خودارزیابی
۱- معنای حقیقی و مجازی را در واژه های مشخص شده بررسی کنید:
الف) درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را (ناصر خسرو)
درخت ← معنای حقیقی: رستنی / مجاز: وجود / چرخ ← معنای حقیقی: ابزاری که میچرخد / مجاز: فلک، آسمان
بازگردانی: اگر درخت وجود تو بار دانش بگیرد، آسمان آبی را فرمانبردار خودت میکنی.
ب) سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی / چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی (سعدی)
سر ← معنای حقیقی: اندام بدن / مجاز: قصد // آفتاب ← معنای حقیقی: نور خورشید / مجاز: خورشید
بازگردانی: امشب قصد آن ندارد که آفتابی برآید. چه خیالهایی از ذهن من گذر کرد ولی خوابم نبرد.
پ) سینه خواهم شرحه شرحه از فراق / تا بگویم شرح درد اشتیاق (مولوی)
سینه← معنای حقیقی: اندام بدن / مجاز: خود فرد یا دل او
بازگردانی: آدمی میخواهم که دلش از فراق شرحه شرحه شده باشد تا شرح درد عشقم را به اوبگویم / شرحه شرحه: پاره پاره
۲- در سرودههای زیر مجاز را مشخّص کنید:
الف) فردا که آن شهر خاموش / در حلقه شهربندان دشمن / از خواب دوشینه برخاست / دیدند / زان مرغ فریاد و آتش / خاکستری سرد برخاست (شفیعی کدکنی)
فردا: مجاز از آینده / شهر: مجاز از مردم شهر
بازگردانی: فردا که آن شهروندان ساکت در محاصره دشمن از خواب شب گذشته برخاستند، دیدند که خاکستری سرد از آن مرغ فریاد و آتش بلند شد.
ب) فریشتگان سنگ به وی میزدند که خاکی و آبی را چه رسد که حدیث کند؟ (رشیدالدین میبدی) حدیث کردن: سخن گفتن
خاکی و آبی: مجاز از انسان
بازگردانی: فرشتگان سنگ به او میزدند و میگفتند: بشر حق سخن گقتن ندارد.
پ) چرا چون لاله خونین دل نباشم / که با ما نرگس او سرگران کرد (حافظ)
نرگس: مجاز از چشم یار
بازگردانی: چرا مانند لاله خونین دل نباشم چراکه چشم یار به من بی محلی کرد / سرگران کردن: بی محلی کردن
ت) دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی / تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا (حافظ) / عذار: گونه
عالم: مجاز از مردم عالم / عذار: مجاز از چهره (برخی مجاز نمیگیرند)
بازگردانی: دل مردم جهان را میسوزانی، هنگامی که چهرهات را میآرایی. تو از این کار که با کسی سازش نمیکنی چه سودی میبری / عذار: گونه
ث) برو ای گدای مسکین در خانه علی زن / که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را (شهریار)
نگین: مجاز از انگشتر
بازگردانی: ای گدای مسکین، برو و در خانه علی را بزن؛ زیرا او از کرمش انگشتر پادشاهی اش را به گدا میدهد.
۳ـ در بیت زیر مجاز و قرینه را مشخّص نمایید:
دست فلک ز کارم وقتی گره گشاید / کز یکدگر گشایی زلف گره گشا را (فروغی بسطامی)
دست: مجاز از انگشت؛ زیرا با انگشتان گره را میگشایند / قرینه: گره گشاید
بازگردانی: قدرت آسمان وقتی مشکلاتم را حل میکند که تو زلف گره گشایت را از هم باز میکنی. / فلک: آسمان
۴ـ بیت زیر را از نظر فکری و ادبی بررسی نمایید:
سپید شد چو درخت شکوفهدار سرم / وز این درخت همین میوه غم است برم (جامی)
قلمرو ادبی: چو درخت شکوفهدار: تشبیه / سر: مجاز از موی سر / درخت: استعاره از سپیدی مو و عمر / واژه آرایی: درخت / میوه غم: اضافه تشبیهی / جناس ناهمسان: سر، بر / برم است: کنایه از اینکه در دستم است.
بازگردانی: مانند درخت شکوفه دار که پر از شکوفه سپید است موی سرم سپید شد. از این موی سپید فقط غم و اندوه بهره من شد.
پیام: در درازنای عمرم فقط اندوه بهره من شد. / غم گرایی / بیهوده تلف کردن عمر
۵ـ وزن بیت زیر را مشخّص کنید:
بضاعت نیاوردم الّا امید / خدایا ز عفوم مکن ناامید (سعدی)
بازگردانی: سرمایهای جز امید ندارم. ای خدا، من را از بخشایشت ناامید نکن. / بضاعت: سرمایه
خط عروضی: بِضاعَت نَیاوَردَمِل لا اُمید / خُدایا زِ عَفوَم مَکُن نا اُمید
پایههای آوایی | بِ ضا عَت | نَ یا وَر | د مِل لا | اُ مید |
پایههای آوایی | خُ دا یا | زِ عَف وَم | مَ کُن نا | اُ مید |
نشانههای هجایی | U ـ ـ | U ـ ـ | U ـ ـ | U ـ |
وزن | فَعولُن | فَعولُن | فَعولُن | فَعَل |
برای به دست آوردن آگاهی بیشتر از مجاز و پرسش پاسخگزین درباره مجاز اینجا را کلیک کنید.