الف) خط

تاریخ ادب پارسی به سخنی سرگذشت زبان و خط پارسی هم هست؛ بنابراین بد نیست بدانیم که خط (دبیره) پارسی از چه زمانی پیدا شد و چگونه رو به کمال و رسایی نهاد و شایستگی آن را یافت که آثار برجستهای را در دامان خود بپروراند و به ادب گیتی پیشکش دارد.
میدانیم که بشر در آغاز نوشتن نمیدانست و مقصود خود را تنها با گفتار- آن هم به اندازه برآوردن نیازهای روزانه – بازگو میکرد. تاریخ پیدایش خط به درستی روشن نیست. این اندازه هویداست که نخستین نوشتارهای انسان، بسیار ساده و ابتدایی بوده است؛ به این معنی که تصویر چیزها را میکشیدند و بدین شیوه، مقصود خود را به دیگران میفهماندند. به این نوع خط «تصویرنگاشت» میگویند که هنوز هم در میان برخی از تیرهها نشانههایی از آن بر جای است.
تصویرنگاشت کمکم فرگشت یافت و پس از گذشتن از مرحله نشانه نویسی (معنی نگاری) به زینه (مرحله) الفبایی گام نهاد. الفبا برای نخستین بار در میان فنیقیها، مردمی که حدود ۳ هزار سال پیش از زایش مسیح در سرزمین فنیقی، لبنان کنونی و پیرامون آن، به سر میبردند، رواج یافت و از آنجا به دیگر سرزمینها راه کشید.
ایرانیان چند صد سال پیش از زایش مسیح یعنی در دوره پادشاهی مادها، نویسههای میخی بابلی را برگرفتند و مانند فنیقیها، از آن الفبایی خودبسنده ساختند.
دبیره میخی
الفبایی را که ایرانیان در روزگار باستان به کار میبردند، دبیره میخی نام نهادهاند. این نامگذاری از آن روی بود که برای نوشتن آن از میلههای آهنی کوچک یا چوبی همانند میخ بهره میبردند و خطهایی که با آن بر لوحههای گلی نقش میزدند، بهسان میخ بود. این خط که میتوان آن را خط هجایی نامید، دارای ۳۶ نویسه (هجا) بود و از چپ به راست نوشته میشد. همه سنگنوشتههای بازمانده از دوره هخامنشی به همین دبیره است.

خط اوستایی یا دین دبیره
موبدان زرتشتی، خط اوستایی (دین دبیره) را در اواخر دوره ساسانی پدید آوردند. دین دبیره، یکی از رساترین و آسانترین الفباهای گیتی است. فراگیری، خواندن و نوشتنش بسیار ساده است و برای ضبط دقیق متن، بسیار درخورنده. موبدان از این دبیره (خط) برای نوشتن متنهای دینی مربوط به آیین بهدینان، به ویژه کتاب اوستا بهره میبردند.
اوستا، کتاب دینی زرتشتیان است که اصل آن، هنگام تاخت و تاز اسکندر به ایران از میان رفت و اوستای موجود در دورههای پسین گردآوری و آراسته گشت. اوستای در دست از پنج کتاب به نامهای یسنا، یشتها، ویسپرد، وندیداد و خرده اوستا پدید میآید که همگی دارای نیایش اهورامزدا، خدای بزرگ و بیهمتا، ایزدان و فرشتگان، ستایش پاکی و نیکی و راستکرداری، نکوهش دیوان و اهریمنان و همچنین دستورها و فرمانها و باژهای دینی است. در بخشهایی از آن – به ویژه یشتها- خبرهای تاریخی و برخی داستانها و روایتها نیز آمده است.
دبیره اوستایی از راست به چپ نوشته میشود و بیش از ۴۴ نویسه دارد؛ حدود ۱۴ واکه و ۳۴ همخوان. برخی از اوستاشناسان، نویسههای آن را تا ۶۰ یاد کرده اند. در این خط، نویسه ها به یکدیگر نمیچسبند و جداجدا میآیند؛ در پایان هر واژه نقطه و در پایان هر بند، سه نقطه به نشانه پایان نهاده می شود؛ ازین رو خوانندگان در خواندن و نوشتن آن دچار هیچ لغزش و گرهی نمیشوند.



خط پهلوی
دبیرهای را که ایرانیان در روزگار اشکانی و ساسانی به کار میبردند و تا چند سده پس از اسلام هم در گوشه و کنار استانهای خاوری ایران برای نوشتن آثار مربوط به آیینهای پیش از اسلام به کار میرفته است، «خط پهلوی» مینامند. واژه پهلوی اصلا از واژه «پَرثوَ» گرفته شده که اسم قوم اشکانی است. این خط که بخش عمده ادب پارسی میانه با آن نوشته شده، دارای ریشه آرامی (یکی از خطهای سامی) است؛ کمابیش ۲۲ نویسه (هجا) دارد و مانند اوستایی از راست به چپ نوشته میشود.





ب) زبان
زبان ایران پیش از اسلام را – که مادر و ریشه زبان امروز ایران است – پارسی مینامند. این زبان از شاخه زبانهای هندواروپایی است و با بیشتر زبانهای شهرآیین جهان از جمله انگلیسی، فرانسوی و آلمانی خویشاوند است. زبان پارسی از آغاز تا امروز سه زینه (مرحله) جداگانه را پشت سر گذاشته است و به عبارت دیگر به سه دوره جداگانه بخش میشود.
۱) پارسی باستان: که در دوره هخامنشی رایج بود و فرمانها، نامههای شاهان به آن زبان نوشته میشده است.
۲) پارسی میانه (پهلوی): زبانهای ایرانی میانه به دو گروه بزرگ خاوری و باختری و هر کدام از این دو گروه خود به دو شاخه شمالی و جنوبی بخش میشوند: شاخه شمالی از گروه باختری را «پهلوانی» (پارتی) و شاخه جنوبی از گروه باختری را «پارسی میانه» میگویند.
از شاخههای شمالی یا پهلوانیک (پارتی) آثار بسیاری در دست نیست؛ امّا از شاخه جنوبی پارسی میانه نگاشتهها و نوشتههای بسیاری هست که برخی از آنها در سدههای نخستین پس از اسلام نوشته شده اند. پژوهشهایی که برخی از زبانپژوهان در زمینه نوشتههای مانوی به دست آمده از شهر تورفان ترکستان (واقع در ناحیه سین کیان چین) انجام دادهاند، می نمایاند که به این زبان، شعر نیز سروده شده است.
۳) پارسی نو: پس از رسیدن اسلام به ایران، زبان پارسی دگردیسی تازهای را پشت سر گذاشت و با بهرهگیری از دبیرهای (خط) نو به مرحله نوینی گام نهاد که به آن پارسی نو (دری) میگویند.
پیوستگی دوره ساسانی با روزگار اسلامی
نوشتارهای پارسی میانه که از روزگار ساسانیان به دست ما رسیده، تنها بخشی از ادبی است که در آن زمان وجود داشته است. آثار فراوان دیگری به پارسی وجود داشته که نویسندگان اسلامی از آنها نام برده اند. برخی از آنها را نیز به زبان تازی برگردانده بودند. از آن میان میتوان به ارزندهترین این نوشتهها یعنی کتاب «خداینامه» نمونش کرد که در اواخر عهد ساسانی پدید آمد و در نخستین سدهای اسلامی چند بار به زبان تازی برگردانده شد.
از ترجمههای خداینامهها (سیرالملوک)، شاهنامههای گونهگونی پرداخته گشت که یکی از آنها شاهنامه درگسسته ابومنصور عبدالرزاق توسی، یکی از سرچشمههای شاهنامه فردوسی است.
در حقیقت خداینامهها، سرمشقی برای تاریخنویسی در دورههای پسین شدند و بیشتر تاریخنگاران بخشهایی از آن را در کتابهای خود گنجاندند.
همچنین در کتابهای اخلاقی – آموزشی پارسی مانند قابوسنامه، بحر الفواید، نصیحت الملوک، اخلاق ناصری (که در آینده از برخی از آنها سخن خواهیم گفت) از اندرزنامهها و پندنامههای ساسانی کم و بیش بهره برده شده است.
در زمینه ادب داستانی افزون بر روایتهای پهلوی و تاریخی که در یشتها و متن خداینامهها و سرگذشتنامهها آمده است، وجود کتابهایی همچون هزار افسان – که سرچشمه کتاب هزار و یک شب است – یا داستانهای مربوط به خسرو و شیرین، هفت پیکر و ویس و رامین – که به دورههای پیش از اسلام بازمیگردد – گذشته ادبی پرباری را نشان میدهند.
آشنایی با این سرچشمهها و بنیانهای نژاده و کهن بر آگاهی ما از چیستی تاریخی و پیوستگی فرهنگی مان میافزاید و در نتیجه بر ما آشکار می دارد که چه سهمی در شکلگیری تاریخ و شهرمندی این جهان داشتهایم و بدین سان احساس خرسندی را که آدمی در روبارویی با دشواریهای زندگی، سخت بدان نیازمند است، در درون ما بیدار میسازد.
برگفته از کتاب ادبیات ایران و جهان؛ سال دوم آموزش متوسطه