۱- کبوتربچهای با شوق پرواز / به جرئت کرد روزی بال و پر باز
دانش زبانی: کبوتر بچه: جوجه کبوتر (نهاد) / جرئت: بی باکی، بی پروایی / فعل: (کرد) / تعداد جمله: یک / دانش ادبی: قافیه: مثنوی / قافیه: پرواز، باز
بازگردانی: روزی کبوتربچهای به خاطر علاقه اش به پرواز با بی باکی بال و پرش را باز کرد.
پیام: شوق و شور پرواز

۲- پرید از شاخکی بر شاخساری / گذشت از بامکی بر جوکناری
دانش زبانی: شاخک: شاخه کوچک (ﹷ ک پسوندی است که کوچکی را می رساند؛ مانند شاخک: شاخ کوچک؛ پسرک: پسر کوچک؛ دخترک: دختر کوچک)/ شاخسار: جایی از درخت که شاخهای بسیار رسته باشد / بامک: پست بام کوچک و کم ارتفاع / جوکنار: کنار جوی / تعداد جمله: دو / دانش ادبی: مراعات نظیر: شاخک، شاخسار، جوکنار / واج آرایی «ی»
بازگردانی: از شاخکی بر شاخساری پرید و از بامکی عبور کرد به کنار نهری رسید.
۳- نمودش بس که دور آن راه نزدیک / شدش گیتی به پیش چشم، تاریک
دانش زبانی: نمودش: به نظرش آمد / گیتی: جهان / فعل: (نمود، شد) / تعداد جمله: دو / دانش ادبی: قافیه: نزدیک، تاریک/ تضاد: دور، نزدیک / گیتی به پیش چشم، تاریک شدن: کنایه از ترسیدن و خسته شدن
بازگردانی: آن راه نزدیک بسیار به نظرش دور رسید. گیتی پیش چشمش، تاریک شد.
پیام: ناامیدی و خستگی
۴- ز وحشت سست شد بر جای، ناگاه / ز رنج خستگی درماند در راه
دانش زبانی: ز: از / وحشت: ترس / سست: ضعیف، ناتوان / تعداد جمله: دو / دانش ادبی: قافیه: ناگاه، راه
بازگردانی: ناگهان از وحشت بر جایش، سست شد و از رنج خستگی پرواز از راه رفتن بازماند.
پیام: ناتوانی.
۵- فتاد از پای و کرد از عجز فریاد / ز شاخی مادرش آواز درداد
دانش زبانی: فتاد: افتاد / عجز: ناتوانی / شاخ: شاخه / تعداد جمله: سه / دانش ادبی: قافیه: فریاد، درداد / از پا افتادن: کنایه از «از راه رفتن درماندن»
بازگردانی: دیگر نتوانست راه برود و از ناتوانی فریاد زد. مادرش از شاخه ای او را صدا کرد.
پیام: ناتوانی
۶- ترا پرواز بس زود است و دشوار / ز نوکاران که خواهد کار بسیار
دانش زبانی: بس: بسیار / نوکار: تازه کار / که: چه کسی / دانش ادبی: قافیه: دشوار، بسیار / پرسش انکاری
بازگردانی: برای تو پرواز کردن بسیار زود و دشوار است. هیچ کس از تازه کاران کار زیاد نمی خواهد.
پیام: تازه کار بودن
۷- هنوزت نیست پای برزن و بام / هنوزت نوبت خواب است و آرام
دانش زبانی: برزن: محله / بام: پشت بام / دانش ادبی: قافیه: بام، آرام / پای چیزی نداشتن: کنایه از ناتوانی در انجام دادن
بازگردانی: هنوز تو توان رفتن به کوچه و پشت بام را نداری. هنوز هنگام خواب و استراحت کردن تو است.
