سعید

The Griesly wife (عروس ترس‌آور)

جان مانیفولد
جان مانیفولد
جان مانیفولد
زادسال
زادگاه
درگذشت
 فرهیزشگاه
پیشهسراینده
عصر
همسر
فرزندان

جان مانیفولد سخن‌سرایی استرالیایی است که به خنیای مردمی و محاوره ای نیز علاقه دارد. این گرایش را می‌توان در شعر او با عنوان «همسر ترسناک» دید.

«عروس ترسناک» شعری است با درون‌مایه‌های گوتیک، درباره جفت تازه به خانه بخت رفته در شب عروسی‌شان. داستان درباره شبی زمستانی است که عروس پابرهنه ناگهان از رختخواب برمی خیزد و به دل شب می‌زند و شوهر خشمگینش نیز به دنبالش روان می‌شود، ردپایش از سی سانت به چهل سانت تغییر می‌کند. خشم شوهر به ترس تبدیل می‌شود و وی بی درنگ برمی‌گردد. شعر با مرگ شوهر به پایان می‌رسد.

اگرچه آنچه واقعاً برای مرد و زن رخ می‌دهد، چندان روشن نیست، اما چند سرنخ در شعر هست که می‌تواند به نتیجه‌گیری کمک کند. ماه کامل است و صدای زوزه دینگوها از دور شنیده می‌شوند. شوهر، خواب‌جامه همسرش را رها شده در همان جایی که ردپای او به چهار فوت تبدیل می‌شود، پیدا می‌کند. و سرانجام، شوهر شکار همسر خود می شود. بسا که تازه عروس گرگینه بوده است.

Lie down: rest. / آسودن، استراحت کردن

newly: recent. / به تازگی

برگردان پارسی: تازه عروسکم، آسوده باش.

برگردان پارسی: تا آنجا که می توانی آرام بخواب.

ill-accustomed: عادت نداشته

برگردان پارسی: تو هنوز جوانی و عادت نداری که با مردان همبستر شوی.

برگردان پارسی: برف ژرف بود و ماه پر

shone: past tense of shine. (of the sun or another source of light) give out a bright light.

برگردان پارسی: و به کف اتاقخواب می تابید.

Barefooted to the door.

rose: past tense of rise

برگردان پارسی: تازه عروس جوان بی هیچ سخنی پالخت به سوی در رفت.

برگردان پارسی: شوهرش برخاست. استواردل و تندرآسا او را دنبال کرد.

برگردان پارسی: ماه آشکار و پرفروغ می درخشید.

coat: carry the weight of. / بردن

برگردان پارسی: اما پیش از آنکه تازه داماد بالاپوشش را روی دوشش بیندازد،

sight: the faculty or power of seeing. / بینایی

log: a part of the trunk or a large branch of a tree that has fallen or been cut off. / کنده

hall: a large room for meetings, concerts, or other events. / اتاق بزرگ

برگردان پارسی: زنش از دیدرس او بیرون رفت.

trod: walk in a specified way. / گام برداشتن

trail: a mark or a series of signs or objects left behind by the passage of someone or something. / رد پا

برگردان پارسی: جاپا به هر کجا می رفت، شوهر به دنبال آن، گام برمی‌داشت.

mound: a rounded mass projecting above a surface. / پشته

scree: a mass of small loose stones that form or cover a slope on a mountain. stony slope / زمین شنی

برگردان پارسی: نزدیک زمین شنی و تپه زاری،

led: past tence of lead. / راهنمایی

برگردان پارسی: هنوز رد پاهای لخت [عروس] ادامه داشت.

برگردان پارسی: شوهر بسیار خشمگین بود.

برگردان پارسی: شوهر گاه تند و گاه کند به دنبال ردپا می رفت.

برگردان پارسی: و هی زنش را صدا می کرد.

dingoes: a wild or half-domesticated dog with a sandy-colored coat, found in Australia.

برگردان پارسی: اما فقط سگ های وحشی تپه ها،

Yowl: make a loud wailing cry. / زوزه کشیدن

برگردان پارسی: هی پشت مرد زوزه می کشیدند.

برگردان پارسی: موهای گردنش [از تعجب] سیخ شده بود.

برگردان پارسی: خشمش فروکش کرد.

give out: end

برگردان پارسی: زیرا آن جا که ردپای دو پایی محو می‌شدند،

برگردان پارسی: رد پای چهارپایی ادامه می‌یافتند،

nightgown: a light, loose garment worn by a woman or child in bed. / خواب‌جامه

upon: more formal term for on, especially in abstract senses. / بر

برگردان پارسی: خواب‌جامه عروس روی برف افتاده بود،

sheet: ملافه

برگردان پارسی: همانگونه که روی ملافه [تخت خواب] می افتاد.

برگردان پارسی: ولی ردپایی که آن جا بود و راهنما بود،

برگردان پارسی: به هیچ وجه، جای پای انسان نبود.

برگردان پارسی: قلبش داشت در سینه اش می ایستاد.

برگردان پارسی: مرد به این سو و آن سو نگاه انداخت.

gumwood: چوب صمغ

برگردان پارسی: او بیشتر به آتش هیمه سوز خانه می اندیشید

griesly: horrifiying, repellent or gruesome. uncanny / هولناک، شگفت

برگردان پارسی: تا به زن ترس آور و شگفتش.

برگردان پارسی: همین که مرد خواست برگردد،

برگردان پارسی: و آغاز به دویدن کند.

quarry: prey, an animal that is caught and killed by another for food. / طعمه

wheel: turn.

برگردان پارسی: شکار در پایان ردپای دختر چرخی زد

برگردان پارسی: و مرد را پس از آن شکار کرد.

برگردان پارسی: آه که آتش هیمه سوز ممکن است مدتها برای مرد روشن بماند.

برگردان پارسی: و در خانه برای او مدتها باز.

برگردان پارسی: چه بسا که به مدت دراز تخت خوابش تهی باشد.

برگردان پارسی: اما او دیگر برنخوهد گشت.

پیمایش به بالا