آموزه دوم: مست و هشیار، در مکتب حقایق

گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان = (پاره خواری، رشوه خواری)

گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست = (رواج فساد و کژروی در جامعه)

بیت هشتمبرتری خرد بر آراستگی ظاهری
بیت نهمکار حرام، ناشایست است کم و زیاد آن مهم نیست.
بیت هشتمبرتری خرد بر آراستگی ظاهری
بیت نهمکار حرام، ناشایست است کم و زیاد آن مهم نیست.

دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی / من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم (حافظ) / تزویر: دورویی

به دورویی و دورنگی دستیاران حکومتی اشاره دارند.

بازگردانی: ای واعظ از کنارم دور شو و سخن بیهوده مگوی؛ زیرا من فردی نیستم که دیگر به دورویی تو توجه کنم.

گفت مست: «ای محتسب بگذار و رو / از برهنه کی توان بردن گرو؟» (مولوی)

گرو: دارایی یا چیزی که برای مطمئن ساختن کسی در به انجام رساندن تعهدی به او داده می‌شود / گرو بردن: مال کسی را به عنوان وثیقه گرفتن و نزد خود نگه داشتن؛ موفق شدن در مسابقه و به دست آوردن گرو. / گرو بستن: شرط بندی کردن؛ شرط بستن

به زورگویی، فساد و رشوه خواری دستیاران حکومتی و تنگدستی مردم اشاره دارند.بازگردانی: مست گفت: «ای مأمور، بگذار و برو. تو نمی‌توانی از برهنه چیزی بگیری».

فارسی۳ گلبرگ
انواع «ی»
انواع «را»
انواع را
گونه های «را»

قلمرو زبانی: بی خبر: ناآگاه / صاحب خبر: دل آگاه، دارنده خبر/  راهرو: رهرو، سالک (امروزه در معنای دالان، دهلیز) / راهبر: پیر، مرشد، رهبر / قلمرو ادبی: قالب: غزل / وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن(رشته انسانی) / بی خبر، صاحب خبر: تضاد / واژه‌آرایی: خبر / راهرو، راهبر: شبه اشتقاق(رشته انسانی) (امروزه به معنای دالان) / تناسب / پرسش انکاری

بازگردانی: ای ناآگاه از معرفت و عشق! بکوش تا عارف و آگاه شوی؛ تا سالک و رونده راه حقیقت نباشی و مدتی از دل آگاهان پیروی نکنی، چگونه می‌توانی به مقام ارشاد و پیشوایی برسی؟

پیام: تشویق به سلوک

قلمرو زبانی: مکتب: دبستان، آموزشگاه / حقایق: جِ حقیقت، در اینجا حقایق عرفانی / پیش: نزد / ادیب: ادب دان، ادب شناس، سخن دان، در اینجا آموزگار و مربّی / هان: آگاه باش / قلمرو ادبی: پسر: استعاره از رهرو ناآزموده، نوآموز / پدر: پدر روحانی، استعاره از پیر و راهبر / پدر، پسر: تناسب، جناس ناهمسان / واج‌آرایی: «ش»،«پ»

بازگردانی: ای پسر! آگاه باش و بکوش در دبستانی که حقایق ایزدی را آموزش می‌دهند، نزد آموزگار عشق درس بیاموزی و روزی به مقام راهبری برسی و کارآزموده و باتجربه گردی.

پیام: کوشش برای رسیدن به مقام پیری

قلمرو زبانی: چو: مانند / کیمیا: ماده‌ای فرضی که به‌وسیلۀ آن می‌توان هر فلز پَست مانندِ مس را تبدیل به زر کرد، اکسیر / زر: طلا / قلمرو ادبی: مس وجود، کیمیای عشق: اضافه تشبیهی / دست شستن: کنایه از دست کشیدن، رهاکردن / چو مردان …: تشبیه / مردان ره: مجاز از رهروان پایدار، سالکان پایدار / زر شوی: تشبیه رسا / مس، کیمیا، زر: تناسب / بشوی، شوی: شبه جناس، شبه اشتقاق (رشته انسانی) / واج‌آرایی: «ش»،«ی» / تضاد: مس، زر

بازگردانی: ای ناآگاه! مانند مردان راه عشق، وجود بی ارزشت را که مانند مس است، رها کن و دست از دلبستگی‌های مادی بردار تا به کیمیای عشق برسی و وجودت مانند طلا ارزشمند گردد.

