الدَّرسُ السّابِعُ: لا تَقنَطوا

۱- اَلطَّباشیرُ مادَّهٌ بَیضاءُ أَوْ مُلَوَّنَهٌ یُکْتَبُ بِها عَلَی السَّبّورَهِ وَ مِثْلِها: (گچ ماده سپید یا رنگی است که با آن روی تخته و مانند آن نوشته می‌شود.)

۲- اَلْأَبکَمُ مَن لا یَستَطیعُ أَن یَتَکَلَّمَ، وَ مُؤَنَّثُهُ «بَکْماءُ» (لال کسی است که نمی‌تواند سخن بگوید و مؤنث آن «بکماء» است.)

۳- اَلْأَصَمُّ مَن لا یَستَطیعُ أَن یَری، وَ مُؤَنَّثُهُ «صَمّاءُ» × (لال کسی است که نمی‌تواند ببیند و مؤنث آن «صماء» است.)

۴- اِرتِفاعُ حَرارَهِ الْجِسْمِ مِن عَلائِمِ الْمَرَضِ: (بالا رفتن دمای بدن از نشانه‌های بیماری است.)

۵- شَمُّ الْقِطِّ أَقوی مِنْ شَمِّ الْکَلْبِ: × (بویایی گربه از بویایی سگ بنیروتر است.)

۱- کُنتُ أکتُبُ إجاباتی. (پاسخ‌هایم را می‌نوشتم.)                      7- یُکتَبُ مَثَلٌ عَلَی الجِدارِ. (مثلی روی دیوار نوشته می‌شود.)

۲- مَن یَکتُبْ یَنجَحْ. (هر کس بنویسد کامیاب می‌شود.)                 8- قَد کُتِبَ عَلَی اللَّوحِ. (بر تخته نوشته شده است.)

۳- لا تَکتُب عَلَی الشَّجَرِ. (روی درخت [چیزی] ننویس.)              9- اُکتُب بِخَطٍّ واضِحٍ. (با خط آشکار بنویس.)

۴- کانوا یَکتُبونَ رَسائِلَ. (نامه‌هایی می‌نوشتند.)                        10- سَأکتُبُ لَکَ الإجابَهَ. (پاسخی به تو خواهم نوشت.)

۵- لَم یَکتُب فیهِ شَیئاً. (در آن چیزی ننوشت/ ننوشته است.)            11- لَن أکتُبَ جُملَهً. (جمله ای نخواهم نوشت.)

۶- أخَذتُ کِتاباً رَأیتُهُ. (کتابی را گرفتم که دیده بودمش.)

۱- وَ لا تَیْأسوا مِن رَوْحِ اللهِ إنَّهُ لایَیْأس مِن رَوْحِ اللهِ إلَّا الْقَوْمُ الْکافِرونَ. یوسُف: ۸۷        اَلْجارَّ وَالْمَجرورَ

(از روح خدا ناامید نشوید. همانا از روح خدا ناامید نمی‌شود به جز گروه بی دینان.) / اَلْجارَّ وَالْمَجرورَ: مِن رَوْحِ

۲- لَیْسَ الَحْلیمُ مَنْ عَجَزَ فَهَجَمَ، وَ إذا قَدَرَ انْتَقَمَ، إنَّمَا الَحْلیمُ مَنْ إذا قَدَرَ عَفا، وَ کانَ الحلم غالباً عل کلّ أمره. اَلْإمامُ عَلیٌّ اِسْمَ الْفِعْلِ النّاقِصِ وَ خَبَرَهُ

(بردبار کسی نیست که هنگامی که ناتوان است یورش می‌برد و هنگامی که تواناست کین می‌ستاند. [بلکه] بردبار کسی است که چون تواناست درمی‌گذرد و بردباری بر هر کارش چیره است.) / اِسْمَ الْفِعْلِ النّاقِصِ: الَحْلیمُ، الحلم /  خَبَرَهُ: مَنْ، غالباً

۳- مَنْ أرادَ أنْ یَکونَ أقوَی النّاسِ، فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ. اَلْإمامُ الْکاظِمُ اِسْمَ التَّفضیلِ

(هر کس بخواهد که نیرومندترین مردم باشد، باید کارش را به خدا واگذارد.) / اِسْمَ التَّفضیلِ: أقوَی

۴- الْأعظم البَلاءِ انْقِطاعُ الرجاء. الَمُبتدَأ وَ الَخَبَرَ

(بزرگترین گرفتاری ناامیدی است.) / الَمُبتدَأ: الْأعظم / الَخَبَرَ: انْقِطاعُ

۵- مَنْ تَوکَّلَ عَلَی اللهِ ذَلَّتْ لَه الصعاب. نَوعَ الْفِعلِ وَ صیغَتَهُ

(هر کس کارش را به خدا واگذارد، سختی‌ها برای وی خوار می‌گردد.) / نَوعَ الْفِعلِ وَ صیغَتَهُ: تَوکَّلَ: ماضی؛ مفرد مذکر غائب / ذَلَّتْ: ماضی؛ مفرد مؤنث غائب

سعید جعفری

۱- أُریدُ أَنْ أَکْتُبَ تَرجَمَهَ النَّصِّ مُستَعیناً بِالْمُعْجَمِ. (می‌خواهم ترجمه متن را با کمک واژنامه بنویسم.)

۲- نَصَحَ الْأسُتاذُ طُلّابَهُ لِیَکْتُبوا بِخَطٍّ واضِحٍ. (استاد از دانشجویان درخواست که با خط خوانا بنویسند.)

۳- لَنْ أَکْتُبَ شَیْئاً عَلَی الْآثارِ التّاریخیَّهِ. (چیزی روی آثار تاریخی نخواهم نوشت.)

۴- سَأَکْتُبُ ذِکْرَیاتِ السَّفْرَهِ الْعِلْمیَّهِ. (خاطرات سفر علمی را خواهم نوشت.)

۵- کانَ زُمَلائی یَکْتُبونَ رَسائِلَ. (همکارانم نامه‌هایی را می‌نوشتند.)

۱- أَلا، لَیْسَ الظُّلْمُ باقیاً. (هان، ستم ماندگار نیست.) / اِسْمَ الْفِعْلِ النّاقِصِ: الظُّلْمُ / خبر الْفِعْلِ النّاقِصِ: باقیاً

۲- یُصْبِحُ الْجَوُّ حارّاً غَداً. (فردا هوا گرم می‌شود.) / اِسْمَ الْفِعْلِ النّاقِصِ: الْجَوُّ / خبر الْفِعْلِ النّاقِصِ: حارّاً

۳- کانَ الْجُنودُ واقِفینَ لِلْحِراسَهِ. (سربازان برای نگهبانی ایستاده بودند.) / اِسْمَ الْفِعْلِ النّاقِصِ: الْجُنودُ / خبر الْفِعْلِ النّاقِصِ: واقِفینَ

۴- صارَ الطّالِبُ عالِماً بَعْدَ تَخَرُّجِهِ مِنَ الْجامِعَهِ. (دانش آموز پس از دانش آموختگی اش از دانشگاه دانا گشت.) / اِسْمَ الْفِعْلِ النّاقِصِ: الطّالِبُ / خبر الْفِعْلِ النّاقِصِ: عالِماً

۱- ﴿ قالَ رَبِّ إنِّی أعوذُ بِکَ أن أسألَکَ ما لَیسَ لی بِهِ عِلمٌ  گفت پروردگارا من به تو …

الف) ‌‌پناه بردم که از تو چیزی بپرسم که به آن علم ندارم.۵

ب) پناه می‌برم که از تو چیزی بخواهم که به آن دانشی ندارم.

اَلاسمَ النَّکِرَه وَ الفِعلَ النّاقِصَ: عِلمٌ / لَیسَ

۲- ﴿ … وَ اسألُوا اللهَ مِن فَضلِهِ إنَّ اللهَ کانَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیماً﴾

الف) و از خدا بخشش او را بخواهید؛ زیرا خدا به هر چیزی داناست.

ب) و از فضل خدا سؤال کردند؛ قطعاً خدا به همه چیزها آگاه بود. ۵

اَلاسمَ النَّکِرَه وَ الفِعلَ النّاقِصَ: شَیءٍ، عَلیماً / کانَ

۳- ﴿ … یَومَ یَنظُرُ المَرءُ ما قَدَّمَت یَداهُ وَ یَقولُ الکافِرُ یا لَیتَنی کُنتُ تُراباً   – روزی که ……

الف)… آدمی آنچه را با دستانش پیش فرستاده است می‌نگرد و کافر می‌گوید: کاش من خاک بودم.

ب)… مرد آنچه را با دستش تقدیم کرده است می‌نگرد و کافر می‌گوید: من همانند خاک شدم. ۵

الفعل المضارع و الفعل النّاقص: یَنظُرُ، یَقولُ / کُنتُ

۴- کانَ الأطفالُ یَلعَبونَ بالکُرَهِ عَلَی الشّاطِئِ وَ بَعدَ اللَّعِبِ صاروا نَشیطینَ.

الف) کودکان در کنار ساحل با توپ بازی می‌کردند و پس از بازی با نشاط شدند.

ب) بچّه‌ها در کنار ساحل توپ بازی کردند و بعد از بازی پرنشاط، خوشحال هستند. ۵

المجرور بحرف الجَرّ و المضاف إلیه: الکُرَهِ، الشّاطِئِ / اللَّعِبِ

۵- کُنتُ ساکِتاً وَ ما قُلتُ کَلِمَهً، ِلأنّی کُنتُ لا أعرِفُ شَیئاً عَنِ المَوضوعِ.

الف) ساکت شدم و کلمه ای نمی‌گویم؛ برای این که چیزی از موضوع نمی‌دانم. ۵

ب) ساکت بودم و کلمه ای نگفتم؛ زیرا چیزی درباره موضوع نمی‌دانستم.

المفعول و الجارّ و المجرور: کَلِمَهً / عَنِ المَوضوعِ

۱- یَسْتَعْمِلُهُ رُکّابُ الطّائِراتِ وَ السَّیّاراتِ لِسَلامَتِهِم.        حِزامُ الأَمانِ(کمربند ایمنی)   اَلْمَرمی(دروازه)□             اَلْجَوز(گردو)□

(سواران هواپیماها و خودروها برای سلامتشان آن را به کار می‌برند.)

۲- مَنْ یَرْسُمُ بِالْقَلَمِ أَشکالاً، أَوْ صُوَراً، أَوْ خُطوطاً.              اَلرَّسْمُ (نقاشی)□             اَلرَّسّامُ (نقاش)               اَلرُّسومُ (نقاشی‌ها)□

(کسی که با قلم شکلها، عکس‌ها یا خطهایی می‌کشد.)

۳- حالَهٌ مَرَضیَّهٌ تَرْتَفِعُ فیها حَرارَهُ الْجِسْمِ.                        اَلْحَرْبُ (جنگ)□            اَلْحَفْلَهُ (جشن)□               اَلْحُمّی (تب)

(حالت بیماری که در آن دمای تن بالا می‌رود.)

۴- مَنْ یشْتغِلُ فی مِهْنهٍ أوْ صِناعَهٍ.                                 الَعْامِلُ (کارگر)            اَلْمَعْمَلُ (کارگاه)□             اَلْعَمیلُ(مزدور) □

(کسی که در پیشه یا صنعتی کار می‌کند)

۵- اَلْیَدانِ وَ الْقَدَمانِ وَ الرَّأسُ.                                 اَلَأعاجیبُ(شگفت‌انگیزها) □    اَلَأطْرافُ(دست و پا و سر)  ■ اَلْجِذْعُ (تنه)□

(دو دست، دو پا و سر)

برگه آموزگاری و تدریس
سعید جعفری

اُکْتُبْ آیاتٍ أَوْ أَحادیثَ أَوْ أَبیاتاً أَوْ أَمثالاً أَوْ حِکَماً حَوْلَ أَهَمّیَّهِ الرَّجاءِ فِی الْحَیاهِ.

(آیه‌ها، حدیث‌ها، بیتها، مثلها یا سخن درستی را پیرامون ارزش امید در زندگانی بنویس)

(مهتاب دختری است که بدون دست زاده شده است؛ اما هرگز ناامید نشد و کوشید در زندگی کامیاب شود و بر مشکلاتش چیره گردد و وقت خود را با نوشتن، شنا و ورزش بگذراند. مهتاب در هفده‌سالگی دو کتاب نوشت و از دانشگاه شیراز در رشته زیست‌شناسی دانش آموخته شد. او نشان‌های گوناگونی در شنا به دست آورد؛ همچنین در مسابقات جهانی پاراتکواندو در ترکیه در سال ۲۰۲۱ موفق به کسب نشان شد. مهتاب باور دارد که توانخواه نیست و می‌گوید: «من فقط همسان دیگران نیستم.». و این همان رمز اصلی است که در کامیابی‌هایش به او یاری رساند.)

۱- نسَتوَدِعُ: می سپاریم ۲- نَلتَقی: دیدار می کنیم ۳- نَتمَنیَّ: آرزو می کنیم

انواع فعل در عربی
پی دی اف درس۷ عربی پایه یازدهم انسانی
صرف فعل « کان»
صرف فعل «صار»
فعلهای ناقصه در زبان عربی
افعال ناقصه
Follow by Email
YouTube
LinkedIn
LinkedIn
Share
Instagram
Telegram
پیمایش به بالا