پیام: ناتوانی
۸- ترا توش هنر می باید اندوخت / حدیث زندگی می باید آموخت
دانش زبانی: توش: توانایی / اندوختن: جمع کردن (بن ماضی: اندوخت؛ بن مضارع: اندوز) / حدیث: ماجرا، سخن / تعداد جمله: دو / دانش ادبی: قافیه: اندوخت، آموخت
بازگردانی: تو باید توانایی هنر و فضیلت به دست آوری. شیوه زندگی کردن را باید بیاموزی.
پیام: هنرآموزی
۹- بباید هر دو پا محکم نهادن / از آن پس، فکر بر پای ایستادن
دانش زبانی: بباید: لازم است / نهادن: گذاشتن (بن ماضی: نهاد؛ بن مضارع: نه) / دانش ادبی: قافیه: نهادن، ایستادن
بازگردانی: باید تو نخست یاد بگیری که پایت را استوار بگذاری و پس از آن، باید در فکر سرپا ایستادن باشی.
پیام: پیشرفت مرحله به مرحله (فراهم کردن مقدمات)
۱۰- من اینجا چون نگهبانم، تو چون گنج / ترا آسودگی باید، مرا رنج
دانش زبانی: چون: مانند / آسودگی: استراحت / باید: لازم است (فعل) / حذف فعل: تو چون گنج [ی]؛ مرا رنج [باید]/ دانش ادبی: قافیه: گنج، رنج / جناس ناهمسان: گنج، رنج / چون نگهبانم، تو چون گنج: (۲) تشبیه
بازگردانی: من این جا مانند نگهبانم و تو مانند گنجی. تو باید آسوده و راحت باشی و من باید رنج بکشم.
پیام:
۱۱- مرا در دامها بسیار بستند / ز بالم کودکان پرها شکستند
دانش زبانی: تعداد جمله: دو / دام: تله / دانش ادبی: قافیه: بستند، شکستند
بازگردانی: من بسیار در دام افتاده ام. کودکان پرهای بالم را بسیار شکسته اند.
پیام: رویارویی با مشکلات
۱۲- گه از دیوار سنگ آمد گه از در / گهم سرپنجه خونین شد، گهی سر
دانش زبانی: سرپنجه: چنگال / حذف فعل: گه از در [سنگ آمد.]؛ گهی سر [خونین شد] / دانش ادبی: قافیه: در، سر / جناس: سر، در / تکرار: گه / واج آرایی «گ» / مراعات نظیر: دیوار، سنگ، در؛؛ سرپنجه، سر
بازگردانی: گه از دیوار سنگ آمد گه از در سنگ آمد. گهم سرپنجه خونین شد، گهی سر.
پیام: رویارویی با مشکلات
۱۳- نگشت آسایشم یک لحظه دمساز / گهی از گربه ترسیدم، گه از باز
دانش زبانی: دمساز: همدم / باز: نوعی پرنده شکاری / دانش ادبی: قافیه: دمساز، باز / تکرار: گه / واج آرایی «گ» / مراعات نظیر: گربه، باز
بازگردانی: یک لحظه آسایش همدمم نگشت. گاهی از گربه ترسیدم، گاهی از پرنده باز ترسیدم.
پیام:
۱۴- هجوم فتنههای آسمانی / مرا آموخت علم زندگانی
دانش زبانی: هجوم: حمله (نهاد) / فتنه: بلا / دانش ادبی: قافیه: آسمانی، زندگانی / هجوم فتنههای آسمانی آموخت: استعاره، جانبخشی
بازگردانی: هجوم فتنههای آسمانی، به علم زندگانی آموخت.
پیام: مشکلات سبب کمال است.
۱۵- نگردد شاخک بی بن، برومند / ز تو سعی و عمل باید، ز من پند
دانش زبانی: شاخک: شاخه کوچک / بن: ریشه / برومند: میوه دار / سعی: کوشش / عم: کار / حذف فعل: ز من پند [باید] / تعداد جمله: سه / دانش ادبی: قافیه: برومند، پند
بازگردانی: شاخه بی ریشه، میوه دار نگردد. از تو سعی و عمل باید، از من پند و اندرز لازم است.
