کارگاه متن پژوهی
قلمرو زبانی
۱- معنای واژه «دستور» را در بیتهای زیر مشخّص کنید.
■ چه نیکو گفت با جمشید دستور / که با نادان نه شیون باد و نه سور (فخرالدّین اسعد گرگانی) / دستور: وزیر / شیون: ناله و زاری / سور: مهمانی
گر ایدونک دستور باشد کنون / بگوید سخن پیش تو رهنمون(فردوسی) / دستور: اجازه / ایدونک: ایدون که / ایدون: این چنین / رهنمون: راهنما
۲- با توجّه به دو بیت زیر از مولوی، آیا میتوان «دیر شدن» و «بی گاه شدن» را معادل معنایی یکدیگر دانست؟ دلیل خود را بنویسید.
مکر او معکوس و او سرزیر شد / روزگارش برد و روزش دیر شد
بیگاه شد بیگاه شد، خورشید اندر چاه شد / خورشیدِ جان عاشقان در خلوت الله شد
آری، میتوان آنها را معادل هم دانست؛ زیرا هر دو، مفهوم «تباه و تمام شدن» وجود دارد و میتوان به جای هر دو معادل «تمام شدن» را آورد.
«ش» در «روزگارش»: مضاف الیه / روزگار بردن: کنایه از «عمر را تباه کردن»
بازگردانی: حیله او به خودش برگشت و او سرنگون شد.عمرش تباه شد و روزش تمام شد.
بازگردانی: غروب شد غروب شد خورشید در چاه رفت. جان عاشقان که مانند خورشید است به بارگاه خدا رفت.
۳- نقش دستوری گروههای مشخص شده در بیت زیر را بنویسید.
هر کسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من
یار من: گروه مسندی؛ یار: هسته؛ مسند / من: مضاف الیه // اسرار من: گروه مفعولی؛ اسرار: هسته؛ مفعول / من: مضافالیه
قلمرو ادبی
۱- بیتهای زیر را از نظر کاربرد آرایه جناس همسان بررسی کنید.
الف) آتش است این بانگ نای و نیست باد / هر که این آتش ندارد نیست باد
در این بیت واژههای «نیست باد» جناس همسان دارند؛ زیرا در لفظ دقیقاً یکسان امّا در معنی با هم متفاوتند. در مصراع اوّل «نیست باد» به معنی «باد هوا نیست» امّا در مصراع دوم «نیست باد» یک فعل دعایی و به معنای «نابود شود» به کار رفته است.
ب) نی، حریف هر که از یاری بُرید / پردههایش پردههای ما درید
دو واژه «پرده» جناس همسان دارند؛ زیرا یکمی به معنای «نغمه و آواز یا نت» و دومی به معنای «حجاب» است.
۲- به بیت زیر توجّه کنید:
مستمع، صاحب سخن را بر سر کار آورد / غنچه خاموش، بلبل را به گفتار آورد (صائب تبریزی)
در این بیت، مصراع دوم در حکم مصداقی برای مصراع اوّل است؛ به گونهای که میتوان جای دو مصراع را عوض کرد؛ در واقع شاعر، بر پایه تشبیه، بین دو مصراع ارتباط معنایی بر قرار کرده است؛ به این نوع کاربرد شاعرانه «اسلوب معادله» میگویند.
توجّه: در اسلوب معادله، هر یک از دو مصراع، استقلال معنایی و نحوی دارند؛ به گونهای که یکی از طرفین، معادل و مصداقی برای تأیید مفهوم طرف دیگر است.
نمونه:
■ عشق چون آید، برد هوش دل فرزانه را / دزد دانا میکشد اوّل چراغ خانه را (زیبالنّسا)
قلمرو زبانی: فرزانه: دانا، خردمند / کشتن: خاموش کردن / قلمرو ادبی: عشق چون آید: جانبخشی / اسلوب معادله
بازگردانی: هنگامی که عشق بیاید، هوش دل انسان دانا را از بین میبرد. دزد دانا نخست چراغ خانه را خاموش میکند.
■ شانه میآید به کار زلف در آشفتگی / / آشنایان را در ایّام پریشانی بپرس (سلیم طهرانی)
بازگردانی: شانه در آشفتگی به کار زلف میآید. حال دوستانت را در زمان گرفتاری شان بپرس.
■ عشق بر یک فرش بنشاند گدا و شاه را / سیل، یکسان میکند پست و بلند راه را (غنی کشمیری)
قلمرو زبانی: یکسان کردن: هموار و برابر کردن / قلمرو ادبی: یک فرش بنشاند: کنایه از اینکه برابر می کند / گدا، شاه؛ پست، بلند: تضاد / اسلوب معادله
بازگردانی: عشق، گدا و شاه را برابر و همتراز میکند؛ همانطور که سیل، پستی و بلندی راه را یکسان و هموار میکند.
