آموزه پنجم: بیداد ظالمان

کارگاه متن پژوهی

رونق / محنت/ اجل/ خاص و عام/ حلق/ بقا/ غرّش/ طالع/ طبع

گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت / گفتا تو بندگی کن کاو بنده پرور آید (کشت: نابود کرد)

بازگردانی: گفتم که آرزوی لب شیرین و گوارای تو ما را کشت. او گفت: تو از من فرمانبرداری کن که لب من، بنده پرور خواهد بود.

بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بکشت / هم بر چراغدان شما نیز بگذرد (کشت: خاموش کرد)

بر در بخت بد فرود آید / هر که گیرد عنان مرکبش، آز (ناصرخسرو) / بخت: طالع

همّت بلند دار که نزد خدا و خلق / باشد به قدر همّت تو اعتبار تو (ابن یمین) / اعتبار:‌ رونق (ارج، ارزش)

قافیه: زمان، جهان / ردیف: شما نیز بگذرد

سختی کمان: کنایه از نیرو و زورمندی

در مصراع اوّل، مقصود شاعر از «بنا»، مفهوم «ظلم» است؛ یعنی شاعر، «ظلم» را به «بنا» تشبیه کرده است؛ سپس به سبب شباهت آن دو به هم مشبّه (ظلم) را حذف کرده و فقط مشبّه به (بنا) را ذکر کرده است تا شباهت را تا مرحله یکی شدن نشان دهد؛ به این تصویر خیال انگیز، «استعاره» می‌گویند.

بازگردانی: این ستم حاکم را همچون خانه‌ای، ویران کن؛ زیرا باید بیداد را از پایه و اساس از میان برد.

در استعاره، یک طرف تشبیه (مشبّه یا مشبّه به) ذکر نمی‌شود.

مثال برای حذف «مشبّه به»: خورشید شکفت.

«خورشید» به «گل» تشبیه شده است و «شکفتن» از ویژگی‌های گل است که به خورشید نسبت داده شده است.

در بیت پنجم، استعاره‌ها را مشخّص کنید و مفهوم هر یک را بنویسید.

شیران: استعاره از ” دلیران و مردان دادگر” / عوعو: واق واق، ” نام آوا”، استعاره از «قدرت‌های ظاهری» / سگان: استعاره از ” مزدوران ستمگران “

سیف الدّین محمّد فَرغانی، در سده هفتم هجری، هنگامی که شهرهای بزرگ و آباد ایران، در آتش بیداد مغولان می‌سوخت، این شعر را سرود. سیف در این سروده، از رفتار ظالمانه فرمانروایان و تاخت و تاز سپاه مغول، با بیان کوبنده‌ای انتقاد می‌کند.

بازگردانی: ‌ای مغولان بیدادگر، سرانجام مرگ به سراغ شما خواهد آمد و شکوه روزگار شما نیز روزی به پایان خواهد رسید.

رمه: مردم، ملت / چوپان گرگْ طبع: کارگزاران ستمگر و درنده خوگرگی شبان: ستمگری کارگزاران

۸-‌ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن / تأثیر اختران شما نیز بگذرد

۳- آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام / بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد

بازگردانی: ما بارگاه عدالت بودیم و این اندازه به ما ستم شد، [پس ببین] به ستمگران چه خواری و بدبختی‌ای خواهد رسید.

۴- چون داد عادلان به جهان در، بقا نکرد / بیداد ظالمان شما نیز بگذرد

هر گاه واژه‌ای به دلیل شباهتی که با واژه دیگر دارد به جای آن به کار رود، استعاره پدید می‌آید. استعاره گونه‌ای تشبیه است که در آن مشبّه یا مشبّه‌به  سترده شده باشد. اگر مشبّه بیفتد، استعاره آشکار و اگر مشبّه‌به  بیفتد، استعاره پنهان پدید می‌آید. به دیگر سخن، استعاره پنهان مشبّهی است که با یکی از ویژگی‌‌های  مشبّه‌به  آمده باشد.

$  بر کشته‌های ما جز باران رحمت خود مبار.                         ☼  معنای لفظی ← کشته: فرآورده، محصول .

  معنای استعاری ← منظور از «کشته‌» معنای لفظی آن نیست؛ بلکه مقصود «کردار بندگان» است. کردار بندگان همچون «کشته» ایشان است(آشکار).

%  در اضافه استعاری جزء یا ویژگی مشبّه‌به به مشبّه اضافه می‌شود. مانند: شاخه معرفت؛ معرفت مانند درختی است که شاخه‌‌ها دارد. در بنیاد این اضافه این گونه بوده است: شاخه درخت معرفت(ترکیب وصفی، اضافه استعاری نمی‌شود).

$ استعاره‌های پرکاربرد: نرگس: چشم، سنبل: گیسو، حُقّه: دهان، کمان: ابرو، گل: چهره/گونه، لعل: لب، درّ/ مروارید: دندان، ناوک: مژه، سرو: قد، چرخ: آسمان، بت: یار/ دلبر.

$  هر گاه با نسبت دادن کنش، حالت یا صفتی انسانی به غیر انسان، به آن جلوه انسانی ببخشیم، آدم انگاری پیکر می‌پذیرد. جان بخشی گونه‌ای استعاره پنهان است.

$  طعنه بر طوفان مزن، ایراد بر دریا مگیر، بوسه بگرفتن ز ساحل موج را دیوانه کرد.

☼  دیوانگی و بوسه گرفتن به موج بازخوانده شده ‌است و بوسه گرفتن موج، بوسه دادن ساحل را به همراه دارد؛ پس در مصراع دوم به ساحل و موج حالت و رفتاری انسانی نسبت داده شده‌است.

انواع اضافه: اضافه تشبیهی، اضافه استعاری، اضافه اقترانی

پیمایش به بالا