۳۰- بدو روی بنمود و گفت ای دلیر / میان دلیران به کــــــــردار شیر،
قلمرو زبانی: بدو: به او مرجع آن «سهراب» / دلیر: دلاور/ به کردار: همانند، ادات تشبیه / موقوف المعانی / قلمرو ادبی: میان … شیر: تشبیه
بازگردانی: گردآفرین به سهراب رویش را گردانید و گفتای دلیری که میان دلیران همچون شیری،
۳۱- دو لشکر نظاره برین جنگ ما / برین گرز و شمشیر و آهنگ ما
قلمرو زبانی: دو لشکر: منظور لشکر ایران و توران / نظاره: تماشاگر، بیننده / گرز: چماق / آهنگ: همت و قصد / قلمرو ادبی: لشکر، جنگ، گرز، شمشیر: تناسب / واژه آرایی: برین / واجآرایی: «ر».
بازگردانی: دو لشکر به این جنگ و گرز و شمشیر و قصد و همت ما نگاه میکنند.
۳۲- کنون من گشایم چنین روی و موی / سپاه تو گــردد پر از گفتوگوی
قلمرو ادبی: گشودن: باز کردن (بن ماضی: گشود؛ بن مضارع: گشا) / روی، موی: تناسب، جناس ناهمسان / پر از گفتگو گردیدن: کنایه از غیبت کردن، حرف درآوردن / واجآرایی: «گ» و «و»
بازگردانی: اکنون من روی و مویم را میگشایم، تا همه بفهمند که من دخترم و این کار سبب میشود سپاهیان تو درباره تو بد بگویند.
۳۳- که با دختری او به دشت نــــبرد / بدین سان به ابر اندر آورد گـرد
قلمرو زبانی: بدین سان: به این گونه / قلمرو ادبی: گرد به ابر اندرآوردن: اغراق، کنایه از «گرم نبرد شدن»
بازگردانی: سپاهیان میگویند سهراب با دختری در میدان نبرد جنگید و به سختی با او گرم پیکار شده است.(این کار آبروی تو را میبرد)
۳۴- کنون لشکر و دژ به فرمان توست / نباید برین آشتی جنگ جـــــست
قلمرو زبانی: کنون: اکنون / دژ: قلعه / توست: تو است / جستن: طلب کردن، جستجو کردن (بن ماضی: جست، بن مضارع: جو) / قلمرو ادبی: آشتی، جنگ: تضاد / توست، جست: جناس ناهمسان (از نظر آوایی)/ دژ: مجاز از دژنشینان
بازگردانی: اکنون لشکر و دژ به فرمان تو اند؛ برای همین نباید زمانی که ما سازش میکنیم تو در پی جنگ باشی.
پیام: پیغام آشتی
۳۵- عـــــــنان را بپیچید گـــرد آفرید / سمــــند سرافراز بر دژ کـــشید
قلمرو زبانی: عنان: افسار، دهانه / سمند: اسبی که رنگش مایل به زردی باشد، زرده (در متن درس مطلق اسب مورد نظر است) / سرافراز: مایۀ افتخار / قلمرو ادبی: عنان را پیچیدن: کنایه از برگشتن / عنان، سمند: تناسب / واجآرایی: «د»
بازگردانی: گردآفرید افسار اسب را پیچاند و اسب سرافرازش را به سوی دژ راند.
۳۶- همیرفت و سهراب با او به هم / بیامد به درگــــــــاه دژ گــژدهم
قلمرو زبانی: همیرفت: رفت / به هم: با همدیگر / درگاه: جلوی در، آستانه / گژدهم: پدر گردآفرید.
بازگردانی: سهراب و گردآفرید با همدیگر رفتند. گــژدهم نیز جلوی دروازه دژ آمد.
۳۷- در باره بگــــشاد گــــــرد آفـرید / تن خسته و بسته بر دژ کـــشید
قلمرو زبانی: باره: بارو، دیوار قلعه، حصار / خسته: زخمی، افگار / بسته: در بند افتاده / قلمرو ادبی: خسته، بسته: جناس ناهمسان. / باره: مجاز از «دژ»
بازگردانی: گرد آفـرید در دژ را بازکرد و تن زخمی و بسته اش را به درون دژ کشانید.
۳۸- در دژ ببستند و غمگــــین شدند / پر از غم دل و دیده خونین شدند
قلمرو زبانی: در: دروازه / دیده: چشم / قلمرو ادبی: دیده خونین: کنایه از «اندوهگین» / دل، دیده: تناسب / واجآرایی: «د»
بازگردانی: در دژ را بستند و ناراحت شدند. دلشان پر از غم بود و از غم چشمشان خونین.