پیام: رها کردن دلبستگی‌ها

در بیت زیر چند تشبیه به کار رفته است؟  «خارج خرداد ۹۸»

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی / تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی

پاسخ: چهار تشبیه (مس وجود/ چو مردان ره / کیمیای عشق/ زر شوی)

قلمرو زبانی: گه: گاه  / خور: در مصراع دوم باید «خَر» تلفظ شود / «و» در «خواب و خور»: میانوند / «ت» در «خواب و خورت»: (مفعول) / قلمرو ادبی: خواب و خور: مجاز از امور دنیایی و آسایش و رفاه / خویش، خواب و خور: واژه‌آرایی / بی خواب و خور شدن: کنایه از رنج و سختی کشیدن، رها کردن دلبستگی‌ها / واج‌آرایی: «خ»، «ر» /

بازگردانی: رفاه و دلبستگی به امور دنیا تو را از جایگاه انسانی ات دور کرده است؛ زمانی به مقام حقیقی خود می‌رسی که رنج بکشی و همه دلبستگی‌های مادی را رها کنی.

پیام: رها کردن دلبستگی‌ها

قلمرو زبانی: حق: خداوند / اوفتد: بیفتد (اینجا، بتابد) / بالله: به خدا سوگند (حذف: می‌خورم) / کز: که از / فلک: چرخ، آسمان / خوب: زیبا / قلمرو ادبی: نور عشق: اضافه تشبیهی / نور حق: اضافه استعاری، خداوند مانند خورشید است / دل، جان، عشق: تناسب / آفتاب: مجاز از خورشید / نور، آفتاب، فلک: تناسب / واج‌آرایی: «ر»، «ت»

بازگردانی: اگر نور عشق ایزدی بر دل و جانت بتابد، سوگند به خدا که از خورشید آسمان هم زیباتر و پرنورتر خواهی شد.

پیام: درخواست عشق الهی

 قلمرو زبانی: دم: نفس / غریق: غرق شده / بحر: دریا (هم‌آوا؛ بهر: بهره) / گمان بردن: گمان کردن / قلمرو ادبی: دم: مجاز از لحظه / بحر خدا: استعاره، حقایق و عشق الهی مانند دریا است / آب هفت بحر: استعاره از امور مادی / واژه‌آرایی: بحر / یک مو: مجاز از اندک / تر شدن: کنایه از آلوده شدن / غریق، دریا، تر شدن: تناسب / واج‌آرایی: «ب»، «ر» / غرق شدن در دریای الهی: به مقام فنای فی الله رسیدن / متناقض نما: اگر غریق بحر خدا شوی از آب هفت بحر تر نمی‌شوی

بازگردانی: لحظه‌ای در دریای بیکران عشق الهی غرق شو و به مقام فنای حق برس و گمان مکن اگر در هفت دریای پهناور بیفتی سر مویی وجودت آلوده گردد.

پیام: فنای فی الله شدن، دل کندن از جهان مادی برای رسیدن به جهان معنوی

◙ مصراع دوم بیت زیر چیست؟ « یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر / ………………………» «خارج خرداد ۹۸»

قلمرو زبانی: ذوالجلال: صاحب بزرگی، خداوند بزرگوار / قلمرو ادبی: از پای تا سر: مجاز از همۀ وجود / پای، سر: واژه‌آرایی، تضاد / نور خدا: اضافه استعاری / بی پا و سر شدن: کنایه از فقیر شدن و از دست دادن وجود مادی یا جانفشانی / شود، شوی: جناسواره،‌ اشتقاق(رشته انسانی)

بازگردانی: اگر در راه خداوند شکوهمند همۀ هستی ات را از دست بدهی، نور عشق ایزدی، سراپای وجودت را فرامی‌گیرد.

