کارگاه متن پژوهی
قلمرو زبانی
۱- معادل معنایی واژگان زیر را از متن درس بیابید.
ابر (میغ) آسوده (فارغ) چیره دست (حاذق) مردان کامل (ابدال) درویش (جولقی)
۲- دربارۀ کاربرد کلمۀ «را» در بیت زیر توضیح دهید.
هدیهها میداد هر درویش را / تا بیابد نطق مرغ خویش را
«را» نخست در معنای «به» و به عنوان حرف اضافه به کاررفته است. «را»ی دوم نشانه مفعول است.
۳- دربارۀ تحوّل معنایی کلمۀ «سوداگران» توضیح دهید.
این واژه در گذشته به معنای بازرگان و کاسب به کار میرفته است ولی امروزه بیشتر به معامله گران مواد مخدر و کارهای خلاف قانون گفته میشود.
۴- پسوند «وش» در کلمۀ «خواجه وش» به چه معناست؟ دو واژۀ دیگر که این پسوند را دارا باشند، بنویسید.
«وش» پسوند است به معنای «مانند». / مهوش، مهوش، پریوش، تلخوش.
قلمرو ادبی
۱- کنایهها را در بیت هشتم بیابید و مفهوم آنها را بنویسید.
کنایه: ریش بر کندن (پشیمان شدن و افسوس خوردن) / آفتاب نعمتم … میغ: کنایه از «از دست دادن نعمت»
تمثیل
مؤثرّترین شیوهای که مولوی در «مثنوی معنوی» از آن بهره میگیرد، «تمثیل» است. تمثیل به معنای «تشبیه کردن» و «مَثَل آوردن» است و در اصطلاح ادبی، آن است که شاعر یا نویسنده برای تأیید و تأکید بر سخن خویش، حکایت، داستان یا نمونه و مثالی را بیان کند تا مفاهیم ذهنی خود را آسان تر به خواننده انتقال دهد.
اکنون ارتباط محتوای این درس را با تمثیل به کار گرفته شده، توضیح دهید.
مولوی برای بیان اینکه سنجش نابجا و داوری ظاهری نادرست است از «تمثیل» بهره برده است. ،«طوطی» نماد انسانهایی است که شتاب زده و براساس ظاهر داوری میکنند؛ هدف مولانا از بیان این داستان، نکوهش سطحی نگری و شتاب زدگی در داوری است.
جناس
$ جناس یا همجنسسازی نزدیکی هر چه بیشتر واژهها از نظر لفظی است. آرایه جناس بر دو گونه میشود: جناس همسان و جناس ناهمسان.
جناس همسان
$ در جناس همسان، همه صدادارها و بی صداهای دو واژه یکسان است، امّا معنا متفاوت.
خرامان بشد سوی آب روان / چنان چون شده باز یابد روان
گلاب است گویی به جویش روان / همی شاد گردد به بویش روان
☼ روان در مصراع نخست به معنای جاری و در مصراع دوم به معنی جان و روح است.
% اگر واژهها از نظر لفظ و معنا یکسان باشند آرایه تکرار (واژه آرایی) پدید میآید.
واژههای دومعنایی
شانه🙁 دوش، ابزار شانه زدن )- بهشت: ( جنّت، فروگذاشت)- مدام: ( شراب، همیشه)- خویش: ( خویشتن، خویشاوند )- پروانه: ( اجازه، پرنده)- قلب: (مرکز، دل )- شیرین: ( نام زنان، گونهای مزه )- گور: ( قبر، گورخر )- گوی: ( بگو، توپ )- نی: ( ساز، گیاه نی )- باز: ( پرنده، دوباره، گشاده )- بند: ( ریسمان، اسارت )- مهر: ( خورشید، مهربانی )- چنگ: ( ساز، مشت )- چین: ( کشور، شکن )- دوش: ( شانه، دیشب )- زاد: (توشه، به جهان آمد )- نهاد: ( گذاشت، ذات )- داد: ( عدالت، بخشید )- روان: ( جان، جاری )- شوی: ( بشوی، شوهر )- روی: ( چهره، بالا، فلز روی )- جوی: ( رود، بجوی )- گلیم: ( گستردنی، گل هستیم )- غریب:(ناشناس، شگفت )- قامت🙁تکبیر نماز، قد )- پرده:( اصطلاح موسیقی، حجاب)- لب: ( اندام تن، کنار )- هزار: ( بلبل، عدد)- صاحب خبر: (پیک، دلبر)-
جناس ناهمسان (ناقص)
$ هر گاه دو واژه در حرکت یا یک حرف با هم اختلاف داشته باشند جناس ناقص، پدید میآید؛ مانند: کمند / سمند – آمار / مار – بنات / نبات – کان / مکان – آرام / رام
◙ از متن درس، نمونههایی برای انواع جناس بیابید.