پیام: کوشش و تکاپو
پروین اعتصامی
خودارزیابی
۱- چرا گیتی به چشم کبوتربچّه تاریک شد؟ – چون خسته بود و دیگر نمی توانست پرواز کند.
۲- به نظر شما کبوتربچّه ممکن است چه پاسخی به پند مادر داده باشد؟ – به هر حال، شما هم از روز اول با تجربه نبوده اید و کم کم تجربه کسب کرده اید. من نیز باید کم کم تجربه کنم.
۳- پیام اصلی درس چیست؟ – برای موفقیت در زندگی، باید علم زندگی را با تلاش و تجربه فرا بگیریم.
۴- …………………………………………………..




دانش زبانی
◄ متمم
به این جمله ها توجّه و دربارهٔ آنها گفت وگو کنید.
– زهرا آمد.
– دوستم سیب را خورد.
– رامین کیف را از بازار خرید.
– برادرم توپ را به احسان داد.

همان طور که پیش تر گفتیم »فعل«، اصلی ترین بخش یک جمله است. برخی از فعل ها مانند فعل »آمد« فقط با نهاد، جمله ای می سازند که معنی کاملی دارد. بعضی دیگر مانند فعل »خورد« با گرفتن مفعول، جملهٔ کاملی می سازند. گروهی نیز مانند فعل های »خرید« و »داد« علاوه بر نهاد و مفعول، بخش دیگری می گیرند. به این بخش که برای کامل شدن معنای جمله آمده است، »متمّم« می گویند. متمّم در جملهٔ سوم »بازار« و متمّم در جملهٔ چهارم »احسان« است. به کلمه هایی مانند »از، به ، در و«… حرف اضافه می گویند که قبل از متمّم به کار می روند و نشانهٔ متمّم هستند.
● اصلی ترین بخش جمله چیست؟ – فعل
نهاد واژه ای است که کار را انجام می دهد و در پاسخ «چه چیزی» و «چه کسی» می آید.
مفعول واژه ای است که کار بر روی آن انجام می شود و در پاسخ «چه چیزی را» و «چه کسی را» می آید. نشانه آن «را» است.
حرف اضافه: از، به، با، بر، برای، در، درباره، تا …
| نهاد | مفعول | و نشانه آن | نشانه متمم | و متمم | فعل |
| زهرا | – | – | – | – | آمد |
| دوستم | سیب | را | – | – | خورد |
| رامین | کیف | را | از | بازار | خرید |
| برادرم | توپ | را | به | احسان | داد |
دانش ادبی
◄ جابه جایی در شعر و نثر ادبی
به این بیت توجّه کنید:
نمودش بس که دور آن راه نزدیک / شدش گیتی به پیش چشم تاریک
اگر شعر را به نثر برگردانید، احتمالاً این گونه خواهید نوشت:
آن راه نزدیک، آنقدر دور به نظرش رسید که گیتی (دنیا) پیش چشم او تاریک شد.
در برگرداندن شعر به نثر چه اتّفاقی می افتد؟
می بینید که وقتی شعر به نثر تبدیل می شود، قسمت های مختلف آن، جابه جا می شود. در جملهٔ »گیتی (دنیا) پیش چشم او تاریک شد.» فعل در پایان جمله قرار می گیرد؛ امّا در شعر به اوّل بیت منتقل شده است. این جابه جایی در شعر و نثر ادبی بر زیبایی سخن و تأثیر بیشتر می افزاید.
آیا همهٔ اجزای جمله را می توان به دلخواه (در شعر و نثر( جابه جا کرد؟
– کلمه های مخفّف (کوتاه شده( معمولاً باید به همان صورتی که تلفّظ و شنیده می شوند، نوشته شوند.
