درآمدی بر عصر ابوالمعالی،
دوره کمال فنی نثر فارسی

درآمدی بر عصر ابوالمعالی، دوره کمال فنی نثر فارسی
پیش از عصر بیهقی و ابوالمعالی، زبان پارسی در نقش زبان رسمی و دولتی به حوزه پهناوری گام نهاده بود که از ماورای جیحون تا آن سوی عراق عجم و منطقه جبال و دیلمان و آذربایجان و اران و ارمنستان را دربرمیگرفت. بهدلیل وجود امکانات فرهنگی ساناسان و زبانهای محلّی گونهگون در این سرزمینها در سده ششم هجری زبان پارسی دستخوش دگردیسی چشمگیری شد و آثاری با سبکها و شیوههای ویژه، در دامان خود پروراند.
همجواری با زبانها و فرهنگهای محلّی از یک سو و چیرگی بیچون و چرای زبان تازی طیّ سدههای گذشته بر این نواحی از سوی دیگر سبب شد که زبان پارسی جز در مواردی اندک از سادگی و سلامت نخستین خود به درآید و با نیاز زمان – که عبارت بود از تظاهر به عربیدانی و تازی مأبی و همسویی با دانشها و معارفی که طىّ سدههای گذشته از طربق این زبان در دامن فرهنگ اسلامی به گسترش چشم گیری رسیده بودند – هماهنگ شود. در روزگاری که ما آن را روزگار ابوالمعالی نامگذاری کردهایم و از دهههای نخستین سده ششم تا میانه سده هشتم هجری ادامه داشت، نثر فارسی – صرف نظر از چند مورد استثنایی بهویژه در کلیله و گلستان – بیشتر به لفظ و صورت توجه داشت و از تأکید بر اهمیت معنا بازماند. در این عصر علاوه بر کمال فنی نثر، تنوع دامنه نوشتهها و درونمایه کتابها و رسایل نیز درخور یادآوری است. کمابیش در همه زمینههای معارف آن روزگار- از تاریخ، گیتاشناسی، پزشکی، فلسفه، کلام و عرفان گرفته تا علوم اداری و ادبی و دینی و … – آثاری به زبان فارسی پدید آمد و گنجینه نثر فنی پارسی را انباشتهتر و پربارتر کرد. البته نباید از نظر دور داشت که در این دوره آثاری نیز به زبان ساده و روشن نگارش یافته که در آنها به معنا بیش از لفظ توجه شده است. در آینده که به معرّفی نمونههایی از هر یک از زمینههای نثر فارسی میپردازیم خواهید دید که شمار اینگونه آثار نیز در این دوره کم نیست. بهویژه در کلیله و گلستان – چنان که خواهیم دید – نهایت درجه استادی به کار رفته و لفظ و معنا و حتّی پرداختهای هنری و پیرایهبندیها در اوج است.
نثرهای عارفانه
نثر صوفیانه که با نوشتههای کلابادی، هُجویری، قُشیری و خواجه عبداللّه انصاری راه خود را در ادب پارسی پیدا کرده بود، در سدههای ششم و هفتم اهمیت و گسترش یافت و بسیاری از درویشان بزرگ مانند: احمد غزالی، عین القضات همدانی، محمّد بن منور، سهروردی، نجمالدّین کبری، مجد الدّین بغدادی، نجمالدین رازی، بهاء ولد، عطار و مولوی آثاری شیرین و شورانگیز و به دور از دشواری و پیچیدگی نوشتند. در اینجا برای نمونه به شناساندن برخی از این آثار میپردازیم.
الف) نامههای عین القضات
در واپسین سالهای سده پنجم هجری، در شهر همدان کودکی به گیتی آمد که او را عبداللّه نام نهادند. نیاکان او اصلا اهل میانه بودند؛ بههمین دلیل زمانی که عبداللّه بالید و در آغاز جوانی همه دانشها و کمالات عصر خود را فراگرفت، با لقب عینالقضات» و نسبتهای میانجی (اهل میانه) و همدانی مشهور گردید. این جوان پرشور که بعدها از نوابغ روزگار خود به شمار آمد، از بارگاه حکیم عمر خیام و شیخ احمد غزالی (برادر محمد غزالی) بهرهها برد و آموختههایش را با استعداد ذاتی خود و شور و حال و بیباکیای که از اندیشه و زندگی حسین بن منصور حلاج آموخته بود، آمیخت و به زودی چنان نام و آوازهای فراهم آورد که دردمندان و اندیشهوران روزگار خود را به دوستی و اعتقاد به خویشتن و نزدیک بینان، خامدینان و کجاندیشان را به دشمنی با سخنان و نظریات صوفیانه خود برانگیخت.