■ در کدام بیت درس، شاعر از «اسلوب معادله» بهره گرفته است؟ دلیل خود را بنویسید.
محرم این هوش جز بیهوش نیست / مر زبان را مشتری جز گوش نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد / هر که بی روزی است روزش دیر شد
زیرا مصراع دوم معادلی برای مصراع نخست است؛ افزون بر این، هر مصراع یک مفهوم کامل دارد و وابسته مصراع دیگر نیست.
قلمرو فکری
۱- مقصود مولوی، از «نی» و «نیستان» چیست؟
نی: نماد مولانا یا انسان آگاه و عارف کامل و آشنا به حقایق جهان مینوی است
نیستان: نماد عالم معنا یا همان میهن اصلی انسان
۲- کدام بیت، به این سخن مشهور «کُلُّ شَیءٍ یَرْجِعُ إِلَی أصْلِهِ» (هر چیزی سرانجام به اصل و ریشه خود باز میگردد.) اشاره دارد؟
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگارِ وصل خویش
۳- حافظ، در هر یک از بیتهای زیر، بر چه مفاهیمی تأکید دارد؟ بیتهای معادل این مفاهیم را از متن درس بیابید.
الف) در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز / هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
پیام: هر فردی، حقیقت عشق را نمیفهمد و هر کس بر شالوده تصوّر و گمان خود درباره آن سخن میگوید.
ارتباط با ==> هر کسی از ظنّ خود شد یار من / از درون من نجُست اسرار من
ب) زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر / بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نیست
پیام: بیارزش بودن عمر در صورت نبود عشق
ارتباط با ==> روزها گر رفت، گو رو باک نیست / تو بمان، ای آن که جز تو پاک نیست
۴- جدول زیر را با توجّه به مفاهیم ابیات درس کامل کنید.
مفهوم | شماره بیت |
دشوار و پر خطر بودن راه عشق | سیزدهم |
ظاهر نشانهای از باطن است | هفتم |
اشتیاقِ پایان ناپذیر عاشق | هفدهم |
نقش ظرفیت وجودی افراد در تأثیرپذیری از عشق | دوازدهم |
تأثیر عشق بر هستی | دهم |
گنج حکمت: آفتاب جمال حق
پادشاهی به درویشی گفت که مرا آن لحظه که تو را به درگاه حق، تجلّی و قرب باشد، یاد کن.
گفت که: «چون من در آن حضرت رسم و تابِ آفتاب آن جمال بر من زند، مرا از خود یاد نیاید؛ از تو چون یاد کنم؟! امّا چون حق تعالی بندهای را گُزید و مستغرق خود گردانید، هر که دامن او را بگیرد و از او حاجت طلبد، بی آنک آن بزرگ، نزد حق یاد کند و عرضه دهد، حق، آن را برآرد.»
قلمرو زبانی: درویش: تهیدست و صوفی / تو را: «را»ی دارندگی / تجلی: جلوه گری / قرب: نزدیکی(همآواواره؛ غرب: باختر) / حضرت: بارگاه / تاب: تابش، فروغ / جمال: زیبایی، منظور خداوند است / زد: تابید / مرا از خود یاد نیاید: من خودم را نیز فراموش میکنم / چون: چگونه / چون: هنگامی که / گزیدن: انتخاب کردن (بن ماضی: گزید، بن مضارع: گزین) / مستغرق: غرق شده / مرجع «او»: بندهای که مستغرق حق شده / عرضه دادن: ارائه دادن / برآوردن: اجابت کردن(بن ماضی: برآورد، بن مضارع: برآور) / قلمرو ادبی: پادشاه، درویش: تضاد / چون نخست و دوم: جناس / از تو چون یاد کنم؟!: پرسش انکاری/ دامن کسی را گرفتن: کنایه از متوسل شدن /
بازگردانی: پادشاهی به درویشی گفت آن زمان که به درگاه خدا، نزدیک میگردی و تجلی حق را میبینی ، به یاد من هم باش. درویش گفت: «چون من به بارگاه ایزدی میرسم و نور زیبای خداوند بر من میتابد، من خودم را نیز از یاد میبرم؛ چگونه به یاد تو باشم؟! امّا هنگامی که خداوند بندهای را انتخاب کرد و غرق خود گردانید، هر کس به او متوسل شود و از او حاجتی بخواهد، بدون آنکه آن بزرگ، خدا را یاد کند و حاجت حاجتمند را به خداوند عرضه دهد، خداوند، آن حاجت را برآورده گرداند.»