

۱- بیا تا برآریم دستی ز دل / که نتوان برآورد فردا ز گل
قلمرو زبانی: برآوردن: بلند کردن (بن ماضی: برآورد، بن مضارع: برآور) / نتوان برآورد: نمی توانیم بالا بیاوریم / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن فعولن فعولن فعولن فعل (رشته انسانی) / فردا: مجاز از آخرت / دل، گل: قافیه، جناس / دستی ز دل برآریم: کنایه از اینکه «از ته دل دعا کنیم»، راز و نیاز کنیم. / گل: مجاز از گور
بازگردانی: بیا تا دستی از ته دل مان بلند کنیم؛ زیراکه پس از مرگ، از گورمان نمیتوانیم دستمان را بلند کنیم.
پیام: نیایش
۲- کریما به رزق تو پروردهایم / به انعام و لطف تو خو کردهایم
قلمرو زبانی: کریما: ای خداوند بخشنده / رزق: روزی / انعام: بخشش، دهش / خو: عادت / قلمرو ادبی: تکرار: تو
بازگردانی: ای خداوند بخشنده، با روزی تو پرورش یافته ایم. به بخشش و مهتر تو عادت کردهایم.
پیام: اعتراف به وابستگی به خدا
۳- چو ما را به دنیا تو کردی عزیز / به عقبی همین چشم داریم نیز
قلمرو زبانی: چو: همانطور که / عقبی: آخرت، رستاخیز / قلمرو ادبی: چشم داشتن: کنایه از انتظار داشتن / قافیه: عزیز، نیز / دنیا، عقبی: تضاد / ما را: جناس
بازگردانی: همانطور که ما را در جهان تو عزیز و گرامی کردی، در آخرت نیز همین انتظار را از تو داریم.
پیام: دعا برای گرامی داشتن در آخرت
۴- به لطفم بخوان و مران از درم / ندارد به جز آستانت سرم
قلمرو زبانی: بخوان: صدا کن (بن ماضی: خواند، بن مضارع: خوان) / راندن: دور کردن / در: درگاه / آستان: پیشگاه / قلمرو ادبی: قافیه، جناس: درم، سرم / سر: مجاز از وجود
بازگردانی: با مهربانی من را صدا کن (دعوت کن) و از درگاهت من را دور نکن. وجودم به جز آستان تو جای دیگری ندارد.
پیام: طلب لطف از خدا
۵- چراغ یقینم فرا راه دار / ز بد کردنم دست کوتاه دار
قلمرو زبانی: فرا: بالا، فوق / قلمرو ادبی: ردیف: دار / قافیه: راه، کوتاه / چراغ یقین: اضافه تشبیهی / دست کوتاه داشتن: کنایه از ناتوان بودن
بازگردانی: چراغ یقین را بالای راه من نگه دار (همیشه به تو باور داشته باشم) و از بد کردن دستم را کوتاه کن (کاری کن نتوانم بدی کنم).
پیام: طلب یقین
۵- خدایا به ذلّت مران از درم / که صورت نبندد دری دیگرم
قلمرو زبانی: ذلّت: خواری / از درم: من را از درگاه / صورت بستن: به تصور درآوردن / قلمرو ادبی: قافیه: درم، دیگرم تکرار: در
بازگردانی: خدایا، به خواری من را از درگاهت دور نکن؛ زیراکه درگاه دیگری به تصور من درنمی آید.
پیام: دعا برای رانده نشدن از بارگاه خدا
بوستان، سعدی




♣♣♣♣
خدایا، به من توفیق تلاش در شکست، صبر در نومیدی، ایمان بیریا، مناجات بیغرور، عشق بیهوس، دوست داشتن بیآنکه دوست بداند، روزی کن.
قلمرو زبانی: بی ریا: بدون تظاهر، بی آلایش، بی دوزوکلک / قلمرو ادبی:
خداوندا! به من زیستنی عطا کن که در لحظۀ مرگ، بر بیثمری لحظهای که برای زیستن گذشته است، حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیاش سوگوار نباشم.
قلمرو زبانی: زیستن: زندگی / ثمر: میوه، سود، فایده / سوگوار: عزادار / قلمرو ادبی: زیستن، مردن: تضاد
خداوندا! به مؤمنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان و به خفتگان ما بیداری و به بیداران ما اراده و به مسلمانان ما قرآن، به فرقههای ما وحدت، به مردم ما خودآگاهی و عزّت ببخش.
قلمرو زبانی: خفته: خواب / فرقه: حزب، دسته، گروه / وحدت: همبستگی، یکتایی / عزّت: آبرو، ارجمندی، بزرگی / قلمرو ادبی: خفتگان، بیداران: تضاد / خفته: کنایه از خفته دل، ناآگاه / بیدار: کنایه از بیداردل، آگاه