیر شخصی پیوسته: ﹷ م / ﹷ ت / ﹷ ش / ﹻ مان / ﹻ تان / ﹻ شان
مرجع ضمیر: گروه اسمی است که ضمیر جانشین آن میشود.
قلمرو ادبی
۱- در متن درس، دو نمونه «مجاز» بیابید و مفهوم آنها را بنویسید.
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت / ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد / دست: مجاز از توان و نیرو
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری / که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد / سر: مجاز از جان / دل: مجاز از وجود / زر: مجاز از دارایی
۲- در ادبیات فارسی، شاعران یا نویسندگان، واژۀ «صبا» را در کدام مفهوم نمادین به کار میبرند؟
– صبا نماد پیک و نامه بر میان دلبر و دلشده است.
۳- هر گاه، در عبارت یا بیتی، یک کلمهای به چند معنا به کار رود، آرایۀ «ایهام» پدید میآید. ایهام از ریشه «وهم» و به معنای «به تردید و گمان افکندن» است؛ همانطور که در مصراع «بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است» کلمه «مهر» در دو معنای مختلف «خورشید» و «محبّت» به کار رفته است.
■ بیت زیر را از نظر کاربرد آرایۀ «ایهام» بررسی کنید.
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد / گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید(حافظ) / بو: ۱- رایحه ۲- آرزو
برای آگاهی بیشتر از آرایه ایهام اینجا و اینجا را کلیک کنید.
قلمرو فکری
۱- با توجه به متن درس، حافظ، شرط وفاداری معشوق را در چه میداند؟
– در اینکه دلشده نیز به دلبرش وفادار بماند.
۲- بیت زیر، با کدام قسمت از سرودۀ حافظ، ارتباط مفهومی دارد؟
■ تا نگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی / گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش (حافظ) / سروش: فرشته پیام آور
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست / که آشنا سخن آشنا نگه دارد
۳- از کدام بیت درس، میتوان مفهوم آیۀ شریفۀ «وَ مَنْ یتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» را دریافت؟
– [و هر کس به خداوند کارهایش را واگذار کند خداوند برای او بسنده است.] بیت نخست و ششم
۱- هر آن که جانب اهل وفا نگه دارد/ خداش در همه حال از بلا نگه دارد
۶- چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت / ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
گنج حکمت (حقه راز )
روزی یکی نزدیک شیخ آمد و گفت: «ای شیخ آمده ام تا از اسرار حق چیزی با من نمایی.«
شیخ گفت: «باز گرد تا فردا.» آن مرد بازگشت.
شیخ بفرمود تا آن روز، موشی بگرفتند و در حقه کردند و سر حقه محکم کردند.
دیگر روز آن مرد باز آمد و گفت: «ای شیخ، آنچ وعده کرده ای، بگوی.«
قلمرو زبانی: یکی: یک نفر / شیخ: پیر، منظور شیخ ابوسعید ابوالخیر / اسرار: جمع سّر، رازها (شبه هم آوا؛ اصرار: پافشاری) / با من نمایی: به من نشان دهی(بن ماضی: نمود، بن مضارع: نما) / حقّه: محفظۀ کوچکی که دری جداگانه دارد و برای نگهداری اشیای گران بها به کار میرود، جعبه، صندوق/ محکم کردند: بستند / دیگر روز: روز دیگر / بازآمد: بازگشت /
شیخ بفرمود تا آن حقّه را به وی دادند و گفت: «زینهار، تا سر این حقه باز نکنی.«
مرد حقّه را برگرفت و به خانه رفت و سودای آنش بگرفت که آیا در این حقه، چه سرّ اسـت؟
هر چند صبر کرد نتوانست. سر حقه باز کرد و موش بیرون جست و برفت.
مرد پیش شیخ آمد و گفت: «ای شیخ، من از تو سر خدای تعالی طلب کردم، تو موشی به من دادی؟»
شـیخ گفـت: «ای درویش، ما موشی در حقه به تو دادیم، تـو پنهان نتوانسـتی داشت؛ سر خدای را بـا تو بگوییم، چگونه نگاه خواهی داشت؟!»
قلمرو زبانی: شیخ: پیر / زینهار: آگاه باش، مراقب باش / سودا: اندیشه، هوس، عشق؛ سودای کاری گرفتن کسی را: هوس کاری به سر کسی زدن/ هر چند صبر کرد نتوانست: حذف به قرینه لفظی(سر حقه را باز نکند) / سر: در / جست: جهید (بن ماضی: جست، بن مضارع: جه) / درویش: صوفی، خانقاه رو / قلمرو ادبی: چگونه نگاه خواهی داشت: پرسش انکاری
اسرار التوحید“محمد بن منوّر” (نوه شیخ ابوسعید ابوالخیر)
واژههای ستاره دار
حدیث: ماجرا، روایت، سخن / حُقّه: محفظ؛ کوچکی که دری جداگانه دارد و برای نگهداری اشیای گران بها به کار میرود، جعبه، صندوق / سودا: اندیشه، هوس، عشق؛ سودای کاری گرفتن کسی را: هوس کاری به سر کسی زدن / صبا: بادی که از طرف شمال شرقی وزد؛ باد بهاری / معاش: زندگی، زیست، زندگانی کردن
واژههای غیرستاره دار
غِنا: آواز خوش / مرثیه: سوگ سروده /غنی: پرمایه / هوا: میل و آرزو / نگسلد: نشکند، پاره کردن / ار: اگر / زر: طلا / مهر: عشق؛ خورشید / راهگذار: محل عبور / تمنّا: درخواست / زنهار: آگاه باش، مراقب باش / اسرار: رازها / حُسن: زیبایی / اتفاق: همدستی / ملاحت: نمکین بودن؛ زیبارو بودن / شیخ: پیر/ مهر: خورشید؛ محبّت / سروش: فرشته پیام آور / حُسن: زیبایی / ایهام: به تردید و گمان افکندن / حضرت: در متن درس به معنای «جناب» به کار رفته و در اینجا معنای «بارگاه» میدهد. / بو: رایحه؛ آرزو