کارگاه متن پژوهی
◙ قلمرو زبانی
۱- دربارۀ کاربرد و معنای فعل «ایستاد» در جملههای زیر توضیح دهید.
گرازان به تگ ایستاد. (= آغازید) / صیّاد در پی ایشان ایستاد. (= در اینجا تقریباً به معنی مبادرت ورزیدن، اقدام کردن)
۲- چهار واژۀ مهمّ املایی از متن درس بیابید و معادل معنایی آنها را بنویسید.
معونت؛ مظاهرت؛ سیادت؛ استخلاص.
۳- در زبان معیار، حذف شناسۀ فعل ممکن نیست. در گذشته، گاه، در یک جمله، شناسه به قرینۀ فعل قبلی حذف میشد.
نمونه: شیران غرّیدند و به اتفّاق، آهو را از دام رهانید.
در جملۀ بالا فعل «رهانید» به جای «رهانیدند» آمده است.
حال از متن درس نمونهای دیگر برای حذف شناسه بیابید و بنویسید.
◙ کبوتران فرمان وی بکردند و دام برکندند و سر خویش گرفت. (گرفتند)
◙ قلمرو ادبی
۱- تشبیهات را در بیتهای زیر بیابید و در هر مورد مشبّه و مشبّهٌ به را مشخّص کنید.
دِرَفشان لاله در وی، چون چراغی / ولیک از دُودِ او بر جانْش داغی
مشبه: لاله؛ مشبه به: چراغ / مشبه: داغ لاله؛ مشبه به: دود
شقایق بر یکی پای ایستاده / چو بر شاخِ زمرّد، جامِ باده
مشبه: شقایق بر یکی پای ایستاده؛ مشبه به: جامِ باده بر شاخِ زمرّد
۲- در عبارت زیر استعاره را بیابید.
چون او را در بندِ بلا بسته دید، زه آب دیدگان بگشاد و بر رخسار، جویها براند.
جوی: استعاره از اشک
۳- از متن درس، کنایههای معادلِ مفاهیم زیر را بیابید.
انسان با تجربه: سرد و گرم روزگار دیده، خیر و شرَّ احوال مشاهدت کرده / ناامید شدن: دل برگرفتن
◙ قلمرو فکری
۱- معنی و مفهوم عبارت زیر را به نثر روان بنویسید.
◙ در وقتِ فراغْ موافقت اَولیتر، و الّا طاعِنان مجالِ وقیعت یابند.
در وقت آسایش همراهی بهتر است وگرنه سرزنش کنندگان فرصت پیدا میکنند و از رهبر گروه بدگویی میکنند.
۲- مفهوم قسمتهای مشخّص شده را بنویسید.
الف) مرا نیز از عهدۀ لوازمِ ریاست بیرون باید آمد و مواجبِ سیادت را به ادا رسانید. / = حق رهبری را باید به انجام رسانم.
ب) مگر تو را به نفسِ خویش حاجت نمیباشد و آن را بر خود حقّی نمیشناسی؟ / = مگر تو در فکر حفظ جانت نیستی؟
٣ – هر یک از بیتهای زیر، با کدام قسمت درس ارتباط مفهومی دارد؟
مروّت نبینم رهایی ز بند / به تنها و یارانم اندر کمند (سعدی) / مروّت: جوانمردی / اندر کمند بودن: کنایه از اسیر بودن
و من میترسم که اگر از گشادن عقدههای من آغاز کنی، ملول شوی و بعضی از ایشان در بند بمانند.
دوستان را به گاه سود و زیان / بتوان دید و آزمود توان (سنایی) / گاه: هنگام / آزمودن: امتحان کردن
در وقتِ فراغْ موافقت اوَلیتر، و الّا طاعِنان مجالِ وقیعت یابند.
۴- دو شخصیت زیر را بر مبنای این داستانِ تمثیلی، تحلیل نمایید و ویژگیهای شاخص آنها را بنویسید.
زاغ: کسی که دوراندیش، بردبار و شکیباست و در پی به دست آوردن تجربه است.
مُطَوَّقه: رهبری که احساس مسئولیت میکند و در اندیشه زیردستان خود است و دوستان دانا و کارآزموده دارد.
گنج حکمت: مهمان ناخوانده
◙ آوردهاند که وقتی مردی به مهمانی سلیمان دارانی رفت. سلیمان آنچه داشت از نان خشک و نمک در پیش او نهاد و بر سبیلِ اعتذار این بر زبان راند:
قلمرو زبانی: آورده اند: حکایت کردهاند / نهادن: قرار دادن (بن ماضی: نهاد؛ بن مضارع: نه) / سبیل: راه / بر سبیلِ: برای / اعتذار: عذرخواهی، پوزش خواهی / قلمرو ادبی: زبان راندن: کنایه از سخن گفتن
گفتم که چو ناگه آمدی، عیب مگیر / چشمِ تر و نانِ خشک و رویِ تازه
قلمرو زبانی: چو: هنگامی که / ناگه: ناگهان، سرزده / قلمرو ادبی: چشم تر: کنایه از گریان / روی تازه: کنایه از مهمان نوازی و گشاده رویی / تر، خشک: تضاد
بازگردانی: گفتم اگر ناگهان و سرزده آمدی، عیب از من مگیر که نتوانستم از تو خوب پذیرایی کنم. چشمِ اشک آلود و نانِ خشک دارم و خوشرویم.
◙ مهمان چون نان بدید، گفت کاشکی با این نان، پارهای پنیر بودی. سلیمان برخاست و به بازار رفت و ردا به گرو کرد و پنیر خرید و پیش مهمان آورد. مهمان چون نان بخورد، گفت الحَمدالله که خداوند، عَزَّ و جَل، ما را بر آنچه قسمت کرده است، قناعت داده و خرسند گردانیده است. سلیمان گفت اگر به دادۀ خدا قانع بودی و خرسند نمودی، ردای من به بازار به گرو نرفتی.
قلمرو زبانی: بدید: دید(ماضی ساده) / پاره: مقدار / بودی: میبود / برخاست: بلند شد (بن ماضی: برخاست، بن مضارع: برخیز) / ردا: بالاپوش/ به گرو کردن: به امانت گذاشت / عَزَّ و جَل: عزیز است و بزرگ و ارجمند / قسمت: نصیب / ما را: به ما /خرسند: قانع / گرو: وثیقه / قلمرو ادبی: نان: مجاز از خوراک
جوامع الحکایات و لوامع الرّوایات، محمّد عوفی
پی دی اف درس پانزدهم فارسی یازدهم: کبوتر طوق دار