عینالقضات جه در سر داشت که زاهدنمایان و ادعاگران کوردل، کینه او را در دل گرفتند و ابوالقاسم درگزینی، وزیر سنجر را بر ضدّ او برانگیختند تا اینکه آن وزیر دسیسهگر- که رقیبان و دیگراندیشان را یکی یکی از سر راه برمیداشت – سرانجام جماعتی از فقیهان خامدین را با خود همداستان کرد که خون او را مباح شمرند. از آن پس عینالقضات را چندی در بغداد زندانی کردند و سپس به همدان بردند و سرانجام در شب هفتم جمادی الآخر سال ۵۲۵ وی را در عین شکفتگی و جوانی – یعنی در سنّ سی و سه سالگی – بر دار کشیدند. از عینالقضات آثار و نوشتههای زیادی به پارسی شیوا و استوار باقی مانده که از آن میان رسالههای یزدان شناخت و تمهیدات حاوی اساسی ترین اندیشهها و دیدگاههای صوفیانه اوست. مهمترین و شیرینترین نوشتههای عینالقضات مجموعه نامههای اوست که در زمره شیواترین و پرمعنیترین آثار صوفیانه سده ششم به شمار میآید.
سبک نگارش همه نامهها ساده، بیتکلف و روان است و درعین حال به آیات قرآنی و شعر پارسی و تازی بسیار استشهاد شده است.
ب) آثار فارسی سهروردی
اگر در سده ششم هجری هیج نویسنده و اندیشهورز دیگری به جز شهاب الدین یحیی سهروردی نامی به «شیخ اشراق» رخ نمینمود، باز هم کافی بود که این دوران را یکی از بارورترین دورههای تاریخ اندیشه و فرهنگ ایران بنامیم.
شهاب الدین به سال ۵۴۹ در قریه سهرورد (نزدیک زنجان) به گیتی آمد. وی در پرتو اندیشه تیز و نیکاندیشی و پاکدلی توانست با شهود و درونبینی بر بسیاری از حقایقی دست یابد و رازهای بسیاری را بگشاید و فلسفه نوینی را که بیشتر از اندیشه ایرانی و «حکمت خسروانی» مایه میگرفت – به نام «فلسفه اشراق»- بنیان گذارد. در این راه بود که او میان فلسفه و عرفان – که تا آن زمان از یکدیگر دور بودند – پیوندی استوار برقرار کرد و بهدلیل همین گستاخی و هم بدان جهت که در تشریح حکمت خسروانی از تعبیرات ایرانی و حوزه دیانت زردشتی بهره میبرد، خشکدینان و خاماندیشان او را به بددینی و کژاندیشی متهم کردند. دیناندیشان حلب خونش را مباح شمردند و سرانجام صلاحالدین ایوبی فرمانروای مصر و شام، فرمان قتل او را داد و وی را روز پنجم ماه رجب سال ۵۸۷ در زندان خپه کردند؛ در حالی که از عمر بارور او بیش از ۳۸ سال نگذشته بود.
گوشزد: حکمت خسرواتی یا فلسفه خسروانی به مجموعه افکار و عقاید فلسفی ایرانیان کهن و به ویژه حکمت دوره شاهان ساسانی گفته میشود.
آرای شیخ اشراق در آثار متعدّدی که به زبان تازی و فارسی از او بر جای مانده – به ویژه در کتاب حکمهالاشراق – که اخیرا به فارسی هم ترجمه شده – به فراخی بازگو شده است. کتابها و رسالههای پارسی او که در مجموعهای به نام آثار پارسی شیخ اشراق منتشر شده است. بیشتر تمثیلی و ادبی است؛ از قبیل: آواز پر جبریل، رساله العشق، لغت موران، صفیر سیمرغ، رساله الطیر، روزی با جماعت صوفیان و فیحاله الطفولیّه که بیشتر ذوق عرفانی و تمثیل گرایی و زبان رمزی او را نشان میدهد.
پ) اسرارالتوحید
چیزی کم از یکصد و سی سال از مرگ ابوسعید ابیالخیر، شناسامرد روشن ضمیر خراسان، گذشته بود که یکی از نوادگان او به نام محمد بن منوّر به علّت دل بستگی زیادی که به نیای خود داشت، همتی کرد و آن چه را که تا آن روزگار از پیران آن خاندان و شاگردان شیخ و عموزادگان خود در باره وی شنیده و گرد آورده بود، به هم پیوست و از مجموعه آنها کتابی شیرین و دلپذیر فراهم آورد و آن را اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابیسعید ابی الخیر نامید. نگارش کتاب پس از حمله غزان و ویرانیهایی که در شهرهای خراسان – بهویژه در میهنه زادگاه شیخ ابوسعید – بهجا نهادند و به احتمال زیاد در حدود سال ۵۷۰ هجری پایان یافته است.