۳۹- ز آزار گـــــــــردآفرید و هُجـیر / پر از درد بودند بــــــرنا و پیر
قلمرو زبانی: آزار: آزرده شدن، رنجش / برنا: بالغ، جوان / قلمرو ادبی: برنا، پیر: تضاد / واجآرایی: «ر» / برنا و پیر: کنایه از همه/ واجآرایی: «ر»
بازگردانی: جوان و پیر به خاطر شکست گردآفرید و هجیر دردمند و غمگین بودند.
پیام: دلآزردگی ایرانیان
۴۰- بگفتند کـــای نیکـــــــدل شیرزن / پر از غم بُد از تو دل انجـــــمن
قلمرو زبانی: نیکدل: انسان خوب و مهربان / منظور از شیرزن: گردآفرید / بُد: بود / قلمرو ادبی: شیرزن: تشبیه / انجمن: مجاز از مردم، انجمنیان / واژه آرایی: دل
بازگردانی: مردم گفتند کهای زن دلاور و نیکدل، دل مردم از تو پر از غم و اندوه شد.
۴۱- که هم رزم جستی هم افسون و رنگ / نیامد ز کار تو بر دوده ننـــگ
قلمرو زبانی: رزم جستن: جنگیدن / افسون: حیله کردن، سحر کردن، جادو کردن / رنگ: نیرنگ و فریب / دوده: دودمان، خاندان، طایفه / ننگ آمدن: شرمنده شدن، بی آبرویی
بازگردانی: زیراکه تو هم جنگیدی هم فریب و نیرنگ به کار بستی. از کار تو خاندان ما شرمگین نشد.
پیام: تشویق گردآفرید
۴۲- بخندید بســــــــیار گــــــردآفرید / به باره برآمــد سپه بنگــــــــرید
قلمرو زبانی: به: از / باره: بارو، دیوار دژ، حصار / برآمد: بالا رفت / نگریستن به: نگاه کردن (بن ماضی: نگریست، بن مضارع: نگر) / واجآرایی: «د»
بازگردانی: گرد آفرید بسیار خندید و به بالای دیوار دژ رفت و سپاه را نگاه کرد.
۴۳- چو سهراب را دید بر پشت زین / چنین گفت کای شاه ترکان چین
قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / کای: کهای / شاه ترکان چین: منظور سهراب است / قلمرو ادبی: بر پشت زین: کنابه از«سوار اسب»
بازگردانی: هنگامی که گرد آفرید سهراب را بر پشت زین دید، گفت کهای شاه ترکان چین،
۴۴- چرا رنجه گــشتی کنون بازگرد / هم از آمـــــدن هم ز دشت نبرد
قلمرو زبانی: رنجه گشتن: رنجیدن / کنون: اکنون / قلمرو ادبی: واج آرای: «ن» / گشتی، بازگرد: همریشگی (رشته انسانی)
بازگردانی: چرا خودت را خسته میکنی. اکنون هم از آمدن به ایران هم از دشت نبرد منصرف شو.
۴۵- تو را بهـــتر آید که فــــــرمان کنی / رخ نامور سوی توران کـــــنی
قلمرو زبانی: تو را: برای تو / آید: میشود (بن ماضی: آمد، بن مضارع: آ )/ فرمان کردن: اطاعت کردن / رخ: چهره / نامور: سرشناس / قلمرو ادبی: رخ سوی توران کردن: کنایه از «بازگشتن»
بازگردانی: بهتر است که اطاعت کنی و چهره سرشناست را به سوی توران کنی و بازگردی.
۴۶- نباشی بس ایمن به بازوی خویش / خورد گاو نادان ز پهلوی خویش
قلمرو زبانی: بس: بسیار / قلمرو ادبی: بازو: مجاز از «نیرو و توان» / خورد گاو نادان ز پهلوی خویش: ارسال المثل، (انسان نادان خودش به خودش زیان میرساند.) / بازو، پهلو: تناسب / خویش: ردیف
بازگردانی: ایمن به زور و نیرو خودت نباش. گاو نادان از پهلوی خودش میخورد.
پیام: انسان نادان خودش به خودش زیان میرساند.
گونه های «چون» در زمان فارسی
کارگاه متن پژوهی
قلمرو زبانی
۱- به کمک فرهنگ لغت، معانی «برکشیدن» را بنویسید.
– بالا کشیدن؛ بیرون آوردن؛ پروردن
۲- دو واژه از متن درس بیابید که با کلمه «فتراک» تناسب داشته باشد.
