سعید

آموزه چهاردهم: پیدای پنهان

جهان، جمله، فروغ روی حق دان / حق اندر وی ز پیدایی است، پنهان (محمود شبستری)

قلمرو زبانی: جمله: همه، سراسر/ فروغ: پرتو، روشنایی / اندر: در / قلمرو ادبی: وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (رشته انسانی) / دان، پنهان: قافیه / ز پیدایی است، پنهان: تناقض

بازگردانی: سراسر جهان را، نور روی خداوند دان. خداوند در جهان از فرط آشکار بودنش، پنهان به نظر می رسد.

دو نفر در نخلستان

شبستری، سعدالدین محمود بن عبدالکریم‌ (ف. ۷۲۰هـ.ق): از عرفای مشهوری است که در شبستر متولّد شد. مثنوی  «گلشن راز» را در پاسخ به پرسشهای امیر سید حسینی هروی، به نظم درآورد. از تألیفات او می‌توان به «حق الیقین» و «شاهدنامه» اشاره کرد.

توحید مفضل: این کتاب نوشته یکی از شاگردان امام صادق(ع) به نام مفضّل بن عمر الکوفی است. مفضل این کتاب را پس از چهار جلسه‌ای که از محضر آن امام بزرگ بهره گرفت، نوشت. علامه محمد باقر مجلسی این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است.

قلمرو زبانی: مزار: زیارتگاه / شریف: ارجمند / نبوّت: پیامبری / متانت: سنگینی در رفتار، وقار و استواری / قلمرو ادبی:

قلمرو زبانی: حکمت: دانش، علم به حقایق اشیا / خلقت: آفرینش / عبرت: پند / تفکّر: اندیشیدن / اعضا: ج عضو / تدبیر: چاره اندیشی، پایان کارها را پیش‌بینی کردن / حاجت: نیاز / تأمل کردن: درنگ کردن / قلمرو ادبی:

قلمرو زبانی: مولا: سرور /  قائل: معتقد / را: برای (طبیعت را: برای طبیعت) / صادر شدن: سر زدن /  قلمرو ادبی:

قلمرو زبانی: حافظ: نگه دارنده / جراحت: زخمی شدن / بادزن: بادزننده / بازایستادن: توقف کردن (بن ماضی: بازایستاد؛ بن مضارع: بازایست) / تلف کردن: تباه کردن /  قلمرو ادبی:

قلمرو زبانی: تأمل: درنگ  / قوه: نیرو / فواید: ج فایده / تعالی: والا / خلل: رخنه، شکاف، کاستی، آسیب، / امور: ج امر، کارها / قلمرو ادبی: نیکی، بدی؛ نفع، ضرر؛ داده، گرفته: تضاد

قلمرو زبانی: عظیم: بزرگ  / مصیبت: گرفتاری / غافل: بی خبر / پرداختن: فراغ شدن / قلمرو ادبی:

قلمرو زبانی: تفکر کردن: اندیشیدن  / حیا: خجالت، شرمساری / برآوردن: روا داشتن / به جای آوردن: ادا کردن / صله رحم: پیوند با خویشان، محبت به نزدیکان / احسان: نیکی / معاصی: ج معصیت، گناهان  / قلمرو ادبی:

قلمرو زبانی: علیم: دانا  / صلاح: نیکی، درستی، مصلحت / شأن: قدر و مرتبه / طاقت: توان  / تأمل کردن: درنگ کردن / مصلحت: صلاح / بقا: زندگانی، زیست / قلمرو ادبی: نیکی، بدی: تضاد

قلمرو زبانی: زیاده: بیشتر  / قلمرو ادبی:

قلمرو زبانی: تواضع: فروتنی / تضرّع: زاری کردن، حالت دعا و التماس / مساکین: ج مسکین، بیچارگان / خضوع: فروتنی کردن، تواضع / عافیت: تندرستی  / حکیم: فرزانه، دانا / علیم: دانا  / معرفت: شناخت، علم / حمد: ستایش /  قلمرو ادبی: دست گشودن: کنایه از اقدام کردن

مجلسی،  محمد باقر: از بزرگترین و معروفترین دانشمندان دورۀ صفوی است. وی به سال ۱۰۳۷ هجری قمری در اصفهان متولّد شد و در سال  ۱۱۱۱ در همان شهر وفات یافت. تعداد تألیفات او بیش از شصت مجلد است که معروفترین آنها «بحارالانوار» است.

