Wilfred Owen

| ویلفرد اوون | |
| زادسال زادگاه | ۱۸ مارس ۱۸۹۳ |
| درگذشت | ۴ نوامبر ۱۹۱۸ (۲۵ سال) |
| پیشه | سراینده |
| عصر | |
| همسر | |
| فرزندان | |

Bent double, like old beggars under sacks,
Knock-kneed, coughing like hags, we cursed through sludge,
Till on the haunting flares we turned our backs,
And towards our distant rest began to trudge.
Men marched asleep. Many had lost their boots,
But limped on, blood-shod. All went lame; all blind;
Drunk with fatigue; deaf even to the hoots
Of gas-shells dropping softly behind.
Gas! GAS! Quick, boys!—An ecstasy of fumbling
Fitting the clumsy helmets just in time,
But someone still was yelling out and stumbling
And flound’ring like a man in fire or lime.—
Dim through the misty panes and thick green light,
As under a green sea, I saw him drowning.
In all my dreams before my helpless sight,
He plunges at me, guttering, choking, drowning.
If in some smothering dreams, you too could pace
Behind the wagon that we flung him in,
And watch the white eyes writhing in his face,
His hanging face, like a devil’s sick of sin;
If you could hear, at every jolt, the blood
Come gargling from the froth-corrupted lungs,
Obscene as cancer, bitter as the cud

Of vile, incurable sores on innocent tongues,—
My friend, you would not tell with such high zest
To children ardent for some desperate glory,
The old Lie: Dulce et decorum est
Pro patria mori.
ویلفرد اوون
♣♣♣♣♣



جانفشانی برای میهن شیرین و شایسته است
گزارش این قطعه شعر
این قطعه، تصویری از خط مقدم جبهه در جنگ جهانی نخست را فراپیش میدارد: گروهی از سربازان انگلستانی در حال پیشروی اند که با گاز کلر به ایشان حمله میشود. گلولهها دارای گاز کشنده اند. سربازی ماسک خود را بسیار دیر بر سر میگذارد. سراینده، اثرات دهشتناک گاز را بر آن مرد برمینگارد و این برآیند میرسد که هر کس ناگواری های جنگ را از نزدیک دیده باشد، کلیشههای دروغینی همچون: «چقدر شیرین و افتخارآمیز است که برای کشورت جان فشانی» را باز نمی راند. اوون خود سربازی است که در درازنای جنگ جهانی نخست در خط مقدم جبهه جنگیده است و شعرش نیز بیانیهای است درباره ناگواری های آن.»
شعر، به ویژه در بند پایانی خطاب به جسی پوپ، مبلغ غیرنظامی جنگ جهانی نخست است، که – “با شور و شوق فراوان” – با شعرش مردان جوان را به نبرد برمیانگیخت.
فداکاری
روی سخن این شعر در نخستین پیشنویس، در واقع، پوپ است. در ویرایش پسین، اوون بر آن میشود که همه حامیان جنگ، به ویژه زنانی را که در درازنای جنگ پرهای سفید به مردانی فراپیش میداشتند که به دلیل عدم حضور در جبهه، بزدل میدانستند، ، مورد خطاب قرار دهد.
قالب
سبک این قطعه همانند قالب بالاد در ادب فرانسه است. اوون با بهره گیری از این قالب شعری و سپس شکستن قافیهبندی سنتی، بر وقایع آشفته روزگار خود پای می فشارد. هر یک از بندها دارای یک طرح قافیهبندی سنتی است که از دو رباعی پنجوجهی قافیهدار ایامبیک با چندین جایگزینی اسپوندایی ساخته شده است.
