الدَّرسُ الثالِثُ: عَجائِبُ المَخلوقاتِ

و هیچ جنبنده ای در زمین نیست و نه هیچ پرنده ای که با بال‌هایش پرواز می کند، مگر آنکه آنها [نیز] گروه‌هایی مانند شما هستند.

مرغ مگس

در آفرینش خداوند بیندیشد و درباره آفریننده نیندیشید.

هر کس در آفرینش خدا بیندیشد، توانمندی خدا را می‌نگرد.

مرغ مگس:

این [مرغ] کوچکترین پرنده روی زمین است، طولش پنج سانتیمتر است،

به طرف بالا و پایین و راست و چپ و پیش و پس پرواز می‌کند، حرکت و ایستادن سریعش شگفتی را برمی‌انگیزد.

مرغ مگس طنّان نامیده شده؛ زیرا به دلیل سرعت حرکت بالهایش صدا ایجاد می‌کند،

اگر تلاش کنی بالهایش را ببینی نمی‌توانی، آیا می‌دانی چرا؟ چون در یک ثانیه تقریبا هشتاد بار بال می‌زند.

تمساح(سیاه‌سر):

روش شگفتی در پاکیزه کردن دندان‌هایش دارد. پس از اینکه غذایش را می‌خورد، کنار ساحل می‌آرمد،

گونه ای پرنده به اسم مرغ باران به او نزدیک می‌شود،

تمساح دهانش را می‌گشاید، و آن پرنده درونش (دهان) می‌رود، و شروع می‌کند به مانده‌های غذای دهانش نوک بزند،

و بعد از اینکه کارش به پایان می‌رسد، سالم بیرون می‌آید.

ماهی پرنده:

گونه ای ماهی هست که با حرکت دم قوی اش از آب [بیرون] می‌جهد.

و بالای سطح آب با باله‌های بزرگش که مانند دو بال عمل می‌کنند پرواز می‌کند.

آن کار را برای گریز از دشمنانش انجام می‌دهد. این ماهی چهل و پنج ثانیه پرواز می‌کند؛ سپس به سمت آب فرود می‌آید و درون آن می‌رود.

دارکوب:

پرنده ای است که با منقارش دست کم ده بار در ثانیه تنه درخت را نوک می‌زند،

به خاطر وجود دو اندام در سرش برای دفع ضربه‌ها، این سرعت به مغز کوچکش آسیب نمی‌رساند:

اولی (نخستین اندام) بافتی میان جمجمه و منقارش است و دومی زبان پرنده است که داخل جمجمه اش می‌پیچد.

سنجاب پرنده:

پوست ویژه ای مانند چتر دارد؛ هنگامی که از درختی به درخت دیگر می‌پرد آن را می‌گشاید،

و می‌تواند در یک پرش بیشتر از یکصد و پنجاه گام پرواز کند.

مار بیابانی:

در نیمه روز، هنگامی که ماسه‌ها پاهای کسی را که رویش راه می‌رود از شدت گرما می‌سوزاند،

این مار دم خود را در ماسه می‌نهد؛ سپس همچون عصا می‌ایستد. هر گاه پرنده ای روی آن بایستد آن را شکار می‌کند.

لغات درس سوم عربی یازدهم
لغات عجائب المخلوقات

ضَعْ فی الْفَراغِ کَلِمَهً مُناسِبَهً حَسَبَ نَصِّ الدَّرسِ. (در جای خالی واژه مناسب را با توجه به متن درس بگذار.)

۱- بِمَ یَطیرُ السِّنجابُ الطّائِرُ حینَ یَقفِزُ مِن شَجَرَهٍ إلی شَجَرَهٍ؟ لَهُ غِشاءٌ خاصٌّ کَالْمِظَلَّهِ یفَتحهُ حینَ یقفِزُ مِن شَجَرَهٍ إلَی شَجَرَهٍ أُخْرَی.

(سنجاب پرنده با چه چیزی هنگامی که از درختی به درختی می‌جهد پرواز می‌کند؟ – پوست خاصی مانند چتر دارد؛ هنگامی که از درختی به درخت دیگر می‌پرد آن را می‌گشاید،)

۲- أَیُّ طائِرٍ یُساعِدُ التِّمساحَ فی تَنظیفِ أَسنانِهِ؟ طائِرٍ بِاسْمِ الزَّقزاقِ یُساعِدُ التِّمساحَ فی تَنظیفِ أَسنانِهِ.

 (چه پرنده ای سیاه سر را در پاکیزه کردن دندانهایش یاری می‌رساند؟ – پرنده ای به نام مرغ باران به تمساح در پاکیزه کردن دندانهایش کمک می‌کند.)

۳- لِماذا سُمّیَ الطّائِرُ الطَّنّانُ بِهذَا الإِسْمِ؟ سُمِّیَ طَنّاناً؛ لِأنَّهُ یُحْدِثُ طَنیناً بِسَبَبِ سُرعَهِ حَرَکَهِ جَناحَیْهِ.

 (چرا مرغ مگس مرغ طنان نامیده شده است؟ – مرغ مگس نامیده شده؛ زیرا به دلیل سرعت حرکت بالهایش صدایی ایجاد می‌کند.)

