حوارٌ (گفتگو)
(فی الصَّیدَلیَّهِ) = در داروخانه
الحاجُّ = حج گزار | الصَّیدَلی = داروخانه دار |
عَفواً، ما عِندی وَصفَهٌ = ببخشید؛ من نسخه ندارم. وَ أُریدُ هذهِ الأدویهَ المَکتوبَهَ عَلَی الوَرَقَهِ. = این داروهای نوشته شده بر روی برگه را میخواهم. | أعطِنی الوَرَقَهَ: = برگه را به من بده مِحرارٌ، حُبوبٌ مُسَکِّنَهٌ لِلصُّداعِ، حُبوبٌ مُهَدِّئَهٌ، کَبسول أمبیسیلین، قُطنٌ طِبِّی، مَرهَمٌ لِحَسّاسِیهِ الجِلدِ … = دماسنج، قرص مسکن سردرد، قرص آرامشبخش، کپسول آمپی سیلین، پنبه بهداشتی، پماد حساسیت پوست… لا بَأسَ، وَلکِن لا أُعطیکَ أمبیسیلین. = اشکالی ندارد؛ ولی آمپی سیلین به تو نمیدهم. |
لِماذا أ ما عِندَکُم؟ = چرا؛ آیا ندارید؟ | لا؛ عندنا؛ ولکن بَیعَها بِدونِ وَصفَهٍ غَیرُ مَسموحٍ. = نه؛ داریم؛ امّا فروشش بدون نسخه غیرمجاز است. |
شُکراً جَزیلاً، یا حَضرَهَ الصّیدَلی. = بسیار سپاسمندم؛ جناب داروخانه دار | لِمَن تَشتَری هذِهِ الأدویهَ؟ = این داروها را برای که میخری؟ |
أشتَریها لِزُمَلائی فی القافِلَهِ = برای همکارانم در کاروان میخرمش. | الشِّفاءُ مِنَ اللهِ. = درمان از [سوی] خداوند است. |
۱- اَلصَّیدَلیَّه: داروخانه 2- الصَّیدَلیّ: داروخانه دار ۳- اَلْأَدْویَه: داروها، مفرد: الدَّواء 4- اَلْمِحْرار: دماسنج 45- اَلْقُطْن: پنبه 6- اَلجِلدْ: پوست
التَّمارین
اَلتَّمْرینُ الْأوَّلُ: أی کلمهٍ مِن کلماتِ الْجَدیدَهِ لِلدَّرسِ، تُناسِبُ التَّوضیحاتِ التّالیهَ؟ (چه واژهای از واژههای نو درس با گزارشهای زیر سازگار است.)
۱- آلَهُ الإطِّلاعِ عَلَی دَرَجَهِ حَرارهِ الجِسمِ وَ الجَوِّ؟ (ابزاری برای آگاهی از درجه حرارت بدن و هوا.) / المِحرار: دماسنج
۲- یومُ الاِستِراحَهِ للمُوَظَّفینَ وَ العُمّالِ وَ الطّلاّبِ. (روز آسایش برای کارمندان، کارگران و دانش آموزان.) / یوم العُطله: روز تعطیل
۳- مِنطَقَهٌ بَرِّیهٌ بِجِوارِ البِحارِ وَ المُحیطاتِ. (سرزمینی خشک در کنار دریاها و اقیانوسها.) / الشاطئ: دریاکنار
۴- إدارَهٌ لِتَسلیمِ الرَّسائلِ وَ استِلامِها. (ادارهای برای دادن و دریافت نامهها.) / إدارَهُ البَرید: اداره پست
۵- نَباتٌ یعطی ثَمَراً أبیضَ اللَّونِ. (گیاهی که میوه سفیدرنگی میدهد.) / الفُستُق: پسته
۶- مَکانٌ لِبَیعِ الأدویهِ. (جایی برای خرید دارو.) / اَلصَّیدَلیه: داروخانه
اَلتَّمْرینُ الثّانی: ضَعْ فی الفراغِ کلمهً مُناسبهً مِنَ الکلماتِ التّالیه. «کلمتان زائدتان» (در جای خالی واژه مناسب از واژگان زیر بگذار.)
تُراثٌ (میراث)/ قُبَّهِ (گنبد)/ جِلدی (پوستی)/ رائعَهً (جالب)/ السِّیاحی (گردشگری)/ الرِّیفِ (روستا)/ الحَلَوِیاتُ (شیرینیجات)
۱- کانَ لِصَدیقی مَرَضٌ جِلدی فَذَهَبَ إلَی المُستَشفَی. (دوستم بیماری پوستی داشت؛ ازین رو به بیمارستان رفت.)
۲- قَرَأتُ قَصیدَهً رائعَهً لِأمیرِ الشُّعَراءِ أحمَد شَوقی. (چکامهای جالب از سخن سالار احمد شوقی خواندم.)
۳- جَلَسنا تَحتَ قُبَّهِ شاه شِراغ (ع) فی مدینهِ شیراز. (زیر گنبد شاه چراغ در شهر شیراز نشستیم.)
۴- إنَّ کُردستان مِن مَناطِق ِالجَذبِ السِّیاحی فی إیران. (همانا کردستان از استانهای جذب گردشگر در ایران است.)
۵- العَیشُ فی الرِّیفِ جَمیلٌ جِدّاً. (زندگانی در روستا بسیار زیباست.)
۱- کانَ لِـ: داشت
اَلتَّمْرینُ الثّالِثُ: ضَعْ فی الفراغِ کلمهً مُناسبهً. (در جای خالی واژه مناسب بگذار.)
۱- رَأَینا ….. مِن أمِریکَا الوُسطَی فی المُتحَفِ. سائحانِ۵ سائحَینِ■
(دو گردشگر از آمریکای مرکزی در دیرینکده دیدم.) [ مفعول است و مفعول منصوب]
۲- ساعَدَتِ ….. المَرأَهَ الَّتی تَصادَمَت بِالسَّیارَهِ. المُمَرِّضَتانِ■ المُمَرِّضَتَینِ۵
(دو پرستاز به زنی که با خودرو برخورد کرده بود یاری رساندند.) [ فاعل است و فاعل مرفوع]
۳- حُزنُ ….. فی قُلوبِهِم لا فی وُجوهِهِم. المؤمِنونَ۵ المؤمِنینَ■
(اندوه مؤمنان در دلهایشان است نه در چهره شان.) [ مضاف الیه است و مضاف الیه مجرور]
۴- ….. وَقَفا فی بِدایهِ السّاحَهِ الأُولَی. الشُّرطیینِ۵ الشُّرطیانِ■
(دو پاسْوَر در آغاز میدان اولی ایستادند.) [ مبتدا ست و مبتدا مرفوع]
۵- ….. حاضِرونَ فی مِهرَجانِ المَدرسهِ. المُعَلِّمونَ■ المُعَلِّمینَ۵
(آموزگاران در جشنواره دبیرستان حاضرند.) [ خبر است و خبر مرفوع]
۶- نَزَلَ ….. مِن طائراتِهِمُ الحَربیهِ. الطّیارونَ■ الطّیارینَ۵
(خلبانان از جنگندههایشان پایین آمدند.) [ فاعل است و فاعل مرفوع]
اَلتَّمْرینُ الرّابِعُ: عَینِ الکلمهَ المُعرَبَهَ مِن ناحیهِ القَواعِدِ. (واژه معرب را از نظر قواعد شناسایی کن.)
۱- سعیدٌ(سعید) ■ کَیفَ(چگونه)۵ هو(او)۵ ـکم(شما)۵
۲- هذا(این)۵ هؤلاءِ(اینان)۵ اللهُ(یزدان)■ ذلِکَ(آن)۵
۳- هِی(او)۵ أنتِ(تو)۵ نَحنُ(ما)۵ صَحیفَه(روزنامه)■
۴- بَرید(پست)■ أُولئکَ(آنان)۵ تِلکَ(آن)۵ هذِهِ(این)۵
۵- هَل(آیا)۵ فُستُق(پسته)■ أینَ(کجا)۵ مَتَی(کی)۵
التَّمْرینُ الْخامِسُ: تَرجِمِ العباراتِ التّالیهَ ثُمَّ أعرِب اِلکَلِماتِ الَّتی تَحتَها خَطٌّ. (عبارتهای زیر را ترجمه کن؛ سپس اعراب واژگانی را که زیرشان خط است بازگو کن.)
۱- هَل جَزاءُ الإحسانِ إلاَّ الإحسانُ. (آیا سزای نیکی جز نیکی است؟) / الإحسانِ: مضاف الیه و مجرور به کسره
۲- خَیرُ النّاسِ مَن نَفَعَ النّاسَ. (بهترین مردم کسی است که به مردم سود میرساند.) / النّاسِ: مضاف الیه و مجرور به کسره / النّاسِ: مفعول و منصوب به فتحه
۳- جَمالُ العِلمِ نَشرُهُ وَ ثَمَرَتُهُ العَمَلُ بِهِ. (زیبایی دانش پراکندن آن است و میوه آن انجام دادن آن.) / نَشرُ: خبر و مرفوع به ضمه / ثَمَرَه: مبتدا و مرفوع به ضمه
۴- الدَّهرُ یومانِ؛ یومٌ لَکَ وَ یومٌ عَلَیکَ. (روزگار دو روز است؛ روزی به سودت و روزی به زیانت.) / یومانِ: خبر و مرفوع به «ان»
۵- اِستَخرَجَ الفَلّاحونَ ماءً مِن بِئرِ القَریهِ. (کشاورزان آب را از چاه روستا بیرون کشیدند.) / الفَلّاحونَ: فاعل و مرفوع به ضمه / ماءً: مفعول و منصوب به فتحه
۶- العَقلُ السَّلیمُ فی الجِسمِ السَّلیمِ. (خرد سالم در بدن سالم است.) / السَّلیمُ: مضاف الیه و مجرور به کسره