این شعر در دو بخش است که هر کدام ۱۴ سطر دارند. بخش نخست شعر (۸ سطر اول و ۶ سطر دوم) در زمان حال نوشته شده است، زیرا ماجرا اتفاق میافتد و همه به وقایع اطراف خود واکنش نشان میدهند. در بخش دوم (۲ سطر سوم و ۱۲ سطر آخر)، راوی طوری مینویسد که گویی از وحشت فاصله دارد: او دو بار به آنچه اتفاق میافتد اشاره میکند، گویی در یک «رویا»، گویی در حال تماشای وقایع یا حتی به یاد آوردن آنها است. تفسیر دیگر این است که ابیات را به معنای واقعی کلمه بخوانیم. «در تمام رویاهایم» ممکن است به این معنی باشد که این فرد مبتلا به شوک انفجاری، توسط دوستی که در خون خود غرق شده است، تسخیر شده است و نمیتواند بدون مرور وحشت شبانه بخوابد. بخش دوم به گذشته نگاه میکند تا از آنچه در ابتدا اتفاق افتاده درس بگیرد. دو بخش ۱۴ سطری شعر، سبک شاعرانه رسمی، غزل، را منعکس میکند، اما نسخهای شکسته و نگرانکننده از این فرم است. این شعر توسط بسیاری به عنوان یکی از بهترین اشعار جنگی که تاکنون نوشته شده است، در نظر گرفته میشود.
مطالعه دو بخش شعر، تغییر در استفاده از زبان را از برداشتهای بصری خارج از بدن، به صداهای تولید شده توسط بدن – یا حرکتی از بصری به احشایی نشان میدهد. در سطرهای آغازین، صحنه با عبارات بصری مانند «شعلههای فراموشنشدنی» تنظیم شده است، اما پس از حمله شیمیایی، شعر صداهایی دارد که توسط قربانی تولید میشود – «تهوع»، «خفگی»، «غرغره کردن». به این ترتیب، اوون اثرات وحشتناک گاز کلر را که بدن را از درون میپوساند، تداعی میکند.
در ماه مه ۱۹۱۷، اوون دچار بیماری ضعف اعصاب (شوک ناشی از انفجار) شد؛ ازین رو در بیمارستان کریگلاکهارت در نزدیکی ادینبورگ بستری گشت. اوون در بیمارستان، سردبیری مجله بیمارستان – هیدرا- را پذیرفت و با زیگفرید ساسون که او نیز سراینده بود، آشنایی یافت. ساسون تأثیر بزرگی بر زندگی و کار اوون گذاشت؛ اوون را راهنمایی کرد؛ وی را نواخت و در انتشار شعرهای اوون پس از مرگ نابهنگامش در سال ۱۹۱۸، در سن ۲۵ سالگی نقش ارزنده ای باخت. اوون شماری از پرآوازه ترین سروده هایش را در کریگلاکهارت نوشت، از جمله چندین پیشنویس از «جانفشانی برای میهن شیرین و شایسته است»، «رؤیای سرباز» و «سرود برای جوانان محکوم به فنا».
تنها پنج شعر از اوون در درازنای زندگی کوتاهاش منتشر شده است. با این حال، پس از مرگ، دستنویس پیشنویسهای او به دست زیگفرید ساسون با کمک ادیت سیتول (در سال ۱۹۲۰) و ادموند بلاندن (در سال ۱۹۳۱) گردآوری و در دو نسخه گوناگون چاپ گشت. (ویکی پدیا)
♣♣♣♣♣
عنوان لاتین شعر از بیتی سروده سخنوری رومی به نام هوراس گرفته شده است: عبارت «Dulce et decorum est pro patria mori»، به معنای آن است که: «جانفشانی برای میهن شیرین و شایسته است».
