پیشرفت و شکوفایی هر فرهنگ، به میزان زیادی به اثرپذیری از فرهنگ های دیگر بستگی دارد و ترجمه، یکی از راه های انتقال عناصر فرهنگ ها را به یک دیگر است.
ترجمه عامل پیوند و رابطه فرهنگی میان مردمانی است که همزبان نیستند و ابزای برای نقل اندیشه ها، خواسته ها، آیین ها، قصه ها، هنر، دانش ها و …. از زبانی به زبان دیگر است.
ترجمه در ایران سابقه ای طولانی دارد. پیش از اسلام، به ویژه در دوره ساسانیان – تا آن جا که شواهد و قراین نشان می دهد- کتاب های بسیاری از زبان سانسکریت و زبان های دیگر ترجمه شد که متن پهلوی آن ها متأسفانه از دست رفته است؛ اما ترجمه ای که از آن ها در قرن های بعد به زبان عربی صورت گرفت، امروز نیز موجود است؛ از جمله ترجمه «الف لیله و لیله» و «کلیله و دمنه».
در دوره اسلامی از همان قرن های نخستین هجری، از یک سو ترجمه عربی آثار معتبر علمی و فلسفی یونان در دسترس ایرانیان قرار گرفت و از سوی دیگر، بسیاری از متون عربی و به ویژه تفاسیر قرآن به فارسی برگردانده شدند. این رسم ترجمه قرن های بعد هم چنان ادامه یافت. از مترجمان برجسته این دوره که اغلب ایرانی بوده اند – می توان یوحنا پسر ماسویه، ربن الطبری، نوبخت اهوازی و پسران او، حنین بن اسحاق و جورجیس پسر بُختیشوع را نام برد.
این مترجمان ایرانی و غیر ایرانی کتب بسیاری را در منطق، مابعد الطبیعه، طب، هندسه، حساب، هیئت، تنجیم، کیمیا و فلاحت (کشاورزی به زبان عربی درآوردند. از این راه، علوم مختلف ملل مشهور و آثار تمام علمای طراز اول قدیم از هندوستان گرفته تا اسکندریه و یونان در دسترس علمای اسلامی قرارگرفت ومسلمانان از راه مطالعه وتحقیق در آن کتب، با علوم یونانی وهندی و ایرانی و جز آن آشنا شدند و آن ها را با یک دیگر درآمیختند.
آثار زیر را می توان از نخستین ترجمه های موفق فارسی از متون عربی دانست:
۱- ترجمه تفسیر طبری، تالیف محمدبن جریر طبری که در زمان سامانیان به فارسی برگردانده شد.
۲- ترجمه تاریخ طبری، معروف به تاریخ بلعمی که ابوعلی محمد بلعمی، وزیر دانشمند امیر نصر سامانی آن را به نثر فارس درآورد.
اصل این کتاب به عربی و تألیف محمدبن جریر، صاحب تفسیر طبری است.
۳- ترجمه کلیله و دمنه که همت ابوالمعالی نصرالله منشی، انجام گرفت.
ترجمه از زبان های اروپایی به ویژه زبان فرانسه با تأسیس دارالفنون همزاد است. تا این عصر کتب درسی در ایران بسیار کم یاب و بلکه نایاب بود و اولیای دار الفنون پیش از همه نیازمند کتب درسی فارسی بودند، خود را ناگزیر از تألیف یا ترجمه از زبان های خارجی یافتند؛ بنابراین، در همان ابتدای کار، آموزگاران اروپایی دارالفنون کتاب های درسی نسبتا زیادی را در رشته های مختلف فنون جنگی و نظامی و علوم طبیعی تهیه کردند و برای ترجمه در اختیار شاگردان ایرانی خود – که به قدر نیاز در زبان های اروپایی ورزیده شده بودند – قرار دادند.
تمایل و رغبت فراوان به نشر فرهنگ و گسترش دانش، اندک اندک در وجود افراد بیرون از مراکز آموزشی نیز ریشه دوانید و شور و شوقی فراوان به ترجمه کتب – چه در محیط دارالفنون و چه در خارج آن – پیدا آمد.
از کتاب های درسی که بگذریم . دراین دوره مترجمان ایرانی ابتدا به ترجمه یک رشته کتاب های تاریخی از جمله تألیفات تاریخی ولتر مانند: پتر کبیر، شارل دوازدهم و اسکندر مقدونی و پس رمان های تاریخی وعلمی پرداختند و داستان های سه تفگدار کنت دومونت کریستو. اویی چهاردهم و پانزدهم از آثار الکساندر دوما، روبنسن کروزوئه اثر دوفو، سرگذشت حاجی بابا اصفهانی اثر جیمز موریه و حتی رمان های علمی ژول ورن و امثال آن را ترجمه کردند.
همگام با جنبش مشروطیت و افزایش شمار روزنامه و مجلات ترجمه بیش از پیش اهمیت و ضرورت یافت. از اواخر عهد قاجار ترجمه هایی در دست است که از تسلط مترجمان این آثار به زبان مادری و بیگانه حکایت دارد. برای مثال ترجمه ناصرالملک از «اتللوی، ویلیام شکسپیر و ترجمه ذکاء الملک فروغی از گفتار در روش به کار بردن خرد اثر دکارت نمونه های خوب و بی نقص آن روزگار است.
