ای نام نکوی تو سردفتر دیوان ها
وی طلعت روی تو زینت ده عنوان ها (مستوره کردستانی)
قلمرو زبانی: دفتر: کتاب، مجموع. شعر و نوشته، دیوان / سردفتر: سرآغاز / طلعت: طلوع / زینت: زیور / عنوان: سرآغاز / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (رشته انسانی) / طلعت روی: اضافه استعاری / واج آرایی «ن» / جناس: ای، وی / قافیه: دیوان ها، عنوان ها / واژه آرایی: تو
بازگردانی: ای کسی که نامت آغاز همه دیوان های شعر است و ای خدایی که زیبایی چهره ات آرایش دهنده همه عنوانهاست.
پیام: آغاز کارها با نام خدا
۱- به نام خداوندِ جانآفرین/ حکیمِ سخن در زبانآفرین
قلمرو زبانی: جانآفرین: آفریننده جان / حکیمِ: دانا، خردمند / زبانآفرین: آفریننده زبان / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / واج آرایی «ن» / تناسب: سخن، زبان/ واژه آرایی: آفرین / قافیه: جان، زبان.
بازگردانی: به نام خداوندی که جان را آفرید. خداوندی که به بشر سخن گفتن را آموخت.
پیام: آغاز کارها با نام خدا
۲- خداوند بخشندهٔ دستگیر / کریم خطابخش پوزشپذیر
قلمرو زبانی: بخشندهٔ: دادودهش کننده / دستگیر: کسی که دست را می گیرد / کریم: جوانمرد، بزرگوار / خطابخش: درگذرنده از خطا، بخشاینده / پوزشپذیر: عذرپذیر، پذیرنده پوزش / قلمرو ادبی: دستگیر: کنایه از یاری رسان / واج آرایی: « ﹻ »
بازگردانی: خداوند بخشنده و یاری رسان که بزرگوار و بخشاینده و عذرپذیر است.
پیام: یادکرد صفات ایزدی
۳- پرستار امرش همه چیز و کس / بنیآدم و مرغ و مور و مگس
قلمرو زبانی: پرستار: فرمانبردار، مطیع / امر: فرمان / بنیآدم: فرزندان آدم / «آدم» همیشه در ادبیات به معنای حضرت آدم است و «آدمی» به معنای انسان. / مرغ: پرنده / مور: مورچه بزرگ / مگس: زنبور / قلمرو ادبی: واج آرایی: «و» / تناسب: بنیآدم و مرغ و مور و مگس / بنیآدم و مرغ و مور و مگس: مجاز از هستی
بازگردانی: همه چیز و همه کس خدمتکار فرمان خداوندند. چه بشر چه پرنده چه مور چه زنبور.
پیام: فرمانبرداری از خدا
۴- یکی را به سر برنهد تاج بخت / یکی را به خاک اندر آرد ز تخت
قلمرو زبانی: برنهد: می گذارد (بن ماضی: برنهاد؛ بن مضارع: برنه)/ بخت: بهره، قسمت، اقبال / آرد: آورد / تخت: این جا به معنای تخت شاهی / قلمرو ادبی: تاج بخت: اضافه تشبیهی / تاج بخت بر سر نهادن: کنایه از خوشبخت کردن و به پادشاهی رساندن / از تخت به خاک درآوردن: کنایه از اینکه از خوشبختی و پادشاهی به خواری کشاندن / واج آرایی «ر» / واژه آرایی: یکی / جناس: بخت، تخت / بخت: مجاز از خوشبختی
بازگردانی: یکی را خوشبخت می کند و دیگری را خوار و بدبخت.
پیام: همه کارها به دست اوست.
۵- گلستان کند آتشی بر خلیل / گروهی بر آتش برد ز آب نیل
قلمرو زبانی: گلستان: گلزار / خلیل: دوست؛ لقب حضرت ابراهیم / بردن: (بن ماضی: بُرد؛ بن مضارع: بَر) / قلمرو ادبی: آتش را گلستان کند: تشبیه / واژه آرایی: آتش / جناس: بر، برد / اشاره به داستان حضرت ابراهیم و موسا / گروهی از آب نیل بر آتش برد: تشبیه پنهان / گلستان کردن: کنایه از به جای خوشی تبدیل کردن / بر آتش بردن: کنایه از نابود کردن / تضاد: آتش، آب
بازگردانی: آتش را برای حضرت ابراهیم سرد می کند و آب نیل را سبب نابودی گروهی می گرداند.
پیام: خوشبختی و بدبختی به دست اوست.
۶- به درگاه لطف و بزرگیش بر / بزرگان نهاده بزرگی ز سر
قلمرو زبانی: درگاه: بارگاه / لطف: مهربانی / به درگاه لطف و بزرگیش بر: دو حرف اضافه برای یک متمم / نهادن: گذاشتن (بن ماضی: نهاد؛ بن مضارع: نه) / قلمرو ادبی: درگاه لطف و بزرگی: تشبیه / جناس: بر، سر / بزرگی از سر نهادن: کنایه از احساس کوچکی کردن و بزرگی را کنار نهادن / واج آرایی: «ب»، «ر» / واژه آرایی: بزرگی
بازگردانی: در برابر مهر و بزرگی خداوند همگان احساس کوچکی می کنند.
پیام: شکوه خدا
۷- جهان متفق بر الهیتش / فرومانده از کنه ماهیتش
قلمرو زبانی: متفق: هم فکر، همرای، همداستان / الهیت: خداوندی / فرومانده: درمانده، سرگشته شده / کنه: ذات / ماهیت: چیستی / قلمرو ادبی: جهان: مجاز از مردم جهان
بازگردانی: مردم جهان بر خداوندی خدا همداستان و هم نظرند. مردم از شناخت ذات او درمانده اند.
پیام: ناتوانی در شناخت خدا
۸- بشر ماورای جلالش نیافت / بصر منتهای جمالش نیافت
قلمرو زبانی: بشر: انسان / ماورا: فراسو / جلال: بزرگی و شکوه / یافتن: پیدا کردن (بن ماضی: یافت؛ بن مضارع: یاب)/ بصر: بینایی / منتها: پایان/ جمال: زیبایی / قلمرو ادبی: نیافت: ردیف / موازنه (انسانی)
بازگردانی: انسان، چیزی را برتر از شکوه خداوند نمی یابد. چشم بشر نمی تواند پایان زیبایی خداوند را ببیند.
پیام: بی کرانگی صفات خداوند
۹- تأمل در آیینهٔ دل کنی / صفایی بهتدریج حاصل کنی
قلمرو زبانی: تأمل: درنگ، اندیشیدن / دل: قلب / صفا: پاکی / قلمرو ادبی: آیینهٔ دل: اضافه تشبیهی / کنی: ردیف / دل: مجاز از عرفان و جان
بازگردانی: اگر در آیینه دلت درنگ کنی و به جانت بیندیشی، کم کم به پاکدلی دست می یابی.
پیام: تکاپو برای رسیدن به پاکدلی
۱۰- محال است سعدی که راه صفا / توان رفت جز بر پی مصطفا
قلمرو زبانی: محال: ناشدنی / صفا: پاکی / پی: دنبال / توان رفت: بتوان رفت / مصطفی: برگزیده، لقب پیامبر / قلمرو ادبی: راه صفا: اضافه استعاری
بازگردانی: ای سعدی، ناشدنی است که راه درست و پاکی را جز بر شیوه پیامبر بپیمایی(طی کنی).
پیام: پیروی پیامبر