– بعضی از کلمه ها دو املایی اند؛ یعنی به دو شکل نوشته می شوند: اتو، اطو – علایق، علائق – بلوار، بولوار
گفت وگو
۱- درس را به صورت نمایش در کلاس اجرا کنید.
۲- داستان دیگری که بیانگر انتقال تجربه است، بیابید و در کلاس بخوانید.
فعّالیت های نوشتاری
۱- در بیت های زیر متمّم ها را مشخّص کنید و بنویسید.
پرید از شاخکی بر شاخساری / گذشت از بامکی بر جوکناری
ز وحشت، سست شد بر جای ناگاه / ز رنج خستگی درماند در راه
متمم: شاخکی، شاخساری، بامکی، جو کناری
متمم: وحشت، جای، رنج، راه
۲- دو واژه کوتاه شده از متن درس پیدا کنید و شکل کامل آن را در جدول زیر، مانند نمونه بنویسید.
| کوتاه شده | کامل |
| فتاد | افتاد |
| گهی | گاهی |
| شاخی | شاخهای |
| توش | توشه |
| گه | گاه |
۳- با توجّه به معنی، املای صحیح کلمه را انتخاب کنید.
الف) هجوم ◙ حجوم □ = حمله ب) اجز □ عجز ◙ = ناتوانی
۴- یک مفعول و یک متمّم از صفحهٔ نخست درس ششم بیابید و جمله های مربوط به آنها را بنویسید.
مفعول: مدتی است دارم فکر می کنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم.
متمم: این طور شد که به خودم گفتم: دیگر انتخاب کردن بس است.
حکایت: دعای مادر
از بایزید بسطامی – رحمهُ اللّه علَیه – پرسیدند که ابتدای کار تو چگونه بود؟ گفت: من ده ساله بودم، شب از عبادت خوابم نمی بُرد.
شبی مادرم از من درخواست کرد که امشب سرد است، نزد من بخُسب.
دانش زبانی: بایزید بسطامی: مردی عارف / رحمه اللّه علیه: رحمت خدا بر او باد / ابتدا: آغاز / خُسبیدن: خوابیدن (بن ماضی: خُفت؛ بن مضارع: خُسب)
مخالفت با خواهش مادر برایم دشوار بود؛ پذیرفتم.
آن شب هیچ خوابم نبرد و از نماز شب بازماندم. یک دست بر دست مادر نهاده بودم و یک دست زیر سر مادر داشتم.
دانش زبانی: خواهش: درخواست / پذیرفتن: قبول کردن (بن ماضی: پذیرفت؛ بن مضارع: پذیر) / بازماندن: واماندن / نهادن: گذاشتن (بن ماضی: نهاد؛ بن مضارع: نه)
آن شب، هزار «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد» خوانده بودم.
آن دست که زیر سر مادرم بود، خون اندر آن خشک شده بود. گفتم: «ای تن، رنج ازبهرِ خدای بکش.»
دانش زبانی: اندر: در، درون / خون اندر آن خشک شده بود: دستم گرفته بود، خواب رفته بود / از بهر: برای / دانش ادبی: «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد»: تضمین [بگو: اوست خداوند یگانه.] / ای تن: جانبخشی (تشخیص؛ هر جا به غیر انسان خطاب شود، استعاره نیز پدید می آید.) / هجوم فتنههای آسمانی آموخت: استعاره، جانبخشی
چون مادرم چنان دید، دعا کرد و گفت: «یا رب، تو از وی خشنود باش و درجتش، درجهٔ اولیا گردان.»
دعای مادرم در حقّ من مستجاب شد و مرا بدین جای رسانید.
دانش زبانی: رب: پروردگار (منادا، یک جمله) / خشنود: راضی / اولیا: مردان مقدس و پارسا / مستجاب: برآورده
بُستان العارفین
پی دی اف درس هفتم فارسی هفتم (علم زندگانی، حکایت دعای مادر)