– زین؛ کمند
۳- در گذر زمان، شکل نوشتاری و گفتاری برخی کلمات تغییر میکند؛ مانند: «سپید ← سفید» از متن درس، نمونهای از تحوّل شکل نوشتاری کلمات بیابید و بنویسید.
– «اسپ ← اسب»/«درفشان ← درخشان»/«کمندافگن ← کمندافکن»
۴- در بیتهای یکم و بیست و سوم، «چو» را از نظر کاربرد معنایی بررسی کنید.
۱- چو آگاه شد دختر گــــــژدهم / که سالار آن انجمن گشت کم / – چو: چون، هنگامی که (حرف پیوند)
۲۳- رها شد ز بند زره مــوی اوی / درفشان چو خورشید شد روی اوی – چو: مانند، ادات تشبیه (حرف اضافه)
۵- در کدام بیتها «متمّم» با دو حرف اضافه آمده است؟
۲- زنی بود برسان گردی سوار / همیشه به جنگ اندرون نامدار
۱۲- به سهراب بر تیر باران گرفت / چپ و راست جنگ سواران گرفت
۲۲- چو آمد خروشـان به تنگ اندرش / بجنبید و برداشت خود از ســرش
قلمرو ادبی
۱- واژگان قافیه در کدام بیتها، دربردارنده آرایه جناس اند؟
۶- فرودآمد از دژ به کردار شیر / کــمر بر میان بادپایی به زیر
۱۳- نگه کرد سهراب و آمدش ننگ / برآشفت و تیز اندر آمد به جنگ
۲۳- رها شد ز بند زره مــوی اوی / درفشان چو خورشید شد روی اوی
۴۱- که هم رزم جستی هم افسون و رنگ / نیامد ز کار تو بر دوده ننـــگ
۴۳- چو سهراب را دید بر پشت زین / چنین گفت کای شاه ترکان چین
۲- مفهوم عبارتهای کنایی زیر را بنویسید.
■ سپهبد، عنان، اژدها را سپرد: سپهبد افسار اسب را رها کرد.
■ رخ نامور سوی توران کنی: بهتر است که به توران برگردی.
۳- یک مَثَل از متن درس بیابید و درباره معنا و کاربرد آن توضیح دهید؛ سپس با رجوع به امثال و حکم دهخدا، دو مَثَل، معادل آن بنویسید.
خورد گاو نادان ز پهلوی خویش = انسان نادان خودش به خودش زیان میرساند.
از ماست که بر ماست/ کرم درخت از خود درخت است / دشمن طاووس آمد پر او / خودکرده را تدبیر نیست.
۴- ……………………………………………
قلمرو فکری
۱- دلیل دردمندی و غمگین بودن ساکنان دژ، چه بود؟
– به این دلیل که هجیر فرمانده دژ به دست سهراب در بند افتاد و گرآفرید نیز در جنگ شکست خورد.
۲- معنا و مفهوم بیت زیر را به نثر روان بنویسید.
به آورد با او بسنده نبود / بپیچید ازو روی و برگاشت زود.
بازگردانی: گردآفرید در جنگ حریف سهراب نمیشد، برای همین پیچید و زود از او روی برگرداند و گریخت.
۳- فردوسی در این داستان، گُردآفرید را با چه ویژگیهایی وصف کرده است؟ – دلاور؛ جنگجو؛ سوارکار
۴- «حماسه» در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و در اصطلاح ادبی، شعری است با ویژگیهای زیر:
داستانی: هر حماسهای در بستری از حوادث شکل میگیرد.
قهرمانی: شاعر حماسه سرا با بهره گیری از واژگان و زبان حماسی میکوشد انسانی را به تصویر کشد که از نظر تواناییهای جسمی و روحی از دیگران متمایز باشد.
قومی و ملی: شاعر حماسه سرا بر آن است که اخلاق فردی و اجتماعی و عقاید فکری و مذهبی یک ملتّ را در قالب حوادث قهرمانی و در زمینهای از واقعیات به نمایش بگذارد.
حوادث خارق العاده (شگفت آوری): طرح حوادث، انسانها و موجوداتی که با منطق عینی و تجربه علمی همسازی ندارند؛ نظیر وجود سیمرغ در شاهنامه فردوسی.
جاهای خالی را با کلمات مناسب پر کنید. « خرداد ۱۴۰۲»
هر حماسه چند ویژگی دارد؛ داستانی، …………………، ملّی و ……………. .
بر پایه این توضیح، این درس را با متن روان خوانی «شیرزنان» مقایسه کنید. – در هر دو داستان قهرمان داستان بانویی است دلاور. هر دو درس داستانی است و در زمینه پاسداری از میهن.