خودارزیابی
۱- شعر زیر را بخوانید و به پرسشها پاسخ دهید:
۱- آن یکی آمد درِ یاری بزد / گفت یارش کیستی ای معتمد
۲- گفت من؛ گفتش برو هنگام نیست / بر چنین خوانی مقام خام نیست
۳- خام را جز آتش هجر و فراق / کی پزد کی وا رهاند از نفاق؟
۴- رفت آن مسکین و سالی در سفر / در فراق دوست سوزید از شرر
۵- پخته شد آن سوخته؛ پس بازگشت / باز گرد خانه انباز گشت
۶- حلقه زد بر در به صد ترس و ادب / تا بنجهد بی ادب لفظی ز لب
۷- بانگ زد یارش که بر در کیست آن؟ / گفت بر در هم تویی ای دلستان (مولوی)
الف) دو مورد از ویژگیهای زبانی ابیات بالا را بنویسید.
– معتمد: قابل اعتماد / خوان: سفره (کاربرد واژه کهن)/ هنگام: وقت / سوزید: سوخت / شرر: جرقه، اخگر / انباز: شریک (کاربرد واژه کهن)/ بنجهد: بیرون نپرد (کاربرد کهن واژه)/ بی ادب: بی ادبانه / درکل زبان شعر با زبان امروز تفاوت چندانی ندارد و ویژگی های کهن و نو درهم آمیخته اند. / جمله ها کوتاه است و واژه های عربی آن نسبت به گذشته کمی بیشتر و در کل کم است. ویژگی های کهن و نو درهم آمیخته است.
ب) ویژگی فکری حاکم بر شعر چیست؟
– شعر عرفانی است و درباره عشق، فراق و پیروی و فرمانبرداری از پیر است. معشوق فردی آسمانی و ایزدی است. این شعر در رده ادب تعلیمی است.
پ) دو مورد از ویژگیهای ادبی شعر را بنویسید.
– قالب: مثنوی / خام: استعاره یا کنایه از انسان نادان و بی تجربه / آتش هجر و فراق: اضافه تشبیهی / پزد: کنایه از پرتجربه کردن / پخته: استعاره یا کنایه از انسان کارآزموده / سوخته: کنایه یا استعاره از انسان رنج کشیده است / صد: مجاز از بسیار / لب: مجاز دهان
ت) بیت پایانی را تقطیع هجایی کنید و در جدول بنویسید:
خط عروضی: بانگ زَد یارَش کِ بَر دَر کیستان / گُفت بَر دَر هَم تُ یی اِی دِلسِتان
پایههای آوایی | بانـ گ زَد یا | رَش کِ بَر دَر | کیـ س تان |
پایههای آوایی | گُفـ ت بَر دَر | هَم تُ یی ای | دِل سِ تان |
نشانههای هجایی | ـ U ـ ـ | ـ U ـ ـ | ـ U ـ |
وزن | تن ت تن تن | تن ت تن تن | تن ت تن |
کالبدشکافی شعر مولانا
۱- آن یکی آمد درِ یاری بزد / گفت یارش کیستی ای معتمد
قلمرو زبانی: یار: شناسا، خداجو (دلبر آسمانی)/ معتمد: قابل اعتماد(کاربرد واژه کهن) / قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن / واژه آرایی: یار
بازگردانی: یک فردی آمد و در خانه دوستش را زد. دوستش گفت: ای مورد اعتماد، تو کیستی؟
۲- گفت من؛ گفتش برو هنگام نیست / بر چنین خوانی مقام خام نیست
قلمرو زبانی: هنگام: وقت / خوان: سفره(کاربرد واژه کهن) / مقام: جایگاه / قلمرو ادبی: خوان: مجاز از بهره مندی از نعمت یار / خام: استعاره یا کنایه از بیتجربه / واژه آرایی: گفت، نیست
بازگردانی: مرد گفت: منم. دوستش گفت: برو زمان مناسبی نیست. جای انسان بی تجربه در خانه من نیست.
پیام: ترک خودبینی و خامی
۳- خام را جز آتش هجر و فراق / کی پزد کی وارهاند از نفاق؟
قلمرو زبانی: هجر: جدایی / فراق: دوری / وارهاندن: نجات دادن (فعل پیشوندی) / نفاق: دورویی / قلمرو ادبی: آتش هجر و فراق: اضافه تشبیهی / پرسش انکاری / پختن: کنایه از با تجربه کردن / واژه آرایی: کی
بازگردانی: فقط آتش دوری و جدایی می تواند انسان بی تجربه را تبدیل به انسان با تجربه کند و از دورویی او را آزاد گرداند.
پیام: هجر و جدایی عاشق را پخته می کند
۴- رفت آن مسکین و سالی در سفر / در فراق دوست سوزید از شرر
قلمرو زبانی: مسکین: بیچاره / سوزید: سوخت (کاربرد کهن واژه)/ شرر: شعله / قلمرو ادبی: شرر: استعاره از دوری
بازگردانی: آن مرد بیچاره، سالی را در سفر گذراند و به خاطر دوری از دوستش از آتش عشق سوخت.
پیام: تأثیر عشق
۵- پخته شد آن سوخته؛ پس بازگشت / باز گرد خانه انباز گشت
قلمرو زبانی: انباز: شریک (واژه کهن)/ قلمرو ادبی: پخته شد: کنایه از اینکه با تجربه شد / سوخته: استعاره از مرد رنج کشیده
بازگردانی: آن مرد بی تجربه ورزیده و با تجربه شد و بازگشت و دوباره سراغ خانه دوستش را گرفت.
پیام: ترک بی تجربگی و خامی
۶- حلقه زد بر در به صد ترس و ادب / تا بنجهد بی ادب لفظی ز لب
قلمرو زبانی: بنجهد: برون نپرد (کاربرد تاریخی دستور) / قلمرو ادبی: صد: مجاز از بسیار / لب: مجاز از دهان / بر، در: جناس
بازگردانی: با صد ترس و ادبی در خانه را زد و مراقب بود که سخن ناشایستی نگوید.
پیام: مراقبت از دهان
۷- بانگ زد یارش که بر در کیست آن؟ / گفت بر در هم تویی ای دلستان (مولوی)
قلمرو زبانی: بانگ: فریاد / دلستان: دلبر، یار (معشوق آسمانی)/ قلمرو ادبی: بر، در: جناس / واژه آرایی: در
بازگردانی: دوستش فریاد زد که پشت در کیست؟ مرد گفت: خودت پشت دری ای یار.
پیام: فنای در یار
۲- چرا در عصر مغول و تیمور، تاریخ نویسی رواج پیدا کرد؟ توضیح دهید.
– به این دلیل که مغولان علاقۀ شدید به ثبت وقایع مربوط به پدران و اجدادشان داشتند.
۳- ویژگیهای زبانی ابیات فردوسی و حافظ را در مثالهای زیر با یکدیگر مقایسه کنید:
چنین گفت رستم به آواز سخت / که ای شاه شادان دل و نیک بخت
اگر جنگ خواهی و خون ریختن / بر این گونه سختی برآویختن
بگو تا سوار آورم زابلی / که باشند با خنجر کابلی
بر این رزمگه شان به جنگ آوریم / خود ایدر زمانی درنگ آوریم (فردوسی) / برآویختن: درگیر شدن / ایدر: اینجا
♣♣♣♣♣
کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد / یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار، / صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی، خیر تو در این باشد
هر کاو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز / نقشش به حرام ار خود، صورتگر چین باشد (حافظ)
واژگان عربی در شعر فردوسی نیست؛ ولی تعداد واژگان عربی در شعر حافظ زیادتر است. در شعر فردوسی «ایدر» دیده میشود که واژه کهن و از جمله ویژگیهای سبک خراسانی است. زبان فردوسی ساده تر است و آسان فهم تر. شعر فردوسی آرایه های کمتری دارد.
کالبدشکافی شعر حافظ
۱- کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد / یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
قلمرو زبانی: تر: تازه و شاداب / انگیزد: آماده کردن و سرودن / حزین: اندوهگین / قلمرو ادبی: قالب: چکامه / وزن: مفعول مفاعیلن// مفعول مفاعیلن / واژه آرایی: باشد / پرسش انکاری
بازگردانی: خاطر سخنور اگر اندوهگین باشد چگونه می تواند شعر شادی آور بگوید. اشاره ای به مقصودم کردم و همین بسنده است.
پیام: خاطر اندوهگین، شعر اندوه بار
۲- از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار، / صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
قلمرو زبانی: لعل: سنگ قیمتی / زنهار: امان / انگشتری زنهار: انگشتری که همچون امان نامه برای کسی فرستاده می شده است. / جهش ضمیر: صد ملک سلیمان در زیر نگین من باشد / قلمرو ادبی: صد: مجاز از فراوان / ملک: کشور / تلمیح به داستان سلیمان / نگین: مجاز از فرمان
بازگردانی: اگر از لب تو امان نامه دریافت کنم (بگذاری تو را ببوسم) انگار صد کشور سلیمان زیر فرمان من است.
پیام: آرزوی وصال
۳- غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل / شاید که چو وابینی، خیر تو در این باشد
قلمرو زبانی: طعن: سرزنش / حسود: حسادت کننده / چو: اگر / وابینی: با دقت ببینی / قلمرو ادبی: ای دل: استعاره
بازگردانی: ای دل، از سرزنش تنگ بینان غمناک نباش. شاید اگر با دقت بررسی کنی، متوجه شوی که خیر و صلاح تو در این است که سرزنشت کنند.
پیام: بی توجهی به سرزنش دیگران
۴- هر کاو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز / نقشش به حرام ار خود، صورتگر چین باشد
قلمرو زبانی: کلک: قلم / خیال انگیز: خیال آور / نقش: نقاشی / ار: اگر / صورتگر: نقاش / قلمرو ادبی: کلک: مجاز از شعر و شاعری / خام: استعاره از بی تجربه / نقش: مجاز از کارها و اعمال
بازگردانی: هر کسی که شعر خیال انگیز مرا درنیابد و درک نکند، اگر چه نقاش چینی است، زندگانی و کارهای خود را تباه کرده است.
پیام: مفاخره
۴- یک مورد از ویژگیهای فکری بیتهای زیر را بنویسید؛ سپس تشبیههای موجود را بیابید و نوع آنها را مشخص کنید.
آتش است آب دیده مظلوم / چون روان گشت، خشک و تر سوزد
تو چو شمعی از او هراسان باش/ کاوّل، آتش ز شمع سر سوزد (سیف فرغانی)
ویژگی فکری: پند و اندرز به فرمانرویان است که اگر به دیگران ستم کنی روزی ستم دیده به پا میخیزد و تو را سرنگون میکند./ آتش است آب دیده مظلوم: تشبیه فشرده / تو چو شمعی: تشبیه گسترده
بازگردانی: اشک انسان ستم دیده مانند آتش است. هنگامی که روان شود همه چیز را میسوزاند. ای فرمانروا، تو مانند شمعی؛ از اشک ستم دیده بترس؛ زیرا آتش نخست سر شمع را میسوزاند. (ستم ستمگر باعث نابودی او می شود.)
قلمرو ادبی: خشک، تر: تضاد / آتش است آب دیده مظلوم: تشبیه فشرده / تو چو شمعی: تشبیه گسترده / آب دیده خشک و تر را می سوزد: تناقض / آب: مجاز از اشک
۵- ویژگیهای فکری متن زیر را بنویسید.
بدان که شریعت، گفتِ انبیاست و طریقت، کردِ انبیاست و حقیقت، دیدِ انبیاست. سالک باید که اوّل از علم شریعت آنچه ما مالابُد است، بیاموزد و یاد گیرد و آنگاه از عمل طریقت، آنچه مالابُد است به جای آورد تا از انوار حقیقت به قدر سعی و کوشش وی روی نماید. (عزیزالدّین بن محمّد نَسَفی) / شریعت: راه دین / انبیا: پیامبران / طریقت: راه دین / کرد: رفتار / حقیقت: ذات دین / دید: دیده / سالک: رهرو / مالابد: لازم
ویژگی فکری: متنی عرفانی است که نویسنده در آن به بیان تفاوت شریعت، طریقت و حقیقت میپردازد. این عبارت در رده ادب تعلیمی جای می گیرد.
قلمرو ادبی: سجع / واژه آرایی یا تکرار
۶- پایههای آوایی را در بیت دوم شعر فردوسی (خودارزیابی۳) مشخّص نمایید.
خط عروضی: اَگَر جَنگ خاهی یُ خون ریختَن / بَرین گونِ سَختی بَراویختَن
پایههای آوایی | اَ گَر جَنـ | گ خا هی | یُ خون ریـ | خ تَن |
پایههای آوایی | بَ رین گو | نِ سَخ تی | بَ را ویـ | خ تَن |
نشانههای هجایی | U ـ ـ | U ـ ـ | U ـ ـ | U ـ |
وزن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن تن | ت تن |