ترجمه شعر شاعران اروپایی نیز در شکل و محتوای شعر فارسی موثر افتاد و باعث بروز تحول از سبک کهن به سبک نیمایی و شعر سپید شد؛ ولی به این دلیل پشتوانه نیرومند شعر کهن، شعر اروپایی نتوانست معیار های خود را بر هر شعر فارسی تحمیل کند و به همین دلیل شعر فارسی اصالت خود را در بسیاری از جهات حفظ کرده است.
قریبا همزمان با نوآوری های نیمایی، بسیاری از شعرهای بایرون، ریلکه، ناظم حکمت، ویکتور هوگو و دیگران به فارسی درآمد و این همه در رشد و بالندگی شعر معاصر تإثیر گذاشت.
ترجمه این آثار در ساخت شخصیت فرهنگی فرد و جامعه نیز تأثیر گذاشت و مردم را بیدار کرد و آن را با دنیای تازه آشنا گردانید. گنجینه واژگان زبان فارسی را غنی ساخت، نثر را پویا کرد، ساده نویسی را رونق بخشید و شعر را از یک نواختی گذشته رهانید. به کار نویسندگی و شاعری جهت بخشید و روش های جدید تحقیق را به پژوهندگان آموخت و سرانجام موجب رواج علوم و فنون جدید در ایران شد.
در برابر خیل عظیم آثار ترجمه شده از زبان های زنده دنیا به فارسی، بسیاری از شاهکارهای ادبی، علمی و فرهنگی ما نیز بدان زبان ها درآمده و در فرهنگ ملت ها تأثیر گذاشته است. از آن جمله می توان به ترجمه آثاری چون شاهنامه فردوسی، رباعیات خیام، گلستان و بوستان سعدی، مثنوی مولوی، غزلیات حافظ به انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی، ترکی اشاره کرد که تأثیر آن در فرهنگ ملل مختلف ملموس و محسوس است.
بنابر آن چه گذشت، ترجمه در سنت فرهنگی گذشته و حال ما همیشه به عنوان یک رکن اساسی سهم مهمی داشته است. از این رو ترجمه آثارهنری و شاهکارهای علم وادب جهان، اقدامی منه واساسی است که اگر با شیوه های جدید و متحول امروزی همراه شود هم سنگ تالیفات با ارزش و مفید، قابل توجه و ارزشمند است.
بنابه تعریف ارائه شده، ترجمه ابزاری برای نقل فرهنگ و اندیشه از زبانی به زبان دیگر است و مطلوب ترین شکل این انتقال آن است که هیچ بخشی از صورت و معنی، از میان نرود؛ اما به اعتقاد متخصصان فن ترجمه، این امر امکان پذیرنیست. به دیگر زبان هیچ پیامی را بدون دست کاری و حذف و اضافه نمی توان از زبانی به زبان دیگر انتقال داد؛ چرا که هر زبان در محدوده خود حقایقی برای گفتن دارد که عینا قابل انتقال به زبان دیگر نیست. اصولا در ترجمه موفقیت در انتقال پیام، نسبی است. برای دست یابی هر چه بیش تر به یک ترجمه موفق، لازم است که مترجم علاوه بر آشنایی کامل به روح زبان مبدا (زبانی که از آن ترجمه می شود) و زبان مقصد (زبانی که به آن ترجمه می شود)، بر محتوای کتاب مورد ترجمه دقیقاً اشراف داشته باشد. این شرایط، برای مترجم لازم است؛ اما کافی نیست. ترجمه خوب شرایط دیگری هم دارد که از اساس ترین آن ها رعایت امانت و به بیان دیگر « حفظ سبک» مؤلف است.
انواع ترجمه
ترجمه جریانی است میان دو زبان. در این جریان یک چشم مترجم به زبان مبدأ و چشم دیگرش به زبان مقصد است و از این طریق، میان دو زبان پل می بندد. مترجم هموارره میان دو نگرانی به سر می برد: یک آن که مبادا خواننده ترجمه او را درنیابد و دیگر این که پیام نویسنده، خوب منتقل نشود و دچار تحریف گردد. از این دیدگاه متخصصان دو نوع ترجمه را شناسایی و مطرح کرده اند:
الف) ترجمه ارتباطی ( ترجمه آزاد یا روان) در این نوع ترجمه توجه مترجم بیشتر بر گیرنده پیام است و تمایل ندارد ساخت های صوری و معانی ناآشنا را از زبان مبدا به زبان مقصد وارد کند، لذا ترجمه ارتباطی آسان خوانده می شود؛ اما این نگرانی وجود دارد که آن چه می خوانیم با چیزی که نویسنده گفته است انطباق معقول و نسبی نداشته باشد.
ب) ترجمه معنایی (ترجمه تحت اللفظی یا دقیق): ترجمه معنایی – بر خلاف ترجمه ارتباطی – نمی خواهد از دنیای نویسنده (فرستنده) فاصله بگیرد و پیوسته می کوشد تا آن جا که مکان دارد ساخت های زبان مبدأ را وارد زبان قصد کند. از این رو چنین ترجمه ای را به راحتی نمی توان خواند.
ترجمه ارتباطی و ترجمه معنایی هر یک طرفدارانی دارد. پیروان ترجمه ارتباطی معتقدند که اصل خواننده است: نه نویسنده در حالی که طرفداران ترجمه معنایی، توجه بیش تری به نویسنده دارند . با این همهف هیچ ترجمه ای نمی تواند به طور مطلق ارتباطی یا معنایی باشد. این پدیده صرفا نسبی است و بسته به نوع متن و هدف ترجمه، یکی از این دو قطب برجسته ترمی شود.