پیام: جانفشانی در راه خدا

قلمرو زبانی: وجه: ذات، وجود(چهره، رخسار) / شودت: جهش ضمیر، «منظر نظرت شود» / منظر: چشم انداز، جای نگریستن / نظر: دید / زین: از این / نماند: نمی‌ماند (بن ماضی: ماند؛ بن مضارع: مان) / قلمرو ادبی:  منظر، نظر: جناسواره، همریشگی(رشته انسانی) / شود، شوی: همریشگی، جناسواره / صاحب نظر: (کنایه) دارای بینش و آگاهی / واج‌آرایی: «ش»، «ن» / واژه‌آرایی: نظر

بازگردانی: اگر چشمت به نور خداوند بیفتد، به یقین از این پس دارای بینش و آگاهی خواهی گشت.

پیام: به دست آوردن شناخت ایزدی / کشف و شهود

قلمرو زبانی: بنیاد: پایه؛ اصل؛ شالوده / هستی: وجود / زبر: بالا / قلمرو ادبی: بنیاد هستی: استعاره پنهان، خانه‌ای که بنیاد و زیرساخت دارد /  زیر و زبر شدن: کنایه از دگرگون و نابود شدن / زیر، زبر: تضاد، جناسواره / واج‌آرایی / هیچ در دل نداشتن: کنایه از نترسیدن و نگران نبودن، تصور نکردن / شود، شوی: همریشگی، جناسواره / واژه‌آرایی: زیر، زبر / تناقض

بازگردانی: اگر در راه عشق خدا وجود مادی ات دگرگون و نابود شود و هستی و دلبستگی‌های این جهانی تو از بین برود، از این دگرگونی بیمی به خود راه مده.

پیام: نهراسیدن از نابودی در راه خدا، دل کندن از جهان مادی برای رسیدن به جهان معنوی

قلمرو زبانی: گر: اگر / هوا: هوا و هوس، میل / وصال: رسیدن، رسش / حافظا: ای حافظ، منادا و حرف ندا / هنر: فضیلت / قلمرو ادبی: سر: مجاز از اندیشه / خاک شدن: تشبیه (کنایه)، نهایت فروتنی / واج‌آرایی: «ر»؛ « ﹻ » / ایهام تناسب: هوا(۱- میل ۲- جو و آسمان)، خاک

بازگردانی: ای حافظ! اگر در آرزوی رسیدن به یارستی، باید در برابر اهل فضیلت و کمال، فروتن و خاکسار باشی.

پیام: فروتنی در برابر هنرمندان                                                                                                     

درک و دریافت

۱- برای خوانش این شعر، چه نوع آهنگ و لحنی را برمی گزینید؟ دلیل خود را بنویسید.

لحنی آموزشی و تعلیمی مناسب است؛ زیرا سخنور در این غزل در پی آموزش خوانندگان و رهروان است.

۲- مفهوم مشترک هر یک از گروه بیت‌های زیر را بیان کنید.

الف) بیت‌های سوم و پنجم: رها کردن دلبستگی به جهان مادی

ب) بیت‌های ششم و نهم:  توکل کردن به خداوند

برگه آموزگاری و تدریس
سعید جعفری
پی دی اف درس دوم فارسی پایه دوازدهم

فارسی ۳ درس ۲ بخش ۱ (مست و هشیار) آپارات

ویدئوی فارسی ۳ درس ۲ بخش ۲ (در مکتب حقایق) آپارات

فارسی ۳ درس ۲ بخش ۱ (مست و هشیار) یوتیوپ
فارسی ۳ درس ۲ بخش ۱ (مست و هشیار) یوتیوپ

بزرگداشت حافظ

بزرگداشت حافظ
Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا