خودارزیابی
۱- با خوانش درست ابیات، مرز پایه های آوایی یا ارکان آن را مشخّص کنید و هر پایه را در خانه خود قرار دهید:
الف) ای خوش منادی های تو در باغ شادی های تو / بر جای نان شادی خورد جانی که شد مهمان تو (مولوی)
ای خُش مُ نا | دی ها یِ تُ | در با غِ شا | دی ها ی تُ |
بَر جا یِ نان | شا دی خُ رد | جا نی کِ شُد | مه ما ن تُ |
بازگردانی: ای خوشا شنیدن آوای تو در کنار تو که باغ شادی است. کسی که مهمان تو شد به جای غذا شادی می خورد.
ب) دلم را داغ عشقی بر جبین نه / زبانم را بیانی آتشین ده (وحشی بافقی)
دِ لَم را دا | غِ عِش قی بَر | جَ بین نِه |
زَ با نَم را | بَ یا نی آ | تَ شین دِه |
قلمرو زبانی: جبین: پیشانی / را در «دلم را…»: اضافه گسسته؛ جبین دلم / نه: قرار بده؛ فعل امر از «نهادن» / را در «زبانم را»: حرف اضافه به معنای «به» / قلمرو ادبی: جبین دلم: اضافه استعاری، جانبخشی / داغ عشق: اضافه تشبیهی / داغ نهادن: نشان کردن؛ بندهها و بردهها را داغ مینهادند تا با آن نشان شناخته شوند./ زبان: مجاز از خود سخنور یا سخن / بیانی آتشین: کنایه از سخن گیرا و اثرگذار، حسآمیزی / نه، ده: جناس / دل، جبین، زبان: تناسب / مصراع اول: کنایه از اینکه مرا عاشق همیشگی و جاودانی خود کن. مرا بندهٔ همیشگی خود ساز / داغ: ایهام تناسب(۱- سوزان ۲- نشان)
بازگردانی: مرا عاشق همیشگی خود کن و زبانم را به برکت سوز و گداز عشق، گیرایی و جذابیت ارزانی بدار.
پ) اسیرش نخواهد رهایی ز بند / شکارش نجوید خلاص از کمند (سعدی)
ا سی رَش | نَ خا هَد | رَ ها یی | زِ بَند |
شِ کا رَش | نَ جو یَد | خَ لا صَز | کَ مَند |
بازگردانی: کسی که اسیر او شد نمی خواهد که از بند آزاد شود. کسی که شکار او شد نمی خواهد از کمند آزاد شود.
ت) عنکبوتی را به حکمت دام داد / صدر عالم را درو آرام داد (عطار)
عَن کَ بو تی | را بِ حِک مَت | دا م داد |
صَد رِ عا لَم | را دَ رو آ | را م داد |
بازگردانی: خداوند با دانشش به عنکبوت دام و تار داد و به همان عنکبوت فرمود تا آرام بخش پیامبرش شود.
ث) بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم (حافظ)
بِ یا تا گُل | بَ رَف شا نی | مُ می دَر سا | غَ رَن دا زیم |
فَ لَک را سَق | ف بِش کا فی | م طر حی نُوْ | دَ رَن دا زیم |
بازگردانی: بیا تا گل بریزیم و شراب را در پیاله سرازیر کنیم. بیا سقف آسمان را بشکافیم و نقشه تازه ای بریزیم.
۲- با خوانش درست بیت ها، رکن های آن را مشخّص کنید، سپس خانه هایی به تعداد آن، طرّاحی نموده، هر رکن را در خانه خود جای دهید.
الف) یا رب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده / چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده (صائب)
یا ر بز عر | فان م را پی | ما ن ای سر | شا ر ده |
چش م بی نا | جا ن آ گا | ه د ل بی | دا ر ده |
بازگردانی: ای خدا، به من جرعه ای از عرفان بچشان. چشمم را بینا و جانم را آگاه و دلم را بیدار کن.
ب) مکن پیش دیوار غیبت بسی / بود کز پسش گوش دارد کسی (سعدی)
م کن پی | ش دی وا | ر غی بت | ب سی |
ب ود کز | پ یش گو | ش دا رد | ک سی |
بازگردانی: حتا کنار دیوار هم رازت را نگو؛ زیرا شاید پشت دیوار کسی باشد و راز تو را بشنود.
پ) باران اشکم می دود وز ابرم آتش می جهد / با پختگان گو این سخن، سوزش نباشد خام را (سعدی)
با را ن اش | کم می د ود | وز اب ر ما | تش می ج هد |
با پخ ت گان | گو این س خن | سو زش ن با | شد خا م را |
بازگردانی: اشکم مانند باران فرومی ریزد؛ وجودم به خاطر عشق مانند رعد و برق می جوشد (وجودم آشفته و توفانی است.) اینها را به انسان های پخته بگو؛ زیرا انسان خام عشق را درنمی یابد.
ت) هر کسی را سیرتی بنهاده ام / هر کسی را اصطلاحی داده ام (مولوی)
هر ک سی را | سی ر تی بن | ها د ایم |
هر ک سی را | اص ط لا حی | دا د ایم |
بازگردانی: ما [خداوند] به هر کسی روشی برای زندگی کردن داده ایم. ما به هر کسی سخن و گفتاری داده ایم.
ث) مرا گه گه به دردی یاد می کن / که دردت مرهم جان می نماید (فخرالدّین عراقی)
م را گه گه | ب در دی یا | د می کن |
ک در دت مر | ه م جان می | ن ما ید |
بازگردانی: من را گاه گاهی به یاد آور؛ زیرا درد تو برای من مانند مرهم و پماد است.
۳- با توجّه به آهنگ بیت های داده شده، با ذوق خود، پایه های آوایی مناسب (غیر از واژه های بیت) را تولید کنید و آن را در خانه های خالی بنویسید.
الف) من که دارم در گدایی گنج سلطانی به دست / کی طمع در گردش گیتی دون پرور کنم (حافظ)
من ک دا رم | در گ دا یی | گن ج سل طا | نی ب دست |
کی ط مع در | گر د ش گی | تی ی دون پر | ور ک نم |
بازگردانی: من در عین گدایی گنج پادشاهی در اختیار دارم؛ برای همین هیچ گاه به این جهان فرومایه پرور طمع نمی ورزم.
ب) من امشب آمدستم وام بگزارم / حسابت را کنار جام بگذارم (اخوان ثالث)
م نم شب آ | م دس تم وا | م بگ زا رم |
ح سا بت را | ک نا ر جا | م بگ ذا رم |
بازگردانی: من امشب آمده ام تا وامی را که به تو دارم ادا کنم و با جام و شراب قرضم را به تو بدهم.
۴- پیامدهای حمله مغولان را بر زبان فارسی در قرن هفتم بررسی کنید.
به نوعی دچار سستی و نابسامانی گردید؛ چرا که بسیاری از دانشمندان و ادیبان کشته و یا متواری شدند و دیگر از دربارهای ادب دوست و خاندان های فرهنگ پرور خبری نبود؛ امّا در کنار این عوامل مخرب و منفی، در این دوره عوامل مثبتی نیز وجود داشت که رشد زبان و ادبیات و اعتبار ادیبان و اندیشمندان را موجب شد. با انتقال قدرت از خراسان به مرکز ایران، زبان و ادبیات فارسی در ناحیه عراق عجم گسترش یافت و در حوزه های ری، فارس، همدان و اطراف آنها آثار ارزشمندی پدید آمد و زمینه هایی برای تغییر سبک از خراسانی به عراقی ایجاد شد. در این زمان قالب های جدیدی نیز در شعر و نثر پدید آمد.