۴- مَتی تَصیدُ حَیَّهُ الصَّحراءِ الطَّیْرَ؟ فی مُنتَصَفِ النَّهارِ وَ عِندَما تَحْرُقُ الرِّمالُ أَقْدامَ مَن یَسیرُ عَلَیها مِن شِدَّهِ الْحَرِّ.

(کی مار بیابان پرنده شکار می‌کند؟ – در وسط روز و هنگامی که ماسه‌ها پاهای کسی را که رویش راه می‌رود از شدت گرما می‌سوزاند.)

۵- کَم ثانیَهً یَطیرُ السَّمَکُ الطّائِرُ؟ یَطیرُ هٰذَا السَّمَکُ خَمساً وَ أَربَعینَ ثانیهً.  (چند ثانیه ماهی پرنده پرواز می‌کند؟ – این ماهی چهل و پنج ثانیه پرواز می‌کند؛.)

۶- ما هوَ أَصغَرُ طائِرٍ عَلَی الْأرضِ؟ – اَلطّائِرُ الطَّنّانُ هوَ أَصغَرُ طائِرٍ عَلَی الْأرضِ.

(کوچک ترین پرنده روی زمین چه پرنده ای است؟ – مرغ مگس کوچکترین پرنده روی زمین است.)

مهم ترین ادوات شرط عبارت اند از: «مَنْ، ما و إنْ» معمولاً این ادوات بر سر عبارتی می آیند که دو فعل دارد، فعل اوّل، فعل شرط و فعل دوم، جواب شرط نام دارد.

این ادوات در معنای فعل و جواب شرط تغییراتی را ایجاد می کنند؛ مثال: مَنْ  یُفَکِّرْ   قَبْلَ الْکَلامِ   یَسْلَمْ مِنَ الْخَطَأِ غالِباً.

                                                                       ادات شرط  فعل شرط     جواب شرط

                                        إن تَحتَرمُوا الْآخَرینَ، تَکـتَسـِبوا حُبَّهُم.

گاهی نیز جواب شرط به صورت جمله اسمیّه است؛ مثال: وَ مَنْ یَتَوَکل عَلَی اللهِ فَهوَ حَسْبُهُ (اَلطَّلاق: ۳)

                                                        ادات شرط   فعل شرط      جواب شرط

وقتی ادوات شرط بر سر جمله ای بیاید که فعل شرط و جواب آن ماضی باشد، می توانیم فعل شرط را مضارع التزامی و جواب آن را مضارع اِخباری ترجمه کنیم.

مَن فَکَّرَ قَبْلَ الْکَلامِ، قلَّ خَطَؤُهُ.= هر کس پیش از سخن­گفتن بیندیشد، خطایش کم می شود.

                                           = هر کس پیش از سخن­گفتن اندیشید، خطایش کم شد.

و هر گاه فعل شرط مضارع باشد، به صورت مضارع التزامی ترجمه می شود.

«مَنْ: هر کس» مثال: مَنْ یُحاوِلْ کَثیراً، یَصلْ إلی هَدَفِهِ. = هر کس بسیار تلاش کند، به هدفش می رسد.

«ما: هر چه» مثال: ما تَزْرَعْ فِی الدُّنیا، تَحْصُدْ فِی الْآخِرَهِ. = هر چه در دنیا بکاری، در آخرت درو می کنی.

ما فعَلْتَ مِنَ الْخَیراتِ، وَجَدْتَها ذَخیرَهً لِآخِرَتِکَ. = هر چه از کارهای نیک انجام بدهی، آنها را اندوخته ای برای آخرتت می یابی.

«إنْ: اگر» مثال: إنْ تَزْرَعْ خَیْراً، تَحْصُدْ سُروراً. = اگر نیکی بکاری، شادی درو می کنی.

إنْ صَبَرْتَ، حَصَلْتَ عَلَی النَّجاحِ فی حیاتِکَ. = اگر صبر کنی، در زندگی ات موفقیّت به دست می آوری.

«إذا: هر گاه، اگر»؛ نیز معنای شرط دارد؛ مثال: إذاَ اجْتَهَدْتَ، نَجَحْتَ. = هرگاه (اگر) تلاش کنی، موفّق می­شوی.۱- یَتَوَکَّلْ: توکّل کند ۲- حَسْب: بس، کافی

برگه آموزگاری و تدریس
تدریس خصوصی

اسلوب شرط

اسلوب شرط
ادوات شرط

انواع من

انواع من
انواع من

اختبَر نفْسَکَ: ترَجِمِ الْآیاتِ، ثمَ عَیّنْ أدَاهَ الشَّرطِ وَ فعِلَ الشَّرطِ، وَ جوابهُ. (خودت را بیازما: آیه‌ها را ترجمه کن؛ سپس ادات شرط، فعل شرط و پاسخش را مشخص کن.)

۱-﴿وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ﴾  // أدَاهَ الشَّرطِ: ما / فعِل الشَّرطِ: تُقَدِّمُوا / جواب الشَّرطِ: تَجِدُو

(هر چه را از نیکی برای خودتان پیش بفرستید، آن را نزد خدا می‌یابید.)