– اگر از شاگردان جعفر بن محمد (ع) هستی باید بدانی که او زیاده از این، سخنان ما را شنیده و با متانت جواب گفته است، لذا تو هم شایسته با ما سخن بگو.

– هر دو بر وجود خدا و پیامبری نمونش دارند و اینکه خدا به ما نعمت‌های فراوانی داده است و ما باید شکرگزار وی باشیم، نعمت‌هایی که ما را به بزرگی خداوند رهنمون می‌سازد.

– تا به آفریده‌های خداوند بیندیشم و به حکمت و هدف آفرینش‌ پی ببریم. ببینیم که خداوند هر آفریده ای را برای چه کاری هستی بخشیده است و اینکه به هر جانداری، نیروهایی ارزانی داشته است؛ مانند: یاد آوری، فراموشی و … . ما باید بنیدیشیم که اگر این قوه ها و نیروها را به ما نداده بود، ما دچار چه مصیبتی می شدیم!

۴- …………………………

به جمله‌های زیر، دقت کنید:

مفضّل، اندوهناک، نزد امام صادق (ع) رفت.

مریم، امروز مشتاقانه کتاب میخواند.

علی، خوب سخن میگوید.

همانگونه که در جمله‌های بالا می بینید کلماتی مانند:«اندوهناک ، امروز، مشتاقانه و خوب» توضیحاتی درباره نهاد یا فعل جمله می‌دهند. به عنوان نمونه در جمله اول «اندوهناک» چگونگی و حالت «مفضّل» را بیان میکند و در جمله دوم، کلمه «امروز» زمان فعل «خواندن» را مشخص می‌کند.

به این نوع واژه‌ها، «قید» می‌گویند. قیدها واژه‌هایی هستند که مفهوم حالت، زمان، مکان، تردید، یقین، تکرار و … را به جمله می‌افزایند. قید از ارکان اصلی جمله نیست و حذف آن هیچ آسیبی از دید معنایی در جمله پدید نمی‌آورد. هر جمله می‌تواند قیدهای گوناگون داشته باشد. قیدها جای ثابتی در جمله‌ها ندارند.

در اندیشه‌‌های اسلامی، حفظ و گسترش روابط خویشاوندی و داشتن دوست شایسته ارج و ارز بسیار دارد. دیدار با خویشاوندان باعث استواری دوستی می شود و کینه‌ها را از میان برمی دارد.

روی سخن این سوره که عروس قرآن لقب گرفته انسان است. خداوند نخست به آفرینش انسان اشاره می کند و سپس بی درنگ به نعمت سخن گفتن نمونش دارد. این آیه نشان می دهد که سخن گفتن چه اندازه ارزشمند و ارزنده است.

یکی از راه‌های کسب مهارت در کاربرد درست واژگان، شناخت ریشه واژه‌ها و معانی آنهاست؛ برای نمونه: فضل، فاضل، مفضّل، تفضیل، افضل، فضلا و… از ریشه «فضل» به دست می‌آیند و املای آنها به یکدیگر شبیه است؛ بنابراین با شناخت ریشه واژه‌ها و معنی آنها می‌توانیم دامنۀ واژگانی خود را افزایش دهیم و از آن در مهارت درست‌نویسی هم بهره بگیریم.

– فروغ، در ضمن، مفضل، صلاح، شأن، تأمل، تضرغ، معرفت، خضوع، تواضع، معاصی، جراحت و…

الف) تو هم، شایسته سخن بگو. (شایسته)                                       ب) من فعلاً کاری ندارم. (فعلاً)

پ) محمد چرا دیروز غایب بود؟ (دیروز)                                         ت) همایون دوباره برنده شد. (دوباره)

جهان چون زلف و خال و خط و ابروست که / هر چیزی به جای خویش نیکوست (محمود شبستری)

بازگردانی: جهان نیز مانند اندام‌های انسان (زلف و خال و خط و ابرو) است. هر یک از پدیده های این جهان در جایگاه خودش بسیار ارزنده و ارزشمند است.

– هیچ پدیده و جانداری در این جهان بیهوده آفریده نشده و آفرینش خداوند بی عیب و نقص است. این درس نیز درست به همین مطالب اشاره دارد.

شبستری، سعدالدین محمود بن عبدالکریم‌ (ف. ۷۲۰هـ.ق): از عرفای مشهوری است که در شبستر متولّد شد. مثنوی  «گلشن راز» را در پاسخ به پرسشهای امیر سید حسینی هروی، به نظم درآورد. از تألیفات او می‌توان به «حق الیقین» و «شاهدنامه» اشاره کرد.

