آموزه دوم: عجایب صُنع حق تعالی

بدان که هر چه در وجود است، همه صُنع خدای تعالی است. آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین و آنچه بر وی است، چون کوه‌ها و بیابان‌ها و نهرها و آنچه در کوه‌هاست، از جواهر و معادن و آنچه بر روی زمین است، از انواع نباتات و آنچه در برّ و بَحر است، از انواع حیوانات و آنچه میان آسمان و زمین است، چون میغ و باران و برف و تَگَرگ و رعد و برق و قُوسِ قُزَح و علاماتی که در هوا پدید آید، همه عجایب صُنعِ حق تعالی است و این همه آیات حق تعالی است که تو را فرموده است تا در آن نظر کنی. پس اَندر این آیات، تفکر کن.

قلمرو زبانی: صُنع: آفرینش، احسان، ساختن و نیکویی کردن / تعالی: والا / جواهر: جِ جوهر، گوهرها / معادن: ج معدن / نباتات: گیاهان، نبات: گیاه / بر: خشکی، بر و بیابان / بحر: دریا (هم آوا: بهر: برای) / میغ: ابر / قُوسِ قُزَح: رنگین کمان/ عجایب: شگفتی‌ها؛ عجیب: شگفت / آیات: نشانه‌ها، آیت: نشانه / اَندر: در / قلمرو ادبی: آسمان، آفتاب، ماه، ستارگان، زمین: مراعات نظیر / برّ و بَحر؛ آسمان و زمین: تضاد

در زمین، نگاه کن که چگونه بساط تو ساخته است و جوانب وی فراخ گسترانیده و از زیر سنگ‌های سخت، آب‌های لطیف روان کرده، تا بر روی زمین می‌رود و به تدریج بیرون می‌آید.

در وقت بهار بنگر و تفکر کن که زمین چگونه زنده شود و چون دیبای هفت رنگ گردد، بلکه هزار رنگ شود.

قلمرو زبانی: بساط: فرش، گستردنی، هر چیز گستردنی مانند فرش و سفره / جوانب: ج جانب، اطراف / فراخ: وسیع / / بنگر: نگاه کن / دیبا: پارچه ابریشمی رنگین / قلمرو ادبی: چونان ماه تابان آفرید؛ دو پای داس مانند: تشبیه 

نگاه کن مرغان هوا و حشرات زمین را هر یکی بر شکلی دیگر و بر صورتی دیگر و همه از یکدگر نیکوتر؛ هر یکی را آنچه به کار باید، داد و هر یکی را بیاموخته که غذای خویش چون به دست آورد و بچّه را چون نگه دارد تا بزرگ شود و آشیان خویش چون کند. در مورچه نگاه کن که به وقت خویش غذا چون جمع کند.

اگر در خانه‌ای شوی که به نقش و گچ، کنده کرده باشند، روزگاری دراز، صفت آن گویی و تعجب کنی و همیشه در خانه خدایی، هیچ تعجب نکنی! و این عالَم، خانه خداست و فرش وی، زمین است ولکن سقفی بی‌ستون و این، عَجب‌تر است و چراغِ وی ماه است و شعله وی آفتاب و قندیل‌های وی ستارگان و تو از عجایب این، غافل؛ که خانه بس بزرگ است و چشم تو بس مختصر و در وی نمی‌گنجد.

قلمرو زبانی: مرغ: پرنده / نیکو: خوب / هر یکی را آنچه به کار باید، داد: به هر یک آنچه را لازم دارند داده است / شوی: روی / به نقش و گچ، کنده کرده باشند: کنده کاری شده باشند / آشیان: آشیانه / چون: چگونه ؟ / کند: بسازد / خانه: اتاق / صفت آن گویی: زیبایی‌های آن را توصیف می کنی / عالَم: جهان / عجب: عجیب / قندیل : مشعلی که از سقف آویزان کنند؛ چراغ‌آویز، چراغ‌دان / عجایب: شگفتی ها، چیزهای شگفت آور / غافل: ناآگاه، بی خبر / مختصر: کوچک، ناچیز / گنجیدن: (بن ماضی: گنجید، بن مضارع: گنج) / قلمرو ادبی: عالَم، خانه خداست؛ فرش وی، زمین است؛ چراغِ وی ماه است و شعله وی آفتاب و قندیل‌های وی ستارگان: تشبیه / خانه: تشبیه

و مَثَل تو چون مورچه‌ای است که در قصر مَلِکی سوراخی دارد؛ جز غذای خویش و یاران خویش چیزی نمی‌بیند و از جمالِ صورتِ قصر و بسیاری غلامان و سریرِ مُلکِ وی، هیچ خبر ندارد.

اگر خواهی به درجه مورچه قناعت کنی، می‌باش و اگر نه، راهت داده‌اند تا در بستان معرفتِ حق تعالی، تماشا کنی و بیرون آیی؛ چشم باز کن تا عجایب بینی که مدهوش و متحیر شوی.

قلمرو زبانی: مثل: داستان / مَلِکی: شاه / سوراخ: منظور لانه است / جمال: زیبایی / غلام: برده / سریر: تخت، اورنگ / مُلکِ: پادشاهی / می باش: بباش / معرفت: شناخت، علم / مدهوش: سرگشته / قلمرو ادبی: مَثَل تو چون مورچه‌ای است: تشبیه

خودارزیابی

– در وقت بهار بنگر و تفکر کن که زمین چگونه زنده شود و چون دیبای هفت رنگ گردد، بلکه هزار رنگ شود.

 خداوند دانا و دادگر است و به هر جانداری، هر چه را نیاز دارد داده است تا بتوانند به خوبی زندگی کنند و هیچ آفریده‌ای از سر نادانی آفریده نشده‌است.

– اگر انسان بخواهد آفریده‌های جهان را درک کند همه هستی را یک نظام کلی می‌بیند. در این نظام، نظام‌های کوچکتری نیز وجود دارد که در ارتباط با نظام کل اند. نظام‌های کوچک از زاویه دید انسان‌ها تعریف می‌شوند یعنی درکی که ما از نگاه خودمان به اطراف به دست می آوریم؛ پس اگر بخواهیم کل هستی و نظام کل را درک کنیم باید شناختمان را از آفریدگار بیشتر کنیم.

۴- ………..

در پایه هشتم خواندیم که اسم به عنوان هستۀ گروه، وابسته‌هایی دارد. این نوع از وابسته‌ها اگر پیش از اسم آورده شوند و مفاهیمی چون اشاره، شمارش، پرسش، تعجّب و… را بیان کنند به آنها وابسته‌های «پیشین» می‌گویند و اگر پس از اسم به کار روند و ویژگی‌های اسم را بازگو کنند، آنها را وابسته «پسین» می‌نامند. مانند:

گروه اسمی
وابسته پیشین و وابسته پسین

مانند:

وابسته های پیشینهستهوابسته های پسین
 دیوارباغ
 مقالۀخوب
همانگروهموفّق
هردرسکتاب

گفت و گو

اگر ما وارد ساختمان پر نقش و نگاری شویم، حیرت زده می‌شویم و تعجب می‌کنیم که چگونه این ساختمان به این زیبایی ساخته شده است؛ ولی با اینکه در جهانی پر از شگفتی های آفرینش زندگی می کنیم، از خودمان نمی پرسیم این جهان زیبا را چه کسی و چگونه آفریده است.

فعالیت‌های نوشتاری

۱- مترادف واژه‌های زیر را از متن درس بیابید و بنویسید.

سرگشته=حیران                            رنگین کمان=قوس قزح                        آفرینش=صنع

تخت=سریر                                    ابر=میغ                                            فرش=بساط

شناخت=معرفت

الف) سنگ سخت و آب لطیف.

سنگ: هسته / سخت: وابسته پسین، صفت بیانی // آب: هسته / لطیف: وابسته پسین، صفت بیانی

ب) این عالم زیبا

این: صفت اشاره / عالم: هسته / زیبا: صفت بیانی

ج) چه خلقت شگفت انگیزی

چه: وابسته پیشین، صفت تعجبی / خلقت: هسته / شگفت انگیز: وابسته پسین، صفت بیانی

د) کدام مستمع آگاه است؟

کدام: وابسته پیشین، صفت پرسشی / مستمع: هسته

«این عالَم، خانۀ خداست؛ چراغ وی ماه است و شعلۀ وی آفتاب و تو از عجایب این غافل؛ که خانه بس بزرگ است و چشم تو بس مختصر.»

جهان از آن خداست و پدیده ها در خدمت وی، انسان در مقابل جهان ناچیز و بی خبر است

شعر خوانی: پرواز

قلمرو زبانی: پیله: حرکت / تنیدن: بافتن / را: از / فروتنی: تواضع / قلمرو ادبی: قالب: قطعه / وزن: مفعول فاعلن مفعول فاعلن (رشته انسانی)/ پرسش انکاری / مرغ: نماد انسانهایی است که توان به کمال رسیدن را دارند؛ اما کاری انجام نمی دهند / کرم: نماد انسانهایی که در وضعیت بدی اند؛ اما می خواهند خود را به کمال برسانند.

بازگردانی: مرغ با فروتنی از کرم پرسید:‌ تا کی در پیله خودت می‌مانی و تار می‌بافی؟

پیام: اعتراض به کرم

قلمرو زبانی: منزوی: گوشه نشین، آنکه از مردم کناره می‌گیرد / محبس: زندان / قلمرو ادبی: محبس تن: اضافه تشبیهی / پرسش انکاری

بازگردانی: تا کی می‌خواهی گوشه‌گیر باشی و در کنج خلوت بمانی؟ تا کی می خواهی در زندان بسته تن (پیله) در بند باشی؟

پیام: اعتراض به منزوی بودن

قلمرو زبانی: رستن: نجات یافتن / منحنی: خمیده، قوس دار/ قلمرو ادبی:

بازگردانی: کرم پاسخ داد: من در فکر رها شدنم، برای همین به حالت خمیده در پیله خودم خلوت کرده و نشسته‌ام.

پیام: اندیشه رهایی

قلمرو زبانی: جَستن: پریدن، گریختن (بن ماضی: جست، بن مضارع: جه) / دیدنی: آنچه ارزش دیدن داشته باشد / قلمرو ادبی: قفس: استعاره از پیله

بازگردانی: همسن و سالان من پروانه شدند، از قفس پیله گریختند و دیدنی و زیبا شدند.

پیام: رهایی همسالان

قلمرو زبانی: حبس: زندان / وارهیدن: نجات یافتن (بن ماضی: وارست، بن مضارع: واره) / بهر: برای / قلمرو ادبی:

بازگردانی: من در زندان و تنهایی نشسته‌ام تا بمیرم یا پر و بالی برای پرواز درآورم و پروانه شوم.

پیام: در اندیشه رهایی بودن

قلمرو زبانی: اینک: اکنون / را: برای / قلمرو ادبی:

بازگردانی: اکنون ای مرغ خانگی چه به سر تو آمده است که هیچ نمی‌کوشی و پرواز نمی‌کنی؟

پیام: عدم کوشش مرغ خانگی

درس دوم فارسی نهم: عجایب صنع حق تعالی، شعرخوانی: پرواز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا