سعید

آموزه هشتم: در کوی عاشقان

قلمرو زبانی

نقش تبعی

معطوف: اهل قونیه، از خُرد و بزرگ، در تشییع پیکر مولانا و خاک سپاری، حاضر شدند.  / بدل: پدر جلال الدّین، محمّد بن حسین خطیبی، معروف به «بهاءالدّین ولد» از دانشمندان روزگار خود بود؛ محمّد، ملقّب به جلال الدّین، مشهور به مولوی یا مولانا اوایل قرن هفتم، در شهر بلخ به دنیا آمد.  / تکرار: برای من تو مَگِریْ و مگو: «دریغ! دریغ!»

انواع واو

قلمرو ادبی

واج‌آرایی: بروید ای حریفان بکشید یار ما را / به من آورید آخر صـنم گریزپا را / حس‌آمیزی: غزل‌های گرم؛ ترانه‌های شیرین؛ جواب تلخ / تشبیه: آفتاب عشق؛ شمسِ حقیقت؛ دانهٔ انسان

بیداری زمان را با من بخوان به فریاد / ور مرد خواب و خفتی، / «رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن»  (محمّدرضا شفیعی کدکنی)

بخش مشخص شده مصراعی از شعر مولانا است که شفیعی کدکنی آن را در شعر خودش آورده است.

برگه آموزگاری و تدریس
سعید جعفری

قلمرو فکری

پیر و مراد اصطلاحی است در عرفان و درویشی. شاگرد به پیر و مراد خود سر می‌سپارد و یکسره فرمان او را می‌برد تا راه خداجویی را به پایان برد. شمس تبریزی پیر مولاناست.

به حال کسی باید دریغ و افسوس خورد که دنیا او را می‌فریبد و او نمی‌تواند از وابستگی های مادی خود را برهاند.

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است / روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم / رضوان: بهشت، نام فرشته‌ای که نگهبان بهشت است.

بازگردانی: این جهان مادی که مانند قفس است مناسب برای من خوش سخن نیست. به بهشت خواهم رفت؛ زیرا من شهروند آن سرزمینم.

مـا به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایم / باز همان جا رویم جمله که آن شهر ماست

جهان خاکی جایگاه ما نیست. ما از جهان مینوی به این جهان آمده ایم و دوباره به آن جهان بازخواهیم گشت.

به این دیدگاه اشاره دارد که مرگ نابودی نیست. مرگ انتقال از این جهان به جهان دیگر است.

اذِهَباَ إلِىَ فرْعَوْنَ إنِّهُ طَغى. فَقُولا لهُ قَوْلاً لیناً … . (سوره طه/ آیه ۴۳ و ۴۴) [به سوی فرعون بروید که او سخت نافرمانی کرده است و با او به نرمى سخن بگویید]

– مولانا نیز با همگان به نرمی سخن می‌گفت همانگونه که در آیه قرآن به آن نمونش شده است.

۶- ………………………….

پیام: بکوش انسان بزرگ و والایی باشی                                                                                   

پی دی اف درس هشتم فارسی یازدهم
پیمایش به بالا