دلق، خلق: جناس ناهمسان / شیر، شیر: جناس همسان، شیر نخست: شیر بیشه، شیر دوم: شیر نوشیدنی / جناس: زان، زین / آب، ناب: جناس ناهمسان / هست، دست: جناس ناهمسان
قلمرو فکری
۱- مولوی در بیتهای زیر، بر چه مفهومی تأکید دارد؟
◙ هر دو نی خوردند از یک آبخور/ این یکی خالی و آن پُر از شکر
هر دو نی از یک آبشخور آبیاری میشوند؛ ولی فراورده و محصول آنها یکسان نیست. پس نباید همانندی ظاهری را دلیل همانندی باطنی بدانیم. (پرهیز از ظاهربینی و مقایسه نابجا)
◙ دست کان لرزان بُوَد از ارتعاش / وانکه دستی تو بلرزانی ز جاش
هر دو جنبش آفریدۀ حق، شناس / لیک، نتوان کرد این، با آن قیاس
دو دست لرزان هستند و ظاهرا همانند هم اند؛ ولی یکی به دلیل بیماری است و دیگری به خاطر اینکه تو آن را به لرزش درآوردهای و نشانه تندرستی تو است. هر دو حرکت و پویه از خداوند است؛ ولی آن دو را با هم نمیتوان سنجید و با هم قیاس کرد. (پرهیز از ظاهربینی و مقایسه نابجا)
۲- با توجّه به بیت زیر:
« جمله عالم زین سبب گمراه شد / کم کسی ز ابدال حق آگاه شد»
الف) مقصود از «ابدال» چه کسانی است؟ – مردان خدا
ب) از نظر شاعر، علّت گمراهی جمله عالم چیست؟ – علت گمراهی مردم در آن است که ظاهر بین هستند و گمان میکنند ظاهر یکسان همیشه دلیل باطن یکسان است.
۳- مولوی در بیت زیر، آدمی را از چه چیزی بر حذر میدارد؟
چون بسی ابلیس آدم روی هست / پس به هر دستی نشاید داد دست
مردم را تشویق میکند که از انسانهای اهریمن خو دوری کنند.
گنج حکمت:ای رفیق
روزی حضرت عیسی روح الله میگذشت. ابلهی با وی دچار شد و از حضرت عیسی سخنی پرسید؛ بر سـبیل تلطف جوابش بازداد و آن شخص مسـلّم نداشت و آغاز عربده و سفاهت نهاد. چندان که او نفرین میکرد، عیسی تحسین مینمود.
قلمرو زبانی: دچار شدن: برخورد کردن / بر سبیل: از راه، از سر / تلطف: مهربانی، اظهار لطف و مهربانی کردن، نرمی کردن / مسـلّم نداشت: باور نمیکرد، نمیپذیرفت / عربده: فریاد پرخاشجویانه برای برانگیختن دعوا و هیاهو، نعره و فریاد / سفاهت: بی خردی، کم عقلی، نادانی / آغاز نهادن: آغاز کرد / نفرین: لعنت / تحسین: آفرین، ستایش / قلمرو ادبی: تضاد: نفرین، تحسین
عزیزی بدان جا رسید؛ گفت: «ای روح الله، چرا زبون این ناکس شدهای و هـر چند او قهر میکند، تـو لطف میفرمایی و با آنکه او جور و جفا پیش میبرد، تو مهر و وفا بیش مینمایی؟». عیسـی گفت:«ای رفیق! کلُّ اناءٍ یَترشّحُ بِما فیه، از کوزه همان برون تراود که در اوست؛ از او آن صفت میزاید و از من این صورت میآید. من از وی در غضب نمیشوم و او از من صاحب ادب میشود. من از سخن او جاهل نمیگردم و او از خلق و خوی من عاقل میگردد.»
قلمرو زبانی: عزیز: گرامی / زبون: خوار، ناتوان / ناکس: نامرد / قهر: خشم، غضب / جور: ستم / جفا: ستم، آزار / پیش بردن: انجام دادن / بیش: بیش تر / تراویدن: ترشح کردن / جاهل: نادان / خلق و خوی: اخلاق / قلمرو ادبی: او جور و … مینمایی؟: شبه سجع / جفا، وفا: تضاد، جناس / بیش، پیش: جناس / کلُّ اناء یَترشَّحُ بما فیه: هر ظرفی آنچه را در آن است تراوش میکند؛ تضمین / میزاید، میآید: جناس، سجع / زاییدن: تولید شدن / از او آن صفـت … میآید: سجع ( پایه سجع: میزاید، میآید) / جاهل، عاقل: تضاد /
اخلاق محسنی، حسین واعظ کاشفی
پی دی اف درس چهاردهم فارسی پایه دهم: طوطی و بقال، کارگاه، گنج حکمت: ای رفیق