حوارٌ (گفتگو.)
(مَعَ مَسؤولِ استِقبالِ الفُندُقِ) (با مسئول پذیرش مهمانسرا.)
السّائحُ (گردشگر.) | مَسؤولِ الِاستِقبالِ (مسئول پذیرش.) |
رَجاءً أعطِنی مِفتاحَ غُرفَتی. (خواهشمندم کلید اتاقم را به من بده.) | ما هُوَ رَقَمُ غُرفَتکَ؟ (شماره اتاقت چیست؟) |
مِئَتانِ وَ عِشرینَ. (دویست و بیست.) | تَفَضَّل. (بفرما.) |
عَفواً، لَیسَ هذا مِفتاحَ غُرفَتی. (ببخشید؛ این کلید اتاق من نیست.) | أعتذِرُ مِنکَ؛ أعطَیتُکَ ثَلاثَمئَهٍ وَ ثلاثینَ. (از تو پوزش میخواهم؛ سیصد و سی را به تو دادم.) |
لا بَأسَ یا حَبیبی. ما هِی ساعَهُ دَوامِکَ؟ (دوستم! اشکالی ندارد. ساعت کاری تو چیست؟) | مِنَ السّادِسَهِ صَباحاً إلَی الثّانیهِ بَعدَ الظُّهرِ؛ ثُمَّ یأتی زمیلی بَعدی. (از ساعت ۶ بامداد تا ۲ بعد از ظهر. سپس همکارم پس از من میآید.) |
مَتَی مَواعِدُ الفَطورِ وَ الغَداءِ وَ العَشاءِ؟ (وقت ناشتایی، نهار و شام کی است؟) | الفَطورُ مِنَ السّابِعَهِ وَ النِّصفِ حَتَّی التّاسِعَهِ إلاّ رُبعاً؛ الغَداءُ مِنَ الثّانیهَ عَشرَهَ حَتَّی الثّانیهِ وَ الرُّبعِ؛ العَشاءُ مِنَ السّابِعَهِ حَتَّی التّاسِعَهِ إلاّ رُبعاً. (ناشتایی پس از ساعت ۵/۷ تا ساعت۴۵/۸؛ نهار از ساعت ۱۲ تا ۱۵/۲ ؛ شام از ساعت ۷ تا ساعت ۴۵/۸٫) |
ما هُوَ طَعامُ الفَطورِ؟ (برای ناشتایی چه داریم؟) | شای وَ خُبزٌ وَ جُبنَهٌ وَ زُبدَهٌ وَ حَلیبٌ وَ مُرَبَّی المِشمِشِ. (چای، نان، پنیر، کره شیر و مربای زردآلو.) |
ما هُوَ طَعامُ الغَداءِ؟ (برای نهار چه داریم؟) | رُزٌّ مَعَ دَجاجٍ. (چلومرغ.) |
ما هُوَ طَعامُ العَشاءِ؟ (برای شام چه داریم؟) | رُزٌّ مَعَ مَرَقِ باذِنجانٍ. (چلوخورشت بادمجان.) |
أشکُرُکَ. (سپاسگزارم از شما.) | لا شُکرَ عَلَی الواجِبِ. (وظیفه است.) [هیچ سپاسگزاری برای کار واجب نیاز نیست] |
۱- مَسْؤولُ الِاسْتِقبالِ: مسئول پذیرش ۲– دَوام: ساعت کار ۳- مَواعِد: وقتها ۴- حتّی: تا ۵- جُبْنَه: پنیر ۶- زُبْدَه: کَره ۷- مُرَبَّی المِشمِشِ: مربای زردآلو ۸- دَجاج: مرغ ۹- مَرَق: خورشت
التَّمارین
اَلتَّمْرینُ الأوَّلُ: أی کلمهٍ مِن کلماتِ المُعجَمِ، تُناسِبُ التَّوضیحاتِ التّالیهَ؟ (چه واژهای از واژگان لغتنامه با گزارشهای زیر سازگار است.)
۱- مکانٌ عَلَی ساحِلِ البَحرِ تُشاهَدُ السُّفُنُ إلَی جَنبِها. (جایی، کنار دریا که کشتیها در پهلویش دیده میشود.) / المیناء
۲- حُفرَهٌ عمیقَهٌ یُستَخرَجُ الماءُ أوِ النِّفطُ مِنها. (حفره ژرفی که از آن آب یا نفت بیرون آورده میشود.) / البئر
۳- مادَّهٌ کَالبِنزینِ وَ النِّفطِ وَ الغازِ. (مادهای مانند بنزین، نفت و گاز.) / الوَقود
۴- الإستِعمالُ وَ الاِستفادهُ. (استفاده و بهره بردن.) / الاستهلاک
۵- الحِفاظُ عَلَی الأشیاءِ. (نگهداری از اشیا.) / الصیانه
۱- سُفُن: کشتی» مفرد: سَفینَه»
اَلتَّمْرینُ الثانی: ضَع فی الفَراغِ کَلِمَهً مُناسِبَهً مِنَ الکلماتِ التّالیهِ. «کَلِمتانِ زائِدَتانِ» (در جای خالی واژه مناسب از واژگان زیر بگذار.)
الاِستِهلاک / سَمادٌ / سائلٌ / تَنقُلُ / تَستَغرِقُ / سُفُنٌ / المَحَطَّهِ
۱- وَقَفَتِ الحافِلَهُ فی المَحَطَّهِ حَتَّی یذهَبَ المُسافِرونَ إلَی دَوراتِ المیاهِ. (اتوبوس در ایستگاه ایستاد تا راهیان به سرویسهای بهداشتی بروند.)
۲- کَم ساعَهً تَستَغرِقُ السَّفرهُ مِن مَکَّهَ إلَی المدینَهِ المُنَوَّرَهِ؟ (سفر از مکه تا مدینه نورانی چند ساعت طول میکشد.)
۳- السّیارَهُ تَنقُلُ أخشاباً مِنَ الغابَهِ إلَی مَصنَعِ الوَرَقِ. (خودرو، چوبها را از جنگل تا کارخانه کاغذ[سازی] میبرد.)
۴- صُنِعَ جِهازٌ لِتَقلیلِ الاِستِهلاک الکَهرَباءِ فی الحاسوبِ. (دستگاهی برای کمکرد مصرف برق رایانه ساخته شد.)
۵- النِّفطُ سائلٌ أسوَدُ تُصنَعُ أشیاءُ کثیرهٌ مِنهُ. (نفت، مایعی سیاه رنگ است که از آن چیزهای بسیاری ساخته میشود.)
اَلتَّمْرینُ الثالث: ضَع فی الفَراغِ فعلاً مُناسِبَاً. (در جای خالی فعل مناسب بگذار.)
۱- اللَّوحاتُ التَّحذیریهُ … المُواطنینَ مِن حَفرِ الأرضِ. یحَذَّرُ۵ تُحَذِّرُ■
(تابلوهای هشدار به شهروندان از کندن زمین هشدار میدهد.)
۲- … صَدیقی صورَهً خَلّابَهً عَلَی جِدارِ المَدرَسَهِ. یَرسُمُ■ یَرسَمُ۵
(دوستم نقاشی دلربایی روی دیوار دبیرستان میکشد.)
۳- … صَوتٌ قوی مِن بعیدٍ، فَخافَ الجمیعُ. سَمِعَ۵ سُمِعَ■
(آوای قویای از دور شنیده شد؛ در نتیجه همه ترسیدند.)
۴- … النِّفطُ عَبرَ النّاقِلاتِ إلَی المَصافی. یَنقُلُ۵ یَنقَلُ■
(نفت با نفت کشها به پالایشگاه برده میشود.)
۵- … الطّبّاخُ طَعاماً طَییاً فی المَطعَمِ. یطبُخُ■ یطبَخُ۵
(آشپز در آشپزخانه خوراک خوبی میپزد.)
۶- … حَلَویاتٌ لذیذهٌ فی مدینهِ یزد. تُصنَعُ■ یَصنَعُ۵
(شیرینیهای خوشمزهای در شهر یزد ساخته میشود.)
اَلتَّمْرینُ الرابع: اُکتُب مفردَ الأسماءِ التّالیهِ، مُستَعیناً بِمُعجَمِ الدّرسِ. (مفرد نامهای زیر را با استفاده از واژه نامه درس بنویس.)
آبار: بئر (چاه) مَوانِئ: میناء (بندر) أدویه: دواء (دارو) دُوَل: دوله (دولت)
صُخور: صخره (خرسنگ) سُفُن: سفینه (کشتی) خُطوط: خط (خط) أنابیب: أنبوب (لوله)
مَصافی: مصفی (پالایشگاه) مَوادّ: ماده (ماده) مَواعِد: موعد (وقت) بُلدان: (کشورها) بلد (شهر)
اَلتَّمْرینُ الخامس: عَین الکلمهَ الّتی لا تُناسِبُ الکلماتِ الأُخرَی فی المَعنَی مَعَ بیانِ السَّبَبِ. (به همراه بازگفت دلیل، واژهای را که با واژگان دیگر در معنا هماهنگ نیست شناسایی کن.)
۱- وَقود(سوخت)۵ غاز(گاز)۵ نِفط(نفت)۵ حَرب(جنگ) ■
۲- ناقِلَه(نفت کش)۵ ثامِنَه(هشتم) ■ طائرَه (هواپیما)۵ حافِلَه (اتوبوس)۵
۳- سَماد (کود) ■ مَحَطَّه (ایستگاه)۵ ساحَه (میدان)۵ مَطار (فرودگاه)۵
۴- زُبدَه (کره)۵ جُبنَه (پنیر)۵ تَقاعُد (بازنشستگی) ■ حَلیب (شیر)۵
۵- دَجاجَه (مرغ)۵ حَمامَه (کبوتر)۵ بومَه (جغد)۵ نَفَقَه (هزینه) ■
۶- أحمَر (سرخ)۵ أحسَن (بهتر) ■ أزرَق (آبی)۵ أصفَر (زرد)۵
۷- مَوانِئ (بندرها)۵ أُنبوب (لوله) ■ بُلْدان (کشورها)۵ مُدُن (شهرها)۵
۸- صُخور (صخره ها)۵ کُهوف (غارها) ۵ إنذار (هشدار) ■ آبار (چاه ها)۵
اَلْبَحثُ الْعِلمی(پژوهش علمی)
اُکْتُبْ آیهً أَوْ حَدیثاً أَو شِعراً أَو کَلاماً جَمیلاً مُرتَبِطاً بِمَفهومِ الدَّرسِ. (آیه، حدیث، شعر یا سخنی زیبا در ارتباط با مفهوم درس بنویس.)
(لِلْإشارَهِ إلَی النِّعَمِ الْإلهیهِ) (برای نمونش به نعمتهای ایزدی.)
مَنجَمُ الفَحْمِ فی مُحافَظَهِ کرمان (معدن زغال سنگ در استان کرمان.)
۱- مَنجَمُ الفَحْم: معدن زغال سنگ