۲- ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ﴾ // أدَاهَ الشَّرطِ: إِنْ / فعِل الشَّرطِ: تَنْصُرُوا / جواب الشَّرطِ: یُثَبِّتْ

(اگر خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری می‌کند و گامهایتان را استوار می‌سازد.)

 3-﴿وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً﴾ // أدَاهَ الشَّرطِ: إِذا / فعِل الشَّرطِ: خاطَبَ / جواب الشَّرطِ: قالُوا

(و هرگاه نادانان به ایشان خطاب می‌کنند می‌گویند سلام [به نرمی پاسخ می‌دهند].)

۴- إنْ تَزرَعُوا الْعُدوان، تَحصدُوا الْخُسران. // أدَاهَ الشَّرطِ: إنْ / فعِل الشَّرطِ: تَزرَعُوا / جواب الشَّرطِ: تَحصدُوا

(اگر دشمنی بکارید، زیان درو می کنید.)

انواع «ما»

گونه های «ما»
انواع «ما»

حوارٌ (گفتگو)

اسماعیل إبراهیم
تَعالَ نَذهَب إلَی المَلعَبِ. = بیا به ورزشگاه برویم.لِمُشاهَدَهِ أیِّ مُباراهٍ؟ = برای دیدن کدام مسابقه؟
لِمُشاهَدَهِ مُباراهِ کُرَهِ القَدَمِ. = برای دیدن مسابقه فوتبال.بَینَ مَن هذِهِ المُباراهُ؟ = این مسابقه میان چه تیمهایی است؟
بَینَ فَریقِ الصَّداقَهِ وَ السَّعادَهِ. = میان تیم صداقت و سعادت.الفَریقانِ تَعادَلا قَبلَ أُسبوعَینِ. = دو هفته دو تیم پیش برابر کردند.
أتَذَکَّرُ ذلِکَ. = آن را به یاد می‌آورم.أیُّ الفَریقَینِ أقوَی؟ = کدام تیم نیرومندتر است؟
کِلاهُما قَویّانِ. عَلَینا بِالذَّهابِ إلَی المَلعَبِ قَبلَ أن یَمتَلِئَ مِنَ المُتُفُرِّجینَ. = هر دو تیم نیرومندند. باید پیش از این که از   تماشاچیان پر شود به ورزشگاه برویم.عَلَی عَینی. تَعالَ نَذهَب = چشم، بیا برویم.
فِی المَلعَبِ = در ورزشگاه.
اُنظُر؛ جاءَ أَحَدُ مُهاجِمی فَریقِ الصَّداقَهِ. سَیُسَجِّلُ هَدَفاً. = نگاه کن؛ یکی از مهاجمان تیم صداقت آمد. گلی را خواهد زد(ثبت خواهد کرد).هَوَ هَجَمَ عَلَی مَرمَی فَریقِ السَّعادَهِ. هَدَفٌ، هَدَفٌ! = او به دروازه تیم سعادت هجوم برد. گل؛ گل
لکِنَّ الحَکَمَ ما قَبِلَ الهَدَفَ؛ لِماذا؟ = اما داور گل را نپذیرفت؛ چرا؟رُبَّما بِسَبَبِ تَسَلُّلٍ. چه بسا به خاطر آف ساید باشد.
اُنظُر هَجمَهٌ قَویَّهٌ مِن جانِبِ لاعِبِ فَریقِ الصَّداقَهِ. = نگاه کن؛ هجوم نیرومندی از سوی بازیکن تیم صداقت.یُعجِبُنی جِدّاً حارِسُ مَرمَی فَریقِ السَّعادَهِ. = دروازه بان تیم سعادت مرا جدا شگفت زده می‌کند.  
مَن یَذهَبُ إلَی النِّهائیِّ؟ = چه کسی به نهایی می‌رود؟مَن یُسَجِّل هَدَفاً یَذهَب إلَی النِّهائیِّ. = هر کس گلی بزند، به نهایی می‌رود.
الحَکَمُ یَصفِرُ. = داور سوت می‌زند.لَقَد تَعادَلا مَرَّهً ثانیَهً بِلا هَدَفٍ. = بار دیگر بدون گل برابر شدند.

۱- اَلمُباراه: مسابقه ۲- تَعادَلَ: برابر شد ۳- أَتَذَکَّرُ: به یاد می آورم ۴- کِلا: هر دو ۵- أَنْ یَمتَلِئَ: که پر شود ۶- اَلمُتفَرِّج: تماشاچی ۷- سَیسُجَلُّ: ثبت خواهد کرد ۸-  اَلهَدَف: گُل ۹-  اَلمَرمَی: دروازه ۱۰-  اَلْحَکَم: داور ۱۱- اَلتَّسلُّل: آفساید ۱۲- یُعْجِبُنی: مرا در شگفت می آورَد، خوشم می آید (أَعْجَبَ، یُعْجِبُ) ۱۳- حارِسُ الْمَرمی.: دروازه بان

ادات استفهام / کلمه های پرسشی
پیمایش به بالا