William Shakespeare

| ویلیام شکسپیر | |
| زادسال زادگاه | ۲۶ آوریل ۱۵۶۴ (میلادی) استراتفورد، انگلستان |
| درگذشت | ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ (۵۲ سال) استراتفورد، انگلستان |
| پیشه | نمایشنامهنویس، سراینده، بازیگر |
| عصر | روزگار ویکتوریا |
| همسر | ان هتوی (ا. ۱۵۸۲) |
| فرزندان | سوزانا هال، همنت شکسپیر، جودث کواینی |
زمستان
When icicles hang by the wall,
♣♣♣♣And Dick the shepherd blows his nail,
And Tom bears logs into the hall,
♣♣♣♣And milk comes frozen home in pail,
When blood is nipp’d and ways be foul,
Then nightly sings the staring owl,
♣♣♣♣♣♣♣♣Tu-whit; Tu-who,
A merry note,
While greasy Joan doth keel the pot.

When all aloud the wind doth blow,
♣♣♣♣And coughing drowns the parson’s saw,
And birds sit brooding in the snow,
♣♣♣♣And Marion’s nose looks red and raw,
When roasted crabs hiss in the bowl,
Then nightly sings the staring owl,
♣♣♣♣♣♣♣♣Tu-whit; Tu-who,
A merry note,
While greasy Joan doth keel the pot.



زندگی نامه
♣♣♣♣♣
وزن: Iambic Tetrameter (چهار بار تکرار یک الگوی “تک هجای بیتأکید + تک هجای تأکیددار” (×۴))
قالب: دارای دو بند شش لختی
Poetic Form: Ballad
ساختار پساوند (قافیه ): الف ب الف ب ج ج.
When icicles hang by the wall,
icicle: قندیل
hang: suspend or be suspended from above with the lower part dangling free. / آویزان شدن
برگردان پارسی: هنگامی که قندیل های یخ از دیوار فرومیآویزند.
And Dick the shepherd blows his nail,
shepherd: a person who tends and rears sheep. / چوپان
blow: ها کردن
nail: ناخن
برگردان پارسی: و پسر چوپان سرانگشتانش را ها می کند. [تا گرم شوند.]
گوشزد: «ناخن» در اینجا مجاز از انگشت است.
And Tom bears logs into the hall,
bear: carry the weight of. / بردن
log: a part of the trunk or a large branch of a tree that has fallen or been cut off. / کنده
hall: a large room for meetings, concerts, or other events. / اتاق بزرگ
برگردان پارسی: و هنگامی که سام، کنده ها را به سرسرا می برد.
گوشزد: «دیک» نامی همگانی و رایج برای پسران جواناست. «دیک» که چوپان جوانی است، انگشتان خود را ها می کند تا گرم شوند و مرد دیگری، به نام «تام»، هیزم به خانه میآورد تا خانه را گرم کند. نگارنده به جای نام «تام»، سام را برگزید.
And milk comes frozen home in pail,
pail: bucket. / سطل
برگردان پارسی: و شیر تا به خانه برسد، در سطل یخ می زند.
When blood is nipp’d and ways be foul,
nip: pinch, squeeze, or bite sharply. / سرما زدن، افسردن
foul: کثیف
برگردان پارسی: وقتی خون [در رگها] میافسرد و جاده به گل و لای مینشیند.
Then nightly sings the staring owl,
stare: look fixedly or vacantly at someone or something with one’s eyes wide open. / خیره شدن
owl: جغد
برگردان پارسی: در این هنگام جغد با چشمان زُل زدهاش آواز شبانه اش را سر می دهد.
Tu-whit; Tu-who,
A merry note,
merry: cheerful and lively. / شاد، خوش
note: نغمه، آواز
برگردان پارسی: کوکو، هوهو؛ چه نغمۀ شادی.
گوشزد: در این بند، پرندگان هویدا میشوند. جغدی «زل زده و خیره» «تو-هویت، تو-هوو» میگوید. در واقع این صداها را دو جغد، یکی نر و دیگری ماده، میآفرینند. وودهویزن به معنای پنهان این واژه ها اشاره میکند و می گوید: «تو-هویت» ممکن است بازی زبانی باشد که به «to it» (به آن، به عمل جنسی) اشاره داشته باشد، در حالیکه «تو-هوو» میتواند به «?to who» (به چه کسی؟) اشاره کند.
While greasy Joan doth keel the pot.
greasy: covered with or resembling an oily substance. / روغنی، چرب
doth: archaic third person singular present of do.
keel: به هم زدن
برگردان پارسی: زمانی که [آشپز] [با جامه] چرب و چیلی اش، دیگ را [با کفگیر] هم میزند.
گوشزد: عبارت «درحالیکه [آشپز] [با جامه] چرب و چیلی اش، دیگ را [با کفگیر] هم میزند.»، به زنی از لایههای پایین اشاره دارد که با جامه چربش دارد دیگ غذا را هم می زند تا غذا سر نرود. فصل، فصل زمستان است و گویا «زن جوان» دارد برای «دیک» و «تام» شوربای گرم میپزد.
When all aloud the wind doth blow,
aloud: loudly
blow: (of wind) move creating an air current. / وزیدن
برگردان پارسی: هنگامی که باد غرشکنان می وزند.
And coughing drowns the parson’s saw,
drown: die through submersion in and inhalation of water. / غرق شدن
parson: a beneficed member of the clergy; a rector or a vicar. / کشیش
saw: سخنان پندآمیز، حکمت کهن
برگردان پارسی: و زمانی که سرفه ها، کشیش را از وعظ بازمی دارد.
گوشزد: «parson’s saw» معنای اره نمی دهد، بلکه به موعظه کشیش اشاره دارد.
And birds sit brooding in the snow,
brood: (of an animal) kept to be used for breeding. / روی تخم خوابیدن
برگردان پارسی: و زمانی که پرندگان در برف روی تخمهایشان می خوابند.
And Marion’s nose looks red and raw,
raw: خراشیده، التیام نیافته
برگردان پارسی: و هنگامی که بینی مریم، سرخ و برافروخته به چشم می آید.
گوشزد: در آن دوران، «ماریان» نیز مانند «جان»، یک نام همگانی و رایج برای زنان از لایههای پایین بوده است. ترجمان آن را به «مریم» برگرداند.
When roasted crabs hiss in the bowl,
roasted: برشته
hiss: جیلیزوولیز کردن
crab: سیبهای ترش
برگردان پارسی: زمانی که سیبهای ترش برشته شده در تاوه جیلیزوولیز میکنند؛
گوشزد: «سیبهای برشته» (crab-apples) به پخته شدن سیبهای ترش اشاره دارد، نه خرچنگ.
Then nightly sings the staring owl,
stare: look fixedly or vacantly at someone or something with one’s eyes wide open. / خیره شدن
owl: جغد
برگردان پارسی: در این هنگام جغد با چشمان زُل زدهاش آواز شبانه اش را سر می دهد.
Tu-whit; Tu-who,
A merry note,
برگردان پارسی: کوکو، هوهو؛ چه نغمۀ شادی.
While greasy Joan doth keel the pot.
greasy: covered with or resembling an oily substance. / روغنی، چرب
doth: archaic third person singular present of do.
keel: به هم زدن
برگردان پارسی: زمانی که [آشپز] [با جامه] چرب و چیلی اش، دیگ را [با کفگیر] به هم می زند.




