اَلتَّمرینُ الخامِسُ: ضَع خَطّاً تَحتَ المُفرَدِ مَعَ جَمعِهِ. (زیر مفرد و جمعش خطی بکش.)
۱- أُعجوبَه، عَجائِب(شگفت آور؛ أعاجیب/شگفت؛ م عجیب) 13. لِباس، ألبِسَه (جامه/ جامهها)
۲- عاصِمَه، عَواصِم (پایتخت/ پایتختها) 14. عَظم، عِظام (استخوان/ استخوانها)
۳- شَجَرَه، شَجَرات (درخت/ درختها) 15. طَریق، طُرُق (راه/ راهها)
۴- ظاهِرَه، مَظاهِر (پدیده؛ ج ظواهر/ نمادها؛ م مظهر) 16. قَناه، قَنَوات (شبکه/ شبکهها)
۵- فَریسَه، فَرائِس (شکار/ شکارها) 17. دُعاء، أدعیه (دعا/ دعاها)
۶- صَفحَه، صُحُف (صفحه؛ ج صفحات/ روزنامهها؛ م صحیفه) 18. قَدَم، أقدام (گام/ گامها)
۷- بَرنامَج، بَرامِج (برنامه/ برنامهها) 19. شَهر، شُهور (ماه/ ماهها)
۸- حَفلَه، مَحافِل (جشن؛ ج حفلات/ انجمنها؛ م محفل) 20. أکبَر، کِبار (بزرگتر؛ ج أکابر/ بزرگان؛ م کبیر)
۹- خَبیر، خُبَراء (کارشناس/ کارشناسها) 21. فَم، أفواه (دهان/ دهانها)
۱۰- عَجوز، عَجائِز (پیر/ پیران) 22. طعام، مطاعم (خوراک؛ ج أطعمه / غذاخوریها؛ م مطعم)
۱۱- تِمثال، أمثال (تندیس؛ ج تماثیل/ مثلها؛ م مثل) 23. عِلم، أعمال (دانش؛ ج علوم/ کردارها؛ م عَمَل)
۱۲- میزان، أوزان (ترازو؛ موازین/ وزنها؛ م وزن) 24. حیّ، حیّات (زنده؛ ج أحیاء / مار؛ م حیّه)
اَلتَّمرینُ السّادِسُ: عَیِّنْ الْمَحَلَّ الْإعرابی لِلْکَلِماتِ الَّتی تَحتَها خَطٌّ. (نقش (محل اعرابی) واژگانی را که زیر آنها خط است بازگو کن.)
۱- ﴿یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ﴾ (اى مردم، پروردگارتان را که شما را آفرید، پرستش کنید.) / أَیهَا النَّاسُ: گروه منادایی / رَبَّ: مفعول
۲- ﴿یا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ﴾ (اى ابلیس! تو را چه شد که همراه (فرشتگان) سجدهکنان نیستى؟) / إِبْلِیسُ: منادا
۳- ﴿یا عِبَادِی الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَهٌ﴾ (اى بندگان من که ایمان آورده اید همانا زمین من فراخ است.) / عِبَادِی: منادا / وَاسِعَهٌ: خبر «إنّ»
۴- قالَ رَسولُ اللهِ یا عَلی، سیدُ الْکَلامِ الْقُرآنُ. (پیامبر فرمودند: ای علی، سرور[برترین] سخن قرآن است.)
رَسولُ: فاعل / عَلی: منادا / سیدُ: مبتدا / الْکَلامِ: مضاف الیه / الْقُرآنُ: خبر
۵- یا مَنْ بِدُنیاهُ اشْتَغَل/ قَدْ غَرَّهُ طولُ الأمل (ای کسی که به دنیایش پرداخته است/ آروزی دراز او را فریب داده است.) / مَنْ: منادا / طولُ: فاعل
الموت یأتی بَغتَهً / وَ الْقَبرُ صُندوقُ الْعَمَل (مرگ ناگهان میآید / و گور تابوت کردار است.) / الموت: مبتدا / صُندوقُ: خبر
۶- اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَسولَ اللهِ؛ یا نَبی الرَّحْمَهِ (درود بر تو ای فرستاده خدا؛ ای پیامبر مهر.) / اَلسَّلامُ: مبتدا / رَسولَ: منادا / نَبی: منادا / الرَّحْمَهِ: مضاف الیه
۱- الَأْمَل: آرزو «جمع: الآمال»
اَلتَّمرینُ السّابِعُ: لِلتَّرجَمَهِ. (برای ترجمه)
۱- یسْمَحُ: اجازه میدهد ← لِیسْمَحْ: باید اجازه دهد / لَنْ یسْمَحَ: اجازه نخواهد داد
۲- تَکْتُمُ: پنهان میکنی ← اُکْتُمْ: پنهان کن / لاتَکْتُمْ: پنهان نکن.
۳- یقَلِّدُ: تقلید میکند ← اَلْمُقَلِّد: تقلید کننده / اَلْمُقَلَّد: تقلید (کرده) شده
۴- رَفَعَ: برداشت ← ما رَفَعَ: برنداشت / قَدْ رَفَعَ: برداشته است
۵- ساعَدَ: کمک کرد ← یساعِدُ: کمک میکند / ساعِدْ: کمک کن.
۶- یصْنَعُ: میسازد ← لا یصْنَعُ: نمیسازد / لَمْ یصْنَعْ: نساخت، نساخته است.
۷- دَرَّسَ: درس داد ← یدَرِّسُ: درس میدهد / اَلتَّدریس: درس دادن
۸- کَتَبَ: نوشت ← اَلْکاتِب: نویسنده / اَلْمَکتوب: نوشته [شده]
۹- عَلِمَ: دانست اَلْأَعلَم: داناتر؛ داناترین / العلّامهَ: بسیار دانا
۱۰- صَبَرَ: صبر کرد ← اَلصّابِر: صبرکننده / اَلصَّبّار: بسیار صبرکننده
۱۱- عَبَدَ: عبادت کرد ← اَلْمَعابِد: پرستشگاهها / اَلْمَعبود: عبادت شده
۱۲- اَلْأَصغَر: کوچک تر ← اَلصُّغری: کوچکتر؛ کوچکترین / اَلْأَصاغِر: کوچکترها
أَیهَا الْأَحِبّاءُ، (ای دوستان)
نَسْتَودِعُکُمُ اللّهَ، (به خدا میسپاریمتان.)
وَ نَرْجو لَکُمْ حَیاهً مَلیئَهً بِالنَّجاحِ. (امید زندگانی لبریز از پیروی برایتان داریم.)
مَعَ السَّلامَهِ، (با تندرستی.)
فی أَمانِ اللّهِ. (خدا نگهدار.)