Bent double, like old beggars under sacks,
Bent: past tense of bend. / خم شدن
sack: bag
برگردان پارسی: [ما، سربازان] به سان گدایان پیر زیر کیسهها غوز کرده و زانوخمیده بودیم،
Knock-kneed, coughing like hags, we cursed through sludge,
Knock-kneed: زانو زدن
hag: عجوزه
curse: دشنام داد
sludge: لجنزار
برگردان پارسی: و همچون عجوزگان سرفه می کردیم و در میان لجنزار دشنام گویان پیش میرفتیم،
Till on the haunting flares we turned our backs,
haunting: آزارنده
flare: شعله، زبانه آتش
برگردان پارسی: تا اینکه به زبانه آتشبارهای مرگ آفرین پشت کردیم، (عقب نشینی سربازان در میدان جنگ)
And towards our distant rest began to trudge.
trudge: walk slowly and with heavy steps. / گام برداشتن
برگردان پارسی: و به سوی آسایشگاه دوردستمان گام برداشتیم.
Men marched asleep. Many had lost their boots,
برگردان پارسی: سربازان در خواب راه میرفتند. بسیاری، چکمههایشان را گم کرده بودند،
But limped on, blood-shod. All went lame; all blind;
limp: لنگیدن/ شل زدن
blood-shod: خون آلود
lame: (especially of an animal) unable to walk without difficulty as the result of an injury or illness affecting the leg or foot. / لنگ
برگردان پارسی: اما لنگان لنگان، خونآلود، راه خود را پی میگرفتند. همه لنگ بودند و همه کور؛
Drunk with fatigue; deaf even to the hoots
fatigue: extreme tiredness. / ستوهیده
deaf: کر
hoot: بوق
برگردان پارسی: مست از خستگی؛ حتی بی توجه به زوزۀ
Of gas-shells dropping softly behind.
gas-shell: گلوله گاز مرگ آور
برگردان پارسی: گلولههای گاز مرگآور که آرام، پشت سر[مان] میافتادند.
Gas! GAS! Quick, boys!—An ecstasy of fumbling
fumbling: دست و پا زدن
برگردان پارسی: گاز [شیمیایی]! گاز! پرشتاب و تندرآسا، بچهها! – بجنبید
Fitting the clumsy helmets just in time,
clumsy: awkward in movement or in handling things. / دست و پا چلفتی
برگردان پارسی: درست به موقع [اما] ناشیانه ماسکهای ایمنی را بر سر گذاشتیم،
But someone still was yelling out and stumbling
yelling: a loud, sharp cry, especially of pain, surprise, or delight; a shout. / جیغ زدن
stumbling: tripping or losing one’s balance while walking; moving with difficulty. / تلوتلو خوردن
برگردان پارسی: ولی با این وجود یک نفر داشت فریاد میزد و تلو تلو میخورد.
And flound’ring like a man in fire or lime.—
floundering: struggle or stagger helplessly or clumsily in water or mud. / تقلا کردن
lime: آهک
برگردان پارسی: و همچون مردی در آتش یا در آهک، تقلا میکرد. (گاز داشت او را خپه می کرد.)
Dim through the misty panes and thick green light,
As under a green sea, I saw him drowning.
Dim: (of a light, color, or illuminated object) not shining brightly or clearly. / تاریک
misty: مه آلود
pane: a single sheet of glass in a window or door. / پنجره
drown: die through submersion in and inhalation of water. / غرق شدن
برگردان پارسی: انگار او را شبه گون از میان شیشههای مهآلود و نور سبز سیر، درون دریایی سبز دیدم که داشت غرق میشد.
In all my dreams before my helpless sight,
sight: the faculty or power of seeing. / بینایی، چشم
helpless: unable to defend oneself or to act without help. / درمانده، بیچاره
برگردان پارسی: درون رؤیاهایم؛ پیش چشمان بیچاره ام،
He plunges at me, guttering, choking, drowning.
plunge: jump or dive quickly and energetically. / افتادن، شیرجه زدن
gutter: (of a candle or flame) flicker and burn unsteadily. / سوسو زدن
chok: (of a person or animal) have severe difficulty in breathing because of a constricted or obstructed throat or a lack of air. / خپه شدن
drown: die through submersion in and inhalation of water. / غرق شدن
برگردان پارسی: او نزدیک من افتاد، در حالی که [مانند چراغ نیم مرده] سوسو میزند و داشت خپه میشد، [داشت در دریای گاز] غرق میشد.
