خودآزمایی
۱- شعر زیر را در دو سطح ادبی و فکری بررسی کنید (از هر سطح دو مورد.)
از مُلک ادب حکم گزاران همه رفتند / شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
آن گرد شتابنده که در دامن صحراست / گوید چه نشینی که سواران همه رفتند
داغ است دل لاله و نیلی است برِ سرو / کز باغ جهان لاله عذاران همه رفتند
افسوس که افسانه سرایان همه خفتند / اندوه که اندوه گساران همه رفتند
یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران / تنها به قفس ماند، هزاران همه رفتند
خون بار بهار از مژه در فرقت احباب / کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند (ملک الشعرا بهار) «نهایی، دی ۹۷»
سطح ادبی: قالب: غزل اجتماعی / سراینده سنت گراست و به سنتهای ادبی پایبند است / وزن عروضی و قافیه شعر دقیق و درست است / استعاره و تشبیههای مرده و تخیلات سنتی در آن دیده میشود؛ مانند: داغ لاله؛ نیلی بودن بر سرو؛ باغ جهان؛ لاله عذاران؛ مرغ گرفتار و هزاران / سطح فکری: در سوگ عارف قزوینی که تصنیف سازی میهن دوست بود سروده شده است / سخن از درد مردم و کشته شدن آزادی خواهان دارد / توجه به وضع نابسامان مردم و جامعه دارد / شعر میهنی، اجتماعی و سیاسی است / شعر جزئی نگر و عینیت گراست
گزارش دقیق چکامه
۱- از مُلک ادب حکم گزاران همه رفتند / شو بار سفر بند که یاران همه رفتند
قلمرو زبانی: مُلک: سرزمین / حکم گزار: فرمانروا، واژه مرکب است/ شو: برو / قلمرو ادبی: رفتند: کنایه از اینکه درگذشتند / بار سفر بند: کنایه از اینکه آماده سفر شو. / مُلک ادب: اضافه تشبیهی
بازگردانی: همه سخنوران بزرگ درگذشتند و رفتند. آماده شو که همه رفتند تو نیز خواهی رفت.
۲- آن گرد شتابنده که در دامن صحراست / گوید چه نشینی که سواران همه رفتند
قلمرو زبانی: صحرا: دشت / قلمرو ادبی: دامن صحرا: اضافه تشبیهی / گرد شتابنده گوید: جانبخشی / چه نشینی؟: پرسش انکاری
بازگردانی: گرد و خاکی که از دامنه دشت میگذرد به تو میگوید که ننشین که همه دوستانت مردند.
۳- داغ است دل لاله و نیلی است برِ سرو / کز باغ جهان لاله عذاران همه رفتند
قلمرو زبانی: بر: پهلو / عذار: گونه / لاله عذار: کسی که گونه اش مانند لاله سرخ است / قلمرو ادبی: داغ است دل لاله و نیلی است برِ سرو: جانبخشی؛ کنایه از سوگوار بودن (در گذشته هنگام سوگواری جامهای نیلی رنگ میپوشیدند.)/ باغ جهان: اضافه تشبیهی / لاله عذار: تشبیه؛ کنایه از زیبارو
بازگردانی: لاله اندوهگین است و سرو سوگوار است؛ زیرا زیبارویان جهان همه مردند و درگذشتند.
۴- افسوس که افسانه سرایان همه خفتند / اندوه که اندوه گساران همه رفتند
قلمرو زبانی: سرودن: آواز خواندن، شعر گفتن / افسانه سرا: افسانه گو / خفتند: خوابیدند / اندوه گسار: غمخوار / قلمرو ادبی: خفتند: کنایه از اینکه مردند.
بازگردانی: دریغ که همه افسانه گویان مردند و همه کسانی که غم دیگران را میخورند درگذشتند.
۵- یک مرغ گرفتار در این گلشن ویران / تنها به قفس ماند، هزاران همه رفتند
قلمرو زبانی: گلشن: گلستان؛ گلخانه / هزار: بلبل / قلمرو ادبی: هزار: ایهام ۱- عدد هزار ۲- بلبل /
بازگردانی: تنها یک سخنور (خود سخنور) در اسارت ماند و دیگران همه درگذشتند.
۶- خون بار بهار از مژه در فرقت احباب / کز پیش تو چون ابر بهاران همه رفتند
قلمرو زبانی: فرقت: دوری / احباب: ج حبیب؛ دوستان / قلمرو ادبی: خوب باریدن: کنایه از گریه خونین کردن و بسیار اندوهگین بودن / چون ابر…: تشبیه / مژه: مجاز از چشم
بازگردانی: بهار، در دوری از دوستانت اندوهگین باش و خون گریه کن؛ زیرا مانند ابر بهاری به سرعت همه یارانت درگذشتند.
۲- این سروده را در قلمرو ادبی بررسی کنید.
گریه را به مستی بهانه کردم / شِکوِهها ز دست زمانه کردم
آستین چو از چشم برگرفتم / سیل خون به دامان روانه کردم
از چه روی چون ارغنون ننالم؟ / از جفایت ای چرخ دون ننالم
چون نگریم ز درد و چون ننالم / دزد را چو محرم به خانه کردم؟ (عارف قزوینی)
قلمرو ادبی: قالب: تصنیف / وزن: فاعلاتن مفاعلن فعولن / قافیه جای مشخصی ندارد / پایبندی کمتری به عروض سنتی دارد و وزن تهی از اشکال نیست / شعر کمتر به آرایه های بیانی و بدیعی پایبند است. / شعر سوز و شور ویژهای دارد / دست: مجاز از کار / آستین از چشم برگرفتن: آشکارا گریستن / شکوه از زمانه: جانبخشی / سیل خون: اضافه تشبیهی / چون ارغنون: تشبیه / اغراق: سیل خون به دامان روانه / ای چرخ دون: جانبخشی / دزد: استعاره از ستمگران حکومتی و خودکامگان / خانه: استعاره از میهن / دزد را چو محرم … کردم: کنایه از این که کشورم را به او سپردم / جناس: چون، دون / واژه آرایی: چون
□ بیت «گریه را به مستی بهانه کردم / شکوه ها ز دست زمانه کردم» از سروده های ……….. است. – عارف قزوینی
۳- متن زیر از کتاب تاریخ بیداری ایرانیان را در دو سطح زبانی و فکری تحلیل کنید.
اگرچه ما در این تاریخ خود بیداری ایرانیان را از سال ۱۳۲۲ شروع کرده ایم، لکن اگر خیال خود را جمع کنیم و به نظر دقت و انصاف در تاریخ گذشتگان بنگریم، هر آینه به خوبی مشاهده میکنیم که در مجاری سنه ۱۲۶۵ بسیاری از امور و وقایع را که دلالت دارد بر بیداری ایرانیان و قدم گذاردن آنها به راه تمدن؛ و باعث و مسبّب آن را جز مرحوم میرزا تقی خان امیرنظام احدی را سراغ نداریم؛ چه آن بزرگ مرد از آن یکّه اشخاص بود که به قابلیت خود بدون اسباب و مساعدت خارجی از پستی به بلندی رسید. یعنی پسر آشپز قائم مقام بود و در اثنای کار و شغل، خویش را دارای رتبه و مقام صدارت نمود. دوست و دشمن او را از نوادر دهر شمردند و از خلقتهای فوق العاده دانسته و کارهای امیر نظام از ترتیب و انتظام قشون و اصلاح کار دفتر و مالیه که خرج، دو کرور اضافه بر دخل بود و عمارت و مرمّت خرابیهای دیگر که به زودی محال مینمود و همه در یک دو سال صورت گرفت، گواه و دلیل بزرگی مرد است. (ناظم الاسلام کرمانی)
سطح زبانی: نثر متن ساده، روان، قابل فهم است و ترکیب و واژههای ناآشنا و دشوار عربی کم است – واژه ترکی: قشون /عبارت وصفی دور و دراز و لفظ پردازی بی جا کم است گرچه در متن دیده میشود- برخی از جملهها کمی طولانی است / کم توجهی به زبان در متن دیده میشود: از نظر زبانی گاهی لغزشهایی نیز وجود دارد؛ مانند: «نظر دقت» به جای «نظر دقیق» / «را» و «که»ی زاید در متن دیده میشود / یکّه: یگانه؛ واژه عامیانه است / دارا: به نظر میرسد که به معنای شایسته به کار رفته باشد / عبارت وصفی: … از خلقتهای فوق العاده دانسته … / سطح فکری: نگاهی نوگرایانه به تاریخ دارد – شرح حال مردان مشروطه است – اخبار و اطلاعات آن مستند و دست اوّل است و درباره اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور.ت.