قلمرو زبانی: دیرم: دارم  / محبت: عشق /  قلمرو ادبی: خریدار: کنایه از خواهان و دوستار / بازار محبت: اضافه استعاری (محبت مانند کالاست که بازار دارد.) / بازار چیزی گرم است: کنایه از اینکه رونق دارد.

بازگردانی: خدایا، دلی دارم که خواستار و خواهان محبت است و به خاطر این دل است که عشق و محبت و دوستی گرم و پر رونق است.

قلمرو زبانی: قامت: قد  / پود: نخ های افقی پارچه / تار: نخ های عمودی پارچه / محبت: عشققلمرو ادبی: قامت دل: اضافه استعاری (دل مانند انسان است که قد و قامت دارد.) / پود محنت، تار محبت: اضافه تشبیهی / تار، پود: تضاد

بازگردانی: برای دلم لباسی اندازه و مناسب دوخته‌ام. لباسی که با تار و پود عشق بافته شده است.

قلمرو زبانی: مو: من / وصل: رسیدن و نزدیکی / هجران: دوری /  قلمرو ادبی: قالب: دوبیتی / وصل، هجران: تضاد

بازگردانی: درد و درمان من هر دو از سوی یار است. نزدیکی و دوری من نیز از یار است.

قلمرو زبانی: واکره: واکند /  قلمرو ادبی: پوست، دوست: جناس ناهمسان

بازگردانی: حتی اگر قصاب از تن من پوستم را جدا کند، هرگز جانم از دوست جدا نمی‌شود.

قلمرو زبانی: دولتمند: توانگر، دارا  / درویش: تهیدست، گدا /  قلمرو ادبی: قالب: دوبیتی / کم، بیش؛ دولتمند، درویش: تضاد

بازگردانی: گه گاه از قبرستان عبور می‌کردم و قبر داراها و ندارها را می‌دیدم.

قلمرو زبانی: دولتمند: توانگر، دارا /  قلمرو ادبی: در خاک رفتن: کنایه از مردن / درویش، دولتمند: تضاد / کفن: تکرار (واژه آرایی)

بازگردانی: فهمیدم نه فقیر بی‌ کفن در خاک دفن شده، نه ثروتمند بیشتر از یک کفن با خود به قبر برده است.

قلمرو زبانی: غافل: بی خبر / سبحان: خداوند پاک / مطیع: فرمانبردار /  قلمرو ادبی: قالب: دوبیتی / چه حاصل: ردیف / پرسش انکاری

بازگردانی: ای دل، اینکه از خداوند پاک بی‌خبری، چه سودی برایت دارد؟! از اینکه فرمانبر نفس اماره و شیطانی، چه فایده ای برایت دارد؟!

قلمرو زبانی: قدر: ارزش  / ملایک: ج ملک، فرشتگان /  قلمرو ادبی: پرسش انکاری

بازگردانی: ارزش انسان بالاتر از ارزش فرشته‌ هاست. تو قدر و ارزش خودت را نمی‌دانی، چه فایده‌ای دارد؟!

قلمرو زبانی: آیو: آید / فراخ: گسترده، پهن /  قلمرو ادبی: قالب: دوبیتی / پا بر سنگت آیو: کنایه از اینکه گرفتار شوی / فراخ، تنگ: تضاد

بازگردانی: کاری انجام نده که دچار مشکل شوی و جهان با این بزرگی برای تو تنگ و تاریک گردد.

قلمرو زبانی: وینی: ببینی  / نامه: منظور نامه اعمال است / ننگت آید:  شرمنده شوی / قلمرو ادبی: فردا: مجاز از رستاخیز

بازگردانی: زمانی که در روز قیامت پرونده‌ات را بررسی می‌کنند و نامه اعمالت را می‌خوانند، تو نامه خود را ببینی و شرمنده شوی.

باباطاهر: باباطاهر عریان همدانی، شاعر و عارف اواخر قرن چهارم و نیمه اول قرن پنجم، معاصر دوره سلجوقی است. اشعار باباطاهر با نام «ترانه» و «دوبیتی» به گویش خاص محلّی، معروف است. دوبیتی‌های او، سرشار از مضامین لطیف عرفانی و عواطف ساده و صمیمی برخاسته از فرهنگ ایرانی است. آرامگاه باباطاهر در شهر همدان جای دارد.

پیمایش به بالا