محمد بن منوّر کتاب خود را به سه باب بخش کرده و بهویژه در باب دوم که به بیان حالات شیخ در سالهای میانی زیست او اختصاص دارد، بسیاری از گفتهها و سرودههایی را که بر زبان وی رفته، گردآوری و نقل کرده است.
اسرار التوحید از شاهکارهای نثر صوفیانه و زبان پارسی است.
نثرهای داستانی
همچنان که داستانسرایی از دیرباز در شعر پارسی یک نوع جداگانه ادبی شناخته شده بود، در نثر فارسی هم – هر چند اندکی دیرتر و کمتر- داستانپردازی جای خود را گشود و متنهای داستانی پرآوازهای پدید آمد. هر چند این کار از سدههای پیش آغاز شده بود و مثلاً اسکندرنامه منثور را که متنی داستانی از نویسندهای ناشناخته است، باید از آثار منثور بازمانده از اواخر سده پنجم دانست، با این حال بهنظر میرسد که اوج شکوفایی آن در سدههای ششم و هفتم هجری بوده است. از میان آثار داستانی این دوره، شناساندن کوتاه چند اثر زیر، شایسته بهنظر میآید.
الف) سمک عیار
جوانمردی وعیّارپیشگی از ویژگیهای فرهنگ ایران بوده است و بدون تردید ریشه در فرهنگ ایران باستان دارد. عیّاران بهویژه در سیستان و خراسان بسیار بودهاند و صفات مردانگی و مردمنوازی و راستگویی را در فرهنگ ناحیه خود ترویج می کردهاند. چنان که میدانیم، یعقوب لیث صفاری که در سده سوم هجری در سیستان فرمانروایی یافت، از میان همین عیاران برخاسته بود.
بنابراین داستانهای بسیاری از پهلوانان و عیاران همیشه بر سر زبانها بوده و سینه به سینه از نسلی به نسلی به مردهریگ میرسیده است. در قرن ششم هجری نویسندهای خوشذوق و پارسیدان به نام فرامرز پور خداداد که از ناحیه ارجان فارس برخاسته بود، قصّههای مربوط به یکی از جوانمردان بنام را که بر سر زبانها بود، استوار و دلکش در کتاب مفصّلی بهنام سمک عیار گرد آورد.
نگارش این کتاب – که در واقع بهترین نمونه نثر داستانی پارسی است – در سال ۵۸۵ هجری آغاز گردید. صحنههای این داستان مربوط به پهلوانیهای سمک و رویدادهای «مرزبان شاه فرخ» است و در آن نامهای زیبای ایرانی و رسمها و عادات و آداب و رسوم اجتماعی بسیاری آمده که کتاب را از جهت مطالعات تاریخی و جامعهشناسی، درخور توجه کرده است.
ب) سندبادنامه
از کتابهای دیگری که به مانند کلیله و دمنه در زمانهای دور از هند به ایران آمده و ترجمه آن به زبان پهلوی در ادب ایران پیش از اسلام بسیار نام برآورده، کتاب سندبادنامه به قلم سندباد، حکیم هندی است. در دوره اسلامی؛ آن کتاب به عربی درآمد و در نیمه نخست سده چهارم هجری- در زمان سامانیان – به پارسی دری برگردانده شد. افسوس که آن ترجمه هم اکنون در دست نیست. ظاهرا ازرقی هروی از سرایندگان بزرگ سده پنجم، این ترجمه را به نظم درآورده بود که متاسّفانه سندبادنامه منظوم او هم به دست ما نرسیده است.
ترجمه منثور سندبادنامه گویا تا سده ششم هجری در دست بوده و در این زمان، ظهیری سمرقندی، چون انشای آن را ساده و ناآراسته یافته است، بر آن شد که آن را به نثری فنی و آراسته به مثلها و اشعار پارسی و تازی درآورد و البته از عهده این کار شگرف چنان به خوبی برآمد که میتوان نگارش او را از نمونههای برجسته و دلپذیر نثر فنی در واپسین سالهای سده ششم هجری دانست.



نثرهای دینی
از خصایص نثر دینی – مثل نثرهای عرفانی – سادگی و نزدیکی آن با زبان توده مردم است. عمدهترین متون دینی در این دوره هم متنهای تفسیری است. از میان متنهای تفسیری فارسی که در سدههای ششم و هفتم هجری نگاشته شده است، برای نمونه از دو کتاب زیر یاد میکنم.
الف) کشف الاسرار
از جمله آثار خواجه عبداللّه انصاری، کتابی است در تفسیر قرآن که خواجه آن را به نثر صوفیانه و به زبانی شیرین و درعین حال از سر ذوق و در نهایت اختصار نوشته است. در سال ۵۲۰ هجری نویسندهای دانشور و مفسّری چیرهدست بهنام ابوالفضل رشیدالدّین میبدی به شرح و بسط این کتاب پرداخت و مسائل و مباحث بسیاری برآن افزود و کتابی پربرگ و گسترده در تفسیر قرآن پدید آورد و آن را کشفالاسرار و عدّه الابرار نام نهاد.
نثر کتاب میبدی هموار، شیرین و دلچسب است و بیشتر خصوصیات نثرهای عرفانی را در خود دارد؛ بهطوری که میتوان در آن (بهویژه در نوبت سوم) قطعات نغز و شیرین و خواندنی بسیاری پیدا کرد.
ب) روض الجنان
نیمه نخست سده ششم هجری را در فرهنگ اسلامی باید «عصر تفسیرنویسی» نام نهاد و برای مفسّران شیعه هم سهمی عمده قائل شد؛ زیرا علاوه بر روضالجنان، یکی دیگر از مشهورترین تفسیرهای شیعه – یعنی مجمعالبیان طبرسی – نیز در همین سالها به زبان عربی نوشته شده است.
درست در همان سالها که میبدی به نگارش کتاب کشفالاسرار سرگرم بود، دانشمندی شیعی و پارسیدان بهنام حسین بن علی بن محمّد بن احمد خُزاعی نیشابوری، معروف به شیخ ابوالفتوح رازی در شهر شیعهپرور ری تفسیر دیگری را با نام روضالجنان و روح الجنان به فارسی پرداخت که تا آنجا که اطلاع داریم کهنترین و یکی از مهمترین تفسیرهای شیعه به زبان پارسی است.
نثر این کتاب استوار، ساده و مشتمل بر فواید بسیار لغوی و ادبی است. به ویژه در آن واژههای ویژه و نکات دستوری خاصّی دیده میشود که گمان میرود از ویژگیهای لهجه نگارنده در سده ششم هجری باشد؛ بنابراین کتاب افزون بر این که یکی از امّهات تفاسیر فارسی و دارای اهمیت فراوان دینی و تفسیری است، از لحاظ زبان و ادبیّات فارسی هم بسیار سزاوار توجه است.
کتابهای فنی در زمینه علوم ادبی
از مهم ترین کتابهایی که در این زمینه از روزگاران گذشته بر جای مانده و نویسندگان کتابهای بعدی تا روزگار ما از آنها فراوان سود بردهاند، به چند نمونه نمونش میکنیم.
الف) ترجمان البلاغه
این کتاب از جمله کهنترین و استوارترین کتابهایی است که در زمینه علم بلاغت نوشته شده است. نگارنده آن دانشمندی ادبشناس به نام محمّد بن عمر رادویانی است که از سرگذشت او آگاهی زیادی نداریم ؛ فقط میدانیم که احتمالاً در نیمه دوم سده پنجم هجری می زیسته و کتاب او هم در همین دوره نوشته شده است.
ب) حدائق السّحر
این کتاب که نام کامل آن حدائق السحر فی دقائق الشعر است. از آثار رشید وطواط، سراینده نامبردار سده ششم است و موضوع آن مباحثی از علم معانی و بیان و آرایه های ادبی.
پ) المُعجم
پرآوازهترین و برجستهترین کتایی که در طول تاریخ زیست ادبی ایران در قلمرو علوم ادبی پارسی نگارش یافته است و تا روزگار ما هم حاکمیّت و نفوذ خود را از دست نداده، کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم است. نگارنده کتاب، شمس قیس رازی در دهه نخستین سده هفتم در بخارا و ماوراءالنهر میزیسته و در سال ۶۱۴ در مرو بوده است. این کتاب اصلاً مشتمل بر دو بخش است: بخش نخست در فنّ عروض و بخش دوم در علم قافیه و نقد شعر. نثر کتاب، بهویژه در مقدمه، برساخته و متکلّف و پر از امثال و اصطلاحات و واژههای تازی است.