If in some smothering dreams, you too could pace
smother: kill (someone) by covering their nose and mouth so that they suffocate. / خپه کردن
pace: a single step taken when walking or running. / گام برداشتن
برگردان پارسی: اگر تو هم میتوانستی [مانند من] در رؤیاهای خپهکننده، گام برداری
Behind the wagon that we flung him in,
flung: throw or hurl forcefully. / پرت کردن
برگردان پارسی: [و اگر] پشت گاریای که او را در آن پرت کردیم،
And watch the white eyes writhing in his face,
writhe: make continual twisting, squirming movements or contortions of the body. / پیچیدن، پیچ و تاب خوردن
owl: جغد
برگردان پارسی: چشمان سفیدش را می دیدی که در حدقه اش پیچ و تاب می خوردند،
His hanging face, like a devil’s sick of sin;
hang: suspend or be suspended from above with the lower part dangling free. / آویزان، آویخته
owl: جغد
برگردان پارسی: و [اگر تو هم] چهره فروهشته اش را که همچون اهریمن گناه آلود بود، [می دیدی]؛
If you could hear, at every jolt, the blood
jolt: push or shake (someone or something) abruptly and roughly. / تکان خوردن
owl: جغد
برگردان پارسی: اگر میتوانستی با هر تکان، صدای [جوشان] خونش را بشنوی
Come gargling from the froth-corrupted lungs,
gargle: wash one’s mouth and throat with a liquid kept in motion by exhaling through it. / غرغره کردن
froth-corrupted: کف آلوده
برگردان پارسی: که لُف لُف زنان از شُشهای کفآلودش بیرون میریخت،
Obscene as cancer, bitter as the cud
Obscene: (of the portrayal or description of sexual matters) offensive or disgusting by accepted standards of morality and decency. / زشت و ستنبه
cud: partly digested food returned from the first stomach of ruminants to the mouth for further chewing.
برگردان پارسی: و همچون چنگار (سرطان) زشت و همچون نشخوار تلخ و بدگوار بود،
Of vile, incurable sores on innocent tongues,—
vile: extremely unpleasant. / زننده، فرومایه، ناپسند
incurable: (of a sick person or a disease) not able to be cured. / بی درمان، لاعلاج
sore: wound. / زخم
innocent: not guilty of a crime or offense.
برگردان پارسی: و [اگر تو هم] زخمهای بدریخت و بی درمان بر زبان بیگناهش را می دیدی،
My friend, you would not tell with such high zest
zest: شور و شوق
برگردان پارسی: دوست من، تو با چنین شور و شوقی
گوشزد: منظور سخنور از «دوست من» جسی پوپ، مبلغی غیرنظامی در جنگ جهانی نخست است، که با شعر خود – «و با شور و شوق فراوان»- جوانان را به نبرد برمیانگیخت.
To children ardent for some desperate glory,
ardent: enthusiastic or passionate. / پرشور، مشتاق
desperate: feeling, showing, or involving a hopeless sense that a situation is so bad as to be impossible to deal with.
glory: high renown or honor won by notable achievements. / سربلندی، افتخار
برگردان پارسی: به سربازکودکانی که ناامیدانه جویای نام و ننگ اند،
The old Lie: Dulce et decorum est
Pro patria mori.
برگردان پارسی: این دروغ کهن را نمیگفتی که «جانفشانی برای میهن شیرین و شایسته است.»
گوشزد: جانفشانی و میهن پرستی، رفتار و باوری نادرست نیست؛ اما افسوس که بسیاری از سیاستمداران از شهروندان و مردم بی گناه سوء استفاده می کنند و به نام میهن پرستی و کشوردوستی، جوانان ساده دل را از دم تیغ می گذرانند و